⚫⚫⚫🔘🔘🔘⚫⚫⚫
🚩 عبدالله بن الحسن (ع) 🚩
کارزار سخت شده بود و او نیز میخواست برود ولی امام اذنش نداده بود...
🤔 شاید زمانش نرسیده بود....
#امام_حسین (ع) به میدان شتافت ....
جنگی درگرفت و نزدیک بود شمشیری بر او بنشیند که عبدالله، بسرعت چون باز شکاری خود را به او رساند و دستش را به دفاع از عمویش، حسین (ع) بالا آورد....
شمشیر بر دست عبدالله نشست و ملائکه بر دستش نشستند تا دستبوسی اش کنند 😭
ملائکه او را تا آسمان بدرقه کردند و عبدالله در کنار پدر، آرام گرفت 😭
🚩 سلام بر عبدالله و سلام بر پدر گرامیش امام حسن (ع)🚩
@alle_yasen
.
🏴 صلی الله علیک یا قاسم بن الحسن
🍃 تیر و کمان عشق
ای روشن از فروغ رخت گلشن ازل
ای در میان اهل بلا بهترین مثل
شاگرد مکتب تو شده عقل تا ابد
خورده به نام تو سند عشق از ازل
تعظیم کرده پیش جمال تو ماه نو
ای مشتری حُسن تو هم تیر و هم زحل
میجوشد از زمین تو شهد و شکر هنوز
تا ریخت از دهان تو "أحْلی مِنَ العَسَل"
تو پور مجتبایی و همچون حسنْ کریم
پروردۀ عمویی و همچون حسینْ یل
عالم سراسر از حرکت ایستاده بود
وقتی گرفته بود عمویت تو را بغل
سرباز شاهی و شده بازیچۀ تو مرگ
شد مات عشقبازیات اینجا رخ اجل
فرزند مصطفایی و تیغت به کربلا
هم دست "لات" را زد و هم گردن "هُبَل"
از تیغ تیز حیدریات دشمنان هلاک
جنگاوران به پای رجزهای تو فَشَل
با رزم بیمثال تو ای آیۀ جمال
شد زنده یاد رزم حسن در صف جمل
تو کشتۀ بلای عظیمی و قاتلت
اَنعام نه، سِباع که نه، بلکه "هُمْ اَضَل"
تو قد کشیدهای و عمویت خمیده شد
تیر و کمان عشق شمایید، بی بدل
روشنترین طلوع حماسه، برای تو
شعری سپید گفتم و هر واژه شد غزل
#محمدتقی_عارفیان، ۱۴۰۰/۰۵/۲۳
#یا_حسین
#ما_ملت_شهادتیم
#ما_ملت_امام_حسینیم
@alle_yasen
گوشه خیمه را زده بود بالا
با شوق و اشک و دلشوره داشت تماشا میکرد
دوتا دسته گل فرستاده بود برای برادرش💔
@alle_yasen
▪️یک مسوول بلند پایه، میان مردم بی سر و صدا، بی خدم و حشم، بی تلکف و آلایش.
🔺این یک عکس معمولی نیست، عکسی است به سوی تمدن اسلامی، عکسی به سوی نظام ارباب رعیتی دینی:
ارباب مردم اند، رعیت همه مسوولین.
تا نظام ارباب رعیتی اسلامی حاکم نشود دین حاکم نشده است؛ بعضاً -شاید هم خیلی وقتها- مسوولین خودشان را ارباب میدانند، صاحب ملک و مملکت، در حالی که بر اساس آموزه های دینی مسوولین رعیت مردم اند
@alle_yasen
▪️یک مسوول بلند پایه، میان مردم بی سر و صدا، بی خدم و حشم، بی تلکف و آلایش.
🔺این یک عکس معمولی نیست، عکسی است به سوی تمدن اسلامی، عکسی به سوی نظام ارباب رعیتی دینی:
ارباب مردم اند، رعیت همه مسوولین.
تا نظام ارباب رعیتی اسلامی حاکم نشود دین حاکم نشده است؛ بعضاً -شاید هم خیلی وقتها- مسوولین خودشان را ارباب میدانند، صاحب ملک و مملکت، در حالی که بر اساس آموزه های دینی مسوولین رعیت مردم اند
@alle_yasen
▪️یک مسوول بلند پایه، میان مردم بی سر و صدا، بی خدم و حشم، بی تلکف و آلایش.
🔺این یک عکس معمولی نیست، عکسی است به سوی تمدن اسلامی، عکسی به سوی نظام ارباب رعیتی دینی:
ارباب مردم اند، رعیت همه مسوولین.
تا نظام ارباب رعیتی اسلامی حاکم نشود دین حاکم نشده است؛ بعضاً -شاید هم خیلی وقتها- مسوولین خودشان را ارباب میدانند، صاحب ملک و مملکت، در حالی که بر اساس آموزه های دینی مسوولین رعیت مردم اند
@alle_yasen
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄
🔴"عذاب شمر"
✍علامه امینی می فرمودند:
مدتها فکرمیکردم که خداوند چگونه شمر ملعون را عذاب میکند؟ و جزای آن تشنه لبی و جگر سوختگی حضرت سیدالشهداعلیه السلام را چگونه به او میدهد؟ تا اینکه شبی در عالم رویا دیدم که امیرالمؤمنین علیه السلام در مکانی خوش آب و هوا، روی صندلی نشستن و من هم خدمت آن جناب ایستادهام، در کنار ایشان دو کوزه بود، فرمودند : این کوزهها را بردار و برو از آنجا آب بیاور و اشاره به محلی کردند :
که بسیار باصفا و با طراوت بود، استخری پرآب و درختانی بسیار شاداب در اطراف آن بود که صفا و شادابی محیط و گیاهان قابل بیان و وصف نیست. کوزهها را برداشته و رو به آن محل نهادم آنها را پرآب نموده حرکت کردم تا به خدمت امیرالمومنین علی علیه السلام باز گردم. ناگهان دیدم هوا رو به گرمی نهاده و هر لحظه گرمی هوا و سوزندگی صحرا بیشتر میشد، دیدم از دور کسی به طرف من میآید و هرچه او به من نزدیکتر میشد هوا گرمتر می شد گویی همه این حرارت از آتش اوست،
در خواب به من الهام شد که او شمر، قاتل حضرت سیدالشهداعلیه السلام است. وقتی به من رسید دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست، آن ملعون هم از شدت تشنگی به هلاکت نزدیک شده بود، رو به من نمود که از من آب بگیرد، من مانع شدم و گفتم: اگر هلاک هم شوم نمی گذارم از این آب قطرهای بنوشد.حمله شدیدی به من کرد و من ممانعت می نمودم، دیدم اکنون کوزهها را از دست من میگیرد لذا آنها را به هم کوبیدم، کوزهها شکسته و آب آنها به زمین ریخت چنان آب کوزهها بخار شد که گویی قطره آبی در آنها نبوده است،
او که از من ناامید شد رو به استخر نهاد، من بیاندازه ناراحت و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آب استخر بیاشامد و سیراب گردد، به مجرد رسیدن او به استخر، آب استخر خشک شد چنان که گویی سالهاست یک قطره آب در آن نبوده است. درختان هم خشک شده بودند او از استخر مأیوس شد و از همان راه که آمده بود بازگشت. هرچه دورتر میشد، هوا رو به صافی و شادابی و درختان و آب استخر به طراوت اول بازگشتند.
به حضور امیرالمؤمنین علیه السلام شرفیاب شدم، فرمودند: خداوند متعال این چنین آن ملعون را جزا و عقاب میدهد، اگر یک قطره آب آن استخر را مینوشید از هر زهری تلخ تر و هرعذابی برای او دردناک تر بود. بعد از این فرمایش از خواب بیدار شدم.
@alle_yasen
Rasoli-SHab6Moharram94-zamine.mp3
9.24M
🖤عمو جون بیا که نا ندارم
🖤غریبم آخه بابا ندارم
@alle_yasen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در این شبهاے محرم
تو خلوتهای خودتون
هرجایی که دلتون لرزید
یاگوشه ےچشمتون اشکےجمع شد
به عشق امام حسین(ع)
برای همه دعا کنیـد🙏🙏🙏
@alle_yasen