eitaa logo
آل یاسین
1.5هزار دنبال‌کننده
64هزار عکس
21.8هزار ویدیو
589 فایل
این کانال ارزشی دارای موضوعات متنوع از جمله پزشکی و روانشناسی و مذهبی و قرآنی و احادیث و سیاسی و آشپزی و علمی و مناظر طبیعت و... ميباشد
مشاهده در ایتا
دانلود
اشتباهات فرزندتان را راحت ببخشيد و به او جبران كردن و كار درست را بياموزيد. با اين كار به فرزندتان مياموزيد با خود مهربان باشد فرزندتان را به اشتباهاتش نياويزيد. به او كمك كنيد از اشتباهاتش بياموزد. @alle_yasen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سالروز رحلت سید الکریم حسنی تسلیت باد @alle_yasen
طالبی: برای فیلمی که نساخته‎ام به دادگاه احضار شدم! کارگردان فیلم‌ قلاده‌های طلا: 🔹پس از احضار به دادگاه و بعد از گفت‌وگوی اولیه، قرار شد دوباره من را به دادگاه فرا بخوانند. 🔹جرم من تنها این بود که گفته بودم می خواهم فیلمی بسازم. 🔹شاکی من نهاد ریاست جمهوری است و الان به قید وثیقه آزاد هستم. 🔸در سال ۹۷ طالبی عنوان کرده بود که می خواهد فیلمی درباره حسن روحانی بسازد. @alle_yasen
مهم اینه که اینترنت‌شون وصله اینا که چیزی نیست! حقوق بشر آمریکایی @alle_yasen
آل یاسین
🌵روایت اسرای مفقود الاثر– رحمان سلطانی🌿 💢قسمت چهل و سوم: سریال بازجویی ها در استخبارات 💢 با ورودمو
🌵روایت اسرای مفقود الاثر– رحمان سلطانی🌿 💢قسمت چهل و چهارم: پرواز پرستوی مهاجر 💢 بعد از عبور از تونل وحشت و تفتیش لباسا، اسامی خونده شد و اسم احمد متقیان ، همون روحانی که ضربه مغزی شده بود رو با عنوان ملا احمد خوندن. برای همه مون نگران کننده بود و با رفتاری که از اونا تو بصره دیده بودیم ، همون لحظه از احمد قطع امید کردیم و می دونستیم اونو زنده نمی زارن. روز اول همه ی ما بشدت کتک خوردیم ولی احمد متقیان رو بصورت اختصاصی شکنجه کردن طوری که دیگه نمی تونست روی پاهاش بایسته و اونو میکشیدن این ور و اون ور. روز دوم بعد از اینکه یه تنبیه عمومی انجام دادن، احمد رو با خودشون بردن. بچه ها براش آیه امن یجیب می خوندن. همه تحت فشار و عذاب بودیم ، ولی دغدغه اصلیمون شده بود احمد. او وضعیت ویژه ای پیدا کرده بود. انتظار طولانی شد و نگرانیمون جدی تر شد ، بجز چشم انتظاری و توسل کار دیگه ای از دستمون بر نمیومد. چن ساعت گذشت و رعنای کاروان ما برگشت و چه برگشتنی. پیکری نیمه جون رو کشوندن و انداختن تو اتاق. پیراهنشو کنده بودن و تمام بدن از گردن تا مچ پا به سیاهی زغال شده بود. هیچ جایی از اون قامت رعنا سالم نمونده بود. سینه ، کمر ، دستا و پاها همه ورم کرده بود و سیاه شده بود. دورش حلقه زده بودیم و نمی دونستیم چکار کنیم. نفسش به شماره افتاد و در آخرین لحظات طفل دلبندشو صدا می زد. و بسختی شهادتین رو بر زبونش جاری کرد. اشکای ما مثل بارون بیصدا بر گونه هامون می ریخت. با فریاد بعثیا رو صدا زدیم. در رو باز کردن. با اشاره بهشون فهموندیم که داره جون میده. یکیشیون اومد جلو و با حالتی تمسخرآمیز یک لقمه بزرگ نون و پنیر کرد تو حلقش و رفت. لقمه راه نفسشو بند اورد. بچه ها سریع لقمه رو از دهنش بیرون کشیدن و مقداری نفس مصنوعی دادن ولی بی فایده بود. احمد چند نفس عمیق کشید و روح بلند و مقاومش به بیکرانه آسمون پر کشید و جسمِ سیاه و کوبیده شده اش آروم گرفت و این اولین شهیدی قافله سی و هشت نفره ما بود که با آن وضع فجیع تقدیم محضر اباعبدالله شد. سفاکان روسیاه وقتی متوجه شدند احمد شهید شده با خوشحالی و خنده داد میزدن مات ملا (ملا مُرد). با بی احترامی پیکرشو داخلِ پتویی گذاشتن و با سیم تلفن پیچیدن و بردن.احمد روز هفدهم بهمن ۶۵ شش روز بعد از اسارت در حالی زیر شکنجه شهید شد که تنها ۲۴ بهار از عمرش سپری شده بود و یه طفل پسر داشت. هر وقت یاد صدا زدنای فرزند خردسالش در واپسین لحظات عمرش میفتم دلم آتیش میگیره. او جاودانه شد و ما همچنان زمینی ماندیم و منتظر حوادث بعدی. ادامه دارد✅ @alle_yasen 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بُرد_بُرد فقط بازی شهدا با دنیا بود ... هنوز ڪه هنوز است گل می روید از گامهای استوارشان؛ دروازهای استقامت را در دقایق اول بازی فتح ڪردند؛ و حملات مقابل را با وحدت و تدبیر خنثی نمودند... 🌷 @alle_yasen
🌷 سال دوم طلبگی بودم. همین که وارد کلاس شد بنا کرد به پرسیدن درس روز های قبل. از قضا آن روز بدون مطالعه در کلاس نشسته بودم. نوبت به من رسید. گفتم بلد نیستم.❗️ با ناراحتی گفت: علی؛ از کلاس برو بیرون. خیلی دلگیر شدم😞. با خودم گفتم مثلا این جا حوزه علمیه است. آدم رو جلوی جمع ضایع می کنند. می خواستم دیگر به او سلام هم نکنم. غرورم جلوی ۳۰ نفر شکست. مجبور بودم که روزهای بعد هم در کلاس شرکت کنم. فردا دوباره سر کلاس رفتم. دیدیم که برای همه ی کلاس شیرینی و آبمیوه خریده❗️. بین بچه ها توزیع کرد. نشست روی صندلی اش و با تواضع تمام گفت: از بچه هایی که دیروز از کلاس بیرونشان کردم، معذرت می خواهم. من را حلال کنند.❤️ برایم جالب بود که یک استاد حوزه به راحتی جلوی ۳۰ نفر به اشتباهش اعتراف می کند و از همه حلالیت می طلبد. شاید حتی حق هم با او بود. نمی دانم. خبر نداشتم که با شکستن نفسش قرار است از خدا یک جایزه ی ویژه بگیرد💔. نمی دانستم. خیلی چیزها را نمی دانستم و خیلی چیزها را نمی دانم. @alle_yasen 🌹🌹🌹🌹
دارو به چه کار آید لبخندتان تسکین است ...❤️ صدای خنده های شما افتادن تکه های یخ است در لیوان 🌱 بخندید😍 می‌خواهم گلویی تازه کنم... @alle_yasen 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
ویژگی بارز شهید ایشون همیشه از ریخت و پاش مالی که در مراسمات بیشتر دیده میشدناراحت بودن، از این مسائل خیلی اذیت میشدن و میگفتن چرا اینجور هزینه میکنند😔. بجای این هزینه های اضافی میشه به فقرا کمک کرد،یا به عروس و داماد ها برای خرید جهیزیه و یا خرید کولر و قالی برای مساجد وکار های این چنینی رو جایگزین کرد👌. همسرم خیلی اهل مسافرت بودن؛ و همیشه برای سفر شهرهای مذهبی رو انتخاب میکرد😊 و سعی میکرد محل اسکان رو نزدیک اون مکان مقدس در شهر بگیره که راحت بتونیم بریم زیارت کنیم.♥️ @alle_yasen 🌹🌹🌹🌹🌹