31.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 جعل احادیث و اذکار دروغین
⚠️مراقب اینطور کلیپ ها باشید.
👈🏻 این کلیپ رو برای اطرافیان و همچنین در گروه هایی که دارید، انتشار بدید، تا دیگران از این موضوع آگاه باشند.
7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آیا اسم امام خمینی(ره) در روایات ظهور آمده است⁉️
🎙حجتالاسلام راجی
🇮🇷 #دهه_فجر
#ایران_قوی
راه رضوان🇵🇸🇵🇸
❓ #کجای_قصۀ_ظهوری ؟! 2⃣ قسمت دوم 🍰 گیر کرده بودم توی اون خاطرهٔ آخری که انگار مثل تکهٔ آخر کیک،
❓ #کجای_قصۀ_ظهوری ؟!
3⃣ قسمت سوم
💤 هنوز چشام گرمِ خواب نشده بود که سلام کرد. اونم چه سلامی! گرم و صمیمی. پشت پلکهای بستم انگار میدیدمش، حسش میکردم. سلامش، گرمم کرد. سلامش جوری بود که دوست داشتم سکوت کنم و چشامو باز نکنم، دوست داشتم فکر کنه نشنیدم، بازم سلام بده. اونم با تُنِ صدای مردونه و محکم، از جنس اون صداهایی که جون میده واسه دوبلور شدن. آروم چشامو باز کردم.
🧡 روبهروم ایستاده بود. با لباس خاکی مخصوص بچههای جنگ، با چفیه و یک لبخند خوشگل تودلبرو که به اون صورت مهربون و محاسن خوشگل میومد.
نمیدونم چرا دست و پامو گم نکردم، چرا هول نشدم. اینجور موقعها، اگه سر و کلهٔ یکی پیدا بشه، معمولاً سریع پا میشم و کلی رنگبهرنگ میشم و سریع عذرخواهی میکنم و میگم: ببخشین تو رو خدا، بیادبیه جلو شما، دراز کشیدم.
🌙 اما این خودیه، ساده و بیتکلف، مثل رفقای هیأت که آدم شوخی و جدیشون رو هیچوقت نمیفهمه، توی روضه داد میزنن و بعدش کلی بگو و بخند داریم.
آروم سرجام نشستم. با یه لبخند ملایم، سلام دادم. برعکس همیشه که اگه یهویی بلند بشم، سردرد و سرگیجه میاد سراغم، اما الان احساس کِرختی نمیکردم. نمیدونم چرا نپرسیدم: ببخشید شما؟!
اصلاً به ذهنم خطور نکرد این کیه، اینجا توی اتاق خوابم، چیکار میکنه، اونم نصف شب! البته نصفشبو مطمئن نیستم، چون همهجا روشنه، یه نور ملایم و یکدست…
📿 گرم و صمیمی میگه: هنوز که خوابی سیّد! نمیخوای پاشی؟! پاشو، کلّی کار داریم اخوی!
خمیازه ریزی کشیدمو گفتم: کجا به سلامتی؟ مگه قراره جایی بریم؟!
دونههای تسبیح از لای انگشتاش لیز میخورن و نگام رو انگشتر عقیقش میمونه که میگه: اگه زودتر پاشی، تو راه واست میگم…
🗣 ادامه دارد...
📖 #داستان_کوتاه
راه رضوان🇵🇸🇵🇸
❓ #کجای_قصۀ_ظهوری ؟! 3⃣ قسمت سوم 💤 هنوز چشام گرمِ خواب نشده بود که سلام کرد. اونم چه سلامی! گرم
❓ #کجای_قصۀ_ظهوری ؟!
4⃣ قسمت چهارم
⏰ منتظر جوابم نموند. دستش رو به طرفم دراز کرد و گفت: یه یاعلی بگو پاشو، پاشو سیّد!
دستامون به هم گره خورد. خیلی وقت بود کسی دستمو اینجور محکم فشار نداده بود. با تبسم گفتم: یاعلی...
همهجا روشن بود، یه نور ملایم، مگه من چند ساعته خوابیدم؟ نمیدونم چرا نپرسیدم: الان ساعت چنده؟! گفتم: به سلامتی کجا حاجی؟! برگشت نگاهم کرد با همون هیبت، سگرمههاش گره خورد و گفت: دنبال جواب سوالت؟! مگه نمیخواستی جواب سوالتو بفهمی؟!
🛵 وقتی گیج میزنم و موتورم دیر روشن میشه، از خودم بدم میاد. کدوم سوال؟! نپرسیده، ذهنمو میخونه و میگه: اخوی! داداش! یادت نیست دیشب جلو مسجد گیر دادی به عکس دختر کوچولومو، مدام با رفیقت فلسفهبافی میکردین و داشتی از طرف من، جواب میدادی که چی شد اینا قید زندگی و زن و بچه رو زدن و رفتن؟!
تازه یادم افتاد. یکّه خوردم. آب دهنمو قورت دادم و با خودم گفتم: یا خدا... این دیگه کیه؟! من داشتم در مورد فلان شهید...
📸 برگشتم طرفش، توی صورتش ریز شدم، به چشاش که گیرایی عجیبی داشت، خیره شدم. یهو بلند زدم زیر خنده و گفتم: وای خدای من... چقدر چهرهت آشناس! شما آقا حمید هستین؟ شک ندارم! خیلی شبیه عکستون هستینا!
خندید و گفت: من شبیه عکسمم یا عکسم شبیه منه؟!
دوتایی خندیدیم. گفتم: آخه آقا حمید، شما کجا، اینجا کجا؟! شنیدم توی عملیات کربلای ۵ شهید شدین…
🤝 دستمو فشار داد و گفت: مومن! درست شنیدی! اما اینم شنیدی شهدا زندهن! اومدیم یه چرخی توی شهرتون بزنیم تا هم جواب سوالتو بدم و هم بدونی خودت و رفقات، کجای قصه هستین…
🗣 ادامه دارد...
📖 #داستان_کوتاه
🔺 بیخیالحرفمردم
ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﭘﻠﯽ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ . ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﮐﻤﮏ ﺭﺳﺎﻧﻨﺪ ، ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺷﺪﺕ ﺁﺏ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺯﻳﺎﺩ ﺍﺳﺖ، ﮐﻪ ﻧﻤﯽﺷﻪ ﺑﺮﺍﺷﻮﻥ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩ؛ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻧﺠﺎﺗﺘﻮﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﯼ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﻣﺮﺩ !!!
ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻣﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﺎﺩﯾﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﮐﻮﺷﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﻴﺎﻳﻨﺪ
ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﺩﺍﺋﻤﺎ" ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺗﻼﺵ ﺗﻮﻥ ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻫﺴﺖ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﻣﺮﺩ
ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺗﻼﺵ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺁﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺩ . ﺍﻣﺎ ﺷﺨﺺ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﺣﺪﺍﮐﺜﺮ ﺗﻮﺍﻧﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﻥ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺗﻼﺵ ﻣﯽﮐﺮﺩ . ﺑﻴﺮﻭﻧﯽﻫﺎ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽﺯﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺗﻼﺷﺖ ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻫﺴﺖ ، ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﺑﺎ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺗﻼﺵ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺍﺯ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ . ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ، ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﻧﺎﺷﻨﻮﺍﺳﺖ . ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺍﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ !
نتیجه گیری:
( ﻧﺎﺷﻨﻮﺍ ﺑﺎﺵ ﻭﻗﺘﻰ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻣﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻳﺖ میگوﻳﻨﺪ )
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕خداوند همه چيز را جفت آفريد
✨ جز دماغ و دهن و قلب
💫میدونى چرا ؟
✨چون بايد براى خودت
✨يک هم نفس ، يک هم زبان
✨و يک هم دل پيداکنی
💫کسی که برایت آرامش بیاورد
💫مستحق ستایش است
✨انسان ها را در زیستن بشناس
✨نه در گفتن ...
در گفتار همه آراسته اند💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به هیچ وجه پابرهنه رو سنگ خونه راه نرید❌
انتشار حداکثری با شما ✅
6.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تقدیم به امام علی ع و سربازان گمنام پیرو مکتبش در نهادهای امنیتی ایران...........
انتشار حداکثری با شما ✅