پرسش: ﴿يُضِلُّ اللَّهُ﴾ با ﴿لا يَهْدِي﴾تساوی دارند؟
پاسخ: نه، بازگشت «يضل» با ﴿لا يَهْدِي﴾ است، اين امر عدمي است. خدا «إضلال» ميکند؛ يعني فيض خود را نميدهد، همين! نه اينکه «إضلال» يک امر وجودي باشد و ضلالت يک چيزي باشد که در قلب کسي القاء کند، مثل هدايت، مثل علم و مثل نور که «يَقْذِفُهُ اللَّهُ فِي قَلْبِ مَنْ يَشَاء»، بلکه برابر همان اول سوره مبارکه «فاطر» ﴿وَ ما يُمْسِك فَلا مُرْسِلَ لَه﴾، [35]اين درب رحمت را ميبندد و وقتي اين درب رحمت را بست انسان است و خواستههاي وهمي و خيالي او در بخش نظر و شهوت و غضب او در بخش عمل. ﴿ كَذَالِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَاب ٭ الَّذِينَ يجَُدِلُونَ فىِ ءَايَاتِ الله﴾.
استفاده مؤمن آل فرعون از عواقب تلخ انبيا در نجات موسی(سلام الله عليه)
بنابراين اين ﴿قالَ الَّذي آمَنَ يا قَوْم﴾ برهان است، بعد موعظه کرد و گفت شما چه اصراري به کشتن او داريد؟ اگر راست بگويد کسي از شما نميماند! اين آدم عادي نيست که شما او را بکشيد! اگر آدم عادي نيست و پيغمبر است، کشتن او بساط شما را جمع ميکند! اگر استدلال داريد، مناظره داريد، تحدّي داريد و سحره را ميخواهيد جمع کنيد همه اين کارها آزاد است؛ امّا وقتي بخواهيد پيغمبرکُشی کنيد کسي از شما نميماند! ﴿وَ قَالَ الَّذِی ءَامَنَ يَا قَوْمِ إِنىِّ أَخَافُ عَلَيْكُم مِّثْلَ يَوْمِ الْأَحْزَاب﴾، چون آثار انبياي ابراهيمي در خاورميانه فراوان بود؛ يعقوب بود اسحاق بود، اسماعيل بود، وجود مبارک يوسف هم ساليان متمادي در مصر و کنعان و همين منطقه خاورميانه حکومت، سلطنت، نبوّت و رسالت داشت. ﴿وَ قَالَ الَّذِی ءَامَنَ يَا قَوْمِ إِنىِّ أَخَافُ عَلَيْكُم مِّثْلَ يَوْمِ الْأَحْزَاب﴾، اين يک آدم معمولي نيست که شما ميخواهيد او را بکشيد! ﴿مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَ عَادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ﴾ و خداي سبحان ظالم نيست که شما بگوييد حالا ما يک نفر را کشتيم چگونه ملتي را از بين ميبرد!؟ شما پيغمبري را ميخواهيد بکُشيد و اين ظلم نيست که اگر چنين کرديد بساط همه شما را جمع کند ﴿وَ مَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِّلْعِبَاد﴾، اين عذاب برای دنيا بود. از طرفي حالا بر فرض کُشتيد و عذاب الهي آمد، اين طور نيست که درقيامت راحت باشيد! ﴿وَ يَا قَوْمِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ يَوْمَ التَّنَادِ﴾؛ روزي که همه ندا ميدهند يکديگر را ناله ميکنند استغاثه ميکنند، ﴿يا وَيْلَتى﴾ [32]ميگويند؛ قيامت را ﴿يَوْمَ التَّلاق﴾ [33]و ﴿يَوْمَ التَّناد﴾ هم ميگويند؛ يعني نداي يکديگر. ﴿يَوْمَ التَّناد﴾ چه يومي است؟ ﴿يَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِينَ﴾؛ ميخواهيد فرار کنيد از عذاب، امّا عذاب دامنگيرتان ميشود. در سوره مبارکه «حج» مشابه اين هست که اينها هر وقت ميخواهند از آتش خارج شوند، مقدورشان نيست؛ آيه 22سوره مبارکه «حج» اين است ﴿كُلَّما أَرادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمٍّ أُعيدُوا فيها وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَريقِ﴾؛ کجا ميتواني فرار کني؟ هيچ راهي براي فرار نيست! پس اگر اقدام کرديد به قتل موساي کليم، هم عذاب دنيا دامنگيرتان ميشود و هم عذاب آخرت، اينکه قتل فرد عادي يا قتل فرد شخصي که نيست. آن گاه اين ميشود ﴿يَوْمَ التَّناد﴾، ﴿يَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِينَ مَا لَكُم مِّنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ وَ مَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَاد﴾ اين «إضلال» کيفري است، يک؛ «إضلال» امر وجودي نيست، دو؛ فيض را ميگيرد و امساک ميکند، سه؛ انسان که به حال خود رها شد سقوط ميکند، چهار؛ ﴿وَ مَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَاد﴾. بعد ميفرمايد يوسف در اين سرزمين بود، آثار يوسف در مصر بود و آثار رسالت او نبوّت او به همه ما رسيده است، خيلي از نياکان شما يوسف را ديدند و باور نکردند، بعد از او گفتند بر فرض هم اگر او پيغمبر بود، همين يکي بود! ﴿وَ لَقَدْ جَاءَكُمْ يُوسُفُ مِن قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فىِ شَكٍّ مِّمَّا جَاءَكُم بِهِ﴾؛ انبياي قبلي مخصوصاً وجود مبارک يوسف که قدرتي داشت، شهامتي و شهرتي داشت، حرفهاي او در اين سرزمين بود، از کنعان به مصر و از مصر به کنعان، اين سرزمين، سرزمينِ «آل يعقوب» بود، شما نپذيرفتيد ﴿حَتىَّ إِذَا هَلَك﴾؛ اين ﴿هَلَك﴾؛ يعني «مات» ﴿كُلُّ شَيْءٍ هالِك﴾، [34]اين هلاکت در قرآن از اين جهت بار منفي ندارد، چون فرمود: ﴿كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَه﴾، ﴿حَتىَّ إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَن يَبْعَثَ اللَّهُ مِن بَعْدِهِ رَسُولا﴾؛ خيلي از نياکانتان باور نداشتند و ميگفتند بر فرض او پيامبر باشد ديگر پيامبري نخواهد آمد، امروز که برای شما وجود مبارک موساي کليم آمد! ﴿كَذَالِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَاب﴾ کسي که تعدّي ميکند، اهل «ريب» است، اهل برهان نيست و برهانپذير نيست؛ شکي ندارد، امّا «ريب» دارد؛ اين ترديد، آن ردّ مکرّر است. در دستگاه قلب اگر چنانچه عقل نظر يک چيزي را مردّد باشد و نداند، ميگويند شک دارد؛ ولي در عقل عمل اگر چيزي بين عزم و عدم عزم سرگردان باشد، ميگويند حيرت دارد و مردّد است. اين «ردّد»، ترديد که باب «تفعيل» است، آن ردّ مکرر است. يک وقت انسان يک بار بين دو طرف بر ميگردد اين ردّ است که همان ثلاثي مجرد است؛ امّا گاهی چند بار بين نفي و اثبات ميگردد که اين ردّ مکرر را ترديد ميگويند؛ يعنی کسي که نميتواند تصميم بگيرد. فرمود: ﴿فَهُمْ في رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ﴾ که کار نفاق از همين قبيل است.
🟣🔴🔵🟣فرمود: «جَوَارِحُكُمْ جُنُودُهُ وَ ضَمَائِرُكُمْ عُيُونُهُ وَ خَلَوَاتُكُمْ عِيَانُه»، اين هم همين است! فرمود که فرض ندارد که خداي سبحان بخواهد کسي را کيفر دهد و کسي مانع کيفر الهي شود. ﴿وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ﴾؛ اين اضلال الهي، اضلال کيفري است و قبلاً هم ملاحظه فرموديد که ضلالت يک امر وجودي نيست که ذات اقدس الهي به کسي دهد و «اضلال» کردن هم يک امر وجودي نيست که ذات اقدس الهي، «اضلال» را نسبت به کسي روا بدارد. برابر اول سوره مبارکه «فاطر» فرمود: رحمت الهي درب آن باز است؛ نسبت به مؤمنين فرمود: ﴿مَا يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلاَ مُمْسِكَ لَهَا﴾؛[42]کسي که خدا درب رحمت را به روي او باز کرد، کسي نمي تواند آن را ببندد؛ امّا اگر خداي سبحان رحمت را چندين بار داد و ديد او بيراهه مي رود، کج راهه مي رود و راه ديگران را هم مي بندد، اين درب رحمت را مي بندد ﴿وَ مَا يُمْسِكْ﴾،[43]رحمت به او نمي دهد، وقتي نداد او به حال خود رها مي شود و مي افتد؛ اين «اللَّهُمَّ وَ لَا تَكِلْنِي» هم براي همين است! وجود مبارک پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) يکي از دعاهايي که خيلي آن را تکرار مي کرد همين است که مي فرمود: 🔴🟢🟣«اللَّهُمَّ وَ لَا تَكِلْنِي إِلَي نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَدا». [44]اگر خدا فيض را يک لحظه نداد، انسان سقوط مي کند؛ اين معناي «اضلال» کيفري است، «اضلال» ابتدايي را خدا ندارد که ـ معاذ الله ـ ابتدائاً کسي را گمراه کند؛ «اضلال» کيفري دارد که «اضلال» کيفري همان «امساک» فيض است؛ وقتي چندين مرتبه خدا فيض خود را به کسي دهد و ببيند که او بي راهه مي رود، بعد درب اين فيض را مي بندد ﴿وَ مَا يُمْسِكْ فَلاَ مُرْسِلَ لَه﴾، رحمت الهي اگر بسته شد اين طور است و کسي نمي تواند از رحمت الهي استفاده کند.
🟢🔵🟣🔴🟢استفاده مؤمن آل فرعون از عواقب تلخ انبيا در نجات موسی(سلام الله عليه)
بنابراين اين ﴿قالَ الَّذي آمَنَ يا قَوْم﴾ برهان است، بعد موعظه کرد و گفت شما چه اصراري به کشتن او داريد؟ اگر راست بگويد کسي از شما نميماند! اين آدم عادي نيست که شما او را بکشيد! اگر آدم عادي نيست و پيغمبر است، کشتن او بساط شما را جمع ميکند! اگر استدلال داريد، مناظره داريد، تحدّي داريد و سحره را ميخواهيد جمع کنيد همه اين کارها آزاد است؛ امّا وقتي بخواهيد پيغمبرکُشی کنيد کسي از شما نميماند! ﴿وَ قَالَ الَّذِی ءَامَنَ يَا قَوْمِ إِنىِّ أَخَافُ عَلَيْكُم مِّثْلَ يَوْمِ الْأَحْزَاب﴾، چون آثار انبياي ابراهيمي در خاورميانه فراوان بود؛ يعقوب بود اسحاق بود، اسماعيل بود، وجود مبارک يوسف هم ساليان متمادي در مصر و کنعان و همين منطقه خاورميانه حکومت، سلطنت، نبوّت و رسالت داشت. ﴿وَ قَالَ الَّذِی ءَامَنَ يَا قَوْمِ إِنىِّ أَخَافُ عَلَيْكُم مِّثْلَ يَوْمِ الْأَحْزَاب﴾، اين يک آدم معمولي نيست که شما ميخواهيد او را بکشيد! ﴿مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَ عَادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ﴾ و خداي سبحان ظالم نيست که شما بگوييد حالا ما يک نفر را کشتيم چگونه ملتي را از بين ميبرد!؟ شما پيغمبري را ميخواهيد بکُشيد و اين ظلم نيست که اگر چنين کرديد بساط همه شما را جمع کند ﴿وَ مَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِّلْعِبَاد﴾، اين عذاب برای دنيا بود. از طرفي حالا بر فرض کُشتيد و عذاب الهي آمد، اين طور نيست که درقيامت راحت باشيد! ﴿وَ يَا قَوْمِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ يَوْمَ التَّنَادِ﴾؛ روزي که همه ندا ميدهند يکديگر را ناله ميکنند استغاثه ميکنند، ﴿يا وَيْلَتى﴾ [32]ميگويند؛ قيامت را ﴿يَوْمَ التَّلاق﴾ [33]و ﴿يَوْمَ التَّناد﴾ هم ميگويند؛ يعني نداي يکديگر. ﴿يَوْمَ التَّناد﴾ چه يومي است؟ ﴿يَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِينَ﴾؛ ميخواهيد فرار کنيد از عذاب، امّا عذاب دامنگيرتان ميشود. در سوره مبارکه «حج» مشابه اين هست که اينها هر وقت ميخواهند از آتش خارج شوند، مقدورشان نيست؛ آيه 22سوره مبارکه «حج» اين است ﴿كُلَّما أَرادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمٍّ أُعيدُوا فيها وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَريقِ﴾؛ کجا ميتواني فرار کني؟ هيچ راهي براي فرار نيست! پس اگر اقدام کرديد به قتل موساي کليم، هم عذاب دنيا دامنگيرتان ميشود و هم عذاب آخرت، اينکه قتل فرد عادي يا قتل فرد شخصي که نيست. آن گاه اين ميشود ﴿يَوْمَ التَّناد﴾، ﴿يَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِينَ مَا لَكُم مِّنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ وَ مَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَاد﴾ اين «إضلال» کيفري است، يک؛ «إضلال» امر وجودي نيست، دو؛ فيض را ميگيرد و امساک ميکند، سه؛ انسان که به حال خود رها شد سقوط ميکند، چهار؛ ﴿وَ مَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَاد﴾. بعد ميفرمايد يوسف در اين سرزمين بود، آثار يوسف در مصر بود و آثار رسالت او نبوّت او به همه ما رسيده است، خيلي از نياکان شما يوسف را ديدند و باور نکردند، بعد از او گفتند بر فرض هم اگر او پيغمبر بود، همين يکي بود! ﴿وَ لَقَدْ جَاءَكُمْ يُوسُفُ مِن قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فىِ شَكٍّ مِّمَّا جَاءَكُم بِهِ﴾؛ انبياي قبلي مخصوصاً وجود مبارک يوسف که قدرتي داشت، شهامتي و شهرتي داشت، حرفهاي او در اين سرزمين بود، از کنعان به مصر و از مصر به کنعان، اين سرزمين، سرزمينِ «آل يعقوب» بود، شما نپذيرفتيد ﴿حَتىَّ إِذَا هَلَك﴾؛ اين ﴿هَلَك﴾؛ يعني «مات» ﴿كُلُّ شَيْءٍ هالِك﴾، [34]اين هلاکت در قرآن از اين جهت بار منفي ندارد، چون فرمود: ﴿كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَه﴾، ﴿حَتىَّ إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَن يَبْعَثَ اللَّهُ مِن بَعْدِهِ رَسُولا﴾؛ خيلي از نياکانتان باور نداشتند و ميگفتند بر فرض او پيامبر باشد ديگر پيامبري نخواهد آمد، امروز که برای شما وجود مبارک موساي کليم آمد! ﴿كَذَالِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَاب﴾ کسي که تعدّي ميکند، اهل «ريب» است، اهل برهان نيست و برهانپذير نيست؛ شکي ندارد، امّا «ريب» دارد؛ اين ترديد، آن ردّ مکرّر است. در دستگاه قلب اگر چنانچه عقل نظر يک چيزي را مردّد باشد و نداند، ميگويند شک دارد؛ ولي در عقل عمل اگر چيزي بين عزم و عدم عزم سرگردان باشد، ميگويند حيرت دارد و مردّد است. اين «ردّد»، ترديد که باب «تفعيل» است، آن ردّ مکرر است. يک وقت انسان يک بار بين دو طرف بر ميگردد اين ردّ است که همان ثلاثي مجرد است؛ امّا گاهی چند بار بين نفي و اثبات ميگردد که اين ردّ مکرر را ترديد ميگويند؛ يعنی کسي که نميتواند تصميم بگيرد. فرمود: ﴿فَهُمْ في رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ﴾ که کار نفاق از همين قبيل است
مقصود از اضلال الهی در آيه ﴿كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ ... ﴾
بارها ملاحظه کرديد که «إضلال» خدا ابتدايي نيست، يک؛ «إضلال» خدا امر عدمي است، دو؛ خدا اصلاً «إضلال» ابتدايي ندارد و محال است؛ بله، «إضلال» کيفري دارد، سه و «إضلال» کيفري امر وجودي نيست. علم يک امر وجودي است، ايمان يک امر وجودي است، توفيق يک امر وجودي و نوري است: «يَقْذِفُهُ اللَّهُ فِي قَلْبِ مَنْ يَشَاء»؛[17] امّا «إضلال» يک امر وجودي نيست که خدا چيزي به نام «إضلال» به کسي دهد. «إضلال» همان است که درب رحمت را باز نميکند، آن توفيق را نميدهد و شخص را به حال خود رها ميکند؛ اين «اللَّهُمَّ لَا تَكِلْنِي إِلَی نَفْسِي»[18] همين است! «وَ لا تَكِلْنِي الى غَيْرِك»[19]همين است! اين ﴿إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّاب﴾ که آيه 28 است، مبيّن و مفسّر خوبي، براي آيه34 است که فرمود: ﴿يُضِلُّ اللَّهُ﴾،﴿يُضِلُّ اللَّهُ﴾؛ يعني ﴿لا يَهْدي﴾، وگرنه «إضلال» يک امر وجودي باشد که خدا چيزي به نام ضلالت دهد، نيست. بنابراين «إضلال» ابتدايي نيست، يک؛ حتماً به عنوان کيفرِ گناهان افراد است که خداي سبحان کسي را «إضلال» ميکند، دو؛ پس امر ابتدايي نيست، امر ثانوي است و امر وجودي نيست، امر عدمي است.
خدا «إضلال» ميکند يعني چه؟ يعني آن لطف را ديگر نميدهد، در همان آغاز سوره مبارکه «فاطر» که ﴿ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِل﴾[20]بيان شد که ـ بحث آن گذشت ـ درب رحمت خود را نسبت به عدّهاي باز ميکند، آن وقت علم، فروغ، هدايت، گرايش قلبي، بيتابي، شبزندهداري و مانند اينها هست؛ امّا يک وقت است که اين درب رحمت را به روي بعضي باز نميکند، همين! ﴿ما يُمْسِكْ﴾؛ نميدهد! اين ميشود «إضلال»، وگرنه چيزي به نام ضلالت و گمراهي باشد و خدا در قلب کسي ايجاد کند که نيست! اين ﴿إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدي﴾ مفسّر خوبي براي ﴿يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتاب﴾ است. خدا «إضلال» می کند يعني چه؟ يعني آن هدايت پاداشي و آن گرايش را نميدهد و شخص را به حال خودش رها ميکند؛ وقتی شخص را که به حال خودش رها کرد، او در بخشهاي انديشه با وَهم و خيال و در بخشهاي انگيزه با شهوت و غضب کار می کند، در نتيجه چنين آدمي قهراً سقوط ميکند، چون کسي که در اثر تبهکاري راه علمي را بَست و در اثر انتخاب سيئات راه عملی را مسدود کرد، او فقط وَهّام و خَيّال است و همچنين شهوي و غضبي است، همين! يک چنين آدمي قهراً سقوط ميکند. بنابراين اينکه فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّاب﴾ اين براي آيهاي که خدا سبحان در آيه34 همين سوره فرمود: ﴿كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتاب﴾ يک مفسّر خوبي است. بعد ذات اقدس الهي فرمود که اينها، در هر لحظهاي که بخواهند توبه کنند، ميتوانند راه پيدا کنند.
۱۰ دسامبر، ۱۸.۱۰.m4a
43.89M
تفسیر سوره مبارکه #غافر
ایات شریفه 38تا40
#مسجدالمهدی محله بهنق
حسن محمدی
https://eitaa.com/almahditfser
۱۱ دسامبر، ۱۸.۰۷.m4a
41.82M
تفسیر سوره مبارکه #غافر
ایات شریفه 41تا49
#مسجدالمهدی محله بهنق
حسن محمدی
🟢در مواجهه با ناگواری ها ناگهانی یا ابالفضل یاحسین می گوییم علت چیست؟
🔴جهنمیان چرا به نگهبانان می گویند از خدایت بخواه!
https://eitaa.com/almahditfser
استقبال و دعوت روحانی مسجدالمهدی خیابان امین از مدارس و دانش اموزان محله جهت حضور و فعالیت در مسجد
🟢🟣 باتشکر از مدیران و معلمان محترم مدارس و عزیزان صداسیما جهت پوشش رسانه ای نماز جماعت
https://eitaa.com/almahditfser
قالوا و لم تك تاتيكم رسلكم بالبينات قالوا بلى قالوا فادعوا و ما دعاء الكافرين الا فى ضلال
خازنان دوزخ در پاسخشان مى گويند: مگر پيامبران خدا با بينات و براهين و معجزات به سوى شما نيامدند؟ در جواب مى گويند: چرا، آمدند. و همين خود اعترافى است از ايشان به ايـنـكـه بـه انبيا كفر ورزيدند، در عين اينكه به حقانيت آنان علم داشتند و اين خود كفر به مسأله نبوت است و به همين جهت خازنان دوزخ ديگر درباره درخواست آنان چيزى نگفتند كه مـا دعـا مى كنيم يا نمى كنيم، بلكه گفتند: خودتان دعا كنيد و در ضمن متوجه شان كردند كه دعايشان مستجاب نيست.