eitaa logo
مسجدالمهدی تفسیرقران کریم
281 دنبال‌کننده
517 عکس
86 ویدیو
14 فایل
🟣با آگاهی از معارف قران کریم لذت بیشتری از تلاوت قران داشته باشیم ایدی مدیر کانال @jahad1113
مشاهده در ایتا
دانلود
ماهى او را لقمه اى كرد، در حالى كه او ملامت زده بود. كلمه (التقام ) به معناى ابتلاع و بـلعـيـدن اسـت. و كـلمـه (مـليـم ) اسـم فـاعـل از (لام ) اسـت، كـه بـه مـعـنـاى داخـل شـدن در مـلامـت اسـت، مـانـنـد احـرام كـه بـه مـعـنـاى داخل شدن در حرم است، و ممكن است معناى كلمه اين باشد كه يونس داراى ملامت شد
روايت درباره داستان ذبح اسماعيل و اينكه ذبـيـح (اسماعيل) بوده نه (اسحاق) و از امـالى شـيخ نقل شده كه به سند خود از سليمان بن يزيد روايت كرده كه گفت: على بـن مـوسـى (عـليـهـمالسلام) بـراى ما حديث كرد و فرمود: پدرم از پدرش، از حضرت بـاقـر، از پـدرش، از پـدران بـزرگـوارش (عـليـهـم السلام) بـرايـم حـديـث كـرد كـه فرمودند: ذ بيح همان اسماعيل (عليه السلام) است. مؤلف: نظير اين معنا در مجمع البيان از حضرت باقر و حضرت صادق (عليه السلام) بـه ايـن مـضـمـون آمـده. و روايـات بـسـيـارى ديـگـر از ائمـه اهـل بـيـت (عـليـهـم السلام) در اين باره هست، ولى در بعضى از آنها آمده كه ذبيح اسحاق بوده، كه چون اين روايات با آيات قرآن مخالف است، مطروح و مردود است. و از كـتـاب فـقـيه نقل شده كه شخصى از امام صادق (عليه السلام) از ذبيح پرسيد: چه كسى بوده ؟ فرمود: اسماعيل بوده، براى اينكه: خداى تعالى داستان تولد اسحاق را در كـتـاب مـجـيـدش بـعـد از داسـتـان ذبـح نـقـل كـرده و فـرموده: (و بشرناه باسحق نبيا من الصالحين ). مؤلف: ايـن مـعنا در بيان آيه مذكور گذشت، كه گفتيم: سياق آن ظاهر و بلكه صريح در اين معنا است. و در مجمع البيان از ابن اسحاق روايت كرده كه گفت: ابراهيم (عليه السلام) هر وقت مى خـواسـت اسـمـاعـيـل (عـليه السلام) و مادرش ‍ هاجر را ديدار كند، برايش براق مى آوردند، صبح از شهر شام سوار براق مى شد و قبل از ظهر به مكه مى رسيد، بعد از ظهر از مكه حركت مى كرد و شب نزد خانواده اش در شام بود، و اين آمد و شد همچنان ادامه داشت تا آنكه اسـمـاعـيـل (عـليـه السلام) بـه حـد رشـد رسـيـد، پـدرش وقـتـى در خـواب ديـد كـه اسماعيل (عليه السلام) را ذبح مى كند، به او فرمود: طناب و كاردى بردار تا به اتفاق به اين دره كوه برويم و هيزم بياوريم. پس همينكه به آن دره خلوت كه نامش (دره ثبير) بود رسيدند، ابراهيم (عليه السلام) او را از دسـتـورى كـه خـداى تـعـالى دربـاره وى بـه او داده آگـاه كـرد، اسماعيل گفت: پدر جان با اين طناب دست و پاى مرا ببند، تا دست و پا نزنم و دامن خود را جمع كن تا خون من آن را نيالايد و مادرم آن خون را نبيند و كارد خود را تيز كن و به سرعت گلويم را ببر، تا زودتر راحت شوم، چون مرگ سخت است، ابراهيم (عليه السلام) گفت: پسرم راستى در اطاعت فرمان خدا چه كمك كار خوبى هستى براى من. آنـگـاه ابـن اسـحـاق دنـبال داستان را همچنان نقل مى كند، تا مى رسد به اينجا كه ابراهيم (عـليـه السلام) خـم شـد و بـا كـاردى كـه بـه دست داشت خواست گلوى فرزند را ببرد. جـبـرئيـل كـارد او را برگردانيد، و اسماعيل را از زير دست او كنار كشيد. و از سوى ديگر قـوچـى را كـه از نـاحـيـه دره (ثـبـيـر) آورده بـود بـه جـاى اسـمـاعيل قرار داد و از طرف چپ مسجد خيف صدايى برخاست كه اى ابراهيم ! روياى خود را تصديق كردى و دستور خدا را انجام دادى. مؤلف: روايات در خصوص اين قصه بسيار زياد است و خالى از اختلاف نيست. و نيز در مـجـمـع البـيـان از تـفسير عياشى نقل كرده كه وى به سند خود از يزيد بن معاويه عجلى نـقـل كـرده كـه گـفـت: از امـام صـادق (عـليـه السلام) پرسيدم: بين دو بشارتى كه به ابـراهـيـم (عـليـه السلام) داده شـد، يـكـى بـشـارت بـه ولادت اسـمـاعـيـل و ديـگـرى بـشـارت بـه ولادت اسـحـاق، چـنـد سـال فـاصـله بـود؟ فـرمـود: بـيـن ايـن دو بـشـارت پـنـج سـال فـاصـله شـد، و آيـه شـريـفه (فبشرناه بغلام حليم ) اولين بشارتى بود كه خداى تعالى به فرزنددار شدن ابراهيم (عليه السلام) داد، و منظور از (غلام حليم ) اسماعيل (عليه السلام) بود.
لوطـا لمـن المـرسلين (133) اذ نجينه و اهله اجمعين (134) الا عجوزا فى الغابرين (135) ثـم دمـّرنـا الآخـريـن (136) و انـكـم لتـمـرون عـليـهـم مـصـبـحـيـن (137) و بـاليـل افلا تعقلون (138) و ان يونس لمن المرسلين (139) اذ ابق الى الفلك المشحون (140) فـسـاهـم فـكـان من المدحضين (141) فالتقمه الحوت و هو مليم (142) فلو لا انه كـان مـن المـسـبحين (143) للبث فى بطنه الى يوم يبعثون (144) فنبذناه بالعراء و هو سـقـيـم (145) و انـبـتـنـا عليه شجرة من يقطين (146) و ارسلناه الى مائة الف او يزيدون (147) فامنوا فمتعنهم الى حين (148) ترجمه آيات و همانا لوط از مرسلين بود (133). به يادش باش كه ما او و اهل او همگى را نجات داديم (134). مگر پيرزنى در باقى ماندگان در عذاب بود (135). و بقيه را هلاك كرديم (136). و شما (مردم حجاز) همه روزه از ويرانه آنان عبور مى كنيد (137). و همچنين در شبها آيا باز هم نمى انديشيد؟ (138) و همانا يونس هم از پيامبران بود (139). به يادش آور زمانى كه به طرف يك كشتى پر بگريخت (140). پس قرعه انداختند و او از مغلوبين شد (141). پس ماهى او را ببلعيد در حالى كه ملامت زده بود (142). و اگر او از تسبيح گويان نمى بود (143). حتما در شكم ماهى تا روزى كه خلق مبعوث شوند باقى مى ماند (144). ولى چـون از تـسـبـيح گويان بود ما او را به خشكى پرتاب كرديم در حالى كه مريض بود (145). و بر بالاى سرش بوته اى از كدو رويانديم (146). و او را به سوى شهرى كه صد هزار نفر و بلكه بيشتر بودند فرستاديم (147). پـس ايـمـان آوردنـد مـا هـم بـه نـعـمـت خود تا هنگامى معين (مدت عمر آن قوم ) بهره مندشان گردانيديم (148). بيان آيات اين آيات خلاصه اى است از داستان لوط (عليه السلام) و سپس يونس (عليه السلام) كه خدا او را مبتلا كرد به شكم ماهى، به كيفر اينكه در هنگام مرتفع شدن عذاب - كه مقدمات نزولش رسيده بود - از قوم خود اعراض كرد. و ان لوطا لمن المرسلين اذ نجيناه و اهله اجمعين مـنـظـور از نـجـات لوط و خـانـدانـش، نـجـات او از عـذابـى اسـت كـه بـر قـوم لوط نـازل شـد، و آن - بـه طـورى كـه در قـرآن آمـده - ايـن بـود كـه از آسـمـان سـنـگريزه (سجيل) بر آنان باريد، و زمين هم دهان باز كرده و همه را در خود فرو برد. الا عجوزا فى الغابرين يـعـنـى مگر پيرزنى كه در ميان باقى ماندگان در عذاب باقى ماند و هلاك شد و آن پير زن همان همسر لوط بود. ثم دمرنا الآخرين كـلمـه (دمرنا) از مصدر (تدمير) است كه به معناى هلاك كردن است. و منظور از كلمه آخـريـن هـمـان قـوم لوط (عـليـه السلام) اسـت كـه آن جـنـاب بـه عـنـوان رسول به سويشان فرستاده شده بود. و انكم لتمرون عليهم مصبحين و بالليل افلا تعقلون يعنى و شما همواره صبح و شام از سرزمين آنان عبور مى كنيد، چون مردم لوط در سرزمينى وسـط شام و حجاز زندگى مى كردند، و منظور از (عبور كردن در صبح و شام )، عبور كـردن از خـرابـه هاى آن ديار است. و - به طورى كه مى گويند - امروز آن خرابه ها زير آب رفته است. مراد از اينكه فـرمـود: يـونـس بـه سـوى كـشـتى فرار كرد (اذ ابق الى الفلك المشحون) و ان يونس لمن المرسلين اذ ابق الى الفلك المشحون يـعـنـى و يـونـس نـيـز از پـيـامـبران بود كه به سوى كشتى فرار كرد، با اينكه كشتى ظرفيت سوار شدن او را نداشت و (اباق ) به معناى فرار كردن عبد از مولايش ميباشد... مـراد از فرار كردن او به طرف كشتى اين است كه او از بين قوم خود بيرون آمد و از آنان اعراض كرد. و آن جناب هر چند در اين عمل خود خدا را نافرمانى نكرد، و قبلا هم خدا او را از چـنـين كارى نهى نكرده بود، و ليكن اين عمل شباهتى تام بفرار يك خدمتگزار از خدمت مولى داشـت، و بـه هـمـيـن جـهـت خـداى تـعـالى او را بـه كـيـفـر ايـن عـمـل بـگرفت كه شرح بيشتر داستانش در تفسير آيه (و ذا النون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر عليه ) گذشت. فساهم فكان من المدحضين كـلمـه (سـاهـم ) مـاضـى از بـاب مـسـاهـمـه اسـت كه به معناى قرعه كشى است. و كلمه (مدحضين ) اسم مفعول از (ادحاض ) است كه به معناى غالب آمدن است و معناى آيه اين اسـت كـه: در كـشتى قرعه انداختند و يونس از مغلوبين شد، و جريان بدين قرار بود كه نـهـنگى بر سر راه كشتى درآمد و كشتى را متلاطم كرد و چون سنگين بود خطر غرق همگى را تهديد كرد، ناگزير شدند از كسانى كه در كشتى بودند شخصى را در آب بيندازند، تا نهنگ او را ببلعد، و از سر راه كشتى به كنارى رود قرعه انداختند به نام يونس (عليه السلام) اصابت كرد به ناچار او را به دهان نهنگ سپردند و نهنگ آن جناب را ببلعيد. فالتقمه الحوت و هو مليم
اگر در تسنيم ذيل آيات سوره «بقره» و مانند آن اين بحث تاريخي به عمل نيامده كه آيا قصهٴ «ذَبح» اسماعيل(سلام الله عليه) قبل از بناي كعبه بود يا بعد, زحمتي بكشيد که روشن شود، چون خيلي‌ها كوشش كردند از اين مورّخين بعدي كه بالأخره ثابت شود اين جريان «ذَبح» حضرت اسماعيل ﴿إِنِّي أَري‌ فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ﴾[1] در چه مقطع تاريخي بود؟ قبل از بناي كعبه بود؟ بعد از بناي كعبه بود يا هم زمان با بناي كعبه بود؟
حدیث دیگری از امام صادق علیه‌السّلام چنین آمده: «نزلت فی القائم من آل محمد علیهم‌السّلام هو و الله المضطر اذا صلی فی المقام رکعتین و دعا الی الله عزّوجلّ فاجابه و یکشف السوء و یجعله خلیفة فی الارض: این آیه در مورد مهدی از آل محمد علیه‌السّلام نازل شده، به خدا سوگند مضطر او است، هنگامی که در مقام ابراهیم دو رکعت نماز بجا می‌آورد و دست به درگاه خداوند متعال بر می‌دارد دعای او را اجابت می‌کند، ناراحتی‌ها را بر طرف می‌سازد، و او را خلیفه روی زمین قرار می‌دهد
ضبط صوت خبرنگاری_260.mp3
11.41M
بمناسبت پیشنهاد یکی از اساتید برجسته حوزه علیمه قم به قرائت مکرر دعای.... 🟢🔴 عظم البلاء 🟣🔵 سخنرانی مهدوی: حسن محمدی جمعه ها قبل از زیارت ال یاسین https://eitaa.com/almahditfser
يَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْيَتي‌ وَ لا بِرَأْسي.
﴿وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمينَ﴾؛ بعضي از گناهان سابقه ندارد، در آن زمان چنين گناهي سابقه نداشت
وجود مبارك لوط به آنها چه فرمود؟ ﴿إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ﴾[12] برادر نژادي يا برادر قومي ـ لوط هم كه مهاجرت كرده بود ـ يا برادرِ انساني ﴿لُوطٌ أَ لا تَتَّقُونَ ٭ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمينٌ ٭ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُونِ ٭ وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلي‌ رَبِّ الْعالَمينَ﴾،[13] بدترين سيّئه آنها را كه ذكر مي‌كند اين است ﴿أَ تَأْتُونَ الذُّكْرانَ مِنَ الْعالَمينَ﴾[14] اين كار در جهان, تنها براي شماست؛ نه در شرق, نه در غرب, نه در گذشته و نه در حال هيچ كسي اين آلودگي را نداشت و الآن شما داريد. ﴿وَ تَذَرُونَ ما خَلَقَ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ أَزْواجِكُمْ﴾،[15] در بحث‌هاي قبل هم داشتيم شما هيچ كلب مذكّري نديديد كه با مذكّر ديگر جمع بشود اين كاري نيست كه حيوانات هم به آن راضي باشند, بشر را وقتي رها كنيد به اين صورت مي‌شود. پرسش: استاد! غربي‌ها همين الآن هم چنين هستند؟ پاسخ: بله، ﴿أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾.[16] شما در بحث‌هاي قبل هم داشتيم، سگي در عالَم پيدا نكرديد كه نر با نر جمع شود؛ خوك اين‌طور است, سگ اين‌طور است, گرگ اين‌طور است هيچ حيواني چنين نيست؛ پس ﴿أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾، وقتي انسان بيراهه رفت به آن صورت در مي‌آيد. اين همه حيوانات در باغ‌وحش و در جنگل زندگي مي‌كنند، اينها تمام دوربين‌ها را گذاشتند و قدم به قدم زاد و ولد اينها را بررسي كردند، آخر يك حيوان نری با نر ديگر جمع نشد و اين چيزي نيست كه آنها كتمان كرده باشند.
 سوره مباركه «عنكبوت» هم جريان قوم لوط از آيه 28 شروع مي‌شود و تا چند آيه ديگر ادامه دارد. می فرمايد🟢: ﴿وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمينَ ٭ أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبيلَ﴾؛[34] راه زاد و ولد را شما بستيد، انسان به وسيله مادر به دنيا مي‌آيد. تحصيل كردن براي آن است كه مادر بتواند فرزندان صالح و عاقل و عالِم تربيت كند. 🟢﴿وَ تَقْطَعُونَ السَّبيلَ وَ تَأْتُونَ في‌ ناديكُمُ الْمُنْكَرَ﴾؛ نادي يعني محفل و انجمن, رسماً در كارهايتان اين را رسميّت مي‌دهيد و امضا مي‌كنيد و مي‌پذيريد! 🟢﴿فَما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قالُوا ائْتِنا بِعَذابِ اللَّهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقينَ﴾؛[35] گفتند اگر پيامبري و معجزه داري و حرفت اثر دارد و خدا تعذيب مي‌كند، عذاب الهي نازل شود. وجود مبارك لوط عرض كرد: 🟢﴿رَبِّ انْصُرْني‌ عَلَي الْقَوْمِ الْمُفْسِدينَ﴾.[
سوره مباركه «عنكبوت» هم جريان قوم لوط از آيه 28 شروع مي‌شود و تا چند آيه ديگر ادامه دارد. می فرمايد: ﴿وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمينَ ٭ أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبيلَ﴾؛[34] راه زاد و ولد را شما بستيد، انسان به وسيله مادر به دنيا مي‌آيد. تحصيل كردن براي آن است كه مادر بتواند فرزندان صالح و عاقل و عالِم تربيت كند. ﴿وَ تَقْطَعُونَ السَّبيلَ وَ تَأْتُونَ في‌ ناديكُمُ الْمُنْكَرَ﴾؛ نادي يعني محفل و انجمن, رسماً در كارهايتان اين را رسميّت مي‌دهيد و امضا مي‌كنيد و مي‌پذيريد! ﴿فَما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قالُوا ائْتِنا بِعَذابِ اللَّهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقينَ﴾؛[35] گفتند اگر پيامبري و معجزه داري و حرفت اثر دارد و خدا تعذيب مي‌كند، عذاب الهي نازل شود. وجود مبارك لوط عرض كرد: ﴿رَبِّ انْصُرْني‌ عَلَي الْقَوْمِ الْمُفْسِدينَ﴾.[