ضمانت اجرايي اخلاق وابسته به معاد
غرض اين است که اگر ـ معاذ الله ـ مسئله معاد نباشد به هيچ وجه اخلاق ضمانت اجرايي ندارد. به چه دليل انساني که قدرت دارد و کسي هم خبر ندارد از حرام نگذرد؟ به چه دليل؟! چرا نگذرد؟! تنها عامل همان است که حساب و کتابي است! همان بيان نوراني حضرت امير است که فرمود: ـ حالا در آيه بعد هم ميخوانيم ـ ذات اقدس الهي نالههاي تمام وحوش را در تنگناهاي دريا ميداند؛ فرمود حالا که چنين است اکثر مردم ايمان ندارند؛ حالا يا در اثر اينکه علم ندارند يا برابر علم خودشان مؤمن نيستند؛ لذا ﴿ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ﴾،[6] پس اساس اخلاق مسئله معاد است. پرسش: ...؟پاسخ: بله غرض اين است که اگر اعتقاد به معاد نباشد و «خَوْفاً مِنَ النَّار» باشد، اين نسبت به آن مقام ولايت، عبادت بردگان است؛ ولي حالا وقتي از آن برتر شد «شَوْقاً إِلَي الْجَنَّة» است و از هر دو برتر شد «حبّاً لِلَّهِ»[7]و «شُكْراً لِلَّه» است؛
۳ دی ۱۴۰۳
و رزقـكم من الطيبات ) - منظور از طيبات انواع رزقهاى گوناگونى است كه طبيعتش با طبيعت آدمى سازگار است، و با طبيعت ساير حيوانات سازگار نمى باشد، مانند انواع دانه ها، و گوشتها و غير آن.
۳ دی ۱۴۰۳
روايات ما هست که هيچ وقت هيچ مؤمني از آن جهت که مؤمن است گناه نميکند، براي اينکه در آن لحظه يا معاد از ياد او رفته، يا بياعتنا پشت سر گذاشته است: ﴿كِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ﴾[15]در آن لحظه بالاخره کاري با معاد ندارند «لَا يَزْنِي الزَّانِي وَ هُوَ مُؤْمِن»[16]همين است که در حال گناه ايمان ندارد؛ يعني چه؟ علم دارد؛ امّا باور ندارد و کنار گذاشته است.
۳ دی ۱۴۰۳
بيان جامع امام صادق(عليه السلام) در عدم استجابت دعا
از وجود مبارک امام صادق(سلام الله عليه) سؤال کردند چرا دعاي ما مستجاب نميشود؟ فرمود: «لِأَنَّكُمْ تَدْعُونَ مَنْ لَا تَعْرِفُون»؛[19]اين اصل جامع امام صادق(سلام الله عليه) و آن تحليل گسترده وجود مبارک امام سجاد اين مطلب را نشان ميدهد؛ خدايا غذايي که خوردم، حرف بدي که زدم، با اين دهان اگر حرف بدي درآمد، فحشي دادم يا آبروي کسي را اگر بردم؛ اين بيان نوراني پيغمبر است که فرمود اين دهان را پاک کنيد، نه اينکه مسواک کنيد! مسواک سر جاي خود محفوظ است، ثواب هم دارد و دستور هاي فراواني هم داده شد، نفرمود «أسنان» را پاک کنيد، در «اسنان» مسئله استحباب مسواک هست، يا نماز با آن ثواب دارد و مانند آن، آن استحباب تطهير «اسنان» است نه «افواه»؛ فرمود دهن را پاک کنيد: «طَهِّرُوا أَفْوَاهَكُمْ»،[20] چرا؟ «فَإِنَّهَا طُرُقُ الْقُرْآن». مگر نميخواهيد نماز بخوانيد؟! مگر نميخواهيد قرآن بخوانيد؟! قرآن از اين دهان بايد خارج شود، اگر ـ خداي ناکرده ـ اين دهان آلوده باشد، اين کوثر را اگر شما در ظرف آلوده بريزيد، آلوده ميشود و اثر ندارد! «طَهِّرُوا أَفْوَاهَكُمْ فَإِنَّهَا طُرُقُ الْقُرْآن». آن تعليل راوجود مبارک امام سجاد در آن دعاي «ابوحمزه ثمالي» هفت، هشت قسمت آن را بازگو کرده که در آن جا بودم، فلان غذا را خوردم، فلان حرف را زدم، فلان جا نبايد ميرفتم، از مجلس علما غفلت کردم، محفل علمي را ترک کردم، محفل دعا را ترک کردم و مانند اينها. بنابراين اينکه دعا مستجاب نميشود مشخص است که براي چيست. پرسش: حضرت ابراهيم در دعا چه رمزي داشت که مستجاب شد؟ پاسخ: چون با اخلاص خواست که ﴿إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا﴾،[21] وجود مبارک ابراهيم خليل اصلاً به دنبال محبوب ميگردد! شما حکمت مشاء را ببينيد، حکمت اشراق را ببينيد، حکمت متعاليه را ببينيد، بحثهاي توحيدي با بحثهاي دل هماهنگ نيست؛ برهان است و برهان سر جاي خودش است و کار فکري است؛ برهان تام و قوي هم هست! در هيچ کتابي و در هيچ فنّي از فنون حکمت مشاء، حکمت اشراق و حکمت متعاليه، برهان اثبات مبدأ با دل کار ندارد با عقل کار دارد؛ امّا وجود مبارک ابراهيم خليل اين جا که استدلالي نميکند؛ وقتي «آفلان» را ديد، قمر را ديد، شمس را ديد، ستاره را ديد و ديد که اينها از بين ميروند، فرمود که من اينها را دوست ندارم. شما که دوست نداري، مشرک ميگويد من دوست دارم! او ميگويد تو اصلاً نميداني که دوستي يعني چه؟ خدا آن است که «دلمايه» باشد و دل با او رابطه داشته باشد. مشکل عقل را ممکن است که ديگران حلّ کند ﴿لا أُحِبُّ الْآفِلينَ﴾، [22]در هيچ کتاب فلسفي و کتاب کلامي سبک آنها نيست که کسي در مسائل علمي بگويد که من دوست دارم يا ندارم. شما در مسائل رياضي شنيديد که کسي بگويد که من دوست دارم دو دوتا پنج تا نباشد؟! دوست دارم و دوست ندارم در براهين عقلي جا ندارد، آن براي حکمت عملي است! ابراهيم(سلام الله عليه) فرمود که اصلاً خدا بايد «دلمايه» باشد، خدا آن است که دل به او طلب داشته باشد؛ حالا چيزي که ذهن قبول کرده يا فکر قبول کرده چه مشکلي را حلّ ميکند؟! ﴿لا أُحِبُّ الْآفِلينَ﴾، پس او محبوب خودش را يافت؛ حالا چون محبوب خودش را يافت، «دلمايه» خودش را يافت، دل به او راه دارد و از او خواست؛ با دل حرف زد، وقتي با دل حرف بزند يقيناً ذات اقدس الهي اجابت ميکند.
۳ دی ۱۴۰۳
اجابت دعا لازمه ربوبيت خداي سبحان
آنگاه ربوبيت خدا را ذکر ميکند، به چه دليل خدا اجابت ميکند؟ به دليل اينکه نظام را دارد اداره ميکند؟ حالا شما که هيچ! آن مرغ هاي پرندهاي که در اثر برف و تگرگ در اين سرماها گير کردند و غذا گيرشان نيامده و ناله دارند، فرمود من آن نالهها را گوش ميدهم و جواب ميدهم! هم آن مادر را تأمين ميکنم و هم آن بچه را! «يَعْلَمُ عَجِيجَ الْوُحُوشِ فِي الْفَلَوَات»[27]اين خداست! فرمود اينها عائله من هستند! ﴿وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَي اللَّهِ رِزْقُها﴾.[28]حالا خرس است و در قطب دارد زندگي ميکند؛ امّا در يخ مانده و شش ماه هم خوابيده؛ امّا الآن ناله ميکند و گرسنه است و غذا ميخواهد، من جوابش را ميدهم! ﴿ما مِنْ دَابَّةٍ﴾ که اين نکره در سياق نفي است، ﴿ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَي اللَّهِ رِزْقُها﴾. حالا امام صادق حق دارد بفرمايد که «لِأَنَّكُمْ تَدْعُونَ مَنْ لَا تَعْرِفُون»؟! اين بيان نوراني حضرت امير در نهج البلاغه است که فرمود: «يَعْلَمُ عَجِيجَ الْوُحُوشِ فِي الْفَلَوَاتِ وَ مَعَاصِيَ الْعِبَادِ فِي الْخَلَوَاتِ وَ اخْتِلَافَ النِّينَانِ فِي الْبِحَارِ الْغَامِرَات». «نينان» جمع «نون» است و «نون» هم به معناي ماهي است. الآن در راه ها ـ جاده خاکي يا غير خاکي ـ اتومبيلها که ميآيند، اين پليسهاي راهور و مانند اينها کاملاً ميتوانند تشخيص دهند که اين چه ترمزي کرده، چه زماني ترمز کرده و با چه سرعتي رفته است، چون بالاخره علامت آن در زمين ميماند؛ امّا در دريا و اقيانوس اين ماهي نر بود يا ماده بود، کوچک بود يا بزرگ بود، با سرعت رفته يا بيسرعت رفته، از کدام راه رفته ـ اختلاف يعني رفت و آمد ـ فرمود همه اينها پيش من حساب شده است! کدام ماهي رفته، با چه سرعتي رفته، ماهي نر بوده يا ماهي ماده بوده و چگونه رفته؟ «وَ اخْتِلَافَ النِّينَانِ فِي الْبِحَارِ الْغَامِرَات» اين ماهي اگر از من در دريا غذا بخواهد مشکلش را حلّ ميکنم. حالا امام صادق حق دارد بفرمايد که «لِأَنَّكُمْ تَدْعُونَ مَنْ لَا تَعْرِفُون» فرمود خدا کلّ نظام را دارد اداره ميکند، شما هم جزء نظام هستيد، پس از او بخواهيد
۳ دی ۱۴۰۳
مستحضريد که ايمان به مبدأ را مشرکان هم داشتند و همه مشرکان ميگفتند خدا هست و خدا خالق است، آن چيزي که اساس کار است اين است که او «مرجع»، «معبود» و «ربّ» است و او همه امور را به عهده دارد و از همه ما حساب ميطلبد! مهمترين عامل تزکيه اعتقاد به معاد است؛ اگر ـ معاذ الله ـ حساب و کتابي نباشد يا سؤال و جوابي نباشد، چه تربيتي؟ اخلاق چه ضمانتي دارد؟ بر فرض قانون و فشار تا حدّي بتواند کارساز باشد، آن جا که قانوني نيست و کسي که خبر ندارد، چه چيزي انسان را وادار ميکند که خلاف نکند؟ اگر ـ معاذ الله ـ معاد نباشد، اخلاق ضمانت اجرايي ندارد و هر کسي که فرصتي به دست او رسيد، هر کاري را خواست انجام ميدهد و کسي هم که اطلاع ندارد؛ تنها عاملي که ضامن اجراي اخلاق و فضيلت است مسئله معاد است؛ لذا خود قرآن کريم توحيد و معاد را کنار هم ذکر ميکند؛ يعني طرزي ﴿هُوَ الْأَوَّلُ﴾ را ثابت ميکند که ﴿وَ الْآخِرُ﴾ هست، حالا گاهي «بالصراحة» ميفرمايد: ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ﴾ و گاهي هم بعد از اثبات توحيد ميفرمايد: ﴿إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ لا رَيْبَ فيها﴾.
۳ دی ۱۴۰۳
هو الحى لا اله الا هو فادعوه مخلصين له الدين...
در جـمـله (هـو الحـى ) اطـلاقـى است كه به هيچ وجه مقيد نمى شود، نه عقلا و نه نقلا. عـلاوه بـر اين، انحصار را هم افاده مى كند، در نتيجه معنايش اين مى شود كه: تنها خداى تـعـالى حـيـاتـى دارد كه دستخوش مرگ و زوال نمى شود، پس خداى تعالى حى بالذات است و هر زنده ديگرى با احياى او داراى حيات شده
۳ دی ۱۴۰۳
عوامل عدم استجابت دعا از ديدگاه امام سجاد(عليه السلام)
اين دعاي نوراني «ابوحمزه ثمالي» را که ملاحظه مي کنيد، حضرت در آن تعليل کرده است؛ عرض کرد خدايا! اينکه ما مشکل خودمان را با شما در ميان نميگذاريم يا اگر در ميان گذاشتيم و حلّ نميکني، براي اينکه يک وقت ديدي ما در فلان مجلس بوديم: «لَعَلَّكَ فَقَدْتَنِي مِنْ مَجَالِسِ الْعُلَمَاءِ فَخَذَلْتَنِي أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي فِي الْغَافِلِينَ فَمِنْ رَحْمَتِكَ آيَسْتَنِي أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي آلِفَ مَجَالِسِ الْبَطَّالِينَ فَبَيْنِي»[18] خدايا ديدي که من در مجلس علما نيستم! خدايا ديدي که من در مجالس گناه هستم! خدايا ديدي آن جا که ميگويند و ميخندند و طنّازي ميکنند من آن جا هستم! خدايا ديدي با رفقاي بد هستم! با اين خدايا! خدايا! حضرت هفت، هشت علّت را ذکر ميکند؛ البته در صدد حصر نيست، همه اينها مانع استجابت دعاست و از آنها تعليم اين معارف است؛ منتها به صورت دعاست، چون نگذاشتند که وجود مبارک امام سجاد حوزه داشته باشد، اين تعليل است، مگر در دعا آدم علت ذکر ميکند؟! در انسان دعا خواستهٴ خود را ذکر ميکند؛ امّا دعاهاي نوراني امام سجاد(عليه السلام) مدرسه است. اينکه خدايا چرا دعاي مرا مستجاب نميکني، براي اينکه «لَعَلَّكَ فَقَدْتَنِي مِنْ مَجَالِسِ الْعُلَمَاءِ»؛ ديدي که من در مجالس علما نيستم، يا در فلان جا که نبايد باشم، هستم؛ فلان جا که نبايد باشم، رفتم؛ آن غذايي را که نبايد بخوردم، خوردم؛ اين علت هاست، با اين وضع دعاها مستجاب نميشود.
۳ دی ۱۴۰۳
قـل انـى نـهـيـت ان اعبد الّذين تدعون من دون اللّه لما جاءنى البينات من ربى و امرت ان اسلم لرب العالمين
مـعـنـاى آيـه روشـن اسـت. و در آن مـشـركـيـن را بـراى هـمـيـشـه از ايـنـكـه رسـول خدا موافق با آنها شود، و آلهه آنان را بپرستد، نوميد مى كند. و اين معنا در سوره زمـر مـكـرر آمـده بـود، و بـه هـمـيـن قـريـنـه مـى تـوان احـتـمـال راجـح داد كـه ايـن سـوره بـعـد از سـوره زمـر نازل شده باشد
۳ دی ۱۴۰۳
۲۳ دسامبر، ۱۸.۱۶.m4a
44.75M
🟢🔵تفسیر: ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ
حسن محمدی
🔴ازامام حسین علیه السلام حتی یک حدیث فقهی هم نقل نشده است!
#مسجدالمهدی خیابان امین
https://eitaa.com/almahditfser
۳ دی ۱۴۰۳
دعاهاي «ربنا»يي که در قرآن کريم است، اينها راه آموزش دعاست: ﴿رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً﴾، ﴿رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَة﴾،[6] ﴿رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا﴾،[7] اين راه دعاست! آن که به ما گفته دعا کنيد، گفته چگونه دعا کنيد يا نگفته است؟ گفته که چگونه بخوانيد! امّا اينکه بگوييم به ما فلان وسيله را بدهيد، فلان شیء را بدهيد، فلان چيز خاص را بدهيد يا فلان مقام را بدهيد، اينها را نگفتند! چون در واقع ما نميدانيم که به مصلحت ماست يا نه؟ اگر آمد و اين چيزها را در دعا خواستيم، اگر همينها مصلحت بود يقيناً عطا ميکنند و اگر اينها مصلحت نبود، چون او «اعلم» به حال ماست، سيّئهاي از سيّئات ما را ميبخشد و اگر ـ إن شاءالله ـ ما اهل سيّئه نبوديم، عادل بوديم و هيچ گناهي نداشتيم حسنهاي بر حسنات ما ميافزايد؛ لذا شما در بحث دعا ملاحظه بفرماييد ـ به نحو قضيه «سالبه کليه» ـ هيچ صاحب دعايي نيست که با دست خالي برگردد؛ اينکه ائمه(عليهم السلام) خودشان اين کار را ميکردند و به ما هم دستور دادند که وقتي به دست دعا کرديد، اين دست را به صورت بماليد، براي اين است که دست از جاي بلند و دور آمده و اين دست خالي برنگشته است، چيزي به آن دادند؛ اگر همان مصلحت بود همان را دادند و آن مصلحت نبود، سيئهاي از سيئات انسان را بخشيدند و اگر سيئهاي نداشتيم، حسنهاي بر حسنات ما افزوده شد؛ اين سه ضلع در دعاها و ادعيه هست؛ لذا گفتند شما اين دست را به صورت بماليد، براي اينکه از جاي بلندي آمده و خالي برنگشته است، بنابراين دعا يقيناً مستجاب است. پرسش: مرحوم کلينی می گويد قِسم ديگری هم هست که در آخرت مستجاب می شود؟[8] پاسخ: بنابراين مستجاب شده است؛ يعني به ما اين جا نوشته دادند که در آخرت به شما ميدهيم؛ اين نوشته در دست ماست، اين را بايد بوسيد و بر چشم نهاد! اين چنين نيست که در آخرت جواب دهد، الآن جواب داد که ما آخرت به شما ميدهيم؛ اين وعده او بوسيدني است و به هر تقدير دعا بيجواب نخواهد بود.
۴ دی ۱۴۰۳
ناهماهنگی سبک زندگی ما با دستور قرآنی زمان کار و استراحت
فرمود: ﴿اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ﴾؛ شب را براي آسايش قرار داديم که اين سبک زندگي اسلامي می شود. در بحثهاي قبل هم اشاره شد، اينطور نيست که آدم تا نزديکهاي ظهر بخوابد و بعد بيايد مغازه را باز کند و تا نزديکهاي نيمه شب نيرو مصرف کند، انرژي مصرف کند، ديدگان نامَحرم و مَحرم کنار هم رديف شود که ميخواهد کاسبي کند! کسب از صبح زود است تا پايان روز، شب براي استراحت است و عبادت است و تشکيل جلسات علمي است و حلّ مشکلات، اينطوری که ما الآن به اين وضع داريم به سر ميبريم صحيح نيست! فرمود: ﴿اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ﴾، اين يک؛ ﴿وَ النَّهَارَ مُبْصِراً﴾، دو؛ شما مُبصر در «نهار» هستيد، «نهار» مشخص است و کار شما به «نهار» اسناد داده شد: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَي النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ﴾، چون اصلاً نميدانند از کجا آمدند و به کجا ميخواهند بروند، چون اگر آدرس آن را بدانند شب و روز شاکر هستند.
۴ دی ۱۴۰۳