داشتم فکر میکردم بعضیامون خیلی بیرحمانه داریم یه دردایی رو تحمل میکنیم، دردایی که خیلی بزرگتر از قد و قوارهی ماست. هیچوقت حق انتخابی براشون نداشتیم، زورشون خیلی بیشتر از لبخندامونه. دردایی که هر بار از خودت میپرسی خب چرا بازم من؟ و هر بار جوابی که هیچوقت پیداش نکردی؛ غمگین و غمگینترت میکنه.
اگه فقط یه تجربه از این دنیا داشته باشم اینه که اصرار واسه موندن آدما هیچ نتیجهای نداره جز اینکه بعد از یه مدت به خودتون لعنت میفرستید که چرا غرورتونو الکی الکی خدشهدار کردین؛ رفتنی رو رهاش کنید بره .
من واسه حسی که بهت داشتم
هیچوقت خودمو سرزنش نکردم
یا حتی پشیمون نشدم
از دوست داشتنت.
انتخاب اشتباهِ من باعث نشد
که به همه بدبین بشم،
اگه یکبار ترک شدی
و از اعتمادت سو استفاده شد
ناامید نشو. اگه اونی که دوسش داشتی
رو از دست دادی نباید خودتم از دست بدی
آدما نیومدن که بمونن هر اومدنی
رفتنی با خودش به همراه همراه داره .
از غم پرسیدم
از چیم خوشت میاد که دست از سرم برنمیداری؟
گفت :
از زیبایی چشمات وقتی گریه میکنی :)
بخواد بشه میشه؛
نشد هم بهتر از اون چیزی که نشده میشه،
میخوام بگم غصهی چیزی رو نخور
بسپرش به خدا ...