eitaa logo
ألنکت الأدبیة والٱصولیة
1.9هزار دنبال‌کننده
90 عکس
31 ویدیو
88 فایل
ادمین @Alhamd_leallah کانال شرح الجامی @sharholjami کانال شرح ریاض السالکین @RiazAlsalekin کانال مختصرالمعانی @MOKHTASAR_ALMANI
مشاهده در ایتا
دانلود
💥عدل تقدیری در باب غیر منصرف علمای علم نحو طبق استقرائشان قواعدی برای غیر منصرف شدن اسم تنظیم کردند. 🔒در این میان کلماتی پیدا شد که ظاهرا خارج از قواعد منع از صرف ،با این حال غیر منصرف بودن،مثل کلمه ٫عمر٫که غیر منصرف است و ظاهرا غیر علمیت سبب دیگری برای عدم انصراف آن نیست. 🔑 ازاین حیث یک سبب به نام عدل تقدیری برای آن در نظر گرفتند، زیرا نمی شد به خاطر معدود کلماتی قواعد جامع را نقض کنند؛ پس گفتند عمر معدول از عامر است، زیرا هیچ سبب دیگری غیر از این سبب،برای عدم انصراف عمر صلاحیت نداشت. موضح الرشاد فی شرح الارشاد ص۱۰۱ @alnokat
💥الماضی یکون قبل الحال و الاستقبال 🔒اینکه می گویند ماضی قبل از حال و استقبال است،از چه حیث است این قبلیت؟ 🔓جواب:برای قیاس ماضی نسبت به حال و استقبال چندین فرض متصور است که تنها در یک فرض است که ماضی،نسبت به حال و استقبال قبلیت دارد لا غیره: 📝طبلاوی شارح شرح تصریف می گوید: ۱.اگر اراده شده قبلیت (ماضی از حال و استقبال) به اعتبار وصف ماضویت و استقبالیت و حالیت یا اراده شده قبلیت به اعتبار ذات واحدی مثل روز پنج شنبه ،در این دو صورت امر برعکس است زیرا یک ذات خارجی اول مستقبل است بعد حال می شود بعد ماضی (مثل اینکه الان شنبه است ما منتظر پنج شنبه هستیم (یعنی ذات پنج شنبه ابتدا مستقبل است بعد که وارد ان می شویم حال می شود بعدِ گذشت از آن ماضی می شود). ۲.اگر منظور از قبلیت به اعتبار ملاحظه چند ذات است (مثل اینکه ذات روز چهار شنبه و پنج شنبه و جمعه را باهم در نظر بگیریم)در اینجا ترتیب و قبلیت و بعدیتی وجود ندارد و هرسه به صورت دفعه واحدی متصف به هر سه وصف می شوند(چهار شنبه ماضی پنج شنبه حال و جمعه استقبال است). ۳.فرض سوم اینکه منظور از قبلیت وجود باشد، دو صورت دارد: ۱.یکبار وجود یک ذات را در نظر می گیریم مثلا وجود ذات پنج شنبه،در اینجا قبلیت اصلا متصور نیست زیرا در روز پنج شنبه ،این ذات موجود است، اما زمانی که موصوف به استقبال یا ماضویت می شود معدوم. ۲.یکبار وجود را نسبت به هر سه ذات می گیریم مثل وجود چهار شنبه پنج شنبه و جمعه، که تنها در این فرض است که قبلیت ماضی نسبت به حال و استقبال صحیح است (زیرا چهار شنبه موجود بوده،پنج شنبه موجود است و جمعه موجود می شود) و آنچه که مصنف(تفتازانی و تمام کسانی که می گویند ماضی مقدم بر حال و استقبال است)می گوید به این اعتبار وجود ذوات می باشد والا در صور دیگر ماضویت بعد حال و استقبال است لما مر. تدریج الادانی،ص۱۰۸،چاپ بیروت متن عبارت در تصویر زیر قابل مشاهده است👇👇 @ALNOKAT
هدایت شده از Moumivand
💥الألف الطّويلة اصطلاحا: هي الألف التي توجد في آخر الأسماء و الأفعال و التي تكون مقلوبة عن «الواو» مثل: «عصا» بدليل تثنيتها على «عصوان» و «غزا» بدليل المضارع «يغزو» و «دعا» «يدعو». أو هي الألف في آخر الأسماء أو الأفعال و مسبوقة بياء مثل: «دنيا» و الفعل «يحيا» أما الاسم «يحيى» فيكتب بالألف القصيرة لتمييزه من الفعل. 💥ألف العبارة: اصطلاحا: هي الألف التي تنتهي بها كلمة «أنا» لأنها تعبّر عن المتكلم، كقوله تعالى: لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ. ⚡️ترجمه: ۱.الف طویله:‌الفی است که در آخر اسم و فعل موجود است به شرط آنکه یا مقلوب از واو باشد مثل عصا(اسم) که عصوٌ بوده و غزا(فعل) که غَزَوَ بوده است. یا اینکه الفی باشد که قبل آن یا است مثل دنیا (اسم)و یحیا(فعل) اما یحیی اگر اسم باشد برای آنکه با فعل اشتباه نشود با الف مقصوره نوشته می شود. ۲.الف عبارت:الفی که آخر ضمیر منفصل متکلم است(انا) زیرا توسط آن از متکلم تعبیر می شود (چونکه أن حرف مشترک است). المعجم المفصل في النحو العربي ؛ ج1 ؛ ص34 @alnokat
💥۵۲ باب فقهی بر اساس ترتیب کتاب شرائع الاسلام در یک دسته‌بندی کلی چهارگانه جای گرفته و عبارتند از: 1⃣عبادات:  ✅مربوط به آن دسته از اعمالی است که به قصد به دست‌آوردن منفعت یا دفع کردن ضرر اخروی باشد. این مسائل در ۱۰ باب ارائه شده است که عبارتند از: کتاب طهارت کتاب صلاة کتاب صوم کتاب اعتکاف کتاب زکات کتاب خمس کتاب حج کتاب عمره کتاب جهاد کتاب امر به معروف و نهی از منکر 2⃣عقود: ✅ قراردادهایی است که تحقّق آن‌ها احتیاج به دو طرف دارد. این دسته از احکام، شامل هفده کتاب است که برخی از آنها عبارتند از: کتاب تجارت کتاب رهن کتاب مفلّس کتاب حجر کتاب ضمان کتاب صلح کتاب مضاربه کتاب مزارعه ومساقات کتاب ودیعه کتاب عاریه کتاب اجاره کتاب وکالت کتاب وقوف وصدقات کتاب هبات کتاب سبق و رمایه کتاب وصایا کتاب نکاح 3⃣ایقاعات: ✅ قراردادهایی یک طرفه است که تحقق آنها احتیاج به یک طرف دارد و شامل ۱۱ باب است: کتاب طلاق کتاب خلع و مباراة کتاب ظهار، احکام «کفارات» به عنوان «لواحق» این کتاب آورده شده است. کتاب ایلاء کتاب لعان کتاب عتق کتاب تدبیر ومکاتبه  واستیلاد کتاب اقرار کتاب جعاله کتاب اَیمان کتاب نذر 4⃣احکام: ✅که منظور، چیزهایی است که نه عبادت است و نه نیازی به قرارداد و صیغه دارد، بلکه حکم خدا در این موارد، بدون نیاز به اجرای صیغه جریان می‌یابد. این دسته از مسائل فقهی در ۱۲ باب ارائه شده است: کتاب صید و ذباحه کتاب اطعمه و اشربه کتاب غصب کتاب شفعه کتاب احیاء موات کتاب لقطه کتاب فرائض کتاب قضاء کتاب شهادات کتاب حدود وتعزیرات کتاب قصاص کتاب دیات @alnokat
هذا الحکم لیس بشیء هذا مبتدا(موضوع) الحکم مشار الیه و نفس مبتدا ، لیس بشیء خبر (محمول). این اسلوب، زمانی استفاده می شود که حکم نفی شده،ظاهر الفساد باشد و بحدی ضعیف باشد که با قیل هم نشود آن را بیان کرد. در نفی حکم با لیس بشیء،مبالغه وجود دارد، زیرا شیء بر هر موجودی اطلاق می شود و وقتی شیء بودن از حکم نفی شود،به منزله معدوم قرار می گیرید. نکته: از آن جا که حکم وجود دارد و ماهیت آن معدوم نیست معمولا بعد از لیس بشیء، صحیح یا معتد به را در تقدیر می گیرند لیس بشیء صحیح او معتد به(از باب اقرب المجازات الی الحقیقه)تا بگویند در حقیقت، حکم نفی شده شیء صحیحی نیست، نه آنکه واقعا وجود ندارد، بلکه به خاطر شدت ضعف به منزله معدوم شده تدریج الادانی(مع تصرف منا) ،ص۶۴ @alnokat
الصاد تقلب سینا قاعدة في كلمة فيها قاف أو طاء، أو راء، أو غين، أو خاء کالبصاق، والصراط، والصدغ والصماخ در کلماتی که صاد و یکی از حروف:قاف،طاء،راء،غین،خاء جمع شود،صاد جایز است که به سین تبدیل شود مثل: بصاق: بساق صراط:سراط الصدغ:السدغ الصماخ : السماخ الروضة البهیه...،ج۳ص ۵۵ @alnokat
المصدر حدث و من حیث انه حدث لا یخلو من ان ایکون منسوبا الی الفاعل او الی المفعول. فالاول مصدر مبنی للفاعل و الثانی مبنی للمفعول وان حذف النسبة فی الاول فیسمی حاصلا بالمصدر المعلوم و ان حذف فی الثانی فیسمی حاصلا بالمصدر المجهول و النسبة فی الاول صدوری و فی الثانی وقوعی. مصدر حدثی است که یا نسبت داده شده به فاعل(ضرب زید) یا به مفعول (ضرب عمر مصدر از ضرب زید عمرا). مصدر اول را مصدر معلوم و دومی را مجهول می نامند. حال اگر فاعل را در مصدر معلوم در نظر نگیریم و حذف کنیم،اسم مصدر معلوم داریم و اگر نائب فاعل را حذف کنیم اسم مصدر از مصدر مجهول داریم. نکته:عمده فرق مصدر و اسم مصدر آن است که نسبت مصدر حدوثی است و معنای فاعلی لحاظ می شود،و در اسم مصدر وقوعی است و فاعل لحاظ نمی شود بلکه فقط رخ داد فعل ملحوظ است. التحریر السامی فی مباحث الجامی،ص۱۱ @alnokat
 💥چند دسته از لغات اضداد سی لفظ است از نوادر اسمها را برشمر لفظ هریک را دو معنی و آن یکی ضد دگر «شف» نقصان و زیاده «جون» سیاه است و سفید «فرع» رفتن زیرو بالا «هاجد» است خواب و سهر «رهو» جای شیب و بالا، داین و مديون «غريم» «قعوه» صفوه تهمت و «شوها» نكو و بد نگر «صارخ» آمد مستغیث و هم مغيث «ايداع» شد مودع و مودَع چه اطلاب ،است قضا ای پسر غابر است باقی و ماضی و«صریم»است لیل و صبح «غاضیه» تاریک و نور «اسرار»کتمان و جهر پس «شریٰ»بیع و خریدن،هم «مثول»است شست(نشستن) و خواب «قرء» طهر و دم،«منین»است سست و قوی نقبه گر «بین»وصل است و فراق و«ثلعه»بالا و نشیب «رش»اصلاح است و فساد و«بلا»خیر است و شر «شدور»اقدام و خلف و«شعب»جمع و فرقت است «قانع»است راضی و سائل«فوز»مرگ است و ظفر «شیم» شمشیر است کشیدن هم نمودن در غلاف «نوء»استادن فتادن،خفیه کتمان و نشر به نقل از النضید،ج۱۹،ص۱۸۰ @alnokat
💥فرق لا نعلم خلافا، لا خلاف و اجماع چیست؟ ✅لا نعلم خلافا، یعنی تا آنجا که ما اطلاع داریم، خلافی در مسئله نیست ولی نفی خلاف هم در واقع نمی کنیم. ✅لا خلاف، یعنی ما یقین داریم که مخالفی در مسئله نیست، و لو همه تصریح به وفاق ندارد تا موافق باشد و اجماع حاصل شود. ✅اجماع، یعنی ما علم داریم به اتفاق كل، که همه علما تصریح به وفاق دارند. پس اجماع از عدم الخلاف بالاتر است. شرح علی محمدی بر اصول فقه،ج1،ص۲۹۹ @alnokat
💥رویکرد عبدالقاهر جرجانی به بلاغت مقایسه‌ای با برخی نظریه پردازان مدرن: تحقیقات فراوانی دربارۀ مفهوم بلاغت، نقد ادبی و همچنین نظریه نظم عبدالقاهر جرجانی انجام شده است امّا مطالعات اندکی هستند که مفاهیم بلاغی جرجانی را با اندیشمندان دیگر، به خصوص اندیشمندان غربی مقایسه کرده باشند. هدف از این تحقیق، مقایسه بلاغت از دیدگاه جرجانی با عقاید و نظریه‌های دو تن از مشهورترین اندیشمندان بلاغی غرب در عصر حاضر، یعنی برک آمریکایی و باختین روس است. اندیشه‌های این متفکرین با استفاده از منابع داخلی و خارجی مطالعه و به صورت تطبیقی بررسی وموارد اشتراک و تفاوت آنها تبیین شده است. در پایان مشخّص گردید که تحولاتی که در بلاغت غرب رخ داده و باعث ایجاد عصر مدرن بلاغت شده، اشتراکات فراوانی با اندیشه‌های جرجانی دارد که قرنها پیش، آنها را بیان نموده است. مقاله👇👇👇 http://jsm.journals.iau.ir/article_516912.html @alnokat
💠 معرفی کتاب "الفوائد الضیائیه". 🔸"شرح ملا جامى"، با نام اصلى «الفوائد الضيائية على متن الكافية في النحو»، اثر عبد الرحمن بن احمد بن محمد جامى است. 🔸این اثر از شروح مشهور كتاب «الكافية في النحو» اثر «ابن حاجب» است كه جامى آن را در روز شنبه 11 رمضان سال 897 ق، به نام پسرش ضياء الدين يوسف، گويا در هرات، به انجام رسانده است. 🔸اين شرح به جهت اهميت بيان مباحث نحوى در زبان و ادبيات عرب، مورد توجه بسيارى از دانشمندان علوم ادبى قرار گرفته و صدها سال در مدارس، به‌عنوان كتاب درسى دانشجويان علوم اسلامى در عراق، هند، ايران و افغانستان تدريس مى‌شده است و بر آن تعليقات و حواشى متعددى نوشته‌اند. 🔸کتاب شرح جامی، متنی بسیار متقن دارد و مشهور است که طلاب با خواندن این کتاب، مسلط به متن نویسی عربی می شوند. 🔸در سیر درسی حوزه های علمیه، شرح جامی پس از سیوطی، تحت نظر استادی ماهر، خوانده میشود. آیت الله صمدی آملی حفظه الله در خاتمه ترجمه شان بر شرح ملا جامی نوشته اند: این برکات از ناحیه افاضات مولای مکرمم حضرت محقق و ادیب بارع ابو الفضایل علامه حسن زاده آملی روحی فداه است که بارها در فرمایشاتشان از عظمت شرح جامی بر کافیه ،به عنوان عالی ترین کتاب درسی نحوی در حوزه های قدیم سخن به میان آورده بودند... @matalebelmi96
بسم الله الرحمن الرحیم با الطاف الهی وعنایات امام زمان ارواحنا فداه،تدریس شرح ملا جامی را آغاز کرده ایم،و صوت هارا در کانال بار گزاری می کنیم. @alnokat
۱.الواحد الشخصی: فردی را گویند که مفهوم آن بر یک چیز فقط صدق می کند مثل اعلام شخصیه(زید ،عمرو،بکر و...) ۲.الواحد الجنسی: نسبت به جنس اعلای خود فرد است اما دارای مصادیق زیادی بوده و صدق بر قلیل و کثیر دارد.مثل: الحیوان واحد و فردی از اوحاد جسم نامی است،با این حال دارای مصادیق کثیره است. واحد نوعی،واحد صنفی،واحد در مقابل کلی،واحد در مقابل کل و... برای تفصیل رجوع شود به منهاج الاصول(تقریر درس خارج آیت الله علی محمدی خراسانی)ج۴/ص۳۷۸ @alnokat
💥اشتقاق و نقل از لغت به اصطلاح بسیاری از اصطلاحات نحوی،منقول از معانی لغوی آن ها است،مثل : اسم فعل حرف کلمه و... تمامی این مفردات مذکوره دارای معانی اصطلاحی در فن نحو هستند،که این معانی با معانی لغوی مفردات مغایر است. مثلا کلمه در لغت به معنای جراحة است،در اصطلاح ما یدل علی معنی فی نفسها. برای اثبات آنکه کلمه اصطلاحی از لغوی نقل داده شده دو شرط دارد: ۱.در حروف اصلی عین هم باشند. ۲.مناسبت معنایی بین آن ها باشد. مثلا می گوییم کلمه از کلْم نقل داده شده زیرا در حروف اصلی مشترک هستند در معنا هم مناسب زیرا کلْم در لغت جرح است کلمه هم جرح ذهنی را افاده می دهد. شرح ملاجامی،ص۶ @alnokat
💥لا یلزم الاطراد فی وجه التسمیه اصطلاحات علمی در علوم مختلف به خاطر علت و مناسباتی بر ماهیات و تعاریف وضع می شوند. مثلا حرف اصطلاحی را حرف گفته اند،چون در جانب مقابل اسم و فعل قرار داردزیرا آن دو عمدة واقع می شوند اما حرف عمدة واقع نمی شود(۱). اشکال:مقابله یک معنای نسبی است که دو طرف دارد،یعنی همیت حکمت و وجه تسمیه در حرف در فعل و اسم هم وجود دارد پس چرا به آن دو هم حرف نگفتند؟ جواب:در وجه تسمیه لازم نیست اطراد باشد یعنی لازم نیست ما در اصطلاح سازی برای ماهیات و ... نامی انتخاب کنیم که آن نام بخاطر مناسبتی انتخاب شده که در غیر آن مسمی این علت و مناسبت وجود ندارد و تنها وجه و علت تسمیه در همان مسمی باشد بر خلاف تعریف شیئ که لازم است مطرد و منعکس باشد. این قاعده(لا یلزم الاطراد فی وجه التسمیه)جواب بسیاری از اشکالاتی است که به علل النحو می کننند،فتأمل!(۲) ۱.شرح ملا جامی،ص ۸ ۲.حاشیه کابلی بر ملاجامی ص۲۲ @alnokat
هدایت شده از 
؛ برای بیان اشتراک و فرق عام و مطلق تعبیرهای مختلفی وجود دارد: ✅ اشتراک عام و مطلق: 1⃣ هر دو دلالت بر شیوع و شمول و توسعه و سریان و فراگیری و استغراق دارند و همه افراد طبیعت را در برگرفته و قابل صدق بر کثیرین می باشند. 2⃣ هر دو صفت لفظ می باشند. 3⃣ هر دو نسبی و اضافی می باشند، یعنی یک لفظ می تواند از جهتی عام یا مطلق باشد و همزمان از جهت دیگر خاص یا مقید باشد. 🔄 فرق عام و مطلق: 1⃣ دلالت عام بر افراد طبیعتش لفظی و به وسیله وضع است، اما دلالت مطلق بر افراد طبیعتش عقلی و به وسیله مقدمات حکمت است. 2⃣ لفظ عام وضع شده تا دلالت بر همه افراد کند، اما لفظ مطلق وضع شده تا دلالت بر ماهیت و طبیعت کند سپس آن ماهیت شامل همه افراد می شود. شرح کفایه، علی محمدی، ۳/۲۱۶؛ 3⃣ إن الخصوصیات المقومه للأفراد غیر ملحوظه فی المطلق و ملحوظه فی العام. منتهی الدرایه، ج ۳، ص ۴۴۳؛ 4⃣ لفظ عام به طور مستقیم ولی لفظ مطلق به طور غیر مستقیم دلالت بر همه افراد دارد. 5⃣ المطلق یطلق علی طبیعه مستقله بالموضوعیه بحیث لا یشارکها غیرها فی موضوعیتها للحکم و یقابلها التقیید. و العام یطلق علی الطبیعه بإعتبار شمول حکمها لجمیع افرادها و یقابله التخصیص. 6⃣ العام ما لوحظ فیه الکثره بأن جعلت الطبیعه فیه مرآتا للأفراد و المطلق ما لوحظ فیه نفس الطبیعه من دون لحاظ الکثره فیها. 7⃣ العام لا یطلق إلا علی الشمول المستند إلی الوضع من غیر فرق بین کونه إستیعابیا و مجموعیا و بدلیا، و المطلق یقال علی ما یستند شموله إلی قرینه الحکمه. منتهی الدرایه، ج ۳، ص ۷۶۰؛ 8⃣ العام یستغرق جمیع مصادیقه بنحو العطف بواو و المطلق یستغرق جمیع مصادیقه بنحو العطف بأو. أکرم العلماء یعنی اکرم زیدا و بکرا و خالدا. ولی أکرم عالما یعنی اکرم زیدا أو بکرا أو خالدا. 9⃣ عام برای استغراق همه افراد است ولی مطلق برای استغراق همه افراد یک طبیعت یا همه حالات یک فرد یا یک شیء است. عنایت الأصول، ج ۲، ص ۳۴۴؛ @alafzal1400