به هرحال در ماشین در خدمتشان بودیم وقراردادها وسخنانی بین ما ردوبدل می شد تا اینکه الحمد لله اول مغرب همان گونه که فرموده بودند به جریه رسیدیم. جریه مرز سرزمین سعودی وعراق است که اکنون نیز، به همین نام است.
وقتی به جریه رسیدیم وپیاده شدیم، من فورا به رفقا گفتم: «هر کس وظیفه خودش را انجام دهد.» هر یک از زوّار مسؤول کاری بود. اموری مانند تهیه چای، طبخ غذا، چادر زدن وفرش کردن هریک مشغول کار خود شدند.
من در طول یکی دو روز آنقدر گرفتار ونگران بودم که نیاز به آفتابه برداشتن ودستشویی رفتن نداشتم، اما در آن وقت احساس کردم که باید بروم ورفع حصر کنم. آفتابه را برداشتم وبه آقا عرض کردم: «ارفع الحصر، انا محصور!»؛ من محصور هستم، آفتابه برداشته ام تا بروم ورفع حصر کنم. ایشان فرمودند: «من دیگر می روم. شما به اینجا رسیده اید، دیگر به تنهایی بقیه راه را نروید. امشب در جریه بمانید، فردا یک قافله صدتایی از مکه می آید، با آن قافله همراه شوید».
من عرض کردم: چشم! امشب همین جا می مانیم. شما هم نزد ما بمانید ومهمان باشید.
در این هنگام یک فرش پهن شده بود. عده ای از زوّار پول هایی که همراه داشتند را آوردند تا نزد من بگذارند (تا در راه خدا داده شود). من به آقا عرض کردم: «امشب غذا درست می کنیم وشما برای شام پیش ما باشید. حالا که شب است ان شاء الله فردا بروید.»
حضرت فرمودند: «نه شیخ اسماعیل! من کار زیادی دارم، تو مرا به قرآن قسم دادی ومن تو را اجابت کردم. من باید بروم وشما را به خدا می سپارم ومجددا می گویم: آن نذری که کرده اید صحیح نیست. مراقب باشید که اینها اموالشان را به کسی نبخشند. همانطور که گفتم اموالتان را حساب کنید وبنویسید ومجددا در وطن خودتان به اندازه آن انفاق کنید.»
تا آن لحظه من ساعت های طولانی در کنار او بودم. حدود سه ساعت به ظهر سوار ماشین شده بودیم وتا مغرب در خدمت او بودم. روزهای عربستان از روزهای ایران طولانی تر است به علاوه که فصل تابستان هم بود. آقا خیلی خوش اخلاق بودند. شالی شبیه به یک طناب به کمرشان بسته بودند وشمشیر کوچکی در طرف چپ آن آویزان بود.
چیزی مانند «یشناق» که عرب ها بر سرشان می اندازند، به سر مبارکشان انداخته بودند ولی پیشانی مبارک وابروهای کمند وچشم های جذّابشان کاملا دیده می شد. خیلی از وقتشان را مشغول ذکر گفتن بودند اما من متوجه نبودم که چه ذکری می گویند.
غیبت ناگهانی
به هرحال من آفتابه را برداشتم وبه دنبال مکان پنهانی بودم تا رفع حصر کنم، اما ایشان همراه من می آمدند. چند مرتبه به ایشان گفتم: «شما بفرمایید بنشینید من الان می آیم» اما ایشان با من می آمدند وبا هم صحبت می کردیم. ناگهان در آن واحد دیدم که آقا غیب شد! همینطور آفتابه، به دستم خشکید! دیگر نیازی به رفع حصر نداشتم. یک مرتبه بنا کردم به گریه کردن ورفقا را صدا زدم: «حاج عبد الله! حاج محمد! کور باطن ها! از صبح تا حالا خدمت آقا بودیم ونشناختیم.»
وقتی من این جمله را گفتم، آنها هم شروع به گریه کردند. همه دور هم در خیمه جمع شدیم وگریه می کردیم. خدایا! چرا آقا را نشناختیم ونفهمیدیم؟! در این هنگام چند شرطه با عجله در خیمه آمدند وگفتند: منو میت! منو میت؟؛ چه کسی مرده؟ چه کسی مرده؟ آنها خیال کردند که یک نفر مرده است وما برای او گریه می کنیم! من به آنها گفتم: «کسی نمرده است. ما راه را گم کرده بودیم وچون حالا راه را پیدا کرده ایم گریه می کنیم.» یکی از آنها گفت: خدا را شکر کنید که راه را پیدا کردید، الحمد لله، اینکه گریه ندارد! در این حال که ما با شرطه صحبت می کردیم صدای اذان بلند شد ومغرب شده بود. من به راننده گفتم:
«حاج محمود! اسم تو را از کجا می دانست؟! اسم مرا از کجا می دانست؟!» به راننده دیگر گفتم: «اصغر آقا! گفتند؛ تقصیر تو بود!» اصغر آقابنا کرد به سر زدن وگریه کردن وگفت:
«راست گفتند؛ تقصیر من بود، من سبب گم شدن شما شدم.» به اصغر آقا گفتم: «الحمد لله عاقبتش به خیر شد. تو ما را گم کردی اما الحمد لله به نعمت ملاقات مولایمان رسیدیم.»
آن زوّار چند نفرشان اهل تهران وبقیه اهل شاهرود بودند. بعضی از اینها تا دو سه سال قبل هم زنده بودند والان به رحمت خدا رفته اند. اللّهمّ صلّ علی محمّد وآل محمّد(۴۱۰).
۰
✅ برنامه روزانه رهبر بزرگوارمان (حفظه الله)
👈 غلام شاه پسندی از محافظان
رهبری در مورد برنامه روزانه ایشان گفت:
🕑 ایشان حدود یک تا یکونیم ساعت پیش از نماز صبح بیدارند که تهجد و عبادت شخصی ایشان است. روزهایش هم با هم فرق میکند، شبیه به هم نیست. ایام هفته فرق میکند. یک روز آقا بیشتر نماز میخوانند، یک روز بیشتر قرآن میخوانند، یک روز بیشتر دعا میخوانند، یک روز بیشتر ذکر میگویند...
🕓 بعدش نماز صبح را میخوانند، ایشان نماز صبح را به جماعت میخوانند و کمترین جماعتشان، آن شخصی است که همراه ایشان است و بیشترینشان هم هر کسی که توی آن ساختمان است، میآید. ایشان توی دفتر کارشان نماز میخوانند و همه کسانی که صبح در محل کار هستند ـ اعم از پاسدارها و دفتریهایی که آنجا هستند ـ نمازشان را با آقا میخوانند.
🕔 کوهنوردی
بعد از نماز صبح، ایشان هفتهای سه روز کوهنوردی میکنند و حداقل بین چهلوپنج تا شصت دقیقه به سمت بالا حرکت میکنند. این مسیر را حدود نیم ساعت تا چهلوپنج دقیقه برمیگردند.
بعضی از مواقع کوههایی دورتر هستند و برای اینکه به وضعیت کار ایشان لطمه نزند، آقا آن ساعت که باید تهجد و نماز و عبادت شخصی خودشان باشد را میآیند بیرون و در طول مسیر عبادتشان را انجام میدهند. پای کوه که میرسیم، نماز را آنجا میخوانیم. هنوز تاریک است و کسی بیدار نیست. یک ساعتی که بالا میرویم، هنوز آفتاب نزده است.
🕖 آن سه روز کوهنوردی وقتی از کوه پائین میآیند، بعد وقت اداری کار ایشان است و آن چهار روز دیگر را توی خانه ورزش میکنند.
پس از ورزششان از ساعت هفت، هفتونیم، ایشان در محل کار حاضر میشوند. اگر ملاقات خاصی نداشته باشند میروند منزل و صبحانه را در منزل با خانواده میخورند و بعد از صبحانه میآیند دفتر، کارشان انجام میشود.
🕗 اگر ملاقات داشته باشند، ملاقات با صبحانه شروع میشود. وقتی هفت صبح با آقا ملاقات هست، صبحانهشان را هم با آقا میخورند.
🕛 بعد از خوردن صبحانه و کار اداری، تا نماز ظهر، آقا توی دفتر است. اذان که گفته بشود، هر کاری که وجود داشته باشد، وسط سخنرانی هم که باشد، آقا قطع میکنند، میگویند نماز را بخوانیم بعد بیاییم؛ نماز اول وقت.
🕑 بعد از نماز، ادامه کار. اگر جلسات ادامه داشته باشد، ناهار را آقا با آن افراد جلسه، توی دفتر میل میکنند. اگر توی دفتر، ملاقاتی نبود، بین ساعت نماز تا یکی دو ساعت بعد از نماز، چون فاصله بین منزل آقا و دفتر به اندازة ده، بیست قدم است، در منزل غذایشان را میخورند و استراحتشان را میکنند، مجدد اولین برنامهای که دارند ساعت سه بعد از ظهر، چهار بعدازظهر است. ایشان میآیند در داخل دفتر هستند و مواقعی که بعدازظهر جلسه خاصی نباشد، ایشان توی کتابخانه شخصیشان به مطالعه میپردازند.
💠 هر زمانی که شما ایشان را ببینید، یا ذکر میگوید یا قرآن میخواند. ایشان به ما توصیه میکردند و میگفتند: «بچهها قرآن را زیاد بخوانید؛ قرآن نور است، قرآن را خیلی مطالعه کنید. من در جوانی هر سه روز یک دور قرآن میخواندم. یعنی روزی ده جزء. الآن دیگر اصلاً نمی شود، پیر شدهام، از نظر سنوسال، وضعیت، شغل، گرفتاریهای کاری، این همه مسائل کشور , واقعاً نمیتوانم قرآن بخوانم. خیلی از قرآن دور شدم. نُه روز، ده روز طول میکشد من یک دور قرآن را بخوانم.»
الآن که دور شده اند، روزی سه جزء قرآن میخوانند.
💠 همه افراد خانواده آقا حافظ کل قرآن هستند. منزل حضرت آقا یک خانواده پرجمعیتی است، خودشان، خانمشان و شش تا فرزند با ایشان زندگی کردهاند که همه الآن ازدواج کردهاند و رفتهاند؛ هر هشت نفر این خانواده حافظ کل قرآن هستند. مأنوس قرآن بودن یعنی این. کل افراد خانواده قاری و حافظ قرآناند.
🗞 یک روز با رهبری،ماهنامه
🇮🇷
📝 چک سفید خدا
🍃🌹🍃
🔻خدا در قرآن به دو گروه #چک_سفید داده و فرموده است خودتان مبلغش را بنویسید! یک گروه کسانی هستند که بر #مصیبتها #صبر میکنند. چون این افراد ثابت کردهاند که حقیقتا خدا را میخواهند. «إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ»(زمر، ۱۰).
🔺گروه دوم هم افرادی هستند که #نماز_شب میخوانند. «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ»(سجده، ۱۷) خداوند میفرماید هیچکس نمیتواند بفهمد برای اینها چه آماده کردهام!
👤 #آیت_الله_سیدحسن_عاملی
🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی
@asatid_enghelabi ایتا و سروش
⭕️ قدرت نظام یا ضعف عدلیه!
🔹 ریاست محترم قوه قضائیه !
اخیرا اخبار نگران کننده ای از محتوای لایحه قوه جهت مقابله با بی حجابی بگوش می رسد مثلا :
▪️مبلغ جریمه کشف حجاب معادل قیمت یک ساندویچ معمولی است!
▪️ضابطین قضایی برای جریمه کردن هر فرد بی حجاب باید مستندات مربوطه را تهیه و نگه داری کنند.( چون ممکن است فرد بی حجاب به جریمه اعتراض کند!!)
▪️افراد بی حجاب می توانند به جریمه اعمال شده اعتراض کنند و اعتراض آنها باید در یک کمیسیون خاص بررسی شود و ابراز پشیمانی مجرم موجب لغو جریمه و پاک شدن سوابق آن خواهد شد.
▪️بر اساس این لایحه اگر زنی بدون رعایت پوشش شرعی و حتی در حالت برهنگی بدن در خیابان و اماکن عمومی حاضر شود نه پلیس و نه هیچ نهاد دیگری حق بازداشت یا جلوگیری از ادامه حضور او را نخواهد داشت و این فرد می تواند با آزادی کامل تا هر زمان که بخواهد با همان حالت در جامعه حضور داشته باشد و تنها به پرداخت جریمه ای معادل قیمت یک کیلو گوشت محکوم خواهد شد! ( که می تواند به این جریمه هم اعتراض کند و....)
▪️اگر چند حقوق دان متدین و انقلابی مسئول بررسی این لایحه شوند خطاها و نواقص بسیاری را در این لایحه ۳ صفحه ای خواهند یافت !
بزرگترین مشکل این لایحه آن است که نویسندگان آن نخواسته اند مفهوم «حرام سیاسی» را بپذیرند و به همین علت بی حجابی را در حد یک تخلف ساده رانندگی تنزل داده اند!
▪️این لایحه ( در صورت تصویب در مجلس ) نه تنها موجب بازدارندگی از بی حجابی نمی شود بلکه مسیر را برای عادی شدن بی حجابی و حتی برهنگی زنان هموار خواهد کرد چون بر اساس این قانون زنان می توانند در هرمکان عمومی و به هر شکلی که مایل باشند برهنه شوند و در صورت حضور پلیس و اعمال قانون با ارزانترین قیمت ممکن هزینه برهنگی خود را بپردازند!!
وقتی برخی از این زنان برای سگهای خود گردن بندهای طلا (معادل حقوق چند ماه یک قاضی دادگستری) می خرند ، پرداخت جریمه ای چند صد هزار تومانی برای برهنگی بدون مانع در مملکت امام زمان برایشان در حکم شوخی خواهد بود!
▪️این لایحه چنان دست ضابطان قضایی برای برخورد قانونی با بی حجابی و برهنگی زنان را می بندد که کمتر پلیسی برای اجرای آن رغبت خواهد کرد چرا که پلیس درک می کند نویسندگان لایحه بیش از آن که به فکر مواجهه با یک «حرام شرعی و سیاسی» باشد به فکر آرامش و راحتی بی حجابان بوده و به همین علت لایحه را به صورت یک جانبه به نفع شهوترانی آنها ( و به زیان سلامت روانی و معنوی جامعه) تنظیم کرده اند!
🔹 جناب اژه ای !
در صورت صحت این اخبار لطفا نام این لایحه را به شکل زیر تغییر بدهید:
«لایحه صیانت قضایی از بی حجابان»
و بر اساس سوابق طولانی امنیتی و قضایی خود بفرمایید:
▪️ آیا این لایحه می تواند وعده رهبر انقلاب مبنی بر جمع شدن قطعی بی حجابی را عملی کند؟
▪️نسبت لایحه فوق با این فرمایش رهبرانقلاب ( قدرت نظام باید جلوی فساد و فحشا را بگیرد!) چیست؟ به نظر شما تنظیم کنندگان این لایحه اعتنایی به دغدغه ها و دستورات رهبری داشته اند؟
✍دکتر محمد صادق کوشکی
@Akhbarevijeh1
16.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#چادری شدن دختر ایرانی مقیم انگلیس در #مقتل شهید علی وردی (خیابان ورزش) در
#هیات #دختران_انقلاب
💢این دختر خانوم وقتی فیلم نحوه شهادت آرمان در صفحه دختران انقلاب را می بیند خانواده اش را از انگلیس رها میکند و میاد ایران و سراغ دختران انقلاب....به اتفاق دختران انقلاب و با بی تابی تمام و اشک چشم به ملاقات مادر آرمان میرود..... وقتی #مادر_آرمان برایش از ناراحتی آرمان به خاطر شنیدن خبر چادر کشیدن میگوید،تصمیم می گیرد #موهایش را کامل بپوشاند و به حمدالله در #هیات #دختران_انقلاب در #مقتل شهید به دست خانواده شهید آرمان علی وردی #چادری میشود...
✅و در آخر پیام این بانو به دنیا را به زبان انگلیسی ببینید...
#پیشاپیش_روز_دختر_مباااااارک🌷❤️
🇮🇷کانال #دختران_انقلاب را دنبال کنید
✅https://eitaa.com/joinchat/3435003923C863f1fbcfc
ذیقعده شد و بهار ایران آمد / در مشهد و قم دو گنج پنهان آمد
در روز یکم کریمه آل رسول (ص) / در یازدهم شاه خراسان آمد . . .
میلاد گلهای حضرت رسول (ص) مبارک باد
مردی از یاران امام جعفر صادق (علیه السلام) دختردار شد، حضرت نزد او رفت، دید خشمگین است، فرمود: «اگر خداوند به تو وحی کند که آیا می خواهی چیزی را من برای تو انتخاب کنم یا تو برای خودت انتخاب می کنی؟ چه پاسخ می دهی؟» آن مرد گفت: به خدا عرض می کنم: آنچه را تو برایم بپسندی و انتخاب کنی، می پسندم. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «اکنون خداوند فرزند دختر را برای تو انتخاب کرده است.» سپس فرمود: «آن عالم و ولی خدا (خضر علیه السلام) که همراه موسی (علیه السلام) بود و آن پسر بچه را کشت، خداوند از قول او فرمود: ما آن پسر را کشتیم چرا که بیم آن بود پدر و مادرش را به طغیان و کفر وا دارد، از این رو خواستیم پروردگارشان به جای او فرزندی پاک تر و با محبّت تر به آن پدر و مادر بدهد.»[10] (کهف/81) امام صادق (علیه السلام) در ادامه فرمود: «خداوند به آن دو، دختری عنایت کرد که از او و نسل وی هفتاد پیامبر به دنیا آمدند.» (قمی، سفینةالبحار، ج1، حرف «باء» و «نون»)
خاطره ای از شهید محمد حسین فهمیده
راوی : مادر شهید
داشتم خونه رو مرتب می کردم
حسین گوشهی آشپزخونه نشسته و به نقطهای خیره شده بود
اونقدر غرق افکار خودش بود که هر چی صداش کردم، جواب نداد
رفتم جلوش و گفتم: حسین... حسین ... کجایی مادر؟!
یهو برگشت و بهم نگاه کرد
گفتم: حسین جان! کجایی مادر؟!
خندید و گفت: سر قبرم بودم مامان...
از تعجب خندهام گرفت.
بهش گفتم: قبرت؟!.. قبرت کجاست مادر جون؟!
گفت: بهشت زهرا سلام الله علیها ردیف ۱۱ قطعه ۲۴ شماره ۴۴
چیزی نگفتم و گذشت ...
وقتی شهید شد و دفنش کردیم به حرفش رسیدم؛
با کمال تعجب دیدم دقیقاً همون جایی دفن شده که اون روز بهم گفته بود
پشتم لرزید، فهمیدم اون روز واقعاً سر قبرش بوده...
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهید #محمدحسین_فهمیده😭🌹🙏
💠برنامه های سلوکی عارف كامل آیت الله العظمی بهجت در حرم بانوی کرامت
✍آيت الله العظمی بهجت(ره) از سال 1324 شمسی روزی دو ساعت به حرم حضرت معصومه میرفتند و یک ساعت ایستاده و یک ساعت نشسته زیارت میکردند و دعای جامعه کبیره و چند بار نیز به نیابت، امینالله میخواندند. تا سن نود سالگی هم در حرم مشغول راز و نیاز و عبادت بودند، گاهی می پرسیدند چرا این همه زیارت نامه طول می کشد؟می فرمودند: ما کسانی را دیدیم چهار ساعت زیارت حرمشان طول میکشید. وقتی می پرسیدند برای چی؟، میگفت خودم را در بهشت میبینم، چطور بیرون بیایم.
✅ ملائکه با صدای بلند زُوّار اذیت می شوند
آیت الله مسعودی خمینی؛ تولیت سابق حرم حضرت معصومه: آیت الله بهجت اصرار داشت نه تنها در حرمهای ائمه(ع)، بلکه در حرم فاطمه معصومه(س) نباید صدا را بلند کرد روزی در حرم به من فرمودند: به خدام و زوار بسپارید که در حرم فریاد نزنند و صدای خود را بلند نکنند، چون ملائکه در حال طواف هستند و از صدای بلند اذیت می شوند.
#مفاخر_گیلان
https://eitaa.com/joinchat/691798023C0216686926
22.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
8.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✝️ کشیش ارشد آمریکایی: رفتن به کربلا برای همه واجب است، اگر تا به حال کربلا نرفته اید، همین الآن برای رفتن به آنجا برنامه ریزی کنید.
📣 صحبتهای بسیار جالب «کِنِث جی. فلاورز» کشیش ارشد کلیسای دترویت درباره تجربه اش از زیارت حرم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام.
🤲 خداوندا! شفاعت و زیارت با معرفت سرور آزادگان جهان را نصیب ما بفرما
@ranggarang