eitaa logo
مدافعان بانوی دمشق.شهید مدافع حرم محمد رضا الوانی
168 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.5هزار ویدیو
146 فایل
.چی می شود پرچم حرم،برام کفن بشه. سلام من به بی بی شهادتین من بشه.بدون زینبی من نفس نمی کشم تا زنده ام از عشق بی بی دست نمی کشم https://eitaa.com/alvane ا
مشاهده در ایتا
دانلود
در طول مدتی که در کوفه و در میان مردم به عنوان اسیر جنگی حرکت می‌کردند سرها بالای نیزه بود و اسرا در کجاوه‌ها جا داده شده بودند و آنان که خیال می‌کردند اسرا از خارجیان هستند و بر خلیفه یزید عاصی شده‌اند، جسارت و اهانت می‌کردند، عده‌ای هم از نسب اسرا سؤال می‌کردند با این وضع وارد دارالاماره می‌شوند و در مجلس عبیدالله بن زیاد که حاکم کوفه و باعث اصلی شهادت امام حسین، این ملعون جلوی چشم اسرا و مردم با چوب‌دستی به سر مبارک می‌زد و خود را پیروز میدان قلمداد می‌کرد و کشته شدن امام حسین (علیه‌السلام) را خواست خدا قلمداد می‌‌نمود.(9) ولی با جواب‌هایی که از جانب حضرت زینب و امام سجاد (علیهما‌السلام) می‌شنید بیشتر میشد "@alvane
فلسفه روشن كردن شمع در شب عاشورا   (1) آیین روشن کردن شمع یاد آور لحظاتی است که حضرت زینب (ص) در تاریکی به راه افتاد تا اطفال و خانواده مانده امام حسین (ع) را پیدا کند   نور شمع عرض ارادت و همدردی با زینب کبری (ص) می باشد   (2) روشن کردن شمع شام غریبان یاد آورد شمع وجود امام حسین (ع) در هدایت خلق بود که در عاشورا آب شد و جسم پاک او روی خاک کربلا غرق در خون گشت   (3) روشن کردن شمع در یک حالت نمادین از سوزانده شدن خیمه های اهل بیت در عصر عاشورا و ابراز همدردی با خاندان شهدای کربلا است که در تاریکی بیابان با نور سوختن خیمه ها، شام عاشورا را سپری کردند
28.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 روضه های غریبی روضه خوانی شام غریبان ذاکرین حسینیه معلی ▪️تو را به بوی آشنای مادرت شناختم....
17.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 می‌باره بارون، روی سر مجنون بازخوانی نوحه قدیمی حاج سید مجید بنی‌فاطمه در لحظات پایانی حسینیه معلی
◾ حکایت جانسوز سوارشدن زينب کبری عليهاالسلام بر شتر بی جهاز... ◾دمی که زينب کبری عليهاالسلام نظر به قتلگاه می‌کند و می‌فرماید: کجایید ای مَحرمانِ من؟! راوی گوید: ثمّ أمر ابن سعد (لعنه اللّه) بأن تحمل النّساء على الأقتاب بلا وطاء و حجاب ▪️سپس ابن سعد (لعنت الله علیه) دستور داد زنان را بر شتران بی جهاز سوار کنند، پس شترها را نزدیک زنان آوردند و گفتند: زود بیایید و سوار شوید و ابن سعد دستور حرکت داد. زینب کبری عليهاالسلام چون این حالت را مشاهده نمود، فریاد برآورد: سوّد اللّه وجهك يا ابن سعد! في الدّنيا و الآخرة.تأمر هؤلاء القوم بأن يركّبونا، و نحن ودائع رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله ▪️خدا رویَت را در دنیا و آخرت سیاه کُند ای ابن سعد! تو به این مردان امر می کنی که ما را سوار کنند در حالی که ما امانت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستیم!؟ به آنها بگو: از ما دوری شوند تا ما خودمان سوار شویم. عمرسعد دستور داد تا لشکریان از شتران فاصله گرفتند. پس زینب کبری و أم کلثوم سلام الله علیهما جلو آمدند و هر یک از زنان و بچه ها را به اسم صدا زدند و در نهایت همه را سوار بر شتران کردند. همه زن ها و بچه ها سوار شدند تا اینکه جز زینب کبری سلام الله علیها کسی نماند. در این هنگام حضرت زینب علیهاالسلام نظری به سمت چپ و راست خود انداخت و کسی را جز امام سجاد علیه السلام ندید که از شدت بیماری نمی‌توانست سوار شود. پس نزدیک آن حضرت آمد و فرمود: ای برادرزاده! برخیز و با کمک من بر شتر سوار شو. امام سجاد علیهالسلام فرمود: عمه جانم! شما سوار شويد و من و اين جماعت را به حال خود واگذارید. حضرت زينب کبری عليهاالسلام نتوانست از امام علیه السلام نافرمانی کند،لذا برگشت تا سوار بر محمل شود. فالتفتت يمينا و شمالا، فلم تر إلّا أجسادا على الرّمال و رؤوسا على الأسنّة بأيدي الرّجال، فصرخت، و قالت: وا غربتاه! وا أخاه! وا حسيناه! وا عبّاساه! وا رجالاه! وا ضيعتاه بعدك يا أباعبداللّه ▪️ پس به سمت راست و چپ خود نظر کرد و کسی را ندید جز اجسادی که بر روی ریگ و رمل بیابان افتاده بودند و سرهایی که بر روی نیزه در دست سپاهيان عمر سعد بود. پس فریادی کشید و فرمود: آه از غريبي...آه ای برادر...آه ای حسین من...آه ای عباس من... آه ای مَحرمان من... چقدر بعد از تو ما خوار و ذليل شدیم ای اباعبدالله... فلمّا نظر الإمام زين العابدين عليه السّلام إلى ذلك لم يتمالك على نفسه دون أن قام و هو يرتعش من الضّعف، فأخذ بعصاة يتوكّأ عليها، و أتى إلى عمّته، و ثنى ركبته،فأخذ ليركبها فارتعش من الضّعف،و سقط على الأرض ▪️چون امام زین العابدین علیه السلام این حالت زينب کبری عليهاالسلام رامشاهده کرد، نتوانست کاری کند جز اینکه به سختی از جای برخاست و عصایی را به دست گرفت و از ضعف به خود می‌لرزید. پس خود را با همان حالت به کنار محمل زينب کبری عليهاالسلام رساند و زانو گرفت و فرمود: عمه جان!بیا و سوار شو! پس زينب کبری عليهاالسلام آمد تا سوار شود اما امام‌ سجاد علیه السّلام از شدت ضعف لرزید و با صورت به زمین خورد. فلمّا رآه الشّمر (لعنه اللّه) أتى إليه، و بيده سوط، فضربه ▪️چون شمر (لعنة الله علیه) این حالت را دید، در حالی که تازیانه در دست داشت، به امام سجاد علیه السلام نزدیک شد و امام را با تازیانه زد. زين العابدين عليه السلام فریاد می‌زد؛ وا جدّاه! وا محمّداه! وا عليّاه! وا حسناه! وا حسيناه زينب کبری عليهاالسلام از مشاهده این صحنه گریه میکرد و به شمر می‌فرمود: وای بر تو ای شمر!به باقی مانده نبوت رحم کن . و دائما این را فرمود تا شمر از امام سجاد علیه السلام دست کشید. پس در این هنگام کنیز مُسنّی آمد نزد زینب کبری عليهاالسلام و او را سوار کرد. راوی گوید: من پرسیدم که آن پیرزن که بود؟ گفتند: آن پیرزن ،فضه خادم فاطمه زهرا علیهاالسلام بود. پس سپاه عمر سعد هر جور که بود امام سجاد علیه السّلام را بر یک شتر لاغری سوار کردند و پاهایش را هم از زیر شتر به هم بستند. 📚معالي السّبطين ج۲ص۹۰ 📚وسيلة الدّارين ص۳۵۰ 🏴🕯🖤🕯🏴 🕌@ziarat_et
روضه غریب... نمي‌دانم بايد از كدام غربت گفت؛ چه روضه‌اي خواند؛ و مصيبت كدامين غريب را بازگو نمود. آيا از بدن پاره پاره حسين علیه السلام بگوييم كه عريان در گودال قتلگاه افتاده است؟ يا از بدن عباس علمدار كه نه سر در بدن دارد و نه دست؟ آيا از علي اكبر بگوييم كه صورت پيامبرگونش را بر نيزه برافراشته اند؟ يا از علي اصغر شش ماهه كه اينك در گهواره خاكي خويش به خواب ابدي رفته؟ آیا از ياران حسين علیه السلام بگوييم كه غريبانه در گوشه گوشه ميدان جان باخته اند؟ يا از كودكان حسين علیه السلام كه غم يتيمي و اسيري، يكجا بر آنان وارد شده است؟ از غريبي بگوييم يا از مظلوميت؟ از وفا بگوييم يا از پيمان‌شكنی ؟ از عطش بگوييم يا از آتش ؟ از عشق بگوييم يا از زينب ؟ خوب نامي بر قلم گذشت.. زينب... آري! بگذار از زينب بگوييم ؛ كه كربلا، از اينجا به بعد، از‌ آنِ زينب است و پيام كربلا، مرهون زينب. بگذار از زينب بگوييم و از رنج‌هاي زينب. از زينب و از غصه‌هاي زينب. از زينب و از قصه‌هاي زينب. از زينب و از حماسه‌هاي زينب؛ و از زينب و از دل زينب ... و امان از دل زينب ... اما از كدامين غم زينب بگوييم ؟ از برادراني كه از دست داد؟ يا از برادرزادگانش كه يك به يك به ميدان رفتند و باز نگشتند؟ يا از پسرانش كه جلوي چشمان گریانش ذبح شدند؟ اگر چه زينب «ام المصائب» است و از كودكي داغ‌هاي فراوان ديده ــ ابتدا داغ بزرگ رحلت جدش پيامبر خدا صلی الله علیه و آله و سپس مصيبت شهادت مادر جوان ــ و در جواني فرق شكافته پدرش علي علیه السلام را ديده است و سپس جگر پاره پاره برادر معصومش حسن مجتبي را... اما روزي مانند عاشورا نبود، و داغي مانند كربلا... قصه ی بی سر و سامانی من گوش کنید * دوستان ، غصه ی تنهایی من گوش کنید گر چه این قصه ی پر غصه به گفتن نتوان * نه به گفتن نتوان ، بلکه شنفتن نتوان دختر دخت نبی ، «امِ مصائب» نامم * کرده لبریز ز غم ، ساقیِ گردون جامم صبر ، بی تاب شد از صبر و شکیباییِ من * ناتوان شد خِرَد از درک و توانایی من باغبانم من و یک سر شده غارت باغم * چرخ بگذاشته بس داغ به روی داغم نه که چون جد عزیزی چو پیمبر دادم * پدر و مادر و فرزند و برادر دادم پیشِ من ، در پسِ در ، مادرِ من آزردند * ریسمان بسته به مسجد ، پدرم را بردند من هم اِستاده و این منظره را می دیدم * مات و وحشت زده می دیدم و می لرزیدم بود در سینه هنوز آتش داغ مادر * که فلک زهر دگر ریخت مرا سوخت جگر دیدم آن تاج سرم را که دو تا گشته سرش * بسته خونِ سر او هاله به دورِ قمرش بعد از آن بود دلم خوش که برادر دارم * به سرم سایه ی دو سرو صنوبر دارم غافل از آنکه غم و دردِ من آغاز شده * به دلم تازه درِ غصه و غم باز شده رفت از دست حسن گشت دلم خوش به حسین * شد مرا روح و روان ، قوت دل ، نور دو عین بعد از آن واقعه ی کرب و بلا پیش آمد * راه جانبازیِ در راه خدا پیش آمد حضرت زینب (س) از صبح تا عصر عاشورا، داغ پنج برادر، پنج برادرزاده، چهار پسرعمو و سه پسرش را مشاهده کرد و شهادت دهها تن دیگر از بستگان و یاران برادرش را دید ؛ و شاید اینها همه در برابر رنج اسیری و در به دری ــ که تازه از امشب آغاز شد ــ بسیار اندک بود
20.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 آقا ابوالفضل کیه!؟ 📽 فرمانده ارشد نیروهای روسیه : این آقا ابوالفضل کی بود که با فرماندهی او را آزاد کردید؟ 👌 بسیار عالی و دیدنی ، تماشای این فیلم زیبا را از دست ندهید. 🏴 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ✅ کانال 🇮🇷 @pcdrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتى امام سجاد عليه ‏السلام روزه مى‏گرفتند ، دستور مى‏دادند كه گوسفندى را پخته و گوشت آن را بين فقرا تقسيم كنند و خود با نان و خرما افطار مى‏نمودند . امام عليه‏ السلام ، هزينه بيش از صد خانواده را در مدينه به عهده داشتند و . . . بخشش‏ها و هداياى امام سجاد عليه ‏السلام بين پانصد درهم تا ششصد هزار درهم بود . و امام عليه‏السلام از بخشيدن زياد ملول نمى‏شد . و هرگز شنيده نشد كه فقيرى در خانه امام عليه‏ السلام بيايد و جواب تحقير آميز بشنود ، بلكه به دستور حضرت ، فقير را با بهترين نام جواب مى دادند(منتهى الامال : ج2 )
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸رئیس پلیس لس آنجلس در صف نذری امام حسین علیه السلام ...😊
جان عالم به قربانت ای مولای عالم حضرت اباعبدالله ...😭
اولین شهید، ابوالشعثا بود و 8 تیر انداخت که 5 نفر از دشمن را کشت. امام(علیه السلام) او را دعا کرد. گروهی از سپاه شمر خواستند از پشت سر به امام(علیه السلام)حمله کنند زهیر و 10 نفر به آنها حمله کردند حدود 11 بعد از این حملات، امام‌(علیه السلام) دستور تک تک به میدان رفتن را به یاران داد. اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زنده‌اند نگذارند کسی از بنی‌هاشم به میدان برود. انگار برای شهادت با هم مسابقه داشتند. ‌بعضی در مقابل نگاه امام‌(علیه السلام) شهید شدند. یکی از اولین کسانی که کشته شد، پیرمرد زاهد جناب بریر بود. مسلم بن عوسجه بعد از او کشته شد. حبیب بر سر بالین او رفت و گفت کاش می‌توانستم وصیت‌های تو را اجرا کنم. مسلم با دست امام حسین(علیه السلام) را نشان داد و گفت: «وصیت من این مرد است» یک بار هفت نفر از اصحاب امام‌(علیه السلام)در محاصره واقع شدند،حضرت عباس(علیه السلام) محاصره آنها را شکست و نجاتشان داد. ۱۲:۵۰ اذان ظهر حبیب بن مظاهر موقع اذان ظهر شهید شد. چون که نوشته‌اند امام(علیه السلام) خطاب به اصحاب گفت یکی برود با عمر سعد مذاکره بکند و بخواهد برای نماز ظهرجنگ را متوقف کنیم. یکی از لشکر کوفه صدا زد : «نماز شما قبول نمی‌شود.»حبیب به او گفت: «ای حمار! فکر می‌کنی نماز شما قبول می‌شود و نماز پسر پیامبر(صلی الله علیه و آله) قبول نمی‌شود؟» به جنگ او رفت اما از سپاه کوفی به کمکش آمدند و حبیب کشته شد. امام(علیه السلام) از شهادت حبیب متاثر شد و برای اولین بار در روز عاشورا گریست. رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو می‌گذارم.» امام‌(علیه السلام) نماز را شکسته و به قاعده «نماز خوف» خواند. گروهی از اصحاب به امام‌(علیه السلام) اقتدا کردند و بقیه به جنگ پرداختند. زهیر و سعید بن عبدالله حنفی خودشان را سپر امام کردند. نوشته اند سعید بن عبدالله ۱۳ تیر و نیزه خورد و به شهادت رسید. در آخرین نفس از امام پرسید: «آیا وفا کردم؟» حدود ساعت ۱۳ ۳۰ نفر از اصحاب امام(علیه السلام) تا وقت نماز زنده بودند و بعد از این ساعت شهید شدند. بعد از کشته شدن اصحاب، نوبت به بنی هاشم رسید. اولین نفر، حضرت علی اکبر پسر امام حسین(علیه السلام) بود. البته الفتوح عبدالله بن مسلم بن عقیل را اولین شهید بنی هاشم خوانده است. این عبدالله بن مسلم، به طرز ناجوانمردانه‌ای شهید شد. شهادت او بر جوانان بنی هاشم گران آمد. دسته جمعی سوار شدند و به دشمن حمله بردند. امام آنها را آرام کرد و فرمود: «ای پسرعموهای من بر مرگ صبر کنید. به خدا پس از این هیچ خواری و ذلتی نخواهید دید» حدود ساعت ۱۴ عاقبت امام حسین(علیه السلام) و حضرت عباس(علیه السلام) تنها ماندند. عباس(علیه السلام) اجازه میدان خواست اما امام او را مامور رساندن آب به خیمه ها کرد. دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس(علیه السلام) دلاور در حالیکه با شجاعت تمام سعی در آوردن مشک آب برای زنان و کودکان داشت در محاصره دشمن دو دستش قطع شده و با عمودی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد. اباعبدلله سراسیمه خود را بر پیکر قطعه قطعه برادر رساند. دشمن کمی به عقب رفت. امام(علیه السلام) برای دومین بار بعد از مرگ برادر عزیزش گریه کرد و فرمود «اکنون دیگر پشتم شکست» حدود ساعت ۱۵ امام(علیه السلام) به طرف خیمه‌ها برگشت تا خداحافظی بکند. همچنین پیراهنش را پاره پاره کرد و پوشید تا بعدا در وقت غارت کردن توسط دشمن برهنه‌اش نکنند. وقت وداع با اهل بیت کودک شیرخواره اش علی اصغر را به میدان برد تا او را سیراب کند که به تیر حرمله کشته شد امام(علیه السلام) به میدان رفت اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان می‌شد. بعضی تیر می‌انداختند و بعضی از دور نیزه پرتاب می‌کردند. شمر و ده نفر به مقابله امام(علیه السلام) آمدند. بعد از شهادت امام(علیه السلام) بر پیکر مبارکش جای ۳۳ زخم نیزه و ۳۴زخم شمشیر شمرده شد. در مقاتل نوشته اند زمانی که امام(علیه السلام) در آستانه شهادت بود اما کسی جرات نمی‌کرد به سمت ایشان برود اهل حرم از صدای اسب ایشان ذوالجناح متوجه شده و بیرون دویدند. کودکی به نام عبدالله بن حسن (علیه السلام) دوید و به طرف مقتل امام آمد. او را در بغل عمویش کشتند. امام ناراحت شدند و کوفیان را نفرین کردند : «خدایا باران آسمان و روییدنی زمین را از ایشان بگیر!» ۱۶:۰۶ اذان عصر وقت شهادت امام(علیه السلام) را وقت نماز عصر گفته‌اند. روایت تاریخ طبری به نقل از وقایع‌نگار لشکر عمر سعد چنین است: «حمید بن مسلم گوید: پیش از آن که حسین کشته شود شنیدم که می‌گفت «به خدا پس از من کس را نخواهید کشت که خدای از کشتن او بیش از کشتن من بر شما خشم آرد» گوید : آن‌گاه شمر میان کسان بانگ زد که «وای شما منتظر چیستید؟ مادرهایتان به عزایتان بنشینند، بکشیدش!» گوید در این حال سنان بن انس حمله برد و نیزه در قلب امام(علیه السلام) فرو برد.