⛔️هشت رتبه جهانی پهلوی! (تا آخر ببینید..)
🔴 انتشار حقایقی برای اولین بار 🔴
‼️ ۸مورد از خدمات پهلوی:
× سومین پایتخت #پاکیزه_جهان
۰ دومین خط برتر هواپیمایی جهان
× آزادترین کشور جهان
۰ بزرگترین تولید کننده فولاد در جهان
× تنها کشور بدون فقیر در جهان
۰ تورم تک رقمی
× سفر به ۹۰کشور دنیا با پاسپورت بدون ویزا
۰ برترین خلبان جنگنده جهان
واقعا اینجوری بوده؟ کلیپ بالا را ببینید👆
آقا سید هاشم حداد می فرمودند: « من در تمام مدت سلوک در خدمت مرحوم آقا (قاضی) نامحرم نمی دیدم، چشمم به زن نامحرم نمی افتاد.
یک روز مادرم به من گفت: عیال تو از خواهرش خیلی زیباتر است.
من گفتم: من خواهرش را تا به حال ندیده ام، گفت: چطور ندیده ای در حالی که بیشتر از دو سال است که در اطاق ما می آید و می رود و غالباً بر سر یک سفره غذا می خوریم؟! به رسم اعراب که زنانشان حجاب درستی ندارند و در منزل غالباً همه با هم محشورند؛ در عین عصمت تام و عفت کامل.من گفتم: والله! که یک بار هم چشم من به او نیفتاده است!! و این عدم نظر نه از روی حفظ و خودداری چشم بوده است؛ طبعاً حالشان اینطور بوده است
داستان عفت و گريه امام حسن(ع) در برابر زن كامجو:
ابن شهر آشوب در مناقب مي نويسد كه در ابواء زني....
یکی از القاب امامان علیهم السلام التقی و النقی هست یعنی این بزرگواران در قله تقوا قرار داشتند و هرگز در زندگی خود گناه نکردند.و اگر یکی از 12 امام(ع) بجای حضرت ادم در بهشت بودند هرگز از ان درخت ممنوعه نمی خوردند.
درمورد تقوای امام حسن مجتبی علیه السلام داستان زیر اورده میشود:
ابن شهر آشوب در مناقب مىنويسد كه در ابواء زنى چادر نشين خدمت حضرت مجتبى عليه السلام رسيد در حالى كه امام حسن عليه السلام مشغول نماز بود . امام ،نماز را كوتاه نمود و فرمود كارى داشتى؟ جوابداد آرى پرسيدحاجت تو چيست گفت من زنى بىشوهرم به اين مكان وارد شده ام و مايلم از شما كام بگيرم .!
حضرت فرمود: دور شو از من! مىخواهى مرا با خودت در آتش جهنم بسوزانى .ولى آن زن گوش نداده و پيوسته در صدد دل بردن از آنجناب بود .
حضرت شروع به گريه كرد و در اين بين مىفرمود: دور شو! واى بر تو . كم كم گريه آنجناب شديد شد . زن كه حال امام مجتبى عليه السلام را مشاهده كرد او هم شروع بگريه نمود.
امام حسين عليه السلام وارد شد ديد برادرش با اين زن هر دو گريه مىكنند . سيلاب اشك امام حسن عليه السلام چنان برادر را تحت تأثير قرار داد كه او هم شروع بگريه كرد .
عده اى از اصحاب حضرت آمدند هر كدام آن حال را مشاهده مىكرد گريه آنها را مىگرفت تا اينكه صداى گريه ايشان بلند شد . زن باديه نشين خارج گرديد . اصحاب هم متفرق شدند . مدتى از اين پيش آمد گذشت .
حسين بن على عليه السلام از نظر عظمت و جلالت برادر خويش، علت گريه امام دوم را نپرسيد . نيمه شبى كه امام حسن عليه السلام خوابيده بود ناگاه بيدار شده و گريه آغاز نمود . امام حسين عليه السلام که در انجا بودپرسيد چه شده برادر جان؟! فرمود: خوابى ديدم از آن جهت گريه مىكنم.. حسين بن على عليه السلام تفصيل خواب را جويا شد .
امام حسن عليه السلام فرمود تا زندهام بكسى مگو . يوسف صديق را در خواب ديدم . مردم براى تماشاى او جمع شده بودند من هم جلو رفته او را تماشا مىكردم همين كه حُسن و
زيبايىاش را ديدم گريه ام گرفت يوسف بسوى من توجه نموده گفت برادرم چرا گريه مىكنى پدر و مادرم فدايت باد . گفتم بياد آوردم جريان تو را با زن عزيز مصر كه چه رنج و مشقتى كشيدى، بزندان افتادى، پير كهنسال يعقوب در فراق تو چه ديد . براى آن گريه مىكنم و در شگفتم از تقوای تو كه چه اندازه باتقوا بودی؟ يوسف گفت چرا تعجب
نمىكنى از خودت راجع به آن زن باديه نشين كه او در ابواء نزدت امد . چه حالى پيدا كردى ديدى چگونه اشك ريختى؟
8.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 تا حالا می گفتیم شهدا شرمنده ایم.....
🔻ولی با دیدن این فیلم بعید میدانم،
فردای قیامت
بتوانیم پاسخ این یک نفر را هم بدهیم.
🔻این مستندها باید دیده شوند تا همگان بدانند چه زجرهایی کشیده شده و می شود
نمونه هایی از بی تقوایی مالی!
بعضی کارمندها دهها ساعت اضافه کاری می گیرند درحالی که اصلا اضافه کار نکردند!
افرادی به اسم مشاور حقوقهای بالا می گیرند درحالی که اصلا کاری انجام نمی دهند و در محل کار نیستند.
افرادی هستند که از کار خود می دزدند مثلا دانش اموزی می گفت معلم ما بجای درس در ساعت مقرر،کمی درس می دهد و بقیه را در راهرو سیگار می کشد!
افرادی هستند با پول بیت المال هزینه های شخصی خود را می پردازند
مثلا شهردار یکی از شهرها ،خانواده اش تهران هستند ایشان با پول دولت بلیط هواپیما می گیرد تا به تهران نزد خانواده اش برود
افرادی هستند سفرهای خارج بدون فایده برای خود و همراهان هزینه از دولت می پردازند.
افرادی هستند پول می گیرند و پایان نامه به افراد می فروشند!افرادی هستند پول می گیرند و شهادت دروغ می دهند
شیرفروشی برای یک لیتر سه تا ظرف داشت!یکی واقعا یک لیتر بود برا بازرس.یکی از یک لیتر کمتر بود وقتی می فروخت!یکی از یک لیتر بیشتر بود وقتی می خرید!
و....
انقدر بی تقوایی مالی در بین مردم و مسئولین است که حد ندارد...
به پیامبر گفتند از پارچه غنایم برا شما سایه بان درست کنیم؟فرمود دوست دارید پیامبرتان را در جهنم ببینید؟
8.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیا فردای قیامت میتوانیم پاسخ همین یک نفر را بدهیم ؟؟
چرا ایه الله حائری از انگور نخورد؟
مؤسس حوزه علمیه قم مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری (متوفّی 1355 هـ ق)از علمای ربّانی تشیع، و در تهذیب نفس و صفای باطن، بسیار ممتاز بود، روزی با چند نفر به دعوت صاحب باغی وارد آن باغ شد، او در میان میوه ها علاقه خاصی به انگور داشت، وقتی که وارد باغ شد و خوشه های انگور را دید، احساس علاقه بیشتر کرد، با همراهان در جایگاه باغ نشستند و مقداری انگور طلبید، ظرفی پر از انگور آوردند و کنار او نهادند.ولی او از آن انگور نخورد، حاضران تعجّب کردند، و عرض کردند: چرا نمی خوری؟او فرمود: «میل ندارم» عرض کردند:چرا؟شما که خیلی به انگور علاقمند بودی .فرمود:آری میل داشتم، ولی اکنون میل ندارم حاضران با اصرار پرسیدند:راز این دگرگونی چیست؟آیت الله حائری در این هنگام پس از پرس و جو از زمین و آب و شیوه صاحب باغ و... دریافت که همه اش از راه حلال است.ولی نمی دانست که راز عدم میلش به انگور چیست؟نا گاه باغبان آمد و گفت: «من دیدم انگورهای این باغ هنوز شیرین نشده، بلکه ترش و شیرین است، ناچار به باغ همسایه رفتم از باغ او انگور شیرین چیدم و آوردم، به این نیت که بعداً از او اجازه بگیرم.» به این ترتیب معمّا حل شد، و فهمیدند که آیت الله حائری بر اثر توفیقات الهی به مرحله ای از بصیرت و معنویت رسیده که خداوند او را از خوردن مال حرام یا شبهه ناک مصون داشته است
✍️گناهی که انسان را زود هلاک می کند
🔷🔹روزی امام علی(ع) فرمود:
پناه می برم به خداوند، از گناهانی که موجب زود رسیدن هلاکت خواهند شد. "عبدالله بن کواء" پرسید: آیا گناهانی که موجب زود رسیدن هلاکت می شود، وجود دارد؟
🔷🔹امام علی پاسخ دادند:
آری، و آن گناه "قطع رحم" و قهر کردن افراد خانواده ها است که موجب هلاکت زودرس می شود. چه بسا خانواده ای هستند، که با اینکه از حق دورند، ولی بر اثر همکاری و خدمت به همدیگر، دور هم جمع می شوند، و همین کار موجب می شود که خداوند به آنها روزی می رساند؛ و چه بسا افراد پرهیزکاری که تفرقه و درگیری در میان خانواده آنها، موجب می شود که خداوند آنها را از رزق و روزی و رحمتش، محروم سازد.
📚اصول کافی ، ج 2 ، ص347
#صله_رحم
#حدیث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ایران برای غزه چه کرد؟
ررسی پرسش بیاحترامی یوسف به پدر
نخست باید دانست؛ اساساً، آیا این مطلب صحت دارد که حضرت یوسف(ع) در مقابل پدرش از اسب پایین نیامد؟! آنگاه ثابت شود که چنین کاری بیاحترامی محسوب میشود، سپس به پرسش فوق پاسخ داده شود.
در دو روایت آمده است که حضرت یوسف پس از ورود پدر و مادرش به مصر، در برابر آنان از مَرکَب پایین نیامد و بدین جهت، نور نبوّت از نسل او خارج شد،[1] اولاً این دو روایت از نظر سند، قابل اعتماد نیستند؛ زیرا که مرسل و مرفوعاند[2] و در علم درایه و حدیث، ثابت شده است که روایاتی اگر چنین خصوصیاتی داشته باشند، به تنهایی مورد پذیرش نبوده و به آن عمل نمیشود، مگر اینکه مؤیّدی داشته باشد که در اینجا نه تنها مؤیّدی وجود ندارد، بلکه بر خلاف آن است؛ به همین دلیل، مفسّران این روایات را مخالف با آیاتی میدانند که نشان دهنده اطاعت حضرت یوسف(ع)، از فرمان الهی است و ایشان کمال احترام را نسبت به پدر انجام میداد؛ چنانکه قرآن کریم میفرماید: «و هنگامی که بر یوسف وارد شدند، او پدر و مادر خود را در آغوش گرفت و گفت: همگی داخل مصر شوید که ان شاء الله در امن و امان خواهید بود».[3]
بهعلاوه؛ از جملات این آیه شریفه استفاده میشود که حضرت یوسف(ع) در خارج شهر به استقبال پدر و همراهانش رفته بود و در ساختمان و یا چادرهایی منزل گرفته، در انتظار قدوم آنان به سر میبرد و هنگامی که پدر و همراهانش وارد شدند، حضرت یوسف نسبت به آنان اظهار محبّت ویژهای کرد و پس از انجام دادن مراسم استقبال، از پدر و همراهانش خواست تا به مصر وارد شوند و در آن دیار سکنا گزینند؛ در غیر این صورت واژه ورود و دخول جایگاهی نداشت، بلکه کلمه ملاقات و مانند آن مناسب بود.[4]
اگر بپذیریم که دو روایت درست باشد، دیر پیاده شدن در مقابل پدر، کار حرامی نیست تا ارتکاب آن، گناه و خلاف عصمت شمرده شود، بهطوری که موجب پوسیده شدن بدن حضرت یوسف شود، بلکه مرتکب ترک اولی شده و این منافاتی با عصمت او ندارد.
اینکه از نسل حضرت یوسف، کسی پیامبر نشده، دو احتمال وجود دارد؛ اول اینکه حضرت یوسف پسری داشته، امّا خداوند از نسل آنحضرت کسی را پیامبر قرار نداده است؟ دوم اینکه آنحضرت اصلاً فرزند ذکوری نداشتند تا پیامبر شود.
بهعلاوه؛ از نسل بسیاری از پیامبران؛ مانند حضرت عیسی(ع) و احتمالاً حضرت موسی(ع) پیامبری نیامده و این دلیل بر نقص یک پیامبر نیست، اما در طرف مقابل، اینکه بسیاری از پیامبران از نسل یک پیامبر؛ مانند ابراهیم و یعقوب باشند، در راستای ردهبندی پیامبران، امتیازی - و تنها یک امتیاز - برای آنها به شمار میآید، خداوند میفرماید: «برخى از آن پیامبران را بر برخى دیگر برترى بخشیدیم. از آنان کسى بود که خدا با او سخن گفت و درجات بعضى از آنان را بالا برد».[5]..........[1]. کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 2، ص 311 و 312، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 55، قم، کتاب فروشی داورى، چاپ اول، 1385ش.
[2]. «مرفوع، حدیثی است که از وسط سلسله سند یا آخر آن، یک تن یا بیشتر افتاده باشد و همچنین حدیثی است که در آخر به معصوم اضافه و انتساب یابد؛ و مرسل حدیثی است که ناقل آن، حدیث را از پیغمبر و یا امام نشنیده و بدون وساطت صحابی از معصوم نقل میکند»؛ مدیر شانهچی، کاظم، علم الحدیث، ص 179 و 187، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ شانزدهم، 1381ش.
[3]. یوسف، 99.
[4]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 11، ص 246، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، 1417ق؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 10، ص 79، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[5]. بقره، 253.
بررسی پرسش بیاحترامی یوسف به پدر
نخست باید دانست؛ اساساً، آیا این مطلب صحت دارد که حضرت یوسف(ع) در مقابل پدرش از اسب پایین نیامد؟! آنگاه ثابت شود که چنین کاری بیاحترامی محسوب میشود، سپس به پرسش فوق پاسخ داده شود.
در دو روایت آمده است که حضرت یوسف پس از ورود پدر و مادرش به مصر، در برابر آنان از مَرکَب پایین نیامد و بدین جهت، نور نبوّت از نسل او خارج شد،[1] اولاً این دو روایت از نظر سند، قابل اعتماد نیستند؛ زیرا که مرسل و مرفوعاند[2] و در علم درایه و حدیث، ثابت شده است که روایاتی اگر چنین خصوصیاتی داشته باشند، به تنهایی مورد پذیرش نبوده و به آن عمل نمیشود، مگر اینکه مؤیّدی داشته باشد که در اینجا نه تنها مؤیّدی وجود ندارد، بلکه بر خلاف آن است؛ به همین دلیل، مفسّران این روایات را مخالف با آیاتی میدانند که نشان دهنده اطاعت حضرت یوسف(ع)، از فرمان الهی است و ایشان کمال احترام را نسبت به پدر انجام میداد؛ چنانکه قرآن کریم میفرماید: «و هنگامی که بر یوسف وارد شدند، او پدر و مادر خود را در آغوش گرفت و گفت: همگی داخل مصر شوید که ان شاء الله در امن و امان خواهید بود».[3]
بهعلاوه؛ از جملات این آیه شریفه استفاده میشود که حضرت یوسف(ع) در خارج شهر به استقبال پدر و همراهانش رفته بود و در ساختمان و یا چادرهایی منزل گرفته، در انتظار قدوم آنان به سر میبرد و هنگامی که پدر و همراهانش وارد شدند، حضرت یوسف نسبت به آنان اظهار محبّت ویژهای کرد و پس از انجام دادن مراسم استقبال، از پدر و همراهانش خواست تا به مصر وارد شوند و در آن دیار سکنا گزینند؛ در غیر این صورت واژه ورود و دخول جایگاهی نداشت، بلکه کلمه ملاقات و مانند آن مناسب بود.[4]
اگر بپذیریم که دو روایت درست باشد، دیر پیاده شدن در مقابل پدر، کار حرامی نیست تا ارتکاب آن، گناه و خلاف عصمت شمرده شود، بهطوری که موجب پوسیده شدن بدن حضرت یوسف شود، بلکه مرتکب ترک اولی شده و این منافاتی با عصمت او ندارد.
اینکه از نسل حضرت یوسف، کسی پیامبر نشده، دو احتمال وجود دارد؛ اول اینکه حضرت یوسف پسری داشته، امّا خداوند از نسل آنحضرت کسی را پیامبر قرار نداده است؟ دوم اینکه آنحضرت اصلاً فرزند ذکوری نداشتند تا پیامبر شود.
بهعلاوه؛ از نسل بسیاری از پیامبران؛ مانند حضرت عیسی(ع) و احتمالاً حضرت موسی(ع) پیامبری نیامده و این دلیل بر نقص یک پیامبر نیست، اما در طرف مقابل، اینکه بسیاری از پیامبران از نسل یک پیامبر؛ مانند ابراهیم و یعقوب باشند، در راستای ردهبندی پیامبران، امتیازی - و تنها یک امتیاز - برای آنها به شمار میآید، خداوند میفرماید: «برخى از آن پیامبران را بر برخى دیگر برترى بخشیدیم. از آنان کسى بود که خدا با او سخن گفت و درجات بعضى از آنان را بالا برد».[5]..........[1]. کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 2، ص 311 و 312، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 55، قم، کتاب فروشی داورى، چاپ اول، 1385ش.
[2]. «مرفوع، حدیثی است که از وسط سلسله سند یا آخر آن، یک تن یا بیشتر افتاده باشد و همچنین حدیثی است که در آخر به معصوم اضافه و انتساب یابد؛ و مرسل حدیثی است که ناقل آن، حدیث را از پیغمبر و یا امام نشنیده و بدون وساطت صحابی از معصوم نقل میکند»؛ مدیر شانهچی، کاظم، علم الحدیث، ص 179 و 187، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ شانزدهم، 1381ش.
[3]. یوسف، 99.
[4]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 11، ص 246، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، 1417ق؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 10، ص 79، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[5]. بقره، 253.