6.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥طریقه رفتار حضرت زهرا سلام الله علیها با پدر بزرگوارشان
سرکار خانم #فروغی
#رادیو_ولایت
🔻لینک آپارات
https://www.aparat.com/v/VrJne
🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ👻👻
(قسمت اول)
💠مقدمه:
نوشتار حاضر نوعی برداشت از تجسم و بازتاب اعمال آدمی در جهان آخرت است که با استفاده از آیات و روایات به تصویر ذهنی درآمدهاند و ان شاالله که منشأ تذکر و بیداری قرار گیرد. 👈👌
🌻لازم به ذکر هست که ما از کتابی استفاده میکنیم که در آن از احادیث و روایات معتبر استفاده شده و مورد تایید عالم گرانقدر «آیت الله جعفر سبحانیست» و مورد استقبال قرار گرفته است... 👏
قسمت اول:
حالت احتضار:
💠چند روز بود که درد سراسر وجودم را فرا گرفته و به شدت آزارم میداد. 😞
سرانجام مقدمات مرگ من با فرا رسیدن حالت احتضار فراهم شد. 💥😢
کم کم پاهایم را به سمت قبله چرخاندند.😰 همسر، فرزندان، خویشان و برخی دوستان اطرافم را گرفته بعضی از آنها اشک در چشمهایشان حلقه بسته بود. ❄️😥
چشمانم را به آرامی فرو بستم و در دریایی از افکار فرو رفتم. 😰
با خود اندیشیدم که عمرم را چگونه و در چه راهی صرف نموده و اموال هرچند اندک خود را از کدام راه به دست آورده و در کدامین مسیر خرج کردهام. فکرش به شدت آزارم میداد، از شدت اضطراب چشمانم را گشودم. ⚡️😱😰
در این هنگام ناگاه متوجه سفید پوش بلند قامتی شدم که دستانش را بر نوک انگشتان پاهایم نهاده بود و آرام و آهسته به سمت بالا میکشاند، 🍀😧
در قسمت پاها هیچگونه دردی احساس نمیکردم اما هرچه دستش به طرف بالا میآمد درد بیشتری در ناحیه فوقانی بدنم احساس میکردم گویا همه دردهای وجودم به سمت بالا در حرکت بود. 🌾😰
تا اینکه دستش به گلویم رسید. تمامی بدنم بی حس شده بود اما سرم چنان سنگینی میکرد که احساس میکردم هر آن ممکن است از شدت فشار بترکد و یا چشمانم از حدقه درآید. 🍃😱
عمویم که پیرمردی ریش سفید بود جلو آمد و با چشمان اشک آلود گفت: عمو جان شهادت را بگو... 🌱من میگویم و تو تکرار کن:
اشهد ان لااله الاالله و اشهد انّ محمداً رسول الله و انّ علیاً ولی الله و ..😌
. او را میدیدم و صدایش را میشنیدم. 🔅لبهایم به آرامی تکانی خورد و چون خواستم شهادتین را بر زبان جاری کنم یکباره هیکلهای سیاه و زشتی مرا احاطه کردند و به اصرار از من خواستند شهادتین را نگویم👽👻👹
✅ شنیده بودم شیاطین هنگام مرگ برای گرفتن ایمان تلاش میکنند اما هرگز گمان نمیکردم آنها در اغفال من توفیقی داشته باشند.... 😈👿
ادامه دارد...
🍃🌹🍃🎋🎋🕊🕊🎋🎋🎋
مدافعان بانوی دمشق 🕊🕊🕊👇
https://eitaa.com/alvane
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ👻👻
(قسمت ۲)
◾️عمویم دوباره صورتش را به من نزدیک کرد و شهادتین را به من تلقین نمود. 👌
همین که خواستم زبانم را تکان دهم دوباره شیاطین به تلاش افتادند اما این بار از راه تهدید وارد شدند...😡😡😱
💥 لحظه عجیبی بود، از یک طرف آن شخص سفید پوش با کارهای عجیبش و از طرف دیگر اصرار عمویم بر گفتن شهادتین و از سوی دیگر ارواح خبیثه که سعی در ربودن ایمان، در آخرین لحظات زندگیم داشتند.😰😰
💠زبانم سنگین و گویا لبهایم بهم دوخته شده بود. واقعاً درمانده شده بودم. دلم میخواست از این وضع رنج آور نجات مییافتم اما چگونه؟ از کدام راه؟ به وسیله چه کسی؟😱😱
✨ در این کشاکش ناگهان از دور چند نور درخشان ظاهر شدند، با آمدن آنها مرد سفیدپوش به تعظیم ایستاد و آن چهرههای ناپاک فرار کردند،😌😌
💫 هرچند در آن لحظه آن نورهای پاک و بی نظیر را نشناختم اما بعدها فهمیدم که آنها ائمه اطهار (علیم السلام) بودند که در آن لحظه حساس به فریاد من رسیدند و از برکت وجود آنها چهرهام باز و سبک شده، لبهایم را تکان دادم و شهادتین را زمزمه کردم.☺️
🌼 در این لحظه دستهای آن سفیدپوش از روی صورتم گذشت و من که در اوج درد و رنج بودم ناگهان تکانی خورده و آرام شدم.😊
✅انگار تمام دردها و رنجها برای اهالی آن دنیا جا نهاده بودم، زیرا چنان آسایش یافتم که هیچگاه مثل آن روز آزادی و آرامش نداشتم ..😌
✳️حال زبان و عقلم به کار افتاده بود، همه را میدیدم و گفتارشان را میشنیدم. 😞
🔆در این لحظه نگاهم به آن مرد سفیدپوش افتاد. پرسیدم: تو کیستی؟ از من چه میخواهی؟ همه اطرافیانم را میشناسم جز تو.🤔
🔰گفت: تا حال باید مرا شناخته باشی من ملک الموت هستم. از شنیدن نامش ترس و اضطراب وجودم را لرزاند.😥
⚜ خاضعانه در مقابلش ایستادم و گفتم: درود خدا بر تو فرشته الهی باد، نام تو را بارها شنیدهام با این حال در آستانه مرگ هم نتوانستم تو را بشناسم، آیا برای تمام کردن کار از من اجازه میخواهی؟ 🤔😱
♦️فرشته مرگ در حالی که لبخند میزد گفت: من برای جدا کردن روح از بدن، محتاج به اجازه هیچ بندهای نیستم و تو هم اگر خوب دقت کنی دار فانی را وداع گفتهای، خوب نگاه کن آن جسد توست که در میان جمع بر زمین مانده است.🤫
🔷به پایین نگاه کردم. وحشت و اضطراب سراسر وجودم را فراگرفته بود. 😨😱
جسدم در میان اقوام و آشنایان بدون هیچگونه حرکتی بر زمین افتاده بود و همسر و فرزندان و بسیاری نزدیکانم، در حالیکه در اطراف جنازهام خیمه زده بودند، ناله و فریادشان به آسمان بلند بود،با خود اندیشیدم: اینان برای چه و برای که اینگونه شیون میکنند؟!😰
🔘 خواستم آنها را به آرامش دعوت کنم، مگر میشد... فریاد برآوردم: عزیزان من! آرام باشید، مگر آرامش و راحتیم را نمیخواستید؟ پس چرا زانوی غم در بغل گرفتهاید؟!😰
من اکنون پس از آن درد جانفرسا، به آسایش و آرامش خوشحال کنندهای رسیدهام.🙂
🍂با شمایم آی! آیا صدایم را نمیشنوید؟ گریهتان برای چیست؟ شکوه و شکایت از چه میکنید؟ فضای خانه را پر از دعا و ذکر حق کنید...😌
✍ادامه دارد...
:
🍃🌹🍃🎋🎋🕊🕊🎋🎋🎋
مدافعان بانوی دمشق 🕊🕊🕊👇
https://eitaa.com/alvane
💐💐🌹💐🌹🌹🌹
سوره آل عمران آیه 133
وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ
و شتاب کنید برای رسیدن به آمرزش پروردگارتان؛ و بهشتی که وسعت آن، آسمانها و زمین است؛ و برای پرهیزگاران آماده شده است.
💐🌹💐🌹💐🌹🌹
✅قرآن ودعا
💞🍃خداوند از مومن
ادای تکلیف را میخواهد
نه نوع کار و بزرگی و کوچکی آن را.
فقط خلاص 😊
و با دیدن تکلیفی به وظیفه توجه کردن
شهید مهندس باکری ☺️🕊🕊🕊
@alvane🎋🎋☺️
حديث روزانه:
🌻 پيامبر اعظم صلى الله عليه وآله:
🍀 مَن خالَفَت سَريرَتَهُ علانِيَتُهُ فَهُوَ مُنافقٌ.
🍀 آن كس كه ظاهرش برخلاف باطنش باشد، منافق است.
📚 سفينه، ج ٢، ص ٦٠٦.
💐
@alvane
🕊🕊🕊🕊🕊💕💕💕🍃🌹🍃
فرازی از وصیتنامه
و شما ای کسانی که در مجالس روضه خوانی امام حسین(ع) با ریختن اشکهای فراوان فریاد برمیآورید که ای کاش من هم در صحرای کربلای حسینی بودم و پسر پیغمبر را یاری میکردم. اینک به هوش باش و بپا خیز! که اگر لحظهای به خود نیایی، دیگر تا ابد متوجه نخواهی شد. پس بدان ای برادر و آگاه باش و اگر میدانی حرکت کن و به پا خیز که لحظهای دیگر دیر است. هم اکنون تو در برههی آزمایش قرار گرفتهای، پس اسلام را یاری کن، امروز تمام کفار و منافقین چه غربی و چه شرقی علیه اسلام و مکتب و شرف انسانیت ما برخاستهاند و بدانید که اگر این نهضت، خدای نکرده شکست بخورد، همان طور که امام عزیزمان فرمود دیگر نمیتوان از اسلام سخن بگوییم. و اگر پیروز شویم، که میشویم ان شاءالله و یقین داریم برای ابد کفر و نفاق را نابود ساختهایم.
"علیاصغر حسینی محراب"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@alvane
🕊🕊🕊🌹🍃🌹🍃🌹💞🍃
اتفاقات زیر در جریان دیدار مقام معظم رهبری با خانواده شهید محمدرضا عظیم پور به وقوع پیوسته است👇.
داماد بزرگ خانواده، جواد روحاللهی، که میاندار این ضیافت باشکوه شده، از طرف خانواده شهید از رهبر انقلاب درخواستی میکند: حاج آقا یک خواسته هم از شما داریم. میخواستیم یک قولی از شما بگیریم که انشاءالله فردای قیامت همه ما را که اینجا هستیم شفاعت کنید.😊
آیتالله خامنهای میگویند: ما چهکارهایم که شما را شفاعت کنیم؟
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
و بعد با اشاره به پدر و مادر شهید میگویند: این خانم باید من و شما را شفاعت کند. این آقا و این خانم...
داماد خانواده میپرد وسط حرف رهبر انقلاب و میگوید: نه حاجآقا! قول بدهید! امشب باید به ما قول بدهید!
قول چه؟ آدم قول چیزی را که ندارد، نمیدهد که!
داماد پافشاری میکند: آقا! ما قول میخواهیم!😊
رهبر انقلاب با جدیت و قدری تحکم میگویند: این را شما گوش کن! این را از من بشنو! اولین کسانی که در این مجموعه ما، به حسب قاعده، حق شفاعت دارند، این شهیدها هستند و امثال این شهیدها. دوم، پدر و مادر شهدا هستند، این آقا و این خانم؛ و شماها هستید. اگر نوبت شفاعت به آدمها برسد -که در ردیف شما نیستند- آنوقت به کسان زیادی ممکن است برسد؛ که ممکن است ما جزو آنها باشیم، ممکن است نباشیم. ما سعادتمان به این است و آرزویمان به این است مشمول شفاعت خوبانی از قبیل: این شهدا و امثال اینها باشیم.
بعد رهبر انقلاب خم میشوند و با نگاهی به حاج قاسم سلیمانی میگویند: این آقای حاج قاسم هم از آنهاییست که شفاعت میکند انشاءالله.
حاج قاسم سلیمانی سر پایین میانداز😔د و با دو دست صورتش را میپوشاند. معلوم است اصلاً انتظار چنین تعریفی را از رهبر انقلاب نداشته!
داماد خانواده، خمیر را سریع به تنور داغ میچسباند: پس ما حتماً از حاج قاسم قول شفاعت میگیریم!🤲
- بله! از ایشان قول بگیرید، به شرطی که زیر قولشان نزنند!
همه میخندند، ☺️همه به جز سردار سلیمانی که خجالتزده سر به زیر انداخته.
چون امکانات ایشان، امکانات قول دادن و شفاعت کردنشان، الان خیلی خوب است. اگر همین را بتوانند نگه بدارند، مثل همین چهل، پنجاه سالی که نگه داشتهاند؛ خیلی خوب است.
داماد 🤵خانواده از سردار محبوبالقلوبِ شهرشان میگوید: ما سرباز کوچک سردار بوده و هستیم؛ همیشه هم افتخارمان این بوده که در خدمتشان بودهایم.💞💞💞💞💞💞
رهبر انقلاب از هنر حاج قاسم در حفظ تقوا و روحیه مجاهدت میگویند: این هم یک هنریست که ایشان دارند. بعضیها اشتباه میکنند؛ خیال میکنند وقتی که اوضاع از حالت جنگ و بحرانی خارج شد، و وقت سازندگی شد، و وقت نمیدانم پیشرفت و توسعه شد؛ آنوقت دیگر آدم باید خودش را رها کند؛ در حالی که نه؛ تقوا را گفتهاند که از اول تا آخر نگه دارید. زادِ تقوا برای آخرت است. باید نگهش دارید تا آخرت بماند.
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
بعضیها خیال میکنند که در دوره پیشرفته و سازندگی و توسعه و نمیدانم فلان و فلان، دیگر باید آن قید و بندهایی که اول کار داشت را رها کنند. نفهمیدند که هر آنی که عوض میشود، تکلیفها عوض میشود، نوع مجاهدت عوض میشود؛ اما روحیه مجاهدتی که آن روز بوده، آن نباید عوض بشود. روحیه مجاهدت اگر عوض شد، آدم میشود مثل آدمهایی که وقتی جنگ بود، در خانههایشان پای تلویزیون نشسته بودند فیلم خارجی تماشا میکردند.
لحظاتی سکوت میشود و جمعیت حاضر به فکر میروند.
جواد روحاللهی [داماد خانواده]میگوید🤵: بعد از آن دیدار، حاج قاسم سلیمانی را ندیدم تا چند ماه بعدش که ماه رمضان شد. حاج قاسم هر سال ماه رمضان، یک روز به بچههای جبهه و جنگ، افطاری میدهد. آنسال وقتی برای افطاری رفتم خانهشان، همان جلویِ در از حاجی قول شفاعت خواستم. حاجی کتمان کرد و میخواست دست به سرم کند، که گفتم: حاجی! والله اگر قول ندهی، داد میزنم و به همه مهمانها میگویم آقا درباره تو چه گفتند؟ حاج قاسم که دید اگر قول ندهد، اوضاع ناجور میشود؛ گفت: باشد، قول میدهم؛
💞💞💓💓💓💓💓💓💓💓
@alvane💝💝💝💝