eitaa logo
مدافعان بانوی دمشق.شهید مدافع حرم محمد رضا الوانی
167 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
2.5هزار ویدیو
157 فایل
.چی می شود پرچم حرم،برام کفن بشه. سلام من به بی بی شهادتین من بشه.بدون زینبی من نفس نمی کشم تا زنده ام از عشق بی بی دست نمی کشم https://eitaa.com/alvane ا
مشاهده در ایتا
دانلود
«روزی روحانی ژنده پوش و ساده زیستی، درب منزل میرزا را می‌زند. وقتی خادم در را باز می کند،می گوید برای دیدن آقا آمدم. خادم گفت: مراجع و بزرگان به سادگی فرصت دیدار با ایشان را نمی‌یابند تو چطور قصد دیدار با ایشان را داری؟! روحانی گفت به میرزا بفرمایید فلانی آمده است. میرزا با شنیدن اسم آن روحانی به سرعت نزد او آمد و استقبال کم نظیری از آن روحانی ژنده پوش و ساده زیست کرد. پس از رفتن او، شاگردان علت این استقبال را از مرحوم میرزا پرسیدند که وی پاسخ داد: آن فرد بسیار با استعداد و دارای نبوغ عالی و هم بحث من بود تا آنکه روزی راه خود را پیدا کرد و گفت: باید به فلان منطقه که هیچ عالمی ندارد بروم. میرزا پرسید: استقبالی از تو در آن منطقه نمی شود که وی پاسخ داد: در مسجد به مردم می‌گویم برای خدمت آمدم و نمی‌خواهم سربار شما باشم. میرزا ادامه داد: او برای معاش، شب‌ها نان‌های خشک باقیمانده مردم را از کوچه‌ها جمع و ارتزاق می‌کرد. وی تمام مشکلات را تحمل کرد، در آن منطقه ماند و تحول عظیمی ایجاد کرد. بنده حاضرم، مرجعیتم را بدهم و تمام ثواب اعمال او را بگیرم».
۲۳ صفر سالروز شهادت مادر مولا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام حضرت فاطمه بنت اسد سلام الله علیها تسلیت باد... هديه بروحشان سه صلوات برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عج...
🌺 زنی که صاحب فرزند نمی شد پیش پیامبر زمانش میرود و میگوید از خدا فرزندی صالح برایم بخواه. پیامبر وقتی دعا میکند و وحی میرسد او را بدون فرزند خلق کردم. زن میگویدخدا رحیم است و میرود. سال بعد باز تکرار میشود و باز وحی می آید که او فرزندی ندارد زن اینبار نیز به آسمان نگاه میکند و میرود. سال سوم پیامبر وقت زن را با کودکی در آغوش میبیند. با تعجب از خدا میپرسد :بارالها،چگونه کودکی دارد اوکه بدون فرزندخلق شده بود!!!؟ وحی میرسد:هر بار گفتم فرزندی نخواهدداشت ،او باور نکرد و مرا رحیم خواند. رحمتم بر سرنوشتش پیشی گرفت. با دعا سرنوشت تغییر میکند... از رحمت الهی ناامید نشوید اینقدر به درگاهی الهی بزنید تا در باز شود...
- داستان اعجاب انگیز دفن فاطمه بنت اسد ، مادر امیر المومنین علیه السلام در اینجا توجه شما را به این روایت جلب می‌‌کنیم: زنان چون از غسل فاطمه فارغ شدند، رسول خدا (ص) را خبر کردند، حضرت یکی از پیراهن‌های خود را به آنها داد و فرمود: فاطمه را در این پیراهن کفن کنید. پس از کفن فاطمه، حضرت رسول (ص) جنازه را بر دوش خود گرفت و همچنان در زیر جنازه او بود تا به محل دفن رسید. آنگاه جنازه را گذاشت و داخل قبر شد و لحظه‌ای خوابید و سپس او را در قبر نهاد. آنگاه مدتی با او سخن گفت و در آخر سه بار فرمود: پسرت، پسرت، پسرت. آنگاه از قبر بیرون آمد و خاک روی آن ریخت و پس از آن خود را روی قبر انداخت و حاضران شنیدند که فرمود: «لا اله ‌الا اللهم انی استودعها ایاک»؛ معبودی جز خدای یکتا نیست، پروردگارا من او را به تو می‌سپارم، مسلمانان پرسیدند: یا رسول‌الله ما امروز کارهایی را از شما مشاهده کردیم که قبل از آن ندیده بودیم! حضرت فرمود: من امروز دیگر احسان و نیکی‌های ابوطالب را از دست دادم، فاطمه کسی بود که اگر چیزی نزد خود داشت، مرا بر خود و فززندانش مقدم می‌داشت. من روزی از قیامت سخن به میان آوردم و از اینکه مردم برهنه محشور می‌شوند، پس فاطمه گفت: وای از این رسوایی، پس من هم ضمانت کردم که خدا او را با بدن پوشیده محشور گرداند، از فشار قبر سخن گفتم او گفت: وای از ناتوانی پس من ضمانت کردم که خدا او را کفایت کند و اینکه خم شدم و با او سخن گفتم برای این بود که پرسش‌هایی را که از او می‌شود را به او تلقین کرده باشم. چون از او پرسیدند: پروردگارت کیست؟ پاسخ داد، چون پرسیدند پیامبرت کیست؟ او پاسخ داد و چون پرسیدند امام و ولی تو کیست؟ در پاسخ ماند به او گفتم: پسرت. در روایتی آمده که رسول خدا (ص) پس از دفن «فاطمه بنت اسد» به عمار فرمود: به خدا سوگند از قبر فاطمه بیرون نیامدم جز آنکه دو چراغ از نور دیدم که نزد سر فاطمه و دو چراغ نزد دست‌های او و دو چراغ نزد پاهای او بود و دو فرشته که تا روز قیامت برای او استغفار می‌کنند
🔴 پدر مهسا امینی: سوءاستفاده‌کنندگان دلسوز ما نیستند / قول رسیدگی رئیس جمهور قوت قلب ما شد 🔹«امجد امینی» پدر مهسا امینی: تا آنجایی‌که می‌دانم دخترم مقابل مترو شهید حقانی دستگیر شده و از آنجا او را بردند، به‌طوری‌که به محض پیاده شدن از مترو او را گرفتند و سوارش کردند. 🔹آن زمان مهسا و پسرم از مأموران خواهش کرده و گفته بودند ما بچه شهرستانیم و آدرس بلد نیستیم و پسرم اصرار می‌کند که خواهرم را نبرید اما جوابی نگرفته بودند. هفته قبل شمال بودیم و از آنجا به تهران رفتیم که این‌گونه از ما پذیرایی شد. مانتو دخترم مشکلی نداشت و حجابش پوشیده بود. 🔹پسرم زمانی‌که با من تماس گرفت در هشتگرد بودم و بلافاصله خودم را به بیمارستان رساندم. پزشکش رو پیدا کردم و به گفته پزشک و پرستاران، مهسا دچار مرگ مغزی و ایست قلبی شده بود. 🔹به ما گفتند یکسری از اعضای بدنش هنوز زنده است. ما امیدوار بودیم، برگردد ولی هیچ‌نتیجه‌ای نگرفتیم؛ حتی به من گفتند باید برای حفظ کلیه‌ها، مهسا دیالیز شود گفتم هر عمل و کاری برای حفظ جان دخترم می‌توانید، انجام دهید و امضا هم کردم. طرح برخی ادعاها مبنی بر اینکه من اجازه عمل مهسا را نداده‌ام، دروغ بوده و صحت ندارد چراکه همه برگه‌ها را امضا کردم. اما فایده نکرد و دخترم رفت. 🔹انتظار خود و خانواده‌ام فقط این است که عاملان و اشخاصی که باعث فوت دخترم مهسا شدند، در ملأعام بازجویی شوند که چرا این کار را کردند و به سزای عمل خود برسند تا خون دخترم پایمال نشود. مسئولان کشوری قول پیگیری و بررسی علت فوت دخترم را به ما داده‌اند تا جایی‌که آیت‌الله رئیسی در تماس تلفنی که با خودم داشت، گفتند که موضوع به‌جد بررسی می‌شود و این قوت قلب و امیدی برایمان شده است. 🔹کسانی که از موضوع مرگ مهسا دنبال سوءاستفاده هستند، هیچ ارتباطی با ما ندارند و ما نیز کاری به آنان نداریم، آن‌ها دلسوز ما نیستند، آن چیزی که واقعیت داشته خودم در مصاحبه‌ها اعلام کرده‌ام، فقط درخواستمان بررسی علت مرگ دخترم و برخورد با بانیان این حادثه بوده و این تنها آرزویمان است.
ماجرای زنی جاسوس بنام ساره در صدر اسلام چیست؟«در حالى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) آماده فتح مكّه مى شد و مقدّمات آن را در مدينه فراهم مى ساخت اصرار داشت تا اخبار به مكّه منتقل نشود، در اين ميان يكى از مسلمانان به نام «حاطب بن ابى بلتعه» كه در جنگ بدر و بيعت رضوان شركت كرده بود گرفتار يك وسوسه شيطانى شد و آن اينكه ممكن است مشركان مكّه مزاحم خانواده بى سرپرست او در مكّه شوند، و او مى خواست خدمتى به آنان كند تا نسبت به آنان مزاحمت ننمايند! زنى را به نام «ساره» - كه از اهل مكّه بود و به مدينه آمده بود و مى خواست بازگردد - ديد و گفت: من نامه اى مى نويسم، آن را به اهل مكّه برسان، و ده دينار ـ و به گفته بعضى ده درهم ـ نيز به او داد و در نامه چنين نوشته بود: رسول خدا(صلى الله عليه وآله) قصد دارد به سوى شما آيد، آماده دفاع باشيد! پيامبر(صلى الله عليه وآله) از اين جاسوسى زشت آگاه شد ـ گفته مى شود كه جبرئيل امين اين ماجرا را به آن حضرت اطلاع داد ـ بلافاصله به حضرت على(عليه السلام)، عمّار، زبير، طلحه، مقداد و ابومرثه مأموريت دارد تا سوار بر مركب شوند، به سوى مكّه حركت كنند و فرمود در يكى از منزلگاه ها به زنى مى رسيد كه حامل نامه اى از حاطب به مشركين مكّه است[نامه را از او بگيريد]. آنها حركت كردند و در همان مكان كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرموده بود به او رسيدند، او سوگند ياد كرد كه هيچ نامه اى نزد او نيست! اثاث سفر او را به دقّت تفتيش كردند و چيزى نيافتند، همگى تصميم به بازگشت گرفتند جز على(عليه السلام) كه فرمود: نه پيامبر(صلى الله عليه وآله) دروغ گفته، و نه ما دروغ مى گوييم، شمشير را كشيد و فرمود: نامه را بيرون بياور و الَّا گردنت را مى زنم! ساره ترسيد و نامه را كه در ميان گيسوانش پنهان كرده بود بيرون آورد، آنها نامه را به خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) آوردند و حضرت به سراغ حاطب فرستاد، فرمود: مى دانى اين نامه از كيست؟ عرض كرد: بلى، فرمود: چه چيز موجب شد به اين كار اقدام كنى؟! او عذرى را كه در بالا گفتيم مطرح كرد، پيامبر(صلى الله عليه وآله) ـ طبق مصالحى ـ عذرش را پذيرفت، ولى عمر برخاست و گفت: اى رسول خدا اجازه بده گردن اين منافق[جاسوس] را بزنم! پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: او از مجاهدان بدر است و خداوند نظر خاصّى به آنها دارد. آيات آغاز سوره «ممتحنه» نازل شد و به مسلمانان هشدار داد كه از تكرار اين گونه كارها به شدّت بپرهيزند؛ چرا كه دنيا و آخرتشان را تباه مى كند».(1) در اين ماجرا که انجام جاسوسى براى دشمن بود، دستگاه ضدّ جاسوسى پيامبر(صلى الله عليه وآله) ـ خواه از طريق اطلاع جبرئيل امين باشد يا از هر مبدأ ديگر ـ برنامه دشمن را خنثى كرد، به طورى كه هيچ خبرى از حركت مسلمانان و ارتش اسلام به سوى مكّه به آنها نرسيد و اهل مكّه در برابر ورود لشكر اسلام كاملا غافلگير شدند و همين سبب شد كه بزرگترين پايگاه مشركان تقريباً بدون جنگ و خونريزى به دست مسلمين بيفتد و اين كار بسيار مهمّى بود، در حالى كه اگر آن زن جاسوس به هدف خود مى رسيد، شايد خون هاى زيادى ريخته مى شد و اين خود نشان مى دهد كه دستگاه هاى اطلاعاتى يا ضدّ اطلاعاتى تا چه اندازه مى توانند در سرنوشت يك قوم و ملّت اثر بگذارند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نظر صاف و ساده امام خمینی راجع به گشت ارشاد ،ای قربون اون ساده گویی ولهجه شیرنش خدایش بیامرزد🙏 🔴به پویش بپیوندید👇 http://eitaa.com/joinchat/963837952Cb758f6bd13