eitaa logo
مدافعان بانوی دمشق.شهید مدافع حرم محمد رضا الوانی
167 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
2.5هزار ویدیو
157 فایل
.چی می شود پرچم حرم،برام کفن بشه. سلام من به بی بی شهادتین من بشه.بدون زینبی من نفس نمی کشم تا زنده ام از عشق بی بی دست نمی کشم https://eitaa.com/alvane ا
مشاهده در ایتا
دانلود
🌟بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم🌟 🌹قالت مولاتنا فاطمه الزهرا سلام‌الله‌علیها: 🔹اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لاتَجْعَلِ الْقُرْآنَ بِنا ماحِلاً وَ الصِّراطَ زائِلاً وَ مُحَمَّداً صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَنّا مُوَلِّیاً 🔅پروردگارا بر محمد و خاندان محمد درود فرست، و فهم قرآن را دور از دسترس فکر ما، و صراط را نابود کننده ما، و (حضرت) محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را روی‌گردان از ماقرار مده 📚البلد الامین، صفحه 101 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 نظام آموزش ما یک نظام آموزشی کهنه و فرسوده است! 🔺این رو از اروپایی‌ها گرفتیم و همینطور مثل یک چیز موزه‌ای و مقدس نگه داشته‌ایم...! ۱۳۹۵/۰۲/۱۳ @Roshangari_basirat
سینه ای کز معرفت گنجینه اسرار بود  کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود   طور سینای تجلّی مشعلی از نور بود  سینه سینای عصمت مشتعل از نار بود   آنکه کردی ماه تابان پیش او پهلو تهی  از کجا پهلوی او را تاب آن آزار بود   گردش گردون دون بین کز جفای سامری  نقطه پرگار وحدت، مرکز مسمار بود   نالۀبانو زد اندر خرمن هستی شرر  گویی اندر طور غم چون نخل آتشبار بود   صورتی نیلی شد از سیلی که چون سیل سیاه  روی گیتی زین مصیبت تا قیامت تار بود   شهریاری شد به بند بنده ای از بندگان  آنکه جبریل امینش بندۀدر بار بود   از قفای شاه، بانو؛ با نوایی جان گداز  تا توانایی به تن، تا قوّت رفتار بود   گرچه بازو، خسته شد وز کار دستش بسته شد  لیک پای همتش بر گنبد دوّار بود. . .   شاعر: آیت الله محمد حسین غروی اصفهانی
🚦امام خمینی: تاریخ معلم انسانهاست 🎤 باسلام 🔶 دوره تاریخ جامع در شش ترم 📖 ترم اول: تاریخ ایران باستان در ۱۹ جلسه 📖ترم دوم: تاریخ پیامبر در ۲۱ جلسه 📖ترم سوم: تاریخ ائمه در ۲۷ جلسه 📖ترم چهارم: تاریخ ایران اسلامی در ۱۸ جلسه 📖ترم پنجم: تاریخ قاجاریه در ۱۵ جلسه 🔴میان ترم اول: تاریخ مشروطه در ۲۶ جلسه 🔴میان ترم دوم: خان انگلیسی(دوران رضاخان) در ۲۰ جلسه 📖ترم ششم: تاریخ پهلوی در ۲۴ جلسه 📣 با تدریس استاد احسان عبادی 📌 دوره جامع تاریخ 📁 با اعطای مدرک از مؤسسه خانه طلاب جوان به دوستانی که کامل شرکت کنند ۴ مدرک تاریخ باستان، تاریخ اسلام، ‌تاریخ ایران اسلامی و تاریخ معاصر اعطا می‌شود. 🖋 نحوه برگزاری: با ثبت‌نام شما لینک کانالی در اختیارتان قرار می‌گیرد که صوتها در آن کانال از شنبه تا چهارشنبه بارگزاری می‌شود. پنجشنبه و جمعه صوتی قرار داده نمی‌شود. 📋 تکلیف شما: صوتها را گوش داده و خلاصه هر صوت را نوشته و ارسال میکنید، و یا در یکی از امتحانات پایان دوره که در هرماه دوبار برگزار میشود شرکت کرده و با کسب نمره ۱۴ از ۲۰ مدرک برای شما ارسال می‌شود. 🔹مدرک بدین شرح هست: 🔸ترم اول: مدرک تاریخ باستان 🔸ترم دوم و سوم: مدرک تاریخ اسلام 🔸ترم چهارم و پنجم: مدرک تاریخ ایران اسلامی 🔸دوره مشروطه، خان انگلیسی و ترم ششم: مدرک تاریخ معاصر 🔺هر چهار مدرک در پایان ترم ششم ارسال میشه. 💳 هزینه ثبت‌نام: هر شش ترم به صورت یکجا ۱۲۰ هزار تومان ثبت نام به صورت مجزا: هر ترم ۳۰ هزار تومان ❇️❇️ در صورت ثبت‌نام همه ترمها، و واریز حداکثر تا فردا شب تخفیف ۲۰ درصدی شامل میشود: یعنی فقط ۹۶ هزار تومان❇️❇️ 🔸واریز به شماره کارت ۵۸۵۹۸۳۱۰۹۴۴۱۰۳۱۲ بانک تجارت به نام فرهاد نقدی 💬 برای ثبت‌نام فیش واریزی و اطلاعات زیر را ارسال کنید. نام: سن: استان: تحصیلات شماره تماس: ❌موفق باشید❌
روضه شب يهودي به وسيله سر حسين(ع) و معجزه آن مسلمان شد نقل شده است كه وقتي سرهاي شهداء را با اسراء به طرف شام مي بردند ، در منطقه حران در بالاي بلندي يك نفر يهودي بنام يحيي خزائي به استقبال آمده و سرها را تماشا مي كرد كه چشمش افتاد به سر مبارك سيد الشهداء و ديد لبهاي مباركش مي جنبد پيش رفته و گوش فرا داد و شنيد كه اين آيه را مي خواند: ((وسيعلم الذين ظلمو اي منقلب ينقلبون)) ظالمين به زودي خواهند دانست كه قدرت با كيست. يحيي از مشاهده اين قضيه بشگفتي فرو رفته و پرسيد اين سر كيست؟ گفتند: سر حسين بن علي. پرسيد: مادرش كيست؟ گفتند: فاطمه دختر رسول خدا(ص) يهودي گفت اگر دين او برحق نبود اين كرامت از او ظاهر نمي شد پس مسلمان شد و لباس و مبلغ هزار درهم براي امام سجاد(ع) فرستاد. مأمورين از اين جريان ناراحت شده گفتند كه تو به دشمنان خليفه كمك مي كني دور شو والا تو را خواهيم كشت. يحيي شمشير برداشته و با آنها به جنگ پرداخته تا اينكه بعد از كشتن پنج تن از آنان به شهادت رسيد و مقبره او در دروازه حران شام بنام يحيي شهيد معروف است.
داستان شگفت انگیز 💠 حاجت روایی با نماز استغاثه به حضرت زهرا سلام الله علیها : 🔹ملا عباس سیبویه یزدی می گوید: من پسر عمویی به نام حاج شیخ علی داشتم که از علما و روحانیون یزد بود . یک سال آن مرحوم با چند نفر از دوستان یزدی برای تشرف به حج به کربلا مشرف شده و به منزل ما وارد شدند و پس از چند روز به مکه عزیمت نمودند . من بعد از انجام مراسم حج ، انتظار مراجعت پسر عمویم را داشتم ولی مدتها گذشت و خبری نشد. خیال کردم که از مکه برگشته و به یزد رفته است . تا اینکه روزی در حرم مطهر حضرت سیدالشهدا(ع) به دوستان و رفقای او برخوردم اصرار کردم مگر چه شده ، اگر فوت کرده است بگویید . گفتند واقع قضیه این است که روزی حاج شیخ علی به عزم طواف مستحبی و زیارت خانه خدا ، از منزل بیرون رفت و دیگر نیامد . ما هر چه انتظار بردیم و درباره او تجسس کردیم ، از او خبری به دست نیاوردیم . مأیوس شده حرکت نمودیم و اینک اثاثیه او را با خود به یزد می بریم که به خانواده اش تحویل دهیم. احتمال می دهیم که اهل سنت او را هلاک کرده باشند . من از شنیدن این خبر بسیار متأثر شدم . بعد از چند سال روزی دیدم در منزل را می زنند . در را باز کردم ، دیدم پسر عموست . بسیار تعجب کردم و پس از معانقه و روبوسی گفتم : فلانی کجا بودی و از کجا می آیی ؟ گفت : اکنون از یزد می آیم . گفتم : چنانچه نقل کردند تو در مکه مفقود شده بودی ، چطور از یزد می آیی ؟ گفت : روزی پس از انجام مراسم حج از منزل بیرون آمدم و به مسجدالحرام مشرف شدم . طواف کرده و نماز طواف خواندم و به منزل باز گشتم . در راه ، مردی جلو آمد و گفت : تو شیخ علی یزدی نیستی ؟ گفتم : چرا . خلاصه با اصرار مرا به منزلش برد و هر چه به او گفتم شما کیستید ، من شما را به جا نمی آورم ، گفت : خواهی شناخت. خلاصه اینکه متوجه شدم شیخ جابر همسایه سابق ما کنار مصلی یزد بود که سنی مذهب بود و شاهد مراسم عید الزهرا و بدگویی به خلفا در یزد بود ولی سکوت میکرد و اکنون با همدستی دوستان خود قصد انتقام داشت علی رغم اینکه من در آن مراسم ها نقشی نداشتم ولی جرم من را شیعه بودن و رافضی بودن اعلام کردند. درب های منزل را بستند و قصد کشتن من را کردند. هر چه التماس کردم موثر واقع نشد .و خلاصه ، دیدم مشغول مذاکره درباره کیفیت قتل و کشتن من هستند ، به شیخ جابر گفتم : حالا که چنین است پس بگذار من دو رکعت نماز بخوانم . گفت بخوان . گفتم : در اینجا ، با توطئه‌چینی شما برای قتل من ، حضور قلب ندارم . گفت : هر کجا می خواهی بخوان که راه فراری نیست! آمدم در حیاط کوچک منزل ، و دو رکعت نماز استغاثه به حضرت زهرا(س) صدیقه کبری خواندم و بعد از نماز و تسبیح به سجده رفتم و چهار صد و ده مرتبه ((یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی )) گفتم و التماس کردم که راضی نباشید من در این بلد غربت به دست دشمنان شما به وضع فجیع کشته شوم و اهل و عیالم در یزد چشم انتظارم بمانند . در این حال روزنه امیدی به قلبم باز شد ، به فکرم رسید بالای بام منزل رفته خود را به کوچه بیندازم و به دست آنها کشته نشوم و شاید مولایم امیرالمومنین علی بن ابی طالب(ع) با دست یداللهی خود مرا بگیرد که مصدوم نشوم . پس فورا از پله ها بالا رفتم که نقشه خود را عملی کنم . به لب بام آمدم بامهای مکه اطرافش قریب یک متر حریم و دیواری دارد که مانع سقوط اطفال و افراد است . دیدم این بام اطرافش دیوار ندارد . شب مهتابی بود . نگاهی به اطراف انداختم ، دیدم گویا شهر مکه نیست ، زیرا مکه شهری کوهستانی بوده و اطرافش محصور به کوههای قبیس و حرا و نور است ولی اینجا فقط در جنوبش رشته کوهی نمایان است که شبیه به کوه طرز جان یزد است لب بام منزل آمدم که ببینم نواصب چه می کنند ؟ با کمال تعجب دیدم اینجا منزل خودم در یزد می‌باشد ! گفتم : عجب ! خواب می بینم ، من مکه بودم ، و اینجا یزد و خانه من است ! پس آهسته بچه ها و عیالم را که در اطاق بودند صدا زدم . آنها ترسیدند و به هم گفتند : صدای بابا می آید . عیالم به آنها می گفت‌: بابایتان مکه است چند ماه دیگر می آید .پس آرام آنها را صدا زدم و گفتم : نترسید من خودم هستم بیایید در بام را باز کنید بچه ها دویدند و در را باز کردند همه مات و مبهوت بودند . گفتم : خدا را شکر نمایید که مرا به برکت توسل به حضرت فاطمه زهرا از کشته شدن نجات داد و به یک طرفه العین مرا از مکه به یزد آورد سپس مشروح جریان را برای آنها نقل کردم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️بخشی از اعترافات شاه در آستانه‌ی انقلاب اسلامی 🔹این ویدیو نه از زبان ما نه یه آخوند و بسیجی و نه هر انقلابی دیگه بلکه از زبان محمدرضا پهلوی بشنوید که مردم چرا میخواستند انقلاب کنند و شاه چطور با آه و ناله درخواست یه فرصت دوباره داشت! لطفا حتما ببینید و بر همه ارسالش کنید
؛ 💠قالَ مولانا امیرالمومنین علیه‌السلام: ♦️من تَسَلّى بِالكُتُبِ لَم تَفُتهُ سَلوَةٌ 🏷هر كس با كتاب ها آرام گيرد، هيچ آرامشى را از دست نداده است 📚غررالحكم حدیث 8126 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ