حضور معصومين عليهم السلام بر بالين محتضران !
ابابصير مىگويد: از امام صادق عليه السلام سؤال كردم: آيا مؤمن از مرگ ناراحت مىشود؟ امام فرمود: نه بخدا ! گفتم: چرا ناراحت نمىشود؟ فرمود: هرگاه مرگ مؤمنى فرا برسد، رسول خدا صلى الله عليه وآله واهل بيتش : بر بالين اوحاضر مىشوند ! جبرئيل وميكائيل واسرافيل و عزرائيل، نيز بيايند ! على عليه السلام مىفرمايد: يا رسول اللّه ! اين شخص از دوستان ما است ! پس اورادوست بدار ! همه فرشتگان نيز توصيه اورا به عزرائيل، مىكنند ! و مىگويند: اين شخص از دوستان محمّد وآل محمّد است . با او مدارا كن !
عزرائيل گويد: قسم به خدائى كه شمارا برگزيد، ومحمّد را به نبوت انتخاب كرد، من نسبت به او از پدر مهربانتر و از برادر رفيق ترم ! سپس عزرائيل به آن شخص مىگويد: اى بنده خدا ! آيا از آتش، خودت رارهاندى؟ آيا از گرو امانت الهى، بيرون آمدى؟ او جواب مىدهد: آرى !
عزرائيل مىپرسد: چگونه؟ مىگويد: به محبت محمّد وآلش وبه ولايت على بن ابى طالب وفرزندانش ! عزرائيل مىگويد: خدا تورا از هرچه خوف داشتى، ايمن نمودوآنچه اميد داشتى، بتوداد ! چشمانت را باز كن ونگاه كن ! او وقتى چشمش را باز مىكند، افرادى راكه در اطراف او هستند ـ پيامبر صلى الله عليه وآله و اهل بيتش و ملائكه را ـ مىبيند . سپس چشمش به درى از باغى از باغهاى بهشت، مىافتد . عزرائيل مىگويد: اين را خدا برايت مهيا ساخته و اينها هم رفقايت هستند ! آيا دوست دارى به اينها ملحق شوى و يا به دنيا برگردى؟ او دستش را بالاى چشمانش گذاشته و مىگويد: نمىخواهم به دنيا برگردم !
در اين هنگام از دل عرش، ندا مىشود: «يا اَيَّتُها النَفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ اِلى مُحَمَّدٍ وَ وَصِيّيه وَ الاَئِمَّةُمِنْ بَعْدِه ! اِرْجِعى اِلى رَبِّكِ را ضِيةًبِالْولاّيَةِ، مَرْضية بِالثَواب . فَادْخُلى فى عِبادى مَعَ مُحَمَّدٍ وَاَهْلِ بَيْتِهِ وَ ادْخُلى جَنَّتى غَيْرَ مَشوبَةٍ» !
يعنى: اى بندهاى كه در كنار محمد و وصيش و امامان بعد از او آرامش يافتى ! به سوى خدايت، برگرد ! در حالى كه به ولايت اهل بيت، راضى شونده و به ثواب راضى شدهاى ! پس با محمّد آلش، داخل بندگانم شو و در حاليكه دچار اضطرابى نيستى، به بهشتم وارد شو !.(
امام جعفر صادق علیه السلام در یک مهمانی حکومتی شرکت کردند. وسط غذا ناگاه شراب سر سفره اوردند حضرت سریع بلند شدند و فرمودند پیامبر خدا لعنت کرده هرکه را سرسفره ای بنشیند که در ان شراب است...در این برخورد امام چند نکته است یکی اینکه نهی از منکر باید انجام شود حتی در مهمانی حکومتی.یکی اینکه شراب نوشیدنی خیییلی خبیثی است که حتی اگر نخوری ولی سر سفره باشد باید انجارا ترک کنی.
در زمان ایه الله بروجردی،دبیرکل بین المللی مبارزه با الکل ایران امد و درقم محضر ایه الله بروجردی رسید.سوال کرد چرا اسلام خوردن الکل و مسکرات را ممنوع کرده؟ایه الله جوابی داد که دبیرکل گفت من با سران مداهب ملاقات کرده و این سوال را کرده ام هیچکدام جوابی مثل شما ندادند!ایه الله فرمود امتیاز انسان بر حیوان بخاطر عقلش است و شراب عقل را تعطیل می کند لذا خدا ان را حرام کرده است.
یأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا إِنَّمَا الخْمْرُ وَ الْمَیسرُ وَ الأَنصاب وَ الأَزْلَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشیطنِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ [مائده90]ای مومنین شراب و قمار وقمار انصاب وقمار ازلام(درجاهلیت بوده)پلید و عمل شیطانی است از ان دور شوید تا رستگار گردید.
.مشروبات الکلی یکی از سه عامل مهم مرگ در انگلیس.........
اکنون در تحقیقاتی که در انگلیس انجام گرفته، یکی از عوامل مهم مرگ در این کشور استفاده از مشروبات الکلی گزارش شده است. این نکته میتواند گوشهای از سند حقانیت دین مبین اسلام باشد............
ارنست رنان، مورخ فرانسوي مي نويسد:
« دين مبين اسلام پيروان خويش را از بلاهاي چندي من جمله شراب و خوك و لعاب دهان سگ نجات داده است
دكتري در آلمان گفته است كه درب ميكده هارا ببنديد تا مندرب نيمي از بيمارستانها وديوانه خانه هارا ببندم.
زنی بچه معلول خود را نزد پیامبر اورد و گفت اگر خدا عادل است پس چرا بچه فلج به من داده؟پیامبر تاملی کرد سپس فرمود ایا شوهرت شرابخوار است؟گفت بله!پیامبر فرمود پس برو خودت را سرزنش کن!
چرا عاقل کند کاری که بازارد پشیمانی؟چقدر از افراد تو همین کشورمان شراب خوردند بعد نابینا شدند.بنده در کرمان تبلیغ رفته بودم.روزی جوانی خوش سیما از من سوالی پرسید یکدفعه متوجه شدم نابینا هست گفتم شما نابینا هستی گفت بله.گفتم چرا؟گفت شراب خوردم نابینا شدم.برای درمان همه جا حتی اسپانیا رفتم گفتند دیگر خوب نمیشوی!
بله چوب خدا صدا ندارد اگر بزند دوا ندارد!
#تجربه_من ۷۰٧
#رویای_مادری
#فرزندآوری
#دعا_و_توسل
پا به دبیرستان که گذاشتم خواستگار ها یکی یکی پیداشون شد. یکی پس از دیگری میومدن اما... 🤷♀
با یکی از مورد ها همه موافق بودن اما من بخاطر عقایدم راضی نمیشدم شب عروسیم با گناه شروع بشه، خانواده پسر هم که فقط همون یه بچه رو داشتن با کلـــــــی آرزو. مورد سرزنش خیلی ها حتی پدرم😢 قرار گرفتم اما دینمو به دنیام نفروختم☺️
خودم و خانواده همه خسته شده بودیم اما انگار آخری با بقیه فرق داشت😉 شاید وضعیت مالی خوبی نداشت اما اون ایمانی که من میخواستم تو وجودش بود، خلاصه که پرونده خواستگاری ها بسته شد😍.
سال ۹۵ بود که بعد از دوسال فراز و نشیب و سختیهای زیادِ دوران عقد زیر یک سقف رفتیم و زندگی مشترکمون رو شروع کردیم.
هر دو دوست داشتیم زودتر بچه دار بشیم و از همون ابتدای زندگی اقدام کردیم اما یکسال گذشت و هیچ خبری نبود😔. بعد از مراجعه به پزشک و پیگیری های متعدد باز هم به نتیجه نرسیدیم.
۳ سال گذشت. ما خودمون با این موضوع کنار اومدیم اما حرف و حدیث و کنایه اطرفیان نمیذاشت راحت باشیم و بیشتر از آرزوی مادر شدن حرف اطرافیان بود که آزارم میداد😭
تصمیم گرفتیم مرکز ناباروری مراجعه کنیم و با بررسی پرونده پزشکی گفتن که یک سری از زوجین بی دلیل بچه دار نمیشن و گفتن برای بچه دار شدن باید ای یو ای کنم. درکش برام سخت بود. اینکه یک سری از زوجین بی دلیل بچه دار نمیشن یک معنی داشت برام، اونم مصلحت خدا بود. دلم راضی به این کار نشد.
محرم اومده بود، پیاده روی اربعین همیشه برام یه رویا بود. همسرمم هیچوقت موافق نبودن میگفتن اربعین شلوغه اونجا جای زن نیست. اگر یه روزی قسمت بشه، خودم تنها میرم.
خلاصه دهه اول صفر سال ۹۸ بود که روضه امام حسین داشتیم. با خودم گفتم ما که این همه دکتر رفتیم جواب نگرفتیم ای کاش میشد پیاده روی اربعین بریم و اینبار از آقا اباعبدالله بخوایم. امیدی نداشتم اما دلو به دریا زدم و به همسرم گفتم اجازه بده فقط یکبار پیاده روی اربعین شرکت کنم آرزوش به دلم نمونه😕
نه نگفتن اما یه چیزی گفت که انگار نتونم برم، گفتن من پول ندارم اگه خودت داری برو. با همین حرفش هم کلی امیدوار شدم. خدا خواست و پول جور شد و کمتر از ده روز من راهی سفر عشق شدم اونم تنها که باورش برام خیلی سخت بود.
تو کل مسیر با امام حسین حرف میزدم و درد دل کردم. از ۴ سال حسرت و حرف حدیثا گفتم. تمام آرزوم بچه بود. لحظه ی وداع چشم پر اشکم به گنبد بود. از آقا خواستم سفر اربعین بعدی سه نفره پابوس شون بریم.
از سفر که برگشتم همسرم مدام میگفتن اگر دست پر اومده باشی، هرسال بهت اجازه میدم بری اما اگر دست خالی اومده باشی دیگه اجازه نمیدم.
بعد از سفر، یک دکتر طب سنتی بهم معرفی شد که میگفتن خیلی ها جواب گرفتن. بلاخره مراجعه کردم دیدم قرار یک خانم شکممو بادکش کنه. ازش پرسیدم همه ی کارمو شما انجام میدین؟ گفت نه من فقط بادکش میکنم بعد خود آقای دکتر میاد. خب عقایدم اجازه نمیداد نامحرم بدنمو ببینه و به من دست بزنه، به همسرم زنگ زدم مشورت کردم. گفتن تصمیم با خودت.
با چشمای پر اشک از روی تخت بلند شدم لباسمو بپوشم😔 همه خانمهایی که اونجا بودن سعی کردن منو مجاب کنن که اشکال نداره. خیلی سعی کردند منو متقاعد کنن اما قبول نکردم.
یادمه اون روز وفات حضرت معصومه بود. تخت کنارم که یک حاج خانوم بود گفت تو اعتقادات قویه، مطمئنم سال دیگه تو این روز بچت توی بغلته. چشام پر از اشک بود و از اونجا برگشتم. آخرین تیرم هم به سنگ خورده بود.
برگشتیم خونه، گفتم خدایا من بندگی کردم تو هم خدایی کن. شوهرم ناراحت شدن و گفتن تو وظیفتو انجام دادی و خدا هم میدونه چکار کنه، نمیخواد کار خدا رو یادآوری کنی.
یک ماه دیگه گذشت و پریود نشدم اما دیگه از آزمایش بارداری دادن وحشت داشتم دیگه طاقت شنیدن پاسخ منفی رو نداشتم. بلاخره بعد دوماه بر خلاف میلم مجبور شدم آزمایش بدم.
وقتی میخواستم جواب آزمایش رو بگیرم پر از تشویش بودم که خانم پرستار با خنده گفتن مبارکه. الهی که این حس روزی تمام کسایی که منتظر مادر شدن هستن بشه.🤲
به اندازه یه پر سبک بودم و فقط اشک بود که از چشام میریخت، خانوم پرستار منو دید شوکه شد گفت میخواستی یا نمیخواستی، فقط گفتم ۴ سال منتظر چنین روزی بودم. یادمه زیبا ترین اشک های عمرم رو تو بغل همسرم و مادرم ریختم از شوق شنیدن این خبر...
امام حسین رو سفیدم کردن و جواب دل شکستمو دادن. خداروشکر اون روز بندگی خدا رو کردم و بادکش شکم انجام ندادم وگرنه ممکن بود بچم به خطر بیفته.
الحمدلله الان حسینم نزدیک سه سالشه و پارسال جهت قدردانی سه نفری اربعین رفتیم پابوس آقا.
ازتون خواهش میکنم با دلای پاکتون برای بیشتر شدن تعداد اعضای خانوادم یک صلوات بفرستید.
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای ترکی الفیصل رئیس اطلاعات عربستان برای ظهور امام زمان!
شاهزاده ترکی الفیصل، رئیس سازمان اطلاعات عربستان سعودی: وقتی از مهدی موعود یاد می شود می گوید: «خدایا در این زمان ما ظهورش را تعجیل کن».
عجیب است! در عربستان چه میگذرد!!؟
☑️ @SEPAHCYBERY1
ظاهرا متنی از سخنان امام خمینی را خوانده و امام خمینی این حرفها رازده است و این مجلسی که دیدید مجلس منافقین در سال گذشته اشت.
شخصی محضر امام صادق علیه السلام عرض کرد پسر عموئى دارم كه هرچه با او مىپيوندم او به من سر نمی زند.اجازه می دهید منهم دیگر با او قطع رابطه کنم؟امام فرمود خیر اجازه نداری. اگر تو هم قطع رابطه کنی خدا با هردو شما قطع لطفش می کند.
در فامیل ها افرادی هستند سرد هستند.هرچی شما بش سر میزنی تلفن می زنی پیام میدی اصلا جواب نمی دهد.اقایی می گفت برادری دارم صدبار بش سر زدم ولی او یکبار هم به من سر نزده منم میخوام دیگه بش سر نزنم.
باید گفت که ما وظیفه داریم صله ارحام کنیم حالا طرف مقابل به وظیفه خود عمل نمی کند مربوط به خودش است مومن با هیچ کس قهر نیست تا اخر عمر دست از صله ارحام بر نمی دارد حتی اگر طرفش یکبار نیاید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پندانه
کمتر از یک دقیقه گوش بدید🙏
🎥 @pandaaneh
اى خائن ! برگرد
يكى از پادشاهان هند كه اوصاف امام صادق عليه السلام را شنيده بود و محبّت حضرت در دلش جا گرفته بود ، كنيز بسيار زيبائى با مقدارى هدايا به همراه شخصى امين براى حضرت فرستاد ، چون فرستاده به در خانه حضرت رسيد ، امام عليه السلام اجازه ورود به او نداد و مقدارى او را معطل كرد تا اينكه يكى از اصحاب شفاعت كرد و امام عليه السلام او را پذيرفت . وقتى كه به حضور امام عليه السلام رسيد . آن مرد گفت : « من از راه دور از نزد پادشاه هند آمده ام و نامه اى سر به مهر دارم ولى مدتى است كه بيرون خانه شما سرگردانم . آيا فرزندان پيامبر اين چنين مىكنند ؟ »
امام عليه السلام جوابى به او نداد و بعد از لحظه اى فرمود : « علتش را بعداً خواهى دانست » سپس امام عليه السلام نامه او را خواندند . پادشاه هند اين طور نوشته بود : « بسم اللّه الرحمن الرحيم به جعفر بن محمد الصادق كه طاهر و پاك از هر پليدى و بدى است . اين نامه را فلان پادشاه مىنويسد كه خداوند اراده كرده كه من به وسيله شما هدايت يابم . كنيزى كه از آن بهتر تا امروز نديده بودم با مقدارى هديه به خدمت شما فرستادم و چون هيچ كس را جز شما قابل اين كنيز ندانستم ، از ميان افرادم یك نفر را كه اعتماد كامل بر ديانت و امانت او داشتم ، انتخاب كردم تا اين هديه با ارزش را براى شما بياورد . اميد كه مورد قبول افتد » . امام عليه السلام چون نامه را تمام كردند به آن شخص فرمودند : « اى خائن ! برگرد و هر چه آورده اى ببر كه تو در آنها خيانت كرده اى » .
آن شخص شروع به قسم خوردن نمود ، ولى امام عليه السلام فرمود : « اگر لباسى كه تو پوشيده اى گواهى دهد ، مسلمان مىشوى؟ » . گفت : « مرا معاف داريد » . امام عليه السلام فرمود : « پس هر چه تو كرده اى به پادشاهت مىنويسم » . او گفت : « اگر خيانتى از من صادر شده باشد بنويس » . امام عليه السلام صورت خود را رو به قبله نمودند و فرمودند : « خدايا اين پوستين را كه اين مرد پوشيده به سخن درآر تا بر آنچه كرده است ، گواهى دهد » . و به مرد هندى فرمود : كه پوستين را از تن درآورد و بر زمين بگذارد . هندى پوستين را از تن درآورد و بر زمين گذاشت . ناگاه آن پوستين به زبان آمد و گفت : « اى پسر رسول خدا ، فلان پادشاه ، اين مرد را امين ساخت و او را وصيّت بسيار كرد كه امانتدار خوبى باشد . هنگامى كه نزد شما مىآمديم ، در راه به مكانى رسيديم كه زمين ، گل آلود بود . كنيز لباسش را بالا گرفت تا لباسش گل آلود نشود . نگاه اين خائن بر ساق كنيز افتاد و او را پيش خود خواند و با او فسق و فجور نمود » . مرد هندى با شنيدن اين سخنان به خاك افتاد و اعتراف كرد و پوستين را پوشيد . پوستين حلق او را گرفت و در اثر آن صورتش سياه شد و نزديك بود بميرد . امام عليه السلام به پوستين فرمود : « او را واگذار كه صاحبش به كشتن او سزاوارتر است » . سپس امام عليه السلام دستور داد كه مرد هندى هدايا را با كنيز برگرداند و با التماس مرد هندى ، امام عليه السلام هدايا را به جز كنيز نگه داشت و او را با كنيز روانه كرد . قبل از رفتن مرد هندى گفت : « پادشاه ما عقوبتش بسيار سخت است » . امام عليه السلام فرمود : « مسلمان شو تا كنيز را به تو ببخشم » ، ولى او قبول نكرد و بعد از مراجعت او
پادشاه از خيانت او مطلع شده و دستور داد كه هر دو را به قتل برسانند.
21 اردیبهشت 1402 - روشنا (افق) _ شبکه افق - ۲۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲.mp3
20.66M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ، خازِنِ الْعِلْمِ، الدَّاعِي إِلَيْكَ بِالْحَقِّ، النُّورِ الْمُبِينِ
#صوت
🔹 باز شناسی سیره سیاسی امام صادق علیهالسلام (۱)
شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام ،از سلسله مباحث انسان ۲۵۰ ساله،
☘استاد رحیم پور ازغدی
🏴 سالروز شهادت جانگداز ششمین اختر تابناک ولایت و امامت، رئیس مذهب تشیع حضرت امام جعفر صادق (ع) بر همه شیعیان و محبان آن امام بزرگوار تسلیت و تعزیت عرض مینماییم. 🖤
از خداوند متعال میطلبیم که در پرتو عنایات حضرت امام جعفر صادق(ع) سعادت و شفاعت ایشان را در جهان آخرت نصیب ما بفرماید. 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 سن انسان به تحول و تغییر است.
📢 کانال روابط عمومی مرکز خدمات حوزههای علمیه
https://eitaa.com/joinchat/3359965196C1263113437
محمد،محمد،محمد
ابو هارون گويد: من در مدينه همنشين امام صادق عليه السلام بودم ، چند روز نزد حضرت نرفتم ، وقتى خدمتش رسيدم حضرت فرمود: اى ابا هارون چند روز تو را نديدم ؟ عرض كردم : پسرى برايم متولد شده ، فرمود: خداوند مبارك گرداند نامش را چه گذاردى ؟ عرض كردم او را محمد ناميدم ، حضرت همين كه نام محمد را شنيد در حالى كه مى فرمود: محمد، محمد، محمد، آنقدر خم شد تا صورتش نزديك زمين قرار گرفت ، سپس فرمود: جانم و فرزندانم و خانواده و پدر و مادرم تمام اهل زمين همگى فداى رسول الله باد، به فرزندت بد نگو و او را مزن و اذيتش مكن ، و بدان در زمين خانه اى نيست كه در آن نام محمد باشد مگر اينكه هر روز تقديس مى شود، سپس حضرت به من فرمود: آيا او را عقيقه كرده اى ؟ جوابى ندادم ، حضرت از سكوتم پى برد كه من انجام نداده ام .
شخصى را صدا زد و به گونه اى كه من متوجه نشوم به او چيزى فرمود: گمان كردم كه به آن شخص دستورى خصوصى داده است ، خواستم بلند شوم فرمود: سرجايت باش ، آن مرد سه دينار (سه سکه طلا)آورد و به من داد، حضرت فرمود: برو دو گوسفند فربه تهيه كن و آنها را ذبح كن خودت بخور و به ديگران هم بخوران (كافى ج 5 ص 34 و 49 )