🔸هر وقت پیش محمود حرف #زن را میزدیم، میگفت: دست از سر من بردارید! ازدواج💍 برای کسی است که #مرد این دنیا باشد، نه من❌ که تا چند وقت دیگر #شهید میشوم🕊
🔹همیشه میگفت: من، #داماد جبههام، و عروسم حجله #شهادت است🌷 حتی یک بار اسمش برای مکه درآمده بود، ولی محمود نرفت. میگفت: الان ماندن در جبهه، #واجبتر از حج است.
🔸عجیب هم «آقا» را دوست داشت. همه فکر و ذکرش #آقای_خامنهای بود. پز میداد که من بزرگ شده خامنهایام😍 و از بچگی، هوایم را داشته.
#شهید_محمود_کاوه
🍃💞@alvane💞🍃
✅ #مردم_چه_می_گویند ؟؟!
🌱می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدربزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی.
مادرم گفت: چرا؟...
گفت: مردم چه میگویند؟!...
🌱می خواستم برای مدرسه، به مدرسه سرکوچهمان بروم.
مادرم گفت: فقط مدرسه غیر انتفاعی!
پدرم گفت: چرا؟...
مادرم گفت: مردم چه میگویند؟!...
🌱به رشته انسانی علاقه داشتم.
پدرم گفت: فقط ریاضی!
گفتم: چرا؟...
گفت: مردم چه میگویند؟!...
🌱میخواستم با دختری ساده و صاف و صادق ازدواج کنم.
مادرم گفت: من اجازه نمیدهم.
گفتم: چرا؟...
گفت: مردم چه میگویند؟!...
🌱میخواستم پول مراسم عروسی را سرمایهی زندگیام کنم.
پدر و مادرم گفتند: مگر از روی نعش ما رد شوی.
گفتم: چرا؟...
گفتند: مردم چه میگویند؟!...
🌱میخواستم به اندازهی جیبم خانهای در پایین شهر اجاره کنم.
همسرم گفت: وای بر من.
گفتم: چرا؟...
گفت: مردم چه میگویند؟!...
🌱می خواستم یک ماشین مدل پایین در حد وسعم بخرم،
زنم گفت: خدا مرگم دهد.
گفتم: چرا؟...
گفت: مردم چه میگویند؟!...
🌱میخواستم بمیرم، بالای سرم بر سر قبرم بحث شد.
پسرم گفت: قبرستان حاشیه شهر، زنم فریاد کشید.
دخترم گفت: چه شده؟...
گفت: مردم چه میگویند؟!...
.... از دنیا رفتم!
✅برای مراسم ترحیمم خواستند مجلس سادهای بگیرند.
خواهرم داد زد و
گفت: مردم چه می گویند؟!...
✅از طرف قبرستان سنگ قبر ساده ای بر سر مزارم گذاشتند.
اما برادرم رفت و سنگ قبری با نقش صورتم سفارش داد و
گفت: مردم چه میگویند؟!...
✅ حالا من در اینجا، تنهای تنها در حفرهای تنگ خانه کردهام و تمام سرمایهام برای قبرم جملهای بیش نیست:
🌱مردم چه میگویند؟!...
✅مردمی که عمری نگران حرفهایشان بودم، الان لحظهای نگران من نیستند!!!
هیچکدامشان کنارم نیستند!!!
من هستم و اعمالم،
نه پدر و مادرم، نه برادرم، نه خواهرم، نه همسرم، نه فرزندانم و نه هیچکس دیگری کاری برایم نمیکنند!!
✅و تمام عمرم فدای این جمله شد:
مردم چه میگویند؟؟؟!!!
✅و چه نيكو فرموده قرآن كريم:
🍂وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاه
ُ(سوره احزاب آیه37)
و از حرف مردم میترسيدى و حال آنكه خداوند سزاوارتر است از اينكه از مخالفت امر او بترسى.
#اندکی_تامل
#راز_شهیدی_که_بعد_27_سال_گمنامی
#ادرس_مزارش_را_داد
27 سال از شهادت و مفقودی حمیدرضا گذشته بود. خواهرش دیگر طاقت دوری نداشت؛ رفت کنار مزار شهید پلارک، همرزم برادرش، او را به حضرت زهرا (س) قسم داد که خبری از برادرش حمیدرضا به او بدهد.
گفت: « به حمید بگو به خواب خواهرت بیا و خبری از خودت بده!»
خواهرش با گریه تعریف می کرد: « فردای آن روز خواب دیدم جمعیت زیادی در بلوار سردار جنگل در منطقه پونک تهران در حرکت هستند.
صدای حمیدرضا را شنیدم؛ گفت: «خواهر این ها همه برای تشییع پیکر من آمده اند و به اذن خدا همه ی آنها را شفاعت خواهم کرد. بعد اشاره به عابری کرد که در کنار جمعیت بود اما توجهی به آنها و شهدا نداشت، گفت: « حتی او را هم شفاعت خواهم کرد..
از خواب که بلند شدم فهمیدم در بوستان نهج البلاغه تهران شهید
گمنام تشییع و تدفین کرده اند.
بعدها با پیگیری خانواده ی شهید و آزمایشات dna هویت این شهید اثبات شد.
اگر به بوستان نهج البلاغه تهران رفتید، در کنار مزار شهیدِ وسط یادمانِ شهدای گمنام که متعلق به یکی از ریشوهای با ریشه ، شهید حمیدرضا ملاحسنی است.
#شهیدی_که_تماشاچی_درتشییعش
#راشفاعت_کرد
#شهید_حمیدرضا_ملاحسنی🌷
🌷 @alvane💞💞💞🍃🍃🍃
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
به رسم یادگار ...
عکسهایت می شود ...
مرحم دلتنگی هایم ...
#همسر_شهید_محمد_صفری پس از ۳۸ سال بیخبری از شوهر شهیدش، به همت خانواده شهید همجوار مزار همسرش و یکی از همرزمان این شهید، مزار همسر خود را پیدا کرد و صبح دوشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۸ از رشت به تهران آمد و بر سر مزار همسر شهیدش حاضر شد.
همسر این شهید که در طول این سالها گمان میکرد «محمد صفری» مفقودالاثر شده است، دیروز بعد از سالها انتظار برای اولینبار مزار شوهر شهیدش را زیارت کرد.
پیکر مطهر #شهید_محمد_صفری که در سال ۱۳۶۰ به #شهادت رسید، در قطعه ۲۴ بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شده بود.
#همسفران_بهشتی
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
@alvane🌹🌹🌹🌹
╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
#عاشقانه_شهدا❤️
🌸بعد از هیئت رایه العباس، با لیوان چای روی سکوی وسط خیابان منتظرم میایستاد.❤️
🌸وقتی چای و قند را به من تعارف میکرد، حتی بچه مذهبیها هم نگاه میکردند.
🌸چند دفعه دیدم خانمهای مسنتر تشویقش کردند وبعضیهایشان به شوهرشان میگفتند: حاج آقا یاد بگیر! از تو کوچیک تره!
🌸ابراز محبت های این چنینی و میکرد و نظر بقیه هم برایش مهم نبود.
حتی میگفت: دیگران باید این کارا رو یاد بگیرن!
🌸ولی خیلی بدش میآمد از زن و مرد هایی که در خیابان دست در دست هم راه میروند.
میگفت:مگه اینا خونه و زندگی ندارن؟
اعتقادش این بود که با خط کش اسلام کار کن.
📚قصه دلبری
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
💕💕@alvane💞🍃🍃
اغلب کسانی که در
زندگی خویش
احساس آرامش میکنند،
لبخندرامشق
خودمی کنند
امید را هر
روز دعامی کنند!
عشق راتدریس می کنند
ومحبت
رافراموش نمیکنند.
@alvane💞💞💞🍃🍃🍃🍃
#شهیدسیدمجتبیعلمدار :
«برای بهتریندوستان خود دعایِشهادت کنید»
هرچند که خیلیاز افراد میگویند: خدانکند
این چه حرفهایی است که میزنید؟
چرا دعای مُردن میکنید برای هم؟
اما آنها غافلند از اینکه شهادت، مردن نیست.
شهادت زنده ماندن ابدی است ،جاودانگیست
و چه بهتر از جاودانه شدن؟
@alvane🌹💞💞
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
(از زبان همسر شهید مدافع حرم):
روزایی که پیشم نبود و میرفت مأموریت...
واقعاً دوریش واسم سخت بود...
وقتمو با درس و دانشگاه پر میکردم...
با دوستام میرفتم بیرون...
قرآن میخوندم...
خبر شهادتشو که شنیدم...
خیییلی ناراحت شدم...💔
تو قسمتی از وصیت نامه ش نوشته بود...
"زیبای من…❤...خدانگهدار..."
اوج احساسات و محبتش بود...❤
بیقرار بودم...
حالم خیلی بد بود...
هر شب با خدا حرف میزدم...
التماس میکردم که خوابشو ببینم...
که ازش بپرسم...
چرا رفت و تنهام گذاشت...💔
با حضرت زینب (سلام الله عليها) حرف ميزدم...
رو به خدا كردم و گفتم: "خدایا...
راضی ام به رضای تو…
اون واسه حضرت زینب (سلام الله عليها) رفت..."
بعدش قرآن خوندم و خوابیدم...
اومد به خوابم...
تو خواب بهش گفتم: "تو قووول دادی که برگردی...
چرا تنهااام گذاشتی...؟😭
چرا رفتی...؟"
گفت: "من اسمم جزو لیست شهدا بود...
من مذهبی زندگی کردم…"
گفتم:"پس من چی…؟
چطوری این مصیبتو تحمل کنم…؟💔
تو که جات خوبه...
بگو من چیکار کنم..؟"
گفت:
"برو یه خودکار بیار..."
اسممو رو کاغذ نوشت...
تو پرانتز…
"همسر مهربونم...💕"
گفت:
"ما تو این دنیا آبرو داریم...
شفاعتتو میکنم...❤
با صدای اذون صبح بود که از خواب پریدم...
دیگه آرامش گرفتم...
دیگه الان از مردن نمیترسم...
میدونم شوهرم اون دنیا شفاعتمو میکنه...💕
عقدمون...💕 ۲۹ اسفند سال ۹۱ بود...
روز ولادت حضرت زینب (سلام الله علیها)...
شروع و پایان زندگیمونم با خانوم حضرت زینب (سلام الله علیها )...
گره خورده بود...
.
(همسر شهید،امین کریمی)
.
خدایا! ❤
یا شهیدمون کن
یا شفاعت شهدا رو نصیبمون کن 😢😭
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸💞💞🌹🌹@alvane
💠استاد پناهیان:
🌷از شهدا مدد بگیرید !!
مدد گرفتن از شهدا رسمِ
دست به خاک قبر شهدا بگذاریم
بگیم حسین!
به حق این شهدای خودت به ما نگاه کن
واسطه قرار بدیم شهدا رو ..
💞💞🍃@alvane🌹🍃💞💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجا بقیع نیست
اینجا زینبیه نیست
اینجا همان جایی است که دوماه قبل جای سوزن انداختن نبود😭😔
#کربلا
#علائم_ظهور