🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌟رسول خدا صلى الله عليه و آله :
💎ما مِن غَنِيٍّ ولا فَقيرٍ إلاّ وَدَّ يَومَ القِيامَةِ أنَّهُ اُوتِيَ مِنَ الدُّنيا قوتا؛
💎در روز قيامت، هركس از دارا و نادار، آرزو مى كند كه اى كاش از دنيا به اندازه بخور و نمير به او داده مى شد.
📚سنن ابن ماجة : ج ۲ ص ۱۳۸۷؛
#زندگی_به_سبک_عبدالحسین
وقتی باردار بودم وضعیت مالی خوبی نداشتیم ، و نمیتوانستیم خیلی از وضعیت غذایی خوبی برخوردار باشیم . می گفت #آب را به نیت #آبمیوه بخور ، مطمئن باش خداوند خاصیت آبمیوه را به فرزندمان خواهد رساند و اگر خداوند بخواهد با این تغذیه که ساده بود ، همه #خاصیتها را خواهد داد و الحمدلله فرزندمان با وزن عالی و سالم به دنیا آمد و گفت دیدی گفتم اگر خدا بخواهد کار تمام است . آب و غذای ساده کار #گوشت و #جگر و #پسته را هم خواهد کرد ، اگر خداوند بخواهد .
✍به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_موسوی_نژاد
❤️« #قصه_دلبری» نقل عشق بازی است!
📝 روایت خواندنی زندگی شهید محمدحسین محمدخانی از زبان همسرش
🔰«از تیپش خوشم نمیآمد. دانشگاه را با خط مقدم جبهه اشتباه گرفته بود. شلوار ششجیب پلنگی گشاد میپوشید با پیراهن بلند یقهگرد سهدکمه و آستین بدون مچ که میانداخت روی شلوار.
در فصل سرما با اورکت سپاهیاش تابلو بود.🕊
🌺 یک کیف برزنتی کولهمانند یکوری میانداخت روی شانهاش، شبیه موقع اعزام رزمندههای زمان جنگ.
وقتی راه میرفت، کفشهایش را روی زمین میکشید.
ابایی هم نداشت در دانشگاه سرش را با چفیه ببندد.» از وقتی پایم به بسیج دانشگاه باز شد، بیشتر میدیدمش. به دوستانم میگفتم:
«این یارو انگار با ماشین زمان رفته وسط دهۀ شصت پیاده شده و همونجا مونده!» ....
#شادی_روح_شهدا_صلوات
animation.gif
763.1K
روز خوبی داشته باشین
عباس خیلی اهل هیئت و #مسجد
بود از هر فرصتی برای حضور
در مجالس #اهل_بیت استفاده می کرد.
همیشه می گفت زنده بودن من ماه #محرم و #صفر است.
بیشتر اوقات صبح ها به یاد
#امام_حسین ( علیه السلام ) روضه میخوند و به سینه می زد به
گونه ای که به او می گفتم عباس
جان قلبت پاره میشه اینقدر به
سینه می زنی ...
در جواب لبخند زدو می گفت : اون کسی که#برای_او
سینه میزنم خودش محافظ من
خواهد بود.
عباس چندان موافق #محیط دانشگاه
نبود و گاهی می گفت اشتباه کردم که وارد دانشگاه شدم باید
#حوزه_علمیه می رفتم.
این اواخر هم کتب عربی و
#حوزوی رو گرفته بود.
همیشه با #وضو بود و مراقب
رفتارش با دیگران بخصوص
نامحرمان بود.
هیچگاه از او اخمی ندیدم.
بسیار
با اخلاق و با تقوا بود.
هر چه از او بگویم کم گفتم.
📝 به روایت از #مادر_شهید_عباس_آسمیه
❤️
:
❌یک کانالی درست کردم در راستای راحتی حال زوار امام رضا❌
🔰حتمادرجریان هستید متاسفانه افرادی که به عنوان زائر وارد شهر هایی مثل قم و مشهد میشن
همین که متوجه میشن یک عده ای سوء استفاده میکنن🤑
در گرفتن
کرایه زیادماشین🚙 و رزرو هتل🏢
▪️◾️⬛️بنده هتل ندااااااااااااارم⬛️◾️▪️
بنده قصد دارم تا یک حدی این معضل رو برطرف کنم
کانالی درست کردم تا هم زوار رو راهنمایی کنم و هم کم ترین حد از نظر قیمت رو براشون پیدا کنم🔻🔺
▪️◾️تابقول معروف تو دست یک عده گرگ🦊 نیفتند◾️▪️
@kademolreza16
⭕️ویژگیها 👆👆
✅۱۵دقیقه پیاده تاحرم🚶♂🚶♂🚶♀
✅داخل بازار سرشور
روبه روی درب باب الجواد
♻️قیمت استثنائی هر نفر باغذاشبی ۴۵هزارتومان
سلام و عرض ادب خدمت رفقای شهدا
در خدمتون هستیم با معرفی یکی از شهدای مدافع بانوی دمشق
🌹🍃💞🌹🌹🌹💕💕💕💕
معروف به حر انقلاب 🎋🎋🎋
با ما همراه باشید 🙏
سلام رفقای با صفا 😊
و مدافعان با نوی دمشق
مجید قربان خانی هستم
خوشحالم در جمع رفقای شهدایی
هستم☺️
حرم بی بی زینب س دعا گویتان هستم 🤲
💕💕💕💕@alvane🌹🌹
مدافع حرم 🍃خادم حرم🍃ساکن حرم🍃 در 🌴آرزوی 🌴شهادت🌱:
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
زندگینامه شهید مجید قربانخانی
شهید «مجید قربان خانی» متولد ۳۰ مرداد ۱۳۶۹ و تک پسر خانواده است. مجید از کودکی دوست داشت برادر داشته باشد تا همبازی و شریک شیطنتهایش باشد؛ اما خدا در ۶ سالگی به او یک خواهر داد. خانم قربانخانی درباره به دنیا آمدن «عطیه» خواهر کوچک مجید میگوید: «مجید خیلی داداش دوست داشت. به بچههایی هم که برادر داشتند خیلی حسودی میکرد و میگفت چرا من برادر ندارم. دختر دومم «عطیه» نهم مهرماه به دنیا آمد. مجید نمیدانست دختر است و علیرضا صدایش میکرد. ما هم به خاطر مجید علیرضا صدایش میکردیم؛ اما نمیشد که اسم پسر روی بچه بماند. شاید باورتان نشود. مجید وقتی فهمید بچه دختر است. دیگر مدرسه نرفت. همیشه هم به شوخی میگفت «عطیه» تو را از پرورشگاه آوردند. ولی خیلی باهم جور بودند حتی گاهی داداش صدایش میزد. آخرش همکلاس اول نخواند. مجبور شدیم سال بعد دوباره او را کلاس اول بفرستیم. بشدت به من وابسته بود. طوری که از اول دبستان تا پایان اول دبیرستان با او به مدرسه رفتم و در حیاط مینشستم تا درس بخواند؛ اما از سال بعد گفتم مجید من واقعاً خجالت میکشم به مدرسه بیایم. همین شد که دیگر مدرسه را هم گذاشت و نرفت؛ اما ذهنش خیلی خوب بود. هیچ شمارهای درگوشی ذخیره نکرده بود. شماره هرکی را میخواست از حفظ میگرفت.»
🌷🌷🌷🌷@alvane🌱