eitaa logo
مدافعان بانوی دمشق.شهید مدافع حرم محمد رضا الوانی
167 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
2.5هزار ویدیو
146 فایل
.چی می شود پرچم حرم،برام کفن بشه. سلام من به بی بی شهادتین من بشه.بدون زینبی من نفس نمی کشم تا زنده ام از عشق بی بی دست نمی کشم https://eitaa.com/alvane ا
مشاهده در ایتا
دانلود
علی در سال ۱۳۴۱ در همدان دیده به دنیا آمد . جرأت ، تیزهوشی و توانایی جسمی از خصوصیات بارز دوران کودکی او بود. با فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل ارتش بیست میلیونی از طریق هنرستان وارد بسیج شد و در پادگان آموزشی قدس همدان آموزش‌ نظامی را گذراند. هوش و ذکاوت او در کسب فنون نظامی به قدری بود که در مدت کوتاهی به عنوان فرمانده نیرو‌های آموزشی انتخاب شد و بعد از مدتی فرمانده مرکز آموزش نظامی شد. چیت سازان با تشکیل لشکر انصار الحسین (ع) همدان ، به‌عنوان فرمانده اطلاعات و عملیات این یگان برگزیده شد. در مواقع عملیات ، با این‌ که او مأموریت خود را که شناسایی مواضع دشمن بود ، از قبل انجام داده بود اما به برداشتن اسلحه و حضور در عملیات به یاری رزمندگان گردان‌های عملیاتی می‌شتافت. سرانجام این سردار ملی و سرباز فداکار اسلام در روز چهارم آذر ۱۳۶۶ در حین انجام یک ماموریت گشت شناسایی به درجه رفیع شهادت نائل و به برادر دیگرش پیوست..... سردار 🎀 @alvane🎀 🍃🌸🌸🌸🍃
4_5789634237338486543.mp3
11.95M
🔊شهروز حبیبی آلبوم( لبیک ) ▪️قطعه لبیک تقدیم به اربعینیان
اشک دل شکسته مادر آل کثیر و دعای همه مادران ایرانی، دودِمان و پول های کثیف آل سعود رو بر باد داد...❤️
🍃🕊 ✨🌤 •|🌹🍃 امیرالمؤمنین ع|🌙 می فرمایند: •|√ دنیا نوبتی است پس بهره ی خود از دنیا را با آرامی طلب کن تا آنکھ نوبت تو فرا رسد!....🍃💚 🕊✨ خصال ، صفحه ۶۳۳ 🕊✨ 🎀 @alvane🎀 🍃🌸🌸🌸🍃
همسرم مثل شهدا بود.. متواضع و صبور و فروتن؛ و خیلی مهربان بود. روزی یک ساعت قرآن میخواند..علاقه اش به شهدا توصیف ناپذیر بود. کتاب های شهدا رو میخواند و هر سال راهیان نور میرفت.. با آنکه مشغله کاری‌اش زیاد بود و دائم مأموریت می‌رفت اما وقتی از بیرون وارد منزل می‌شد خیلی صبورانه رفتار می‌کرد؛ خستگی کارش را پشت در می‌گذاشت؛ به عنوان زن خانه مرا درک می‌کرد. اکبر برای شهادت خیلی تلاش کرد. خالصانه برای سپاه کار کرد. می‌گفت: حاضرم برای سپاه مجانی کار کنم. ❤️ 🎙راوے: 🎀 @alvane🎀 🍃🌸🌸🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️حاج سعید قاسمی:همه چادرو در آوردن..تو نگه دار.. همه لخت شدن، تو حجابو نگه دار.. «تو مقاومت کن؛ با همین فشاری که حروم لقمه‌ها روی ما گذاشتند تا استخوانمان بشکند و فکر می‌کنند که شکست می‌خوریم... 🌷🌷🌷🌷🌷 🎀 @alvane🎀 🍃🌸🌸🌸🍃
🌹 یادمون باشه ؛ یک روز جوونایی از چشمای خشگلشون گذشتند تا امروز ما چشمامون غرقِ خدا باشه نه غرقِ گناه... نه غرق گناه..... اللهم عجل لولیک الفرج 🎀 @alvane🎀 🍃🌸🌸🌸🍃
خاطره ای از شهید مهدی دعای فرج هنوز هلی کوپتر برای برگشت بلند نشده بود که درگیری سنگینی آغاز شد.20 دقیقه طول کشید تا نیروها آرایش بگیرند و عملیات پاک سازی منطقه را آغاز کنند. ناآشنایی با محل و کم بودن مهمات باعث شد تا بخشی از نیروها عقب نشینی کنند. هلی کوپتر آمد و بچه ها را برد، سروان علی صیاد شیرازی و نیروهایش جاماندند.علی که متوجه نگاه های نگران و ناامید همراهان شد، شروع کرد دوره های نظامی مختلفی را که دیده بود برای آنان شرح دادن تا بدین وسیله اعتمادشان را جلب کند و تابع دستوراتش باشند. علی به امام زمان متوسل شد و دعای فرج خواند. خودش می گفت:" همین که دعا را خواندم، بلافاصله طرح عملیات به ذهنم خطور کرد و تمام تاکتیک هایی را که به صورت تئوری خوانده و هیچ وقت عملا استفاده نکرده بودم به ذهنم رسید؛ آن هم تاکتیک عبور از منطقه خطر و شرایطی که احساس می کردیم در محاصره ایم". (تو که آن بالا نشستی،ص39-40) 🎀 @alvane🎀 🍃🌸🌸🌸🍃
خاطره‌ای از 🌷پلوخور🌷 شهید زین الدین علاقۀ عجیبی به بسیجیان داشت و شوخی هایش با آنان از همین عشق نقرط نشأت می‌گرفت. او به بچه‌هایی که خوب به خودشان می‌رسیدند و حسابی غذا می‌خوردند، می‌گفت: «پلو خور!» یک روز در ستاد لشگر، موقع صرف غذا بچه‌ها همه نشسته بودند. یکی از همین پلوخور‌ها هم بود. آقا مهدی با بچه‌ها هماهنگ کرد تا با شوخی جالبی مجلس را رونقی ببخشد. غذا که رسید، همه منتظر ماندند تا جناب پلوخور شورع کند. همین که دست برد و لقمه را آورد بالا، با اشارۀ آقا مهدی همه بچه‌ها یکهو با صدای بلند گفتند: «یا... علی!» بندۀ خدا که کاملاً غافلگیر و دستپاچه شده بود، بی اختیار لقمه از دستش افتاد پایین. خودش هم از تعجّب خنده اش گرفت! 🌷هندوانه و فلفل🌷 آقا مهدی هر وقت می‌افتاد تو خط شوخی دیگر هیچ کس جلودارش نبود. یک وقت هندوانه‌ای را قاچ کرد، لای آن فلفل پاشید، بعد به یکی از بچه‌ها تعارف کرد. او هم برداشت، شروع کرد به خوردن. وقتی حسابی دهانش سوخت، آقا مهدی هم صدای خنده اش بلند شد. بعد رو کرد بهش گفت: «داداش! شیرین بود؟!» 🎀 @alvane🎀 🍃🌸🌸🌸🍃
‌|•🍂 •|🌸 گـرچہ دوریم بہ یاد تو سخن مےگوییم [‌ 🍂] ‌[ 🖤]
یکی از بچه هارو فرستاده‌بود دنبالم، وقتی رفتم سنگر فرماندهی بهم گفت: دوست دارم شعر "ڪبوتر بام حسین (ع) " رو برام بخونے، گفتم: حاجی قصد دارم این شعر رو برای کسی نخونم، آخه برای هرکسی کہ خوندم شهید شده، گفت: حالا که اینطور شد حتما باید برام بخونی هر چی اصرار کردم که حاجی الان دلم نیست بخونم، زیربار نرفت، شروع کردم به خوندن: دلم مےخواد کبوتر بام‌حسین بشم من فدای صحن حرم و نام‌حسین بشم من دلم می خواد زخون پیکرم وضو بگیرم مدال افتخـارِ نوڪری از او بگیرم. همینطور ڪه می‌خوندم حواسم به حاجی بود، حال و هوای دیگه‌ای داشت، صدای گریه‌‌اش پیچیـد تو سنگر: دلم میخواد چو لاله‌ای نشگفته پرپر بشم شهد شهادت بنوشم مهمان اڪبر بشم. وقتی گلوله توپ خورد کنارش مهمون علی اکبر امام حسین (ع) شد، همونطوری که می‌خواست، اونقـدر پاره پاره کہ همه بدنش رو جمـع کردند تو یه ڪیسه کوچیک...😔 ✍به روایت علی مالکی تژاد 🌷 🎀 @alvane🎀 🍃🌸🌸🌸🍃
🔹 ... آیت الله شهید دکتر بهشتی (ره): به شما بگویم: انقلاب با چهره ها و دل های افسرده، تضمین شدنی نیست؛ انقلاب با دل های پر شور و چهره های شاداب تضمین می شود. یک چیزی را که از شما می خواهم، خودم به آن عمل می کنم، چون عمل می کنم دیگر اینجا واعظ غیر متعظ نیستم، هیچ کس من را در این دورۀ نشیب و فراز انقلاب، در سخت ترین مواقع نتوانسته است با قیافۀ افسرده ببیند. چرا افسرده باشیم؟ ما که به دنبال "احدی الحسنین" یا شهادت یا پیروزی هستیم دیگر چرا افسردگی؟ افسرده نباشیم، چهره ها شاداب باشد، نشاط داشته باشید آن وقت شعار شما همین است که آمریکا و مزدوران او هیچ غلطی نمی توانند بکنند. ما در زیر بار سختی ها و مشکلات و دشواری ها قد خم نمی کنیم. ما خواهیم ماند. تنها موقعی سر پا نیستیم که کشته شویم یا زخم بخوریم و بر خاک بیفتیم والا هیچ قدرتی پشت ما را نمی تواند خم بکند. • شهید مظلوم بهشتی، کتاب ولایت، رهبری، روحانیت، ص ۳۵۲ 🎀 @alvane🎀 🍃🌸🌸🌸🍃