بی ارزشی حکومت نزد امیرمومنان(ع)
با اینکه هر پادشاهی برای رسیدن به قدرت جنایتها مرتکب شد و ظلم ها نمود و بعد پادشاهی هم برای بقای خود باز دستشان به خون بیگناها زیادی آلوده گشت و از هیچ جنایت و ظلمی فروگذار نمی کردندبطوری که:
شاه عباس همه پسران خود را یا کور کرد یا کشت!
و ابومسلم خراسانی برای حکومت بنی العباس بیش از ششصد هزار نفر را کشت و هیتلر بیش از شصت میلیون را به کشتن داد و چنگیزمغول یک چهارم مردم دنیارا کشت و....
ولی امیرمومنان در طول حکومتش حاضر نشد حتی به مورچه ای ظلم نماید و حکومت برای او ارزشی نداشت.
ابن عباس میگوید برای جنگ جمل در راه بصره بودیم.
در سرزمین ذی قار، خدمت امام«سلاماللهعلیه» رفتم که حضرت داشت کفش خود را پینه می زد.به حضرت گفتم لشکریان منتظر سخنرانی شما هستند.امام علیه السلام ، فرمود: ابن عباس!بهای این کفش چقدر است؟ گفتم: چیزی نمیارزد. فرمود: «وَ اللَّهِ لَهِیَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ إِمْرَتِکُمْ إِلَّا أَنْ أُقِیمَ حَقّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلًا»[نهجالبلاغه، خطبه ۳۳.]؛ به خدا سوگند، همین کفش بیارزش نزد من از حکومت بر شما محبوبتر است، مگر اینکه حقّی را با آن به پا دارم، یا باطلی را دفع نمایم
امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» میفرمایند: «وَ اللَّهِ لَدُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِی عَیْنِی مِنْ عِرَاقِ خِنْزِیرٍ فِی یَدِ مَجْذُوم»[نهجالبلاغه، حکمت ۲۳۶.]؛ به خدا قسم، این دنیای شما نزد من از استخوان خوک که در دست بیمار جذامی باشد، پستتر است.
همچنین میفرمایند: «دُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَةِ عَنْز»[نهجالبلاغه، خطبه ۳.]؛ دنیای شما نزد من، از آب بینی بز کم ارزشتر است......
دیدند جوان امریکایی مسلمان و شیعه شده است از او علت شیعه شدنش را پرسیدند.گفت این جمله علی علیه السلام مرا شیفته و دیوانه خود کرد:
علی علیه السلام فرمود:به خدا سوگند اگر همه آنچه در زیر هفت آسمان و زمین است را به من بدهند تا پوست دانه جوی را به ظلم از مورچه ای بگیرم این کار را نکنم بدانید که این دنیای فانی در نزد من پست تر است از برگی است که در دهان ملخ است. الحیاه جلد 2 صفحه 186
شما الان دنیارا ببینید دچار چه ظالمینی شده است. امریکای جهانخوار و اسرائیل و ال سعود برای بقا و ریاست خود چقدر مردم مظلوم را کشتار می کنند.دانش اموزان روزه دار افغانی را شهید می کنند. چندین هزار کودک بیگناه در زندانهای اسرائیل هستند. درعراق و سوریه و یمن و جاهای دیگر مرتب افراد مظلوم کشته میشوند برای چندسال حکومت ال سعود ملعون و حکام کاخ سفید و حکومت کشورکوچک اسرائیل غاصب.
از وصیت های امیرمومنان(ع) توصیه به تقوا بود. اوصیکم بتقوالله و نظم امرکم..خداوند فرمود :إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ۚ(حجرات ایه13).حقیقتا عزیزترین شما نزد خدا،باتقوا ترین شماست....در توضیح این ایه مبارکه :اگر زنی زیبا بود وزنی نازیبا ولی زن نازیبا از زن زیبا،باتقواتربود ان نازیبا نزد خدا عزیز تر از زن زیباست!اگر مردی ثروتمند بود ومرد دیگر فقیر ولی مرد فقیر تقوایش از ثروتمند بیشتر بود مرد فقیر نزد خدا عزیز تر است!اپر شخصی سرلشکر بود و شخص دیگر سرباز!ولی سرباز تقوایش از سرلشکر بیشتر بود خدا ان سرباز را دوست دارد و ان سرباز نزد خدا عزیز است.اگر شخصی علامه بود و شخص دیگر طلبه مبتدی. ولی طلبه مبتدی تقوایش از علامه بیشتر بود خداوند ان طلبه را بیشتر دوست دارد.اگر اقایی وزیر بود و اقای دیگر آبدارچی!اما تقوای آبدارچی بیشتر باشد او نزد خدا ،عزیزتر از ان سرلشکر است.اگر شخصی طایفه و قوم و قبیله دارد ولی شخص دیگر بی کس است ولی ان بی کس،تقوایش بیشتر از آن فرد دارای قوم و قبیله است او نزد خدا از این ادم مهم ،عزیزتر است.اقایی است چند دهنه پاساژ ومغازه دارد ودیگری مغازه کوچکی اجاره کرده است ولی تقوایش بیشتز ان پاساژدار است. ان مرد از این پاساژدار ،نزد خدا عزیز تر است.اقایی است ورزشکار و دارای قدرت بدنی بالا ودیگری ادم لاغر بی جون!اما این ادم بی جون ،تقوایش از ان مرد قوی بیشتر است. او نزدخدا،از این ادم قوی عزیزتر است.دوتا برادر هستند یکی بی تقوا ولی فوق فوق تخصص مغز و اعصاب!اما دیگری ادم معمولی و هیچ تخصصی ندارد!ولی تقوایش از برادر فوق فوق تخصصش بیشتر است. این ادم عادی نزدخدا ،عزیزتر از دیگری است.دوتا خواهر هستند یکی ازدواج کرده و زندگی خوبی دارد و خواهر دیگر مجرد مانده و موفق به ازدواج نشده است ولی تقوایش از او خواهر بیشتر است او نزد خدا عزیزتر از خواهر متاهلش است!و...
ما شیخی داریم که هرگاه دچار مشکل شویم و او را صدا بزیم او مشکلات مارا حل می کند
مرحوم علامه سیدمحمد حسین طهرانی درکتاب ارزشمند معادشناسی از استادشان مرحوم علامه طباطبائی نقل میکنند که:
در کربلا واعظی بود به نام سیدجواد که ساکن کربلا بود ولی در ایام محرم و عزا برای تبلیغ به نواحی و روستاهای دوردست میرفت نماز جماعت میخواند و مسائل شرعی میگفت و سپس به کربلا برمیگشت. (او میگفت): یکبار گذرم افتاد به روستائی که همه اهالی آن سنی مذهب بودند و در آنجا برخورد کردم با پیرمردی محاسن سفید و نورانی و چون دیدم سنی است بااو از در صحبت و مذاکره وارد شدم ولی دیدم الآن نمیتوانم تشیع را به او بفهمانم چون این مرد ساده لوح و پاکدل چنان قلبش از محبت غاصبین خلافت سرشار است که آمادگی ندارد و شاید گفتن حقیقت مطلب به او نتیجه برعکس بدهد. تااینکه یک روز برای اینکه راه مذاکره با او را باز کنم وبه تدریج ایمان در دل او پیدا شده و شیعه گردد از او پرسیدم:شیخ شما کیست؟(عربها به بزرگ و رئیس قبیله شیخ میگویند) پیرمرد در پاسخ گفت:شیخ ما یک مرد قدرتمندی است که چندین خان ضیافت دارد. چقدر گوسفند دارد. چقدر شتر دارد. چهارهزار نفر تیر انداز دارد. چقدر عشیره و قبیله دارد... من گفتم: به به از شیخ شما چقدر مرد متمکن و قدرتمندی است! پیرمرد رو کرد به من وپرسید: شیخ شما کیست؟
گفتم: شیخ ما یک آقائی است که هر کس هر حاجتی داشته باشد برآورده میکند.اگر در مشرق عالم باشی و او در مغرب عالم و گرفتاری و پریشانی پیش آید و او را صدا بزنی فورا به فریادت میرسد و رفع مشکل از تو میکند.پیرمرد گفت: به به عجب شیخی است شیخ خوب است اینگونه باشد. اسمش چیست؟ گفتم: شیخ علی. دیگر در این باره صحبتی نشد ولی احساس کردم پیرمرد از شیخ علی خیلی خوشش آمده و دائم در فکر سخن من است. دهه محرم تمام شد و به کربلا برگشتم و بعد از مدتی دوباره به آن روستا عزیمت کردم و ایندفعه با شور و علاقه فراوانی.با خود میگفتم:آنروز سنگ بنا را گذاشتم و نامی از شیخ علی بردم. ایندفعه بنا را تمام نموده و شیخ علی رابه طور کامل معرفی میکنم و پیرمرد روشن دل را با مقام مقدس ولایت امیرالمومنین(علیه السلام) آشنا میسازم. تا وارد روستا شدم سراغ او را گرفتم.گفتند:از دنیا رفته است! خیلی متاثر شدم و با خود گفتم:عجب پیرمردی به او دل بسته بودم که اورا با ولایت آشنا کنم. حیف که بدون ولایت از دنیا رفت.
چون معلوم بود که اهل عناد و دشمنی نیست بلکه القائات و تبلیغات سوء او را از گرایش به ولایت محروم نموده است.
به دیدن فرزندانش رفتم و پس از تسلیت تقاضا کردم که مرا سر قبر او ببرند. بالای قبر او گفتم:خدایا من به این پیرمرد امید داشتم.چرا او را از این دنیا بردی؟خیلی به آستانه تشیع نزدیک بود.افسوس که ناقص و محروم از دنیا رفت. از قبرستان که برگشتیم شب را در منزل همان پیرمرد استراحت کردم. وقتی خوابیدم درعالم رویا از دری وارد شدم دیدم یک دالان درازی است و در یکطرف آن نیمکتی است بلند که روی آن دو نفر نشسته اند و آن پیرمرد سنی نیز درمقابل آنهاست. پس از سلام و احوالپرسی دیدم در انتهای دالان دری است شیشه ای که از پشت آن باغی بزرگ دیده میشود. ازپیرمرد پرسیدم:اینجا کجاست؟ گفت: اینجا عالم قبر و برزخ من است و باغ در انتهای دالان متعلق به من و قیامت من است .گفتم:چرا به باغت نمیروی؟ گفت:هنوز موقعش نرسیده.اول باید این دالان را طی کنم.گفتم:چرا طی نمیکنی؟گفت:این دونفر معلم من هستند.آمده اند تا مرا تعلیم ولایت کنند.وقتی ولایتم کامل شد می روم .سپس به من گفت:آقا سیدجواد گفتی و نگفتی! گفتی:شیخ ما چنین و چنان است ولی نگفتی که او علی بن ابیطالب(علیه السلام) است. به خدا قسم همین که صدایش زدم به فریادم رسید.پرسیدم:قضیه چیست؟ گفت:وقتی از دنیا رفتم و مرا دفن کردند نکیر و منکر به سراغم آمدند و از من سوال کردند که: «من ربک؟ ومن نبیک؟ ومن امامک؟» من دچار وحشت و اضطرابی شدید شدم و هرچه میخواستم پاسخ دهم زبانم نمیچرخید. با آنکه مسلمان بودم ولی نمیتوانستم نام خدا و پیغمبرم را برزبان جاری کنم. دور مرا احاطه کردند و میخواستند مرا عذاب کنند.من که به تمام معنا بیچاره شده بودم ومیدیدم که هیچ راه گریز و فراری نیست ناگهان به یاد حرف تو افتادم که میگفتی: « ما یک شیخی داریم که اگر کسی گرفتار باشد و او را صدا زند هرجا باشد فورا حاضر میشود و از او رفع گرفتاری میکند) من هم فریاد زدم:ای علی به فریادم برس.
فورا آقای بزرگواری حاضر شدند وبه آن دو مامور فرمودند:دست از این مرد بردارید.معاند نیست. او ازدشمنان ما نیست. اینطور تربیت شده.
حضرت آن دو را ردکردند ودستور دادند دو فرشته دیگر بیایند و عقائد مرا کامل کنند. این دو نفری که روی نیمکت نشسته اند همان دو هستند که به امر حضرت مرا تعلیم عقائد میکنند. وقتی عقائد من صحیح شد اجازه دارم این دالان را طی کنم و وارد آن باغ گردم.
سلام
به نظرم فتوای مراجع برای افطار و نماز مغرب متفاوت است.یعنی معیار افطار غروب آفتاب است نه اذان مغرب؟با سلام و تحیات در مساله افطار نظر ایه الله مکارم و بهجت این است که موقع غروب هم میشود افطار کرد اگرچه مستحب است تا مغرب صبر کنند
متن شایعه👇 #1376
آیا متن زیر #واقعیت دارد❓
اگر نماز قضا دارید حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: هر که نماز قضا بر ذمه اش باشد قبل از ظهر جمعه آخر ماه مبارک رمضان چهار رکعت نماز به دو سلام (۲تا دو رکعتی) بخواند و در هر رکعت بعد از حمد یک مرتبه آیه الکرسی و پانزده مرتبه سوره ی #کوثر را تلاوت نماید که دویست سال نماز قضا را کفایت میکند و روایت دیگر از آن حضرت چهار صد سال و روایت از حضرت امیرالمومنین #ششصد سال و از حضرت رسول سوال کردند مردم آخر الزمان بیش از صدسال عمر نمی کنند نماز قضاهای پدر و مادر و اقربای او را کفایت می کند بعد از نماز این دعا را بخواند.بسم الله الرحمن الرحیم یا سامعَ الصَّوتِ یا جامع الفَوتِ یا مُحیَ العِظامِ بَعدَ المَوت ِ صَلِّ عَلی مُحَمدِ وَاجعَل لی #فَرَجا وَ مخرجا مِمّا انا فیه اِنَّڪَ تَعلَمُ و انتَ تُقَدَر وَلا اَقدِرُ وَ انتَ عَلامَ الغُیُوبِ یا واهِبَ العَطایا یا غافِرَ الخَطایا یا #سُبّوحُ یا قدُوسُ یا رَب المَلائِڪهِ وَ الرّوح رَبِِ اغفِر وَارحَم و تَجاوَز عَما تَعلَمُ اِنَڪَ اَنتَ العَلِیُ الاَعظَم ُیا ساتِرَ العُیوُبِ یا #ڪاشِفَ الڪُرُوب یا غافِر الذُنوُبِ یا ذَالجَلالِ وَالاِڪرام بِرَحمَتِڪَ یا اَرحَمَ الراحِمینِ
📌 پاسخ به شایعه👇
✍️متن مذکور در هیچ یک از کتب #روایی ما نیامده است و نشر آن و انتساب آن به پیامبر گرامی و اهل بیت، مصداق بارز دروغ بستن بر حجت های الهی می باشد که از گناهان #بزرگ و سبب #ابطال روزه است
👌روایاتی فراوانی #تصریح در وجوب قضاء نمازهای #فوت شده می کند و اینکه هیچ چیز نمی تواند جای ادای آن ها را بگیرد.
📌نقل است که امام #باقر علیه السلام فرمود:
« کسی که #بدون طهارت نماز بخواند، یا نمازها را فراموش کند و نخواند، یا خواب #بماند، باید نمازش را هر زمان که به یاد آورد قضا کند»
🍃به این مضمون روایات #فراوان دیگری نیز وارد شده است
📚 #التهذیب ج2 ص266
📚#وسائل_الشیعه ج8 ص253 باب 1
سمانه مغربیه مادر امام هادی(ع)
امام هادی (ع) درباره مادرش:
أُمِّي عَارِفَةٌ بِحَقِّي، وَ هِيَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ، لَا يَقْرَبُهَا شَيْطَانٌ مَارِدٌ، وَ لَا يَنَالُهَا كَيْدُ جَبَّارٍ عَنِيدٍ، وَ هِيَ مَكْلُوءَةٌ بِعَيْنِ اللَّهِ الَّتِي لَا تَنَامُ، وَ لَا تَتَخَلَّفُ عَنْ أُمَّهَاتِ الصِّدِّيقِينَ وَ الصَّالِحِينَ.
ترجمه:
مادرم عارف به حق من(حق امامت) است، اهل بهشت است، شیطان سرکش به او راهی ندارد و نزدیکش نمیشود و مکر و حیله جبار سرکش به وی نمیرسد، تحت نظر الهی است که غلفت در او راه ندارد، او با مادران صدیق و صالح فرقی ندارد.
دلائل الامامه، ص ۲۱۶.
حضرت امام خمینی (ره) فرمودند: «روز قدس روز جهانی است، روزی نیست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد، روز مقابله مستضعفین با مستکبرین است.»
حضرت امام خمینی (ره) فرمودند: «روز قدس روز جهانی است، روزی نیست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد، روز مقابله مستضعفین با مستکبرین است.»
گزیدهای از بیانات حضرت امام (ره)درباره روز قدس بدین شرح است:
«اسرائیل باید از صحنه روزگار محو شود.»
«ما همواره در کنار ملت فلسطین خواهیم بود.»
«اسرائیل دشمن بشریت و دشمن اسلام است.»
«روز قدس، روز حیات مجدد اسلام است.»
«مسلمین اگر چنانچه با هم وحدت کلمه پیدا کنند، نه قضیه قدس پیش میآید و نه قضایای افغانستان پیش میآید.»
«روز قدس روزی است که باید به همه ابرقدرتها هشدار بدهیم که اسلام دیگر تحت سیطره شما و عمال خبیث شما واقع نخواهد شد.»
«آرزوی ما آن است که سرزمین فلسطین مقدس و مسجدالاقصی از صهیونیستها پاک شود.»
«رژیم صهیونیستی، رژیمی جعلی، یاغی و مجسمه شیطان است.»
«با تشکیل رژیم صهیونیستی کشورهای منطقه در معرض تهدید دائمی قرار گرفتند.»
«رژیم نژادپرست صهیونیستی همواره عامل تفرقه در میان دولتهای منطقه است.»
به ظاهر قضاوت نکنیم!
جوانی با ظاهر نادرست ولی ....
یکی از روحانیون عراقی می گوید چند سال قبل ،القاعده در عراق دیده شده بود. روزی با لباس غیر روحانی با ماشین ون به بغداد می رفتم. در مسیر راه جوانی سوار شد که ظاهر نامناسبی داشت. من از اینکه او کنار من نشست ناراحت شدم و با او هیچ حرف نزدم.
ماشین می رفت ناگاه رسیدیم به جایی که القاعده ایست بازرسی گذاشته بود. انها همه مسافرین ماشین ما را پیاده کردند. انجا جنازه هایی افتاده بود.انها از افراد می خواستند از امیرالمومنین علی علیه السلام اعلام بیزاری کنند والا کشته میشوند!
ان جوان به من گفت فکر کنم شما عالم باشید .تکلیف چیه؟گفتم اینجا باید تقیه کنیم تا جان ما حفظ شود.اما ان جوان گفت من هرگز از امیرالمومنین بیزاری نمی جویم حتی اگر کشته شوم.بعد کارت شناسایی و ادرسش را به من داد و گفت اگر مرا کشتند برو و به خانواده ام خبر بده.
افرادسرنشینان ماشین ما همه تقیه کردند ولی ان جوان حاضر نشد از امیرالمومنین بیزاری بجوید و انها هم دو تا به او گلوله زدند یکی به گلویش یکی به پایش و او کشته شد.
وقتی به خانه رسیدم از دیدن ان صحنه تا یک هفته نمی توانستم حرف بزنم.بعد یک هفته که حالم جا امد به ادرس خانه ان جوان رفتم و در خانه او را زدم.
دختر بچه ای امد. گفتم صاحب این کارت شناسایی رو می شناسی؟ نگاه کرد وگفت مال پدرم است.گفتم پدرت کجاست؟گفت تو خانه است! تعجب کردم!گفتم بگو بیاد دم در!رفت بعد دیدم همان جوان در حالی که می لنگید و عصا داشت امد!گفتم مگر تو کشته نشدی؟گفت چرا!ولی بعد مردن ، امیرالمومنین (ع)را دیدم که مرا بغل کرد و گفت از تو راضی هستم. اما باید به دنیا برگردی و سالهای دیگر زندگی کنی. دست بر محل گلوله گلویم گذاشت خوب شدم. ولی گفتند پایت همچنان مجروح می ماند.
خوشا به حالش که امیرمومنان(ع)به او گفتند ما از تو راضی هستیم.
گویند شیخ بهائی در ایامی که مشرف به زیارت علوی شد، روزی در درس مرحوم مقدس اردبیلی، حاضر گشت دید که مرحوم مقدس اردبیلی از راه شکسته نفسی وتواضع خود را در میان شاگردان مخفی کرده است؛ به گونه ای که کسی نمیتوانست بین استاد و شاگرد فرق بگذارد. استاد و شاگردان به درس و مباحثه مشغول بودند و صدر مجلس خالی مانده بود. شیخ بهائی با اصرار و خواهش تمام مرحوم مقدس اردبیلی را آورده و در بالای مجلس نشاند. هنگامیکه ایشان به صدر مجلس رفت ناگهان با صدای بلند این آیه خوانده شد:
تلک الدار الاخره نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض ولا فسادا و العاقبه للمتقین قصص/ 8،
ترجمه: این سرای آخرت را برای کسانی قرار میدهیم که اراده برتری جویی در زمین و فساد را ندارند و عاقبت نیک برای پرهیزگاران است. پس از استماع این آیه لرزه براندام مرحوم مقدس اردبیلی افتاد و رنگ و رویش متغیر شد. گریهکنان برخاست و در میان شاگردان خود نشسته و دوباره به درس و بحث مشغول شد!
شش صورت درقبر مؤمن!
امام صادق(ع)فرمود:هرگاه بندةمؤمني مي ميرد،شش صورت به همراه اووارد قبرش مي شودكه داراي نورانيت وبوي خوش وپاكيزكيهستند!صورتي درسمت راست مرده وديگري در سمت چپ وسوميدرمقابل وچهارمي درپشت سر وپنجمي دركنار پايش وآنكه از همهزيباتر است دربالاي سر اومي ايستند!
آنكه از همه زيباتر است،از ديگران،مي پرسد:شماكيستيد؟صورتسمت راستي،مي گويد:من نمازم!سمت چپي مي گويد:من زكاتم !روبرويي مي گويد:من روزه ام!پشت سري مي گويد:من حج وعمره ام !آنكه نزد پايش ايستاده است،مي گويد:من كارهاي خير توام!
سپس آنها از او كه داراي زيباترين صورت است،مي پرسند:تو كيستي كه از همه زيباتري؟
او جواب مي دهد:من ولايت آل محمّد(ص) هستم.
شب جمعه است و متعلق به ابی عبدالله الحسین(ع):
من این همه می آیم تا تو هم لحظه مرگ بیایی
یکی از عاشقان حسینی می گفت :یک سال اربعین با دوستان از نجف پیاده به کربلا آمدیم. به حرم آقا سیداشهداء (ع) که رسیدیم،دیدم یک پیرزن عرب دارد ناله می کند. گوش دادم ببینم چه می گوید؟ دیدم این پیرزن می گوید: امام حسین (ع) من بچه هایم را رها کرده ام و اینجا آمده ام؛ شوهرم را هم رها کرده ام آمده ام؛خانه و زندگی و گوسفندهایم را هم گذاشته ام و آمده ام سال اولی هم نیست که می آیم بلکه هر سال دارم می آیم. می دانی چرا می آیم. حسین جان! من این همه می آیم تا تو هم لحظه مرگ بیایی.
امام حسین! این مردم هم صبح جمعه می گویند: این همه می آییم که تو هم بیایی. حسین! حسین!حسین جان! این همه می آیم که تو هم بیایی.
خدا نظام رشتی را بیامرزد. از منبریهای آقا شناس و ارباب شناس بود،مولا شناس بود. نوکر سید الشهدا(ع) بود. گفتند: نظام رشتی وقت مردنش از بستر احتضار بلند شد و نشست. طبع شعری هم داشت. یک وقت دیدند خطاب به ابی عبدالله(ع) کرد:
به هنگام پیری مرانم زپیش که صرف تو کردم جوانی خویش
حسین جان! وقتی جوان بودم در خانه ات بودم. حسین! حالا که پیر شده ام می خواهی بیرونم کنی؟ حسین!حسین! این موی سر و صورت را در خانه ات سفید کرده ام. حسین! یک عمری گفتم: حسین! حالا کجا بروم؟
به هنگام پیری مرانم زپیش که صرف تو کردم جوانی خویش
امام صادق (ع) فرمود:إنَّ أبغَضَ خَلقِ اللَّهِ عبدٌ اتّقَى النّاسُ لِسانَهُ .
مبغوضترين خلق خدا بنده اى است كه مردم از زبان او بترسند....
خدا متعال ازهرچه بگذرد ،
از حق الناس نمی گذرد ...❗️
حواسمان باشد ...
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﻣﺴﺨﺮﻩ ﮐﺮﺩ ،
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺩﺍﺩ ...
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺍﯾﺮﺍﺩ ﮔﺮﻓﺖ ،
با " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ ...
با " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺖ ،
با " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺩﻟﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺩ ...
با " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺑﺮﺩ ،
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺧﺮﯾﺪ ...
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود جدایی انداخت ،
با " زبان " میشود آشتی داد ...
با " زبان " میشود آتش زد ،
با " زبان " میشود آتش را خاموش کرد ....
حواسمان به دل و زبانمان باشد " آلوده اش نکنیم ..."
جایز است فطره را در شهر دیگرى بدهیم؟
همه مراجع (به جز بهجت): اگر در محل و شهر خودش مستحق پیدا نشود، مىتواند آن را به شهر دیگرى ببرد.[ توضیحالمسائل مراجع، م ۲۰۳۵؛ خامنهاى، استفتاء، س ۸۵۷؛ وحید، توضیحالمسائل، م ۲۰۵۲.]آیتالله بهجت: مىتواند فطره را به شهر دیگرى ببرد؛ هر چند در شهر خودش مستحق پیدا شود.[ بهجت، توضیحالمسائل مراجع، م ۲۰۳۵.]
✅ #شیخ_صدوق
👌نگاهی به تقویم کنیم ، دیروز روز بزرگداشت عالم بزرگ جهان تشیع ، #شیخ_صدوق رحمت الله علیه بود اما متاسفانه هیچ هشتگی برای او داغ نشد و کمتر درباره او گفته شد.
📘وارد #فقه که می شوی، می رسی به #کتاب_من_لایحضره_الفقیه
📗وارد #مهدویت که شدی، ناچاری وارد کتاب #کمال_الدین او شوی
📒 وارد #حدیث که شدی ، با دریایی از کتب او همچون #أمالی ، #رسائل_اعتقادی , #توحید و #ثواب_الاعمال... روبرو می شوی
📕درس #اخلاق می خواهی بگویی، مجبوری سری به کتاب #خصال او بزنی
🌺 خدا رحمتت کند ای مرد بزرگ، پدرت وقتی بچه دار نمی شد نامه ای را از طریق نواب اربعه به محضر امام زمان داد و از ایشان طلب دعا کرد،
حضرت هم دعا فرمود و خدا تو و برادرت را به پدرت هدیه داد و تو هم همواره با افتخار می گفتی «من متولد شده به دعای حضرت هستم»
💠 ایکاش قدر چنین علمای بزرگ خود را بدانیم ، علمایی که بسیاری از نسخه های نفیس خطی آثار آنها در کتابخانه های غربی هاست !
گویا آنها بیشتر قدر علمای ما را می دانند.
👌قبر این عالم بزرگ در قبرستان ابن بابویه شهر ری می باشد، هر وقت گذرتان به آنجا افتاد حتما سر مزارش بروید. ایشان در سال ۳۸۱ ق رحلت کرد
آیت الله بهاء الدینی (ره) میفرمودند:
من سیزده ساله بودم، سیدی در کوه خضر مینشست که به او می گفتند: سید سکوت. بیست سال بود که حرف نمی زد.
من با بعضی بچه ها رفته بودیم کوه خضر و او را دیدیم.
شخصی از روستائی آمد گفت: مریض داریم او را دعا کنید! سید با حرکات دست و اشاره به او تفهیم کرد که مریض خوب شد، بعد معلوم شد که مریض خوب شده است!
همچنین مثل اینکه فهمیده بود ما بچه ها گرسنه هستیم ، با اشاره دست به ما بچه ها فهماند که در فلان منطقه پائین کوه دارند اطعام می کنند، بروید بخورید، ما رفتیم پائین به همان مکانی که آدرس داده بود، دیدیم در یک باغی آش پختهاند و به مردم میدهند.
پس از بیان این مطلب آیت الله بهاء الدينی فرمودند: بزرگان هم به او سر می زدند.
استاد فاطمی نیا می فرمودند:
خدمت آیت الله بهاء الدینی رسیدم. گفتم آقا راز مقام و رتبه سید سکوت چه بود؟
آقا دستشان را بردند به طرف لبشان و فرمودند:
"در آتش را بسته بود"
در حرف زدنمان باید خیلی زیاد دقت داشته باشیم
شاید یکی از حکمت هایی که خدا دو گوش و یک زبان برای ما گذاشته این باشد که باید دو برابر آنچه میگوییم گوش دهیم.
روزی حضرت استاد علامه حسن زاده آملی در محفل درس فرمودند: یکی از دوستان میگفت، در مراقبتی که داشتم، مکاشفهای روی داد به حضور حضرت رسول الله الاعظم (صلى الله علیه و آله) شرفیاب شدم از آن حضرت ذکر خواستم، فرمودند: «من به شما ذكر سکوت می دهم»
یک تکنیک ساده و مهم برای مهار زبان بیحساب :
🟪«قاعده مکث»
این را تمرین کنید و بر زندگی خود «ملکه» کنید که قبل از هر سخنی؛ مثلا ده ثانیه مکث کنید و خوب فکر کنید که این حرفی که میزنم رضایت خدا در آن است یا رضایت شیطان ؟!
آیا این حرفی که میزنم مشکلی را حل میکند و امید میبخشد یا نه ؟!
اینکه این حرفی که میزنم آیا واجب است یا حرام؟!
اگر واجب نیست «نگویم»؛ به همین سادگی! این را ملکه کنید و تمرین کنید... بعد از یک مدت خود به خود کم حرف خواهید شد.
🟪نکته پایانی و مهم: به قول معروف؛ كلمات بیشتر از گلوله ها آدم کشتند! حال انسان با خودش را میکشد و اهل النار میشود، یا شخص دیگری را
حتما بخونید که واجب واجب خوندنش..شوکه کننده اس..من که جا خوردم. از ماست که بر ماست..
⚠️ در بحث گرانی و کمبود جنس، مشکلات فرهنگی داریم ⚠️
این متن را با حتما دقت بخونید و سپس انتشار دهید.
🌀 امروز اومدم تو یکی از خیابانهای تهران و وارد یک مرغ فروشی شدم که متعلق به پسر عموهام هست. قرار هست امروز یک آزمایش فرهنگی اقتصادی را روی مردم انجام بدیم ، شما هم همراه ما باشید.😊
⚡️ قرار شده که مقدار ضرری که می کنند را من جبران کنم و از جیبم بگذارم ، اما اشکال نداره ، میخوام حتما این گزارش را تهیه کنم . قیمت فعلی مرغ ۳۰۰۰۰ تومن هست. با درخواست من تابلو را میکنند ۲۰۰۰۰ تومن!!!! و قرار هست هر مشتری اومد فقط بگیم مرغ داره ارزون میشه. !!!
🌀 مشتریها دارن میان . اولین مشتری یک پسر جوان هست. ⚡️ آقا مرغ میخواستم . 🌷 بفرمایید، چند کیلو؟! ⚡️ کیلویی چنده؟! 🌷 بیست و پنج هزار تومن . ⚡️ چه عجب ، چرا اینقدر پایین اومده ؟! 🌷 آره دیگه ، ارزونتر هم میشه ، حالا چند کیلو میخوایین؟! ⚡️ دو تا مرغ میخوام حدود سه کیلو باشه. 🌷 خلاصه خرید و رفت.
🌀 مشتری دوم یک خانم مسن هست . ایشون هم اومد یک دونه مرغ ۲ کیلویی گرفت و رفت. ⚡️ مشتری بعد ۲ تا مرغ .🌷 مشتری بعدی یک مرغ 🌀 مشتری بعد ۳ تا 🌀 و......
⚡️ تا ظهر با همین قیمت رفتیم جلو و پسر عموهام گفتن فروش خیلی کم بوده و من هم ۸۰۰ هزار تومن ضرر کردم بابت مرغ ۲۰۰۰۰ تومنی .!!!!
⛔️ بعد از ظهر برنامه ما افزایش قیمت مرغ هست و القای ترس در مشتری ، که آقا بخرید که گرونتر میشه. ⚡️ قرار شد قیمت را ببریم روی ۴۰/۰۰۰ تومن و در دل مشتری ترس ایجاد کنیم ، ببینیم واکنش مردم چطوره؟!!!!😅😅 البته برای اینکه حق مردم گردنمون نباشه ، یک نفر را گذاشتیم بیرون که بعدا مابتفاوت قیمت مرغ را بهشون برگردونه و همون ۳۰۰۰۰ باهاشون حساب بشه!!
🌀 ساعت ۳ عصر هست و مشتریها دارن کم کم میان. ⛔️ مشتری اول قیافش به کارمند میخوره . ابتدا درخواست دو تا مرغ داشت ، وقتی قیمت را پرسید و ما هم گفتیم الان ۴۰۰۰۰ تومن هست و قراره بشدت گرون بشه ، اصلا مرغ پیدا نمیشه ، ۱۰ تا مرغ گرفت و رفت!!!!😳 اونهم کیلویی ۴۰۰۰۰ تومن!
نفر بعد یک پیرمرد بود. اونهم یک مرغ میخواست ، وقتی ترسوندیمش گوشی را از جیبش درآورد و شماره کسی را گرفت و گفت مرغ داره گرون تر میشه ، اومدم مرغ فروشی ، اگه میخواین تا برای شما هم بگیرم . خلاصه گوشی را قطع کرد و سفارش ۱۵ تا مرغ داد. بعدش یک آژانس گرفت و رفت!!!!!😳😳
نفر بعدی هشت تا مرغ ، نفر بعدی ۱۲ تا مرغ ، نفر بعدی ۵ تا و......
تا ساعت ۷ عصر ، کل مرغها با قیمت ۴۰۰۰۰ تومن فروخته شد.
پسر عموهام تعجب کردن و از فروش این همه مرغ کاملا راضی بودن.
⚠️ من هم مات و مبهوت رفتار مردم کشورمون !!!!
وقتی ارزون بود خیلی کم میخریدن
اما تا گرون کردی و ترسوندی ده برابر بیشتر میخرن!!!!
🌀 این فقط یک آزمایش بود و برای یکروز ، اونهم در یک مرغ فروشی شهر. حالا شما حساب کنید اگه این اتفاق تو کل کشور بیفته چه خبر میشه!!! ⛔️ بهمین خاطر شما می بینید قفسه های تمام فروشگاههای کشور یکمرتبه از روغن و ماکارانی و... خالی میشه!!!!!
⚠️ هموطن عزیز ؛ ما مشکل فرهنگی داریم ، گرونی بازار عامل اصلیش خود مردم هستند ، کاسب جماعت دنبال سود حداکثری هست و فروش بالا ، عده کمی هم انصاف دارن ،⛔️ اینقدر نترسید ، اینقدر بازار را شلوغ نکنید ⛔️ اینقدر به گرون شدن اجناس دامن نزنید.
⛔️ چرا باور نمی کنیم که مجازات گرانفروشی نخریدن هست؟!!!
⚠️ چرا یه جنس که گرون شد ، بیشتر میخریم ؟!؛
🌀 چرا ؟!!!!!!!!
⛔️ چرا؟!!!!!!!!
کمی روی این موضوع فکر کنید. ✋🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 تحلیل و تمثل فوقالعاده حاج سعید قاسمی از شرایط کنونی کشور و گرانیهای اخیر
#حتما_ببینید 👌
سوال:من کارمند هستم و بعدازظهر کارنقاشی ساختمان انجام میدم ولی هر موقع برای بازدید کار میرم و قیمت مناسب طبق عرف میگم ولی کار بهم نمیدن حاج دعا میخوام که حاجتم برآورده بشه؟جواب:یکی اینکه اگر سال خمسی ندارید و خمس مال خود را نداده اید در اولین فرصت این واجب الهی را انجام دهید.دوم بعد نماز صبح تا طلوع افتاب نخوابید وسوم استغفار زیاد کنید
سوال و جواب از امیرالمومنین(ع)
شخصی از امام(ع) پرسید:
یا علی ، به من بگو واجب کدام است ؟ واجب تر کدام است ؟
نزدیک کدام است ؟ نزدیک تر کدام است ؟
عجیب کدام است ؟ عجیب تر کدام است ؟
مشکل کدام است ؟ مشکل تر کدام است ؟
امیرالمومنین در پاسخ فرمود:
واجب ، ترک گناه است و واجب تر از آن توبهی از گناه است.
نزدیک ، قیامت است و نزدیک تر از آن مرگ است.
عجیب ، بیوفایی دنیاست و عجیب تر از آن دل بستن به این دنیای بیوفاست.
مشکل ، سرازیر قبر شدن است و مشکل تر از آن با دست خالی سرازیر قبر شدن است
. پرسید و
یا علی ، به من بگو من از کجا بفهمم خدا عبادت های مرا قبول کرد ؟
از کجا بفهمم خدا گناهان مرا آمرزیده است ؟
از کجا بفهمم خدا عبادت های مرا قبول نکرد و مردود اعلام شد ؟
از کجا بفهمم خدا گناهان مرا نیامرزید و در نامه ی عمل من ثبت شد ؟
امیرالمومنین فرمود:
اگر یک عبادتی انجام داده اید و بعد از آن عبادت ، خدا به شما توفیق داد عبادت دوم را انجام بدهید ، آن عبادت دوم دلیل بر آن است که خدا عبادت اول را از شما قبول کرد . چون عبادت اول تان را قبول کرد لذا به شما توفیق ورود به عبادت دوم را عنایت کرد.
اگر شما یک گناه و معصیتی مرتکب شدید ، منتهی بعد از آن گناه خدا به شما توفیق داد یک طاعت و عبادتی انجام داده اید ، این عبادت بعد از معصیت دلیل بر این است که خدا معصیت شما را آمرزیده است و مورد بخشش قرار داد لذا به شما توفیق داد که مرتکب طاعت و عبادتی بشوید.
اگر اول یک طاعت و عبادتی انجام دادید ، بعد از آن عبادت مرتکب گناه و معصیتی شدید ، آن گناه ِ بعد از عبادت دلیل بر این است که خدا عبادت شما را قبول نکرد و مردود اعلام شد لذا مرتکب گناه شدید ، چون اگر عبادت ، عبادتِ مقبول بود می بایست شما را از گناه بازدارد . همین که بعد از عبادت معصیت کردید ، این معصیت دلیل بر این است که آن عبادت مقبول نبود.
اگر یک گناهی انجام دادید و بعد از آن مرتکب گناه دوم شدید ، آن گناه دوم دلیل بر آن است که خدا گناه اول تان را نیامرزید ، لذا مرتکب گناه دوم شدید. اگر مرتکب گناه سوم بشوید ، گناه سوم دلیل بر این است که خدا گناه دوم را بر شما نبخشید
. پرسید و
یا علی ، خدا در کتاب زبور داوود پیامبر وحی فرستاد که من چهار چیز را در چهار جا مخفی نمودم . به من بگو آن چهار چیز کدامند ؟
امیرالمومنین فرمود:
1.خدا اولیای خود را در میان شما بندگان پنهان نمود پس هیچ بنده ای از بندگان خدا را کوچک مشمارید و او را مورد تحقیر قرار مدهید شاید او ولی ای از اولیای خدا باشد و شما ندانید.
2.خدا رضا و خشنودی خود را در طاعت و عبادت شما بندگان پنهان کرد پس هیچ عبادتی را کوچک مشمارید و از آن صرف نظر نکنید شاید رضای خدا در همان عبادت کوچک شما نهفته باشد و شما ندانید
3.خدا خشم و غضب خود را در گناه و معصیت شما بندگان پنهان نمود ، پس هیچ معصیتی را کوچک مشمارید و آن را مرتکب نشوید شاید خشم خدا در همان معصیت کوچک شما نهفته باشد و شما ندانید...
4.خدا اجابت خود را در دعاهای شما بندگان پنهان کرد پس هیچ دعایی را کوچک مشمارید و از آن صرف نظر نکنید شاید اجابت خدا در همان دعای کوچک شما نهفته باشد و شما ندانید
و پرسید
یا علی ، غذای روح انسان کدام است ؟
امیرالمومنین فرمود : سه چیز است ؛
1.ذکری که از زبان تان عبور نماید و به قلب شما راه پیدا کند.
2.توبه ای که نصوح باشد یعنی انسان دیگر به آن گناه بازگشت ننماید.
3.موعظه ای که بر جان بنشیند و قلب آدم را زیر و رو کند
پرسید و
یا علی ، زهد را در یک جمله برای من تعریف کن .
امیرالمومنین فرمود : خدا در یک جملهی قرآن زهد را به زیبایی تعریف فرمود :
لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ (سوره مبارکه حدید ، آیه شریفه 23)
زاهد کسی ست که آنچه از خوشی های زندگی نصیب او می شود ، خود را نبازد و آنچه از ناخوشی ها نصیب او می شود ، به ناله و زاری نیفتد
خلیفه مسلمانان را به کار واداشتی؟
علی داشت از کنار زن میگذشت، دید دارد به زحمت مشک آب را میبرد و نفرین هم... رفت و گفت: «خانم بدهید من کمکتان کنم.» در مسیر زن به خلیفه ناسزا میگفت و علی علیه السلام در سکوت تا کنار خانه قدم برمیداشت. از میان حرفها متوجه شد که همسر شهید است و یتیم دار. رفت و با دست پر آمد. زن دعا به جانش کرد و نفرین به جان علی!
اجازه گرفت داخل خانه شد. زن تشکر کرد و شکایت از خلیفه! علی تنورشان را روشن کرد، نان پخت برایشان... زن ثنایش گفت و ناسزا به علی علیه السلام! با بچه هایش بازی کرد، برایشان لقمه گرفت. زن همسایه آمد. مرد را دید و شناخت. گفت: «خلیفه مسلمانان را به کار واداشتی؟!»
موقع رفتن علی از زن حلالیت طلبید و زن مبهوت و شرمنده حرفهایی بود که زده بود. علی علیه السلام همانی بود که نان و خرما هر شب کنار در خانه شان میگذاشت و زن همانی بود که نفهمیده بود.