وحشت حیوانات از عذاب قبر کافر
جابر میگوید، پیامبر(ص) فرمود: قبل از آن که به مقام پیامبری برسم، شتر و گوسفند میچراندم (هیچ پیامبری نیست مگر این که چوپانی کرده است) گاهی میدیدم شتر و گوسفند در جای خود مستقر هستند و هیچ چیزی در اطراف آنها نیست که آنها را بترساند و ناگهان میدیدم آنها یکباره، هراسان از جای خود حرکت میکردند و به هوا میجستند، با خود میگفتم: «راز هراس و جست و خیز ناگهانی این حیوانات چیست؟» هنگامی که به مقام پیامبری رسیدم جبرئیل برای من چنین گفت:
«وقتی که کافر بمیرد، چنان ضربهای به او میزنند که تمام مخلوقاتی که خدا آفریده است، از آن ضربه وحشتزده میشوند، مگر «طایفهی جنّ و انس»، گفتم: پس این اضطراب ناگهانی حیوانات، به خاطر ضربت خوردن کافر است.
*کاربر عربي با انتشار اين ويديو خطاب به اسرائيل نوشت: "ايران ببر خفته است، بيدارش نکنيد!*"
عمره تمتّع حتمآ بايد در ماههاى حج (شوّال، ذى القعده و ذى الحجّه) واقع شود؛ و از پنج عمل زير تشكيل مىشود : 1. احرام بستن از ميقات به قصد عمره تمتّع. 2. هفت بار طواف خانه كعبه. 3. دو ركعت نماز طواف نزد مقام ابراهيم. 4. سعى بين صفا و مروه (هفت بار). 5. تقصير، يعنى كوتاه كردن مقدارى از مو يا ناخن، ولى به گرفتن ناخن قناعت نشود. پس از انجام اعمال پنجگانه فوق، از احرام بيرون مىآيد، و تمام چيزهايى كه به خاطر احرام بر او حرام شده بود حلال مىشود. ب) حجّ تمتّع حجّ تمتّع شامل اعمال زير است : 1. احرام بستن از مكّه. 2. وقوف (توقّف كردن) در عرفات از ظهر تا غروب روز نهم ذىالحجّه. 3. وقوف در مشعر الحرام و ماندن در آنجا از طلوع فجر روز عيد قربان تا طلوع آفتاب. 4. رفتن به منى و رمى جمره عقبه (يعنى هفت سنگ كوچك به محلّى كه در آخر منى قرار دارد، و نامش جمره عقبه است، مىزند). 5. قربانى كردن در منى روز عيد قربان (دهم ذى الحجّه). 6. حلق يا تقصير، يعنى تراشيدن موى سر يا كوتاه كردن مقدارى از مو يا ناخن؛ ولى به ناخن تنها قناعت نكند. با انجام اين شش عمل تمام آنچه با احرام بر او حرام شده بود حلال مىشود، جز همسر و بوى خوش. 7. هفت دور طواف خانه كعبه (اين طواف، طواف زيارت نام دارد). 8. بجا آوردن دو ركعت نماز طواف. 9. سعى (رفت و آمد) ميان صفا و مروه. هنگامى كه اين سه عمل هم انجام شد، بوى خوش نيز بر محرم حلال مىشود. 10. طواف ديگرى اطراف خانه كعبه بجا مىآورد، و اين طواف، طواف نساء نام دارد. 11. دو ركعت نماز طواف نساء. با انجام اين دو عمل، همسر نيز بر او حلال مىشود. 12. بازگشت به منى و اقامت شب يازدهم و دوازدهم (و در بعضى حالات شب سيزدهم) در آنجا. 13. رمى جمرات سه گانه (يعنى انداختن هفت سنگ در روز يازدهم ودوازدهم به هر كدام از سه محلّى كه در منى قرار دارد، و اين سه محل جمره اولى، و وسطى، و جمره عقبه نام دارد). بعد از ظهر روز دوازدهم با انجام اين اعمال، مىتواند به مكّه باز گردد وحجّ او تمام است.
خانه برزخی شهید بهشتی:
آیت الله جوادی آملی:
بنده سالیان متمادی و از قدیم الایام با شهید بهشتی دوست و هم بحث بودیم.
در مباحث خصوصی علامه طباطبایی با ایشان شرکت می کردیم.
بعد از شهادت ایشان روزی مقدار زیاری قرآن خواندم و به روح شهید بهشتی هدیه کردم وقتی خوابیدم در عالم خواب شهید بهشتی را دیدم با هم چند قدمی راه رفتیم به یک باغ سرسبز و کاخ مجللی رسیدیم شهید بهشتی گفت اینجا خانه من است و من اینجا زندگی میکنم از من جدا شد و به آن خانه مجلل برزخی رفت.
قالَ الباقر عليه السلام : اَرْبَعٌ مِنْ كُنُوزِالْبِرِّ: كِتْمانُ الْحاجَةِ، وَ كِتْمانُ الصَّدَقَةِ، وَ كِتْمانُ الْوَجَعِ، وَ كِتْمانُ الْمُصيبَةِ.
ترجمه :
امام محمد باقر علیه السلام فرمود: چهار حالت از گنج هاى نيك و پسنديده است : مخفی کردن نياز و حاجت خود را از ديگران ، دادن صدقه و كمك به افراد به طور مخفيانه و محرمانه ، دردها و مشكلات و ناراحتى ها را مخفی کردن و مخفی کردن مصيبت (توضیح روایت شریف:اگر انسان نیازهای خود را علنی کند یا درد و بیماری خود را اظهار نماید یا مصیبت ها و مشکلات خود را برای دیگران بازگو کندازاحترامش نزد دیگران کاسته میشود و در نزد دیگران به عنوان یک ادم شکست خورده به حساب می اید لذا برای حفظ عزت و احتراممان باید این موارد را مخفی کنیم و درباره صدقه هم اگر اشکارا بدهیم احتمال خودنمایی و ریا در ان داده میشود لذا مخفی صدقه بدهیم بهتر است.)
روز هشتم ذی الحجه روز ترویه است. در این روز اعمال و آدابی در منابع حدیثی وارد شده است. یوم الترویه حجاج نیت حج تمتع می نمایند و محرم شده از مکه سمت منی حرکت می نمایند و شب را در آنجا بیتوته می کنند و صبح عرفه به جانب عرفات رهسپار می گردند. طبق روایات گوناگون، منزلت روز ترویه تا جایی است که درک آن مساوی با درک تمام حج شمرده شده است، چرا که روز ترویه در اصل آماده شدن برای ورود به عرفات و عید قربان است.در علل الشرایع از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که راوی می گوید: از حضرت پرسیدم چرا روز ترویه را روز ترویه نامیده اند؟ حضرت فرمود: زیرا در عرفات آب نبود و حاجی ها روز هشتم ذی الحجه از مکه آب برمی داشتند و به عرفات می بردند و برخی از ایشان به بعضی دیگر می گفتند: تروّیتم، تروّیتم (سیراب شدید، سیراب شدید)؛ لذا به خاطر همین، روز هشتم را روز ترویه نامیدند.مورخین خروج امام حسین علیه السلام از مکه به سمت کوفه را هشتم ذیحجه؛ یعنی روز ترویه نگاشته اند.غسل کردن و روزه گرفتن در روز ترویه مستحب است. محمدبن ابی عمیر از یکی از یارانش از امام صادق(ع) نقل کرده است که فرمود: روزه روز ترویه کفاره گناهان یک سال و روزه روز عرفه کفاره گناهان دو سال است. همچنین محدث قمی در مفاتیح الجنان روزه این روز را برابر با کفاره شصت سال برشمرده است و آورده است که شیخ شهید غسل این روز را مستحب دانسته است.
حجه الاسلام مجاهدی می فرمودند:
روزی در باغ آقای علیزاده واقع در پشت ایستگاه راه آهن مشهد، به خدمت آقای شیخ جعفر مجتهدی شرفیاب شدم. آن روز حال بكاء شدیدی داشتند و لحظهای از گریستن باز نمیماندند.
گریه های بیاختیار ایشان را بارها دیده بودم و برای من چندان تازگی نداشت، ولی چیزی كه فكر مرا به سختی به خود مشغول میكرد استمرار این حالت گریه در آن روز بود.
در آن حالت استثنایی، نمیتوانستم علت گریههای پی در پی را از ایشان سئوال كنم، و آن ولی خدا را از حال خود منصرف سازم. ساعتی به همین منوال بی آن كه حرفی در میان ما رد و بدل شود.
همین كه ایشان برای چند لحظهای از گریستن باز ماندند، فرصت را غنیمت شمرده، پرسیدم:
علت این گریههای مستمر و بیاختیار شما چیست؟!
فرمودند:
آقاجان! روز عجیبی است! امروز در و دیوار گریه میكند! آسمان گریه میكند! زمین گریه میكند! این درختان باغ گریه میكنند! از آسمان و زمین غم می بارد! آیا اگر شما این صحنهها را میدیدید ساكت مینشستید؟!
من بی اختیار گریه میكنم و علت آن را به درستی نمیدانم، و بعد از چند لحظهای درنگ گفتند:
امروز شاید روز شهادت یكی از ائمه اطهار(ع ) باشد، قراین از این امر حكایت دارد!
مدتی گذشت و یكی از روحانیون به دیدن آقای مجتهدی آمد، از ایشان پرسیدم:
آیا امروز، روز شهادت است؟!
گفتند:
به روایتی امروز، روز شهادت حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) است!
هنگامی كه آقای مجتهدی سخن آن مرد روحانی را شنیدند، به سختی منقلب شدند و در حالی كه به شدت میگریستند گفتند:
قربان مظلومیشان بروم، این گریههای بیاختیار كه بیجهت نیست! آقا امام محمد باقر (علیه السلام) در كودكی در كربلا حضور داشتند و روز عاشورا صحنههای شهادت را یكی پس از دیگری به چشم خود دیدهاند، و تا آخر عمر برای مظلومیت جدشان حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) گریه كردهاند، این گریههای امروز اثر همان گریههاست و مسلماً امروز، روز شهادت آن بزرگوار است.....حجه الاسلام میرباقری فرمودند ای امام باقر!حدودا چهارسالت بوده تو کربلا،تو خیلی چیزا رو دیدی.آی مردم! امام باقر داره میگه ها! شما نبودید ولی من گودی قتلگاه دیدم،شما نبودید ولی من بالای تل زینبیه دیدم،شما ندیدید ولی من زندان کوفه دیدم،شما ندیدید ولی من دیدم عمه جانم رو سوار بر ناقه های بی جهاز کردند،شما ندیدید ولی من مجلس عبیدالله دیدم، شما ندیدید ولی من بازار کوفه و شام دیدم،یه حرف و تیر خلاص! آی مردم! شما ندیدید ولی من مجلس شراب دیدم،سر بریده ی جدم حسین میان تشت طلا، اون بی حیا جام شرابو سرمیکشید،مردم شما ندیدید اما من دیدم عمه جانم زینب بالای تل زینبیه... شما ندیدید ولی من دیدم یه عده رفتند به اسباشون نعل تازه زدند،به بدن مطهر جدم حسین..."الا لعنه الله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین ظلمو ایُّ منقلب ینقلبون
یکی از علمای تهران
نقل فرمودند:
بیست سال قبل شخصی مبلغ زیادی دلار برای هدیه به جمکران آورد.
او را در قسمت ثبت کرامات جمکران دعوت نمودیم و علت این هدیه زیاد را پرسیدیم.
او گفت: من اهل ترکیه هستم و در ارتش خدمت می کردم. ظاهرا مسلمان ولی ابدا اهل نماز و قرآن نبودم.
سال 1371 که در ترکیه زلزله شدیدی آمد، صد و بیست هزار کشته داد.
من از طرف ارتش مسئول تفحص اجساد در یکی از شهرها بودم،
بعد از هشت روز از زلزله خانمی از من خواست ساختمان مخروبه ای را آوار برداری کنم، تا دو فرزند پسرش را بیرون بیاوریم.
ساختمان بتون بود و سقوط کرده بود ولی به زمین نچسبیده بود ستونها مانع از رسیدن سقف به زمین شده بود.
وقتی بیل بلدوزر ارتش سقف را بلند کرد با کمال تعجب دیدم دو پسر بعد از هشت روز از زلزله زنده هستند.
سریعتر دویدم دو پسر دو ساله و شش ساله را بغل کردم بیرون آوردم.
از بچه شش ساله پرسیدم چطور شد شما زنده ماندید توی این هشت روز چیکار می کردید ؟
گفت: همینکه زلزله شد آقایی کنار ما آمد و اشاره کرد سقف همانجا ماند و به سر ما نیفتاد.
به ما فرمود: ناراحت نباشید من کنار شما هستم برای ما غذا می آورد و برای برادرم شیر در شیشه می آورد.
امروز برادرم خیلی گریه کرد.
آقا از من پرسید: چرا داداش کوچیکت این همه گریه می کند؟ گفتم: دلش برای مادرم تنگ شده.
فرمودند: الان مادرتان را بهتون می دهم، همان لحظه سقف خانه بالا رفت و دیدیم مادرمان کنار بلدوزر ایستاده،
رفتم سراغ آن زن، بهش گفتم: تو چه دینی داری؟
گفت: من شیعه هستم امامی حاضر و ناظر دارم حضرت مهدی ارواحنا فداه.
وقتی زلزله شد رفته بودم خرید کنار خیابان رو به قبله ایستادم و گفتم: یا حجه بن الحسن پسرانم را به شما سپردم.
من گیج و حیران بودم. همانجا تصمیم گرفتم از ارتش استعفا کردم. شیعه شدم، و اموالم را با اربابم حضرت مهدی عج نصف کردم. آورده ام برای جمکران.
یکی از علمای تهران
نقل فرمودند:
بیست سال قبل شخصی مبلغ زیادی دلار برای هدیه به جمکران آورد.
او را در قسمت ثبت کرامات جمکران دعوت نمودیم و علت این هدیه زیاد را پرسیدیم.
او گفت: من اهل ترکیه هستم و در ارتش خدمت می کردم. ظاهرا مسلمان ولی ابدا اهل نماز و قرآن نبودم.
سال 1371 که در ترکیه زلزله شدیدی آمد، صد و بیست هزار کشته داد.
من از طرف ارتش مسئول تفحص اجساد در یکی از شهرها بودم،
بعد از هشت روز از زلزله خانمی از من خواست ساختمان مخروبه ای را آوار برداری کنم، تا دو فرزند پسرش را بیرون بیاوریم.
ساختمان بتون بود و سقوط کرده بود ولی به زمین نچسبیده بود ستونها مانع از رسیدن سقف به زمین شده بود.
وقتی بیل بلدوزر ارتش سقف را بلند کرد با کمال تعجب دیدم دو پسر بعد از هشت روز از زلزله زنده هستند.
سریعتر دویدم دو پسر دو ساله و شش ساله را بغل کردم بیرون آوردم.
از بچه شش ساله پرسیدم چطور شد شما زنده ماندید توی این هشت روز چیکار می کردید ؟
گفت: همینکه زلزله شد آقایی کنار ما آمد و اشاره کرد سقف همانجا ماند و به سر ما نیفتاد.
به ما فرمود: ناراحت نباشید من کنار شما هستم برای ما غذا می آورد و برای برادرم شیر در شیشه می آورد.
امروز برادرم خیلی گریه کرد.
آقا از من پرسید: چرا داداش کوچیکت این همه گریه می کند؟ گفتم: دلش برای مادرم تنگ شده.
فرمودند: الان مادرتان را بهتون می دهم، همان لحظه سقف خانه بالا رفت و دیدیم مادرمان کنار بلدوزر ایستاده،
رفتم سراغ آن زن، بهش گفتم: تو چه دینی داری؟
گفت: من شیعه هستم امامی حاضر و ناظر دارم حضرت مهدی ارواحنا فداه.
وقتی زلزله شد رفته بودم خرید کنار خیابان رو به قبله ایستادم و گفتم: یا حجه بن الحسن پسرانم را به شما سپردم.
من گیج و حیران بودم. همانجا تصمیم گرفتم از ارتش استعفا کردم. شیعه شدم، و اموالم را با اربابم حضرت مهدی عج نصف کردم. آورده ام برای جمکران.