⭕️ آیت الله مجتهدی تهرانی
◾️هر جا دسته سینه زنی و عزاداری دیدی خودت را قاطی آنها کن و مواظب باش مبادا علم و مدرک و لباس برای تو غرور و تکبر بیاورد و در گوشه ای فقط نظاره گر باشی بلکه برو جلو و سینه بزن شاید بخاطر آن مردم بی ریا و شرکت در عزاداری دست ما را هم بگیرند..
#کلام_بزرگان
⬛️🏴 @alvane
19.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌ثواب سلام دادن به امام حسین علیه السلام 🖤
▫️استاد #عالی
🔹مسعودى ، مورخ بزرگ اهل سنت در کتاب «مروج الذهب» مينويسد، «كم كم بعد از كشتن حسين(علیه السلام)، حكومت بنی امیه به قدرى علنى فساد ميكرد و گناه به قدرى رائج شد كه حتى در مكه و مدينه ، شرابخوارى علنى شد و مجالس رقاصى و فحشا در مكه و مدينه علناً برگزار مي شد».
🔹مدينه، شهر پيغمبر(ص) طورى شد كه مجالس علنى مختلط از زن و مرد كه با هم ميرقصيدند و شراب ميخوردند، برگزار ميشد. «ابوالفرج اصفهانى» در «اغانى» نوشته است: «زن آوازه خوان رقاصى بود به نام جميله كه مشهور به فحشا هم بود. 🔹اين زن تصميم گرفت كه به سفر حج مشرف بشود!!... طورى شده بود كه وقتى اين خانم مدينه را به قصد حج ترك ميكرد، در مسير راه از مدينه تا مكه، چنان استقبالى از اين رقاصه فاحشه شد، كه از هيچ عالم و فقيهى چنين استقبالى نميشد و همراه اين خانم، كاروانى از خوانندگان مرد و زن راه افتاد و پنجاه خواننده و مطرب زن و مرد با جميله همراه شدند براى حج!! این كاروان كه نزديك مكه رسيد، اشراف و بزرگان مكه به استقبال اينها آمدند. بعد از عرفات هم كه به مكه برگشتند، شهر به حالت نيمه تعطيل درآمد و مردم در كوچه ها و پشت بامها به استقبال اين خواننده ها و رقاصه ها آمدند».
🔹اين وضعيت جامعه اسلامى است، بعد از كشته شدن حسين(ع)، افرادبه ظاهر موجه اما فاسدى هم بودند كه همه چيز را توجيه ميكردند... اين، مدينه النبى است كه نيم قرن بعد از پيغمبر(ص) به اين روز افتاد!...
🔹 امروز هم اگر خواص و مومنین نسبت به حاکم شدن مفاسد و ترویج بی بندوباری و موسیقی و فساد و الگو شدن برخی هنرپیشه ها و فوتبالیستها و سلبریتی ها و...در جامعه، حساسیت لازم را از خود نشان ندهند و بدون توجه به تاکیدات رهبر معظم انقلاب، خود را ملزم به حضور در صحنه و روشنگری ندانند و علماء نیز سکوت کرده و برخی مسئولان نیز برای اهداف انتخاباتی و مقامات دنیوی خود، به جولان عناصر بی بند و بار و مطالبات آنان گردن نهند، خدای ناکرده وضعیت جامعه مشابه وضعیت مدینه النبی(ص) در دوران اموی خواهد شد.
فلسفه روشن كردن شمع در شب عاشورا
(1) آیین روشن کردن شمع یاد آور لحظاتی است که حضرت زینب (ص) در تاریکی به راه افتاد تا اطفال و خانواده مانده امام حسین (ع) را پیدا کند
نور شمع عرض ارادت و همدردی با زینب کبری (ص) می باشد
(2) روشن کردن شمع شام غریبان یاد آورد شمع وجود امام حسین (ع) در هدایت خلق بود که در عاشورا آب شد و جسم پاک او روی خاک کربلا غرق در خون گشت
(3) روشن کردن شمع در یک حالت نمادین از سوزانده شدن خیمه های اهل بیت در عصر عاشورا و ابراز همدردی با خاندان شهدای کربلا است که در تاریکی بیابان با نور سوختن خیمه ها، شام عاشورا را سپری کردند
وقایع دردناک عاشورا تا بعد از ظهر که هنگامه شهادت امام حسین علیه السلام بود یکسری جنایات را به خود دید و از شهادت امام حسین (علیه السلام) به بعد سرزمین کربلا شاهد فجایع و جنایاتی خاص در مورد اهل بیت پیامبر بود.
سال 61 ه.ق عصر روز دهم محرم لشکر یزید بعد از این که امام حسین (علیهالسلام) را به شهادت رساند به دستور فرماندهان خود دست به غارت و آتش زدن خیمهها و آزار و اذیت خاندان نبوت زدند.
آن نامردان به سوی خیمههای حرم امام حسین (علیهالسلام) روی آوردند و اثاث و لباسها و شتران را به یغما بردند و گاه بانویی از آن اهلبیت پاک با آن بیشرمان بر سر جامهای در کشمکش بود و عاقبت آن لعنت شدگان الهی جامه را از او میربودند.(1)
دختران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و حریم او از خیمهها بیرون آمده و میگریستند و در فراق حامیان و عزیزان خود شیون و زاری مینمودند.
بعد از این اموال اهلبیت را با سر و پای برهنه و لباس به یغما رفته به اسیری گرفتند. و آن بزرگواران را از کنار پیکر امام حسین (علیهالسلام) گذراندند. وقتی نگاه اهلبیت به کشتهها افتاد فریاد کشیدند و بر صورت خود زدند.(2)
بعد از به اسارت گرفتن اهل بیت، عمر سعد ملعون در میان یارانش فریاد کشید: چه کسی حاضر است که اسب بر پشت و سینه حسین (علیهالسلام) بتازد! ده نفر داوطلب شدند و پیکر مطهر امام حسین(علیهالسلام) را با سمّ اسبان لگدکوب کردند.(3)
در عصر عاشورا عمر سعد سر مبارک امام حسین(علیه السلام) را با خولی بن یزید اصبحی و حمید بن مسلم ازدی نزد عبیداله بن زیاد به کوفه فرستاد و سرهای یاران و خاندان او را جمع کرده (که هفتاد دو سر بود) و به همراهی شمر بن ذیالجوشن و قیس بن اشعث به کوفه فرستاد.(4)
سپس کشتههای خودشان را جمع کرده و دفن نمودند ولی جنازه بی سر و زیر پای اسبان لگدکوب شده امام حسین (علیهالسلام) و یارانش تا روز دوازدهم محرم عریان در بیابان کربلا بود تا این که توسط قبیله بنیاسد و به راهنمایی امام سجاد (علیهالسلام) دفن شدند.(5)
شب یازدهم محرم را گویا اسرای اهلبیت در یک خیمه نیمسوخته سپری نمودند در این رابطه در مقاتل چیزی از احوال اهلبیت (علیهمالسلام) نقل نشده ولی میتوان تصور کرد که چه شب سختی را بعد از یک روز پر سوز و از دست دادن عزیزان و غارت اموال و اسارت و سوختن خیمهها و اهانتها و ... داشتهاند.
عمر سعد ملعون در روز 11 محرم دستور حرکت از کربلا به سوی کوفه را میدهد و زنان و حرم امام حسین (علیهالسلام) را بر شتران بیجهاز سوار کرده و این امانتهای نبوت را چون اسیران کفّار در سختترین مصائب و غم و غصه کوچ میدهند.(6)
شاعر عرب این مصیبت عظما را به رشته نظم در آورده:
"یصلى على المبعوث من ..."؛ این قضیه بسیار شگفتآور است که مردم بر پیغمبر مبعوث که از آل هشام است، تحیت و درود بر روح پاکش میفرستند و از طرف دیگر، فرزندان و خاندان او را به قتل مىرسانند!!(7)
در هنگام حرکت از کربلا عمر سعد دستور داد که اسرا را از قتلگاه عبور دهند. قیس بن قرّه گوید: هرگز فراموش نمیکنم لحظهای را که زینب دختر فاطمه (سلامالله علیها) را از کنار کشته بر خاک افتاده برادرش حسین عبور دادند که از سوز دل مینالید ... و امام سجاد (علیهالسلام) میفرماید: ... من به شهدا نگریستم که روی خاک افتاده و کسی آنها را دفن نکرده، سینهام تنگ شد و به اندازهای بر من سخت گذشت که نزدیک بود جانم بر آید و عمهام زینب وقتی از حالم با خبر شد مرا دلداری داد که بیتابی نکنم.(8)
(گویا اسرای کربلا را دوبار به قتلگاه میآورند، یک دفعه همان عصر روز عاشورا بعد از غارت خیمهها و به درخواست خود اسرا و یک بار هم در روز یازدهم محرم هنگام کوچ از کربلا و به دستور عمر سعد و این کار عمر سعد شاید به خاطر این بود که میخواست اهلبیت (علیهمالسلام) با دیدن جنازههای عریان و زیر آفتاب مانده شکنجه روحی به اسرا داده باشد.)
خیمه های سوخته
بعد از این که روز یازدهم محرم اسرا را از کربلا به سوی کوفه حرکت دادند به خاطر نزدیکی این دو به هم روز 12 محرم اسرا را وارد شهر کوفه نمودند گویا شب دوازدهم را اسرا در پشت دروازههای کوفه و بیرون شهر سپری کرده باشند.
در اثر تبلیغات عبیدالله بن زیاد علیه امام حسین(علیهالسلام) و خارجی معرفی کردن آن حضرت، مردم کوفه از این پیروزی خوشحال میشوند و جهت دیدن اسرا به کوچهها و محلهها روانه میشوند و با دیدن اسرا شادی میکنند. ولی با خطابههایی که امام سجاد (علیهالسلام) و حضرت زینب(سلامالله علیها) و سایرین از اسرا ایراد میکنند و خودشان را به کوفیان و مردم میشناسانند و به حق بودن قیام امام حسین (علیهالسلام) اذعان میکنند شادی کوفیان را به عزا تبدیل میکنند.
در طول مدتی که در کوفه و در میان مردم به عنوان اسیر جنگی حرکت میکردند سرها بالای نیزه بود و اسرا در کجاوهها جا داده شده بودند و آنان که خیال میکردند اسرا از خارجیان هستند و بر خلیفه یزید عاصی شدهاند، جسارت و اهانت میکردند، عدهای هم از نسب اسرا سؤال میکردند با این وضع وارد دارالاماره میشوند و در مجلس عبیدالله بن زیاد که حاکم کوفه و باعث اصلی شهادت امام حسین، این ملعون جلوی چشم اسرا و مردم با چوبدستی به سر مبارک میزد و خود را پیروز میدان قلمداد میکرد و کشته شدن امام حسین (علیهالسلام) را خواست خدا قلمداد مینمود.(9) ولی با جوابهایی که از جانب حضرت زینب و امام سجاد (علیهماالسلام) میشنید بیشتر میشد
"@alvane
فلسفه روشن كردن شمع در شب عاشورا
(1) آیین روشن کردن شمع یاد آور لحظاتی است که حضرت زینب (ص) در تاریکی به راه افتاد تا اطفال و خانواده مانده امام حسین (ع) را پیدا کند
نور شمع عرض ارادت و همدردی با زینب کبری (ص) می باشد
(2) روشن کردن شمع شام غریبان یاد آورد شمع وجود امام حسین (ع) در هدایت خلق بود که در عاشورا آب شد و جسم پاک او روی خاک کربلا غرق در خون گشت
(3) روشن کردن شمع در یک حالت نمادین از سوزانده شدن خیمه های اهل بیت در عصر عاشورا و ابراز همدردی با خاندان شهدای کربلا است که در تاریکی بیابان با نور سوختن خیمه ها، شام عاشورا را سپری کردند
28.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 روضه های غریبی
روضه خوانی شام غریبان ذاکرین حسینیه معلی
▪️تو را به بوی آشنای مادرت شناختم....
17.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 میباره بارون، روی سر مجنون
بازخوانی نوحه قدیمی حاج سید مجید بنیفاطمه در لحظات پایانی حسینیه معلی
#اسارت
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
#امام_سجاد_علیه_السلام
◾ حکایت جانسوز سوارشدن زينب کبری عليهاالسلام بر شتر بی جهاز...
◾دمی که زينب کبری عليهاالسلام نظر به قتلگاه میکند و میفرماید: کجایید ای مَحرمانِ من؟!
راوی گوید:
ثمّ أمر ابن سعد (لعنه اللّه) بأن تحمل النّساء على الأقتاب بلا وطاء و حجاب
▪️سپس ابن سعد (لعنت الله علیه) دستور داد زنان را بر شتران بی جهاز سوار کنند، پس شترها را نزدیک زنان آوردند و گفتند:
زود بیایید و سوار شوید و ابن سعد دستور حرکت داد.
زینب کبری عليهاالسلام چون این حالت را مشاهده نمود، فریاد برآورد:
سوّد اللّه وجهك يا ابن سعد! في الدّنيا و الآخرة.تأمر هؤلاء القوم بأن يركّبونا، و نحن ودائع رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله
▪️خدا رویَت را در دنیا و آخرت سیاه کُند ای ابن سعد!
تو به این مردان امر می کنی که ما را سوار کنند در حالی که ما امانت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستیم!؟
به آنها بگو: از ما دوری شوند تا ما خودمان سوار شویم.
عمرسعد دستور داد تا لشکریان از شتران فاصله گرفتند.
پس زینب کبری و أم کلثوم سلام الله علیهما جلو آمدند و هر یک از زنان و بچه ها را به اسم صدا زدند و در نهایت همه را سوار بر شتران کردند.
همه زن ها و بچه ها سوار شدند تا اینکه جز زینب کبری سلام الله علیها کسی نماند.
در این هنگام حضرت زینب علیهاالسلام نظری به سمت چپ و راست خود انداخت و کسی را جز امام سجاد علیه السلام ندید که از شدت بیماری نمیتوانست سوار شود.
پس نزدیک آن حضرت آمد و فرمود:
ای برادرزاده! برخیز و با کمک من بر شتر سوار شو.
امام سجاد علیهالسلام فرمود:
عمه جانم! شما سوار شويد و من و اين جماعت را به حال خود واگذارید.
حضرت زينب کبری عليهاالسلام نتوانست از امام علیه السلام نافرمانی کند،لذا برگشت تا سوار بر محمل شود.
فالتفتت يمينا و شمالا، فلم تر إلّا أجسادا على الرّمال و رؤوسا على الأسنّة بأيدي الرّجال، فصرخت، و قالت: وا غربتاه! وا أخاه! وا حسيناه! وا عبّاساه! وا رجالاه! وا ضيعتاه بعدك يا أباعبداللّه
▪️ پس به سمت راست و چپ خود نظر کرد و کسی را ندید جز اجسادی که بر روی ریگ و رمل بیابان افتاده بودند و سرهایی که بر روی نیزه در دست سپاهيان عمر سعد بود.
پس فریادی کشید و فرمود:
آه از غريبي...آه ای برادر...آه ای حسین من...آه ای عباس من... آه ای مَحرمان من... چقدر بعد از تو ما خوار و ذليل شدیم ای اباعبدالله...
فلمّا نظر الإمام زين العابدين عليه السّلام إلى ذلك لم يتمالك على نفسه دون أن قام و هو يرتعش من الضّعف، فأخذ بعصاة يتوكّأ عليها، و أتى إلى عمّته، و ثنى ركبته،فأخذ ليركبها فارتعش من الضّعف،و سقط على الأرض
▪️چون امام زین العابدین علیه السلام این حالت زينب کبری عليهاالسلام رامشاهده کرد، نتوانست کاری کند جز اینکه به سختی از جای برخاست و عصایی را به دست گرفت و از ضعف به خود میلرزید.
پس خود را با همان حالت به کنار محمل زينب کبری عليهاالسلام رساند و زانو گرفت و فرمود:
عمه جان!بیا و سوار شو!
پس زينب کبری عليهاالسلام آمد تا سوار شود اما امام سجاد علیه السّلام از شدت ضعف لرزید و با صورت به زمین خورد.
فلمّا رآه الشّمر (لعنه اللّه) أتى إليه، و بيده سوط، فضربه
▪️چون شمر (لعنة الله علیه) این حالت را دید، در حالی که تازیانه در دست داشت، به امام سجاد علیه السلام نزدیک شد و امام را با تازیانه زد.
زين العابدين عليه السلام فریاد میزد؛
وا جدّاه! وا محمّداه! وا عليّاه! وا حسناه! وا حسيناه
زينب کبری عليهاالسلام از مشاهده این صحنه گریه میکرد و به شمر میفرمود:
وای بر تو ای شمر!به باقی مانده نبوت رحم کن . و دائما این را فرمود تا شمر از امام سجاد علیه السلام دست کشید.
پس در این هنگام کنیز مُسنّی آمد نزد زینب کبری عليهاالسلام و او را سوار کرد.
راوی گوید:
من پرسیدم که آن پیرزن که بود؟
گفتند: آن پیرزن ،فضه خادم فاطمه زهرا علیهاالسلام بود.
پس سپاه عمر سعد هر جور که بود امام سجاد علیه السّلام را بر یک شتر لاغری سوار کردند و پاهایش را هم از زیر شتر به هم بستند.
📚معالي السّبطين ج۲ص۹۰
📚وسيلة الدّارين ص۳۵۰
#امام_حسین_علیه_السلام
🏴🕯🖤🕯🏴
🕌@ziarat_et
روضه غریب...
نميدانم بايد از كدام غربت گفت؛ چه روضهاي خواند؛ و مصيبت كدامين غريب را بازگو نمود.
آيا از بدن پاره پاره حسين علیه السلام بگوييم كه عريان در گودال قتلگاه افتاده است؟ يا از بدن عباس علمدار كه نه سر در بدن دارد و نه دست؟
آيا از علي اكبر بگوييم كه صورت پيامبرگونش را بر نيزه برافراشته اند؟ يا از علي اصغر شش ماهه كه اينك در گهواره خاكي خويش به خواب ابدي رفته؟
آیا از ياران حسين علیه السلام بگوييم كه غريبانه در گوشه گوشه ميدان جان باخته اند؟ يا از كودكان حسين علیه السلام كه غم يتيمي و اسيري، يكجا بر آنان وارد شده است؟
از غريبي بگوييم يا از مظلوميت؟ از وفا بگوييم يا از پيمانشكنی ؟ از عطش بگوييم يا از آتش ؟ از عشق بگوييم يا از زينب ؟
خوب نامي بر قلم گذشت.. زينب...
آري! بگذار از زينب بگوييم ؛ كه كربلا، از اينجا به بعد، از آنِ زينب است و پيام كربلا، مرهون زينب.
بگذار از زينب بگوييم و از رنجهاي زينب. از زينب و از غصههاي زينب. از زينب و از قصههاي زينب. از زينب و از حماسههاي زينب؛ و از زينب و از دل زينب ... و امان از دل زينب ...
اما از كدامين غم زينب بگوييم ؟ از برادراني كه از دست داد؟ يا از برادرزادگانش كه يك به يك به ميدان رفتند و باز نگشتند؟ يا از پسرانش كه جلوي چشمان گریانش ذبح شدند؟
اگر چه زينب «ام المصائب» است و از كودكي داغهاي فراوان ديده ــ ابتدا داغ بزرگ رحلت جدش پيامبر خدا صلی الله علیه و آله و سپس مصيبت شهادت مادر جوان ــ و در جواني فرق شكافته پدرش علي علیه السلام را ديده است و سپس جگر پاره پاره برادر معصومش حسن مجتبي را... اما روزي مانند عاشورا نبود، و داغي مانند كربلا...
قصه ی بی سر و سامانی من گوش کنید * دوستان ، غصه ی تنهایی من گوش کنید
گر چه این قصه ی پر غصه به گفتن نتوان * نه به گفتن نتوان ، بلکه شنفتن نتوان
دختر دخت نبی ، «امِ مصائب» نامم * کرده لبریز ز غم ، ساقیِ گردون جامم
صبر ، بی تاب شد از صبر و شکیباییِ من * ناتوان شد خِرَد از درک و توانایی من
باغبانم من و یک سر شده غارت باغم * چرخ بگذاشته بس داغ به روی داغم
نه که چون جد عزیزی چو پیمبر دادم * پدر و مادر و فرزند و برادر دادم
پیشِ من ، در پسِ در ، مادرِ من آزردند * ریسمان بسته به مسجد ، پدرم را بردند
من هم اِستاده و این منظره را می دیدم * مات و وحشت زده می دیدم و می لرزیدم
بود در سینه هنوز آتش داغ مادر * که فلک زهر دگر ریخت مرا سوخت جگر
دیدم آن تاج سرم را که دو تا گشته سرش * بسته خونِ سر او هاله به دورِ قمرش
بعد از آن بود دلم خوش که برادر دارم * به سرم سایه ی دو سرو صنوبر دارم
غافل از آنکه غم و دردِ من آغاز شده * به دلم تازه درِ غصه و غم باز شده
رفت از دست حسن گشت دلم خوش به حسین * شد مرا روح و روان ، قوت دل ، نور دو عین
بعد از آن واقعه ی کرب و بلا پیش آمد * راه جانبازیِ در راه خدا پیش آمد
حضرت زینب (س) از صبح تا عصر عاشورا، داغ پنج برادر، پنج برادرزاده، چهار پسرعمو و سه پسرش را مشاهده کرد و شهادت دهها تن دیگر از بستگان و یاران برادرش را دید ؛ و شاید اینها همه در برابر رنج اسیری و در به دری ــ که تازه از امشب آغاز شد ــ بسیار اندک بود