فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️هر چه دارم از نماز اول وقت و
امام حسین(علیه السلام) دارم.
تا حالا نشده چیزی رو دوبار به امام حسین بگم..!!!!
نوجوان ۱۳ سالهای که حرف و عملش عقلای جهان را مات و مبهوت خود کرده...
👈این ۴ دقیقه رو هرگز از دست ندهید.
دشمن بدنبال این است که این نسل تکثیر نشود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدیه ی بهشتی یک شهید به مادرش
🔴گور پدر روستائیان!
🔹روزی شاپور غلامرضا، پسر رضاخان که در رامسر باغی داشته، شهردار را میخواهد و میگوید: در صندوق شهرداری چقدر پول هست؟ شهردار جواب میدهد فلان قدر. میگوید باغ مرا از این پول کابلکشی کنید. شهردار در جواب میگوید این پول مختصر برای سیمکشی روستاهاست. شاپور غلامرضا میگوید گور پدر روستائیان، فوراً باغ مرا کابلکشی کنید و پای هر چنار هم نورافکن بگذارید.
🔹شهردار ناچار میشود چنین کند پس از اتمام کار غلامرضا در باغ حاضر میشود و میبیند کنتوری بر دیوار گذاردهاند، میپرسد این دیگر چیست؟ شهردار میگوید کنتور برق است. شاپور غلامرضا با عصبانیت میگوید این کثافت را بردارید، مگر پول برق را باید از من بگیرید؟! شهردار چنین میکند و شاپور غلامرضا به عنوان انعام یک نیم پهلوی به او میدهد.
📚شکوفایی دیکتاتوری، ص 156
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علائم نفوذ شیطان به قلب انسان❗️
استاد عالی🌹
29.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕ سخنرانی آتشین آقای دکتر حسن عباسی روی آنتن زنده شبکه استانی مازندران .
╭━━⊰❀🔻🔸🔻❀⊱━━╮
ما ملت امام حسینیم
╰━━⊰❀🔸🔸🔸❀⊱━━╯
🔴فوری/حادثه تروریستی دوباره در شاهچراغ/خبر اولیه از شهادت 2 تن از خادمان
🔹گفته میشود که تاکنون دوتن از خادمان این حرم به شهادت رسیدهاند. تروریستها از بابالمهدی وارد حرم شده بودند.
🔹چند ماه پیش نیز عملیات تروریستی دیگری در حرم شاهچراغ باعث شهادت 13 نفر از هموطنانمان شده بود./تسنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسمه تعالی
نیروی امنیتی شب و روز خودش رو خرج امنیت جامعه می کند
اون هم در ایرانی که کانون حمله ها و هجمه هاست
دور تا دور این کشور، وحوش تکفیری و انواع و اقسام گروهک های تروریستی شبانه روز کار می کنند تا بتوانند عملیاتی در کشور انجام بدهند و لطمه بزنند.
نیروهای امنیتی هزاران طرح و عملیات را خنثی می کنند اما به محض اینکه کسی در گوشه ای عملیاتی می کند همین نیروی امنیتی مظلومانه به گوشه ی رینگ می افتد.
یکی می گوید کار خودشان است
یکی می گوید این بود امنیت پایداری که می گفتید؟!!!
یکی به طعنه و تمسخر، هشتگ می زند عوضش امنیت داریم
و....
اینها بازوهای رسانه ای همان تروریست ها هستند.
بریده باد زبانشان و شکسته باد قلمشان
اگر نباشند این سربازان لایق و فداکار، همه روز و همه جای این مملکت حال دیروز شاهچراغ خواهد شد.
قدر این امنیت و این سربازان فداکار را بدانیم.
👌👌👌
@alvane
37.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😱استراتژی مرگ با ضربات چاقو
😧نگاهی به تنوع فرقه ها و جریانهایی که به ریشه دین و انقلاب افتاده اند...
😎آنچه برخی نمیخواهند ببینند...
🤫مردم چه میکنند و مسؤولان خائن چه کسانی هستند...
🌀
آوای رحیل
از آیتالله حاج سید یحییمدرس یزدی نقل شده است: «وقتی استاد ما آیتالله آقا ضیاءالدین عراقی در سال 1361 ه .ق جهان را بدرود گفت، حوزه علمیه نجف سه روز تعطیل گردید و مجالس سوگواری و ترحیم بسیاری برگزار شد و از او تجلیل شایانی به عمل آمد. پس از چند روز ما به منزل آیتالله شیخ محمد حسین اصفهانى، معروف به کمپانی رفتیم و از او تقاضا کردیم درس را شروع کنند که ایشان فرمود: «آسید یحیى!من تصمیم داشتم که امروز درس را شروع کنم، اما واقعیت این است که پس از نماز صبح که به نیایش و ذکر خدا نشسته بودیم، میان خواب و بیدارى، مرحوم آقا ضیاءالدین عراقی آمدند و جلو در اتاق ایستادند و گفتند: حاج شیخ محمدحسین! آماده باش که شب جمعه آینده نزد ما خواهی بود و من یقین دارم که روزهای آخر عمر من است.» همانطور شد و آخر هفته مرحوم اصفهانی با اینکه هیچ بیماریای نداشت، به ناگاه جهان را بدرود گفت».
ملاقات خانم خانه دار با امام زمان ارواحنافداه در ماه محرم
🔰 ایام عزاداری سید الشهدا علیه السلام نزدیک بود،هر سال یک دهه عزاداری داشتند در حسینیه،امسال اما شور و اشتیاق عجیبی از امام زمان ارواحنافداه در دلش افتاده بود، قبل از شروع عزاداری ها نشست روبه قبله و با آقایش خلوتي کرد،با خواهش و تمنا از مولا خواست بخاطر جد غریبش هم که شده امسال به مجلس آنها هم بیاید، به دلش الهام شد خبری در راه است...
🌀شب اول عزاداری رسید، قبل از شروع مراسم، بالای مجلس پتوی نویی را چهارلا کرد و یک پشتی استفاده نشده روی آن گذاشت، به شوهرش سفارش کرد کسی اینجا نشیند، شوهرش پرسید چرا؟ جواب داد، این، جای آقایم است... شوهر تبسمی کرد و گفت:چشم...
🔰شبهای عزاداری یکی یکی سپری میشد، هر شبی که می رسید در طول مراسم همه ی حواسش به همان جای خالی بود، مدام پرده را کنار میزدو قسمت مردانه را وارسی میکرد، چشم میدوخت به همان جای خالی... شب آخر هم آمد، خبری نشد، عزاداری هم تمام شد، خبری نشد،موقع صرف غذا شد، رفت به آشپزخانه، بغض گلویش را فشار میداد، دلش داشت میترکید، اشکش سرازیر شد، گفت برای بار آخر بروم آن جای خالی را ببینم، پرده را کنار زد،سید معمم جلیل القدری را دید، همان جا نشسته بود،او جمعیت را میدید اما انگار هیچکس او را نمیدید، همه مشغول صحبت کردن بودند، توجهی نداشتند به او، روضه خوان دعای آخر مراسم را میخواند، جوان خوش سیما دستانش را به سمت آسمان بلند کرده بود و بعد از هر دعایی با لحن ملیحی آمین میگفت، غذارا آوردند، چند لقمه ای از غذا به آرامی در دهان گذاشت،چندین بار با مهربانی به سمت آشپزخانه نگاه میکرد و تبسم... بوی عطر عجیبی حسینه را پرکرده بود...
💎 یکی از خانم ها که در آشپزخانه مشغول بود گفت چه بوی عطر فوقالعاده ای در فضا پیچیده، دوباره پرده را کنار زد،نگاهش را به جای همیشگی انداخت اما کسی را ندید، از درب خروج هم هیچکس خارج نشده بود، شوهرش را سریع صدا زد، تو کسی را با این مشخصات ندیدی در قسمت مردانه، نشسته بود همان جایی که آماده کرده بودم، شوهرش جواب داد نه ولی عطر بسیار خوشی در قسمت مردانه پیچیده بود که همه متوجه شدند، این صحبت را که از شوهرش شنید خیلی منقلب شد، صحبت حضور مولا در مراسم دهن به دهن در حسینیه پیچید،جمعیت منقلب شده بود، صدای ناله ی یا صاحب الزمان تا ساعتها بعد شنیده میشد...
صفائی بود دیشب با خیالت خلوت ما را
ولی من باز پنهانی تو را هم آرزو کردم
📙 برداشتی آزاد از تشرف خانم محمدی_پایگاه اطلاع رسانی مهدیه تهران
علت سلب بعضی توفیقات؟.....یکی از همسفرهایم که در طی دو سال آشنایی با هم، همه هفته ها شب های چهارشنبه زائر مسجد مقدس جمکران بودیم، چند هفته ای غیبت داشت، پس از مدتی دوباره با هم همسفر شدیم به او گفتم کجا بودی؟ نگرانت شدیم. با حالت پریشان و چشمان گریان گفت دعوت نبودم. با اصرار توضیح خواستم گفت: هفتۀ اول به این علت موفق به زیارت نشدم که لحظۀ آمدن، دل درد شدیدی گرفتم چند ساعتی وضع بدی داشتم و وقتی آرامش پیدا کردم که زمان گذشته بودو دیگر به اتوبوس نمی رسیدم.
هفتۀ دوم، خارج از شهر کار داشتم، صبح به خانواده گفتم تا ظهر کارم تمام می شود و از آنجا به طرف جمکران می روم، شب به خانه برگشتم، همسرم گفت پس چرا جمکران نرفتی؟ تازه یادم آمد که امشب شب چهارشنه است و قرار بود من امشب مثل همیشه به جمکران بروم. خیلی عجیب بود ولی من به طور کامل فراموش کرده بودم. هفتۀ سوم، آمادۀ حرکت شدم که فرزند چهار ساله ام دچار حادثه ای شد و شیشه در پایش رفت و قرار شد همسرم او را به بیمارستان ببرد و من به جمکران بروم ولی فرزندم با اصرار و گریه که باید پدرم همراهم باشد و او مرا به دکتر ببرد، ناچار مجبور شدم او را به بیمارستان ببرم و باز از اتوبوس جا ماندم.
هفتۀ چهارم، آمدم دفتر کاروان که با زائران مسجد مقدس جمکران همسفر شوم ولی متاسفانه اتوبوس حرکت کرده بود. آمدم دروازه تهران که مسافر یکی دیگر از کاروانها بشوم ولی هر چه ایستادم اتوبوسی ندیدم و همه رفته بودند. ساعت 5/3 ظهر بود و یک ساعت ونیم از حرکت اتوبوسهای جمکران گذشته بود و دیگر نااُمید شده بودم، و به قصدمنزل بازگشتم.
در راه فرد بسیار محترمی را که از فقر او خبر داشتم دیدم که مقابل داروخانه ای ایستاده است، پرسیدم اینجا چه می کنی؟ باحالت پریشانی گفت: فرزندم در بیمارستان بستری است و برای گرفتن داروهای او پول نداشتم آمدم در این محل، آشنایی دارم از او پول قرض بگیرم. ولی او به مسافرت رفته است. حالا نمی دانم چه کنم، چون نسخه خیلی سنگین است، نسخه را از او گرفتم و دارویش را تهیه کردم و به او گفتم من این کار را برای سلامتی و خشنودی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انجام دادم و او در حالی که گریه می کرد گفت: اجر شما با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف.
خواستم تاکسی بگیرم و به خانه برگردم ولی یک لحظه به ذهنم آمد که چهار هفته است هر چه می کنم نمیتوانم به مسجد مقدس جمکران بروم. چه خطایی از من سر زده است که این توفیق از من گرفته شده است. حالت عجیبی پیدا کردم و در حالیکه اشک می ریختم به سوی مسجدی در آن نزدیکی رفتم. در مسجد با اشکِ توبه، نماز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را خواندم و بعد از نماز، توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام پیدا کردم و امام زمان را به حقّ جدّشان
امام حسین علیه السلام و مادرشان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قسم دادم که مرا ببخشید و دوباره توفیق حضور در مسجد مقدس جمکران را به من بدهید.
حدود ساعت 4/5 بود که به قصد زیارت مسجد مقدس جمکران از آن مسجد خارج شدم و آمدم در مسیر جاده قم ایستادم، فوراً یک ماشین سواری جلوی پای من ایستاد و گفت کجا؟ گفتم می خواهم به جمکران بروم، تا هر کجا مسیرتان باشد می آیم. گفت اتفاقاً من هم به جمکران می روم، با کمال تعجب سوار شدم. در راه از من پذیرایی کرد و هیچگونه پولی نگرفت. فهمیدم امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مرا بخشیده اند و به خانه اش دعوت کرده. آن شب نماز در مسجد جمکران و توسل به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف لذّت دیگری داشت.
و در حال نماز و توسل از حضرت درخواست کردم که علت دعوت نشدنم را به من بفهمانید، چند شب بعد یکی از دوستانم را در خواب دیدم که به من گفت: می دانی چرا دعوت نشدی؟ گفتم: نه. گفت: آن شبی که عروسی دعوت بودی آخر شب که مرد و زن دورِ هم نشسته بودند و موسیقی گذاشتند و مردها با هم جلوی زن ها می رقصیدند. تو نه تنها آنها را منع نکردی بلکه خودت هم با آنها همکاری کردی و چند نفر پشت سر تو گفتند این آقا را ببینید که شب های چهارشنبه به جمکران میرود چه می کند.
و به این علت دل امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را به درد آوردی. ما اگر دم از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می زنیم و شبهای چهارشنبه مشرف به جمکران می شویم، باید اعمال و رفتارمان هم برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آبرو باشد. با تهیۀ دارو برای آن شخص دل امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را به دست آوردی لذا مجدداً از تو دعوت کردند
قران چه کسانی را به الاغی که از شیر درنده فرار میکنند تشبیه کرده است؟در ایات۴۹تا۵۱مدثر خداوند کسانی را که از موعظه و نماز و.ذکر و قران فرار می،کنند به الاغی که از شیر فرار می کنند تشبیه کرده است: فَمَا لَهُمۡ عَنِ ٱلتَّذۡكِرَةِ مُعۡرِضِينَ
49
كَأَنَّهُمۡ حُمُرٞ مُّسۡتَنفِرَةٞ 50
فَرَّتۡ مِن قَسۡوَرَةِۭ 51
.(مدثر. ایات۴۹تا۵۱)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍بدون تعارف با کسی که تروریست داعشی حرم شاهچراغ(ع) را زمین گیر کرد!
👌
https://farsnews.ir/my/c/216417
☝️
پویش حمایت از عدم بازگشت سلبریتی های حامی براندازان به صدا و سیما.
لطفا حمایت کنید.
🔴👈همگی در پویش شرکت کنند ما اجازه فعالیت مجدد به رشیدپور #لخت نخواهیم داد .
#نشر_حداکثری
#نماز_شب
💠 شهید دستغیب (ره):
🔸وقت سحر، دعا مستجاب است. هرچند بعضی از شرایط اجابت هم نباشد. چون همه را راه می دهند.ساعتی هست که خدا دوست دارد او را یاد کنند.
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
روزی حکیمی مردی را دید که خیلی ناراحت و بود
علت ناراحتی اش را پرسید. شخص پاسخ داد :
در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم. سلام کردم جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم
حکیم گفت : چرا رنجیدی ؟
مرد با تعجب گفت: خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است
حکیم پرسید : اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد به خود می پیچد
آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی ؟
مرد گفت : مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم. آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود
حکیم پرسید: به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟
مرد جواب داد : احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم
حکیم گفت : همه این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی،آیا کسی که رفتارش نا درست است، روانش بیمار نیست ؟
بیماری فکری و روان نامش "غفلت" است. و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد
پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر
بدان که هر وقت کسی بدی می کند در آن لحظه بیمار است
#گذشت
#حکایت_روایت_حدیث