eitaa logo
مدافعان بانوی دمشق.شهید مدافع حرم محمد رضا الوانی
168 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.5هزار ویدیو
146 فایل
.چی می شود پرچم حرم،برام کفن بشه. سلام من به بی بی شهادتین من بشه.بدون زینبی من نفس نمی کشم تا زنده ام از عشق بی بی دست نمی کشم https://eitaa.com/alvane ا
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 💬اگه کسی چند تا غسل واجب گردنش باشه، یکی رو انجام بده، جای بقیه هم حساب می‌شه؟ 🔹 آیات عظام رهبری و نوری: نه فقط غسل جنابته که اگه انجامش بدی، کفایت از بقیه هم می‌کنه (رهبری: احتیاط واجب). 🔹 آیات عظام سیستانی و وحید: بله شما هر غسل واجب یا غسل مستحب معتبری رو که وقت انجامش باشه، انجام بدین، خودبه‌خود جای بقیه غسل‌هایی هم که به گردنتونه، حساب می‌شه (به‌جز در استحاضه متوسطه، بنابر احتیاط واجب). 🔹 آیات عظام مکارم و شبیری: بله . شما هر غسل واجب یا غسل مستحب معتبری رو که وقت انجامش باشه، انجام بدین، خودبه‌خود جای بقیه غسل‌هایی هم که به گردنتونه، حساب می‌شه (به‌جز غسل استحاضه متوسطه). ⭕️ نکته: این تفاوت نظر بین مراجع برای جاییه که چند تا غسل گردنمونه؛ اما ما موقع غسل به‌خاطر فراموشی یا دلیل دیگه‌ای فقط یکی رو نیت می‌کنیم. حالا می‌خوایم بدونیم این غسلی که کردیم، جای اونا هم حساب می‌شه یا نه! وگرنه طبق نظر همه مراجع، موقع غسل می‌شه نیت چند تا غسل واجب و مستحب رو با هم کرد و همه رو با یه غسل انجام داد. ⭕️ نکته: با توجه به اینکه مقام معظم رهبری در این مسئله احتیاط واجب دارن، مقلدین این بزرگوار می‌تونن به سایر مراجع مراجعه کنن. 🔺 رهبری: اجوبة‌الإستفتائات، س187؛ شبیری، توضیح رساله، م380؛ نوری، رساله، م390؛ التعليقات علي‌العروة، ص63، س17؛ وحید، رساله، م395؛ مکارم و سیستانی، استفتائات جامعةالزهرا.
7.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 یک فکت جذاب از دکتر حسن سیرانی واقعیت ها را ببینیم. 🔸با ما دور میز اقتصاد باشید👇 https://eitaa.com/joinchat/3031236797Ccb28537740
مقام رضا:امام على(ع) در مورد رضا مى فرمایند: «من جلس على بساط الرضا لم ینله مکروه ». صاحب چنین جایگاهى، اگر از هفت گردون براو مصیبت بارد او همچنان دلخوش است و جز لطف و محبت دوست چیزى نمى بیند........ در روایتى، امام صادق (ع) مى فرماید: اصل طاعت خدا، صبر و رضایت به خوشایند و ناخوشایند ( روزگار ) است و هر بنده اى در مکروه و محبوب و خوشایند و ناخوشایند از خدا راضى باشد، همه آن ها براى او خیر خواهد بود...... چرا عده ای به مقام رضا نمی رسند؟ عده ای هستند که مرتب از خدا شاکی هستند!مثلا میگند چرا خدا مارا فقیر افرید!چرا ما همش در زندگی دچار سختی هستیم!چرا خدا پسر مارا گرفت!چرا خدا بلا برما وارد کرد!چرا؟چرا؟چرا؟ اینها بخاطر جهل ونااگاهی خیال می کنند خدا خواسته انها فقیر باشند!یا اینکه خودشان عامل فقر هستند.مثلا اهل کارکردن نیستند!یا فامیل ارث انهارا خورده و پول انهارا نداده!یا خدا به انها ثروت داد ولی انها با اسراف و تبذیر ان را از دست دادند. در روایته که خدا دعای چند دسته رو اجابت نمی کند. یکی مردى که در خانه‌اش می‌نشیند و می‌گوید: پروردگارم! مرا روزى بخش؛ و خود بیرون نمی‌رود و روزى نمی‌جوید؛ پس خداوند به وى فرماید: بنده‌ام! آیا راه روزى جُستن و تکاپو در زمین با اعضاى سالم را براى تو نگشوده‌ام تا میان من و خودت، براى روزى جستن به فرمان من عذر پذیرفته باشى و سربار خانواده خود نشوى؛ پس اگر می‌خواستم روزی‌ات می‌دادم و اگر می‌خواستم بر تو تنگ می‌گرفتم، در حالى که نزد من عذر پذیرفته نبودى. . مردى که خداوند به او مال بسیار عطا فرموده باشد و او همه را انفاق کند و سپس به دعا روى آورده، بگوید: پروردگارم! مرا روزى ده! پس خداوند به وى فرماید: آیا روزى فراوانی به تو نداده بودم؛ پس چرا چنان که فرمانت دادم، در مصرف آن میانه‌روى نکردى؛ چرا اسراف ورزیدى، حال آن‌که تو را از اسراف بازداشته بودم؟ یکی کسی که براى ناکامیابىِ طلبکارى دعا کند که مالى نزد او نهاده و نه از او رسید گرفته و نه شاهد گرفته؛ خداوند هیچوقت بد بنده خود را نمی خواهد و علت فقر و بیچارگی و گرفتاری ادم ها خودشان هستند نه خداوند مهربان
از زمانی گه پیامبرمان از دنیا رفت کفر جهانی ومنافقین اسلام را به دو دسته سنی و شیعه تقسیم کردند..بعد امدند دربین سننی و شیعه هم گروههای مختلفی درست کردند....شیعه چهارامامی که بعد امام سجاد علیه السلام،پسرش زید را امام می دانند..هفت امامی که .بعد امام صادق علیه السلام،پسرش اسماعیل را امام می دانند..وواقفیه که در امام هفتم توقف کردند و.......در قرون گذشته بهاییت رو هم به فرقه ها اضافه کردند...الان هم که شیعه افراطی. لندنی اضافه شده است... اینها نوع تکفیری شیعیان هستند مانند تکفیری اهل تسننن... بعد پیروزی میرزای شیراز ی در تحریم تنباکو،علما برا تبریک پیش ایشان.امدند اما دیدند ایشان ناراحت و گریان است. علت را پرسیدند فرمود تا الان دشمنان اسلام و کفرجهانی قدرت روحانیت را نمی دانستند. حالا که متوجه شدند مرتب علیه روحانیت دسیسه می کنند........ سفیر انگلیس دید در عراق شخصی اذان.میگوید پرسید ایا این برای منافع ما خطری ندارد؟گفتند نه. گفت پس بذارید انقدر فریاد بزند تا گلویش پاره شود!... دیدند سفارت انگلیس پول به روضه خوان میده.تا در منطقه سنی نشین مرتب روضه حضرت زهر(س)رو بخونه.......موسس وهابیت و بهاییت و اسراییل ،انگلیس خبیث است.... مستر همفر جاسوس انگلیس در کشورهای اسلامی به وزیر خارجه انگلیس می نویسه من خودرا تازه مسلمان معرفی کرده و نزد نجاری مسلمان سنی مشغول کار شده ام..صاحب مغازه میخوادبامن لواط کنه تکلیف چیه؟جواب می دهند برای منافع بریتانیای کبیر هرکاری لازم است انجام بده.!..... وقتی از شیخ فضل الله نوری می پرسند چرا بامشروطه مخالفی؟میگه مشروطه ای که از دیگ پلو سفارت انگلیس.بیرون بیاد معلومه ضد اسلام و ضد دینه...الانم می بینیم که شیعیان تندرو و اهل سنت تندرو از سازمان های اطلاعات انگلیس و امریکا بیرون میاد معلوم است که اینها برای مبارزه با اسلام و دین بوجود امده اند..
6.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیام خیره کننده دختر فلسطینی به مردم دنیا پس از شهادت همه اعضای خانواده‌اش ...
حسن الله یاری کیست؟...شبکه اهل بیت: این شبکه با مدیریت فردی افغانی به نام «حسن اللهیاری» ابتدا در قم تاسیس شد و عوامل آن با انتخاب این نام مقدس، سعی داشتند در فضای فرهنگی قم، موقعیتی برای خود کسب کنند. شبکه اهل بیت، در دوره فعالیت خود در راستای برجسته ساختن اختلافات مذاهب اسلامی تلاش می‌کرد. تاکید بر سوگواری ایام فاطمیه به نام «محسنیه» و برگزاری جشنی موسوم به «عیدالزهرا» و به مناسبت مرگ خلیفه دوم و اهانت مکرر به همسر پیامبر اسلام (ص) از مهم‌ترین اقدامات این شبکه بود......شبکه اهل بیت از آمریکا بطور ۲۴ ساعته برنامه‌های تفرقه افکنانه میان مذاهب اسلامی پخش می‌کند روحانی خودخوانده و مجری ثابت این شبکه، آن را منتسب به مراجع معرفی می‌کرد و مدعی بود، بیوت مراجع از آن حمایت می‌کنند. این ادعا از سوی مسئولان بیوت مراجع رد شد. از میان مراجع تقلید، بیت «آیت الله قربانعلی محقق کابلی» از علمای افغانی مقیم قم از شبکه اهل بیت، حمایت می‌کرد. سال گذشته با افشای ماهیت تفرقه‌افکنانه آن، آیت الله محقق کابلی نیز طی اطلاعیه‌ای که در مهر ۱۳۸۹ منتشر کرد، با تاکید بر اهمیت وحدت بین مسلمانان، اعلام کرد: «از پیروان و شیعیان راستین اهل بیت عصمت و طهارت (ع) جداً تقاضا می‌شود که از هرگونه کمک مادی و معنوی به شبکه یاد شده خودداری کنند. از نظر اینجانب پرداخت وجوهات شرعیه با هر عنوانی به این شبکه و سایر مراکز و شبکه‌ها و برنامه‌هایی که تحت هر عنوانی در راستای ایجاد تفرقه میان امت اسلامی فعالیت می‌کنند نه تنها مجزی نیست بلکه تعاون بر اثم و عدوان است.» این شبکه لندنی، در یکی از اقدامات خود، با اعلام «ما امشب علیه عایشه اعلام جنگ می‌کنیم(!)‌» به عنوان اسم رمز، جمعیتی کوچک در لندن را گردهم آورد و علیه همسر پیامبر اسلام (ص) به توهین پرداختند. انتشار گسترده این مراسم در شبکه‌های خبری و اجتماعی در عراق، عربستان، لبنان، پاکستان و ... موجب تشدید فشارها بر شیعیان و درگیری میان اهل سنت و شیعیان در کشورهای مختلف شد. این اختلافات به حدی بالا گرفت که مراجع نیز به آن واکنش نشان دادند
کسی که مقام رضا دارد.اگر فامیلش به او سر نمی زند ولی او بخاطر خدا صله رحم را قطع نمی کند...اگر به او ظلم کردند بخاطر رضای خدا می گذرد...اگر به او قرض ندادند ولی انها امدند و قرض خواستند بخاطر رضای خدا به انها قرض می دهد...اگر اورا کمک نکردند ولی حالا انها به او نیاز دارند برای رضای خدا به انها کمک می کند.اگر به او ناسزا گفتند ولی او به انها هدیه می دهد.اگر با او قطع رحم کردند ولی او برای رضای خدا به انها سرمیزند..اگر همسر بدی دارد برای خدا صبر می کند و میسازد ...و..... در نهایت موقع مردن از، طرف الله بش خطاب می شود یا ایتها النفس المطمینه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه
داستانی تکان دهنده از شیعه شدن یک دختر مسیحی «فاطمه فلاحتی» که ۱۶ سال دارد در شهر سن‌خوزه آمریکا زندگی می‌کند و با تعالیم اسلام آشناست. وی سرگذشت خود و دوستش را برای خانم «نیره شکرانی» مبلّغ و مدرس دانشگاه که برای تبلیغ به شهر سن‌خوزه رفته بود، ایمیل کرده و ایشان نیز جهت استفاده دختران جوان از این ماجرا، آن را منتشر کرده است. در ادامه... پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ «فاطمه فلاحتی» که ۱۶ سال دارد در شهر سن‌خوزه آمریکا زندگی می‌کند و با تعالیم اسلام آشناست. وی سرگذشت خود و دوستش را برای خانم «نیره شکرانی» مبلّغ و مدرس دانشگاه که برای تبلیغ به شهر سن‌خوزه رفته بود، ایمیل کرده و ایشان نیز جهت استفاده دختران جوان از این ماجرا، آن را منتشر کرده است. در ادامه سرنوشت یک دختر آمریکایی را از زبان دختری ایرانی الاصل می‌خوانید: یک سال پیش در مهمانی دخترانه‌ای، ناخواسته توجه دختری را به خود جلب کردم، دختری که از حقیقت دور بود و ناآگاهانه تشنه فساد و فحشا. وی که ۲۰ سال بیشتر نداشت هم‌جنس بازی را آزاد می‌دانست و از عواقب آن بیمی نداشت. بغض گلویم را گرفته بود. دلم می‌خواست ناپدید شوم. نمی‌توانستم باور کنم که چطور با وجود حجابی که داشتم نتوانسته بودم ارزش واقعی خودم را نشان دهم. کریستینا در خانواده‌ای بسیار ثروتمند و مذهبی به دنیا آمده بود، اما بر خلاف خانواده‌اش توجهی به دین مسیحیت نداشت. وی با نیت پلید خود هر روز در مدرسه تعقیبم می‌کرد و مرا با حرف‌ها و حرکاتش آزار می‌داد. تا اینکه یک روز به شدت گریه کردم و از خدا کمک خواستم. گریه ام نه تنها برای خودم و ناراحتی روحی ام و رفت و آمد او بود، بلکه به حال جامعه آمریکا و جوانان افسوس می‌خوردم. از کودکی شعری می‌دانستم با این آهنگ که: قرآن که کلام آسمانی است روشنگر راه زندگانیست قرآن که نشان دهد ره راست برنامه زندگانی ماست دو رکعتی نماز خواندم. می‌دانستم همان طور که در نماز من با خدا حرف می‌زنم، در قرآن نیز او با من سخن می‌گوید پس به قرآن رجوع کردم. آیه قرآن مرا بر آن داشت که به آن دختر کمک کنم. آیه دستور هدایت به دیگران را می‌داد. من که همیشه می‌ترسیدم مبادا فسادهای آمریکا مرا در خود غرق کند، از خدا خواستم که بتوانم با فهم اندک خودم به کریستینا کمک کنم طوری که او نتواند بر من تأثیری بگذارد. ابتدا از طریق ایمیل شروع به ایجاد ارتباط با وی کردم اما او نه تنها حاضر نبود حرف‌هایم را گوش کند بلکه به دین نیز ناسزا می‌گفت طوری که مرا هم ناامیدتر از همیشه می‌کرد. اما چون قبلاً در جایی خوانده بودم «هر چند شخصی گناهکار باشد، در قلبش روزنه ای از پاکی وجود دارد. بایستی آن را پیدا کرد و رشدش داد تا میوه دهد» پس روزها و روزها سعی کردم تا با آسان‌ترین نصیحت‌ها بتوانم قلب کریستینا را روشن کنم. پس از سه و ماه و اندی که از طریق ایمیل با کریستینا در ارتباط بودم شاهد تغییراتی کوچک در وی شدم و فهمیدم که همه و همه حاصل دعاهای من و کمک پروردگار بوده است. آن شعله کوچک در اعماق دل تاریک او داشت روشن و روشن‌تر می‌شد. برای کریستینا داستان اسکندر مقدونی را تعریف کرده بودم. شخصی که سعی داشت دنیا را به سلطه خود در بیاورد. قصه این بود که روزی اسکندر [؟!] در بیابانی به ارتش خود دستور توقف داد و گفت هر کس سنگ‌های بیابان را بردارد پشیمان می‌شود و هر کس هم که برندارد باز پشیمان می‌شود. عده ای کمی سنگ برداشتند و عده ای برنداشتند. از صحرا که خارج شدند سنگ‌ها طلا شد. آنها که سنگ برداشته بودند پشیمان بودند که چرا بیشتر برنداشته‌اند و آنهایی که سنگ نداشتند پشیمان بودند که چرا سنگ‌ها را جمع نکرده‌اند که اسکندر گفت دنیا همین است هر چه سود کنی کم کرده‌ای و اگر هیچ نکنی پشیمان می‌شوی. گویا این قصه خیلی روی کریستینا تأثیر گذاشته بود طوری که روز بعدش در مدرسه سخت متعجب و خوشحال شدم چون او گفت متوجه کارهای بدش شده و تصمیم دارد آن‌ها را کنار بگذارد و من باید کمکش کنم که الکل را هم ترک کند. من هم گفتم کسی نیستم جز بنده خدا و او باید از پروردگار کمک بخواهد. چند روز بعد ایمیلی از او به دستم رسید که خانواده‌اش از تغییر رفتار او بسیار خوشحال هستند و هر چند ترک آن اعمال برایش بسیار سخت و دشوار و کشنده است ولی او تصمیمش را گرفته است. من که خود شاهد رنج و تلاش کریستینا در ترک مواد مخدر بودم به او گفتم شعری از زبان خدا هست که: اگر عمری گنه کردی مشو نومید از رحمت تو نامه توبه را بنویس امضا کردنش با من به کریستینا گفتم من به وسیله اطلاعاتم از قرآن و زندگی ائمه اطهار (علیهم السلام) و کتاب‌های دینی کم کم توانستم به او کمک کنم. حتی سؤال‌هایی هم برای خودم پیش می‌آمد که با مطالعه آن‌ها را برطرف می‌کردم. حرف‌های کریستینا هم هرگز از یادم نمی‌رود که می‌گفت: «اسلام منطق است، قرآن منطق است، برای همین قابل قبول و قابل فهم بود...».
هر روز به وسیله ایمیل و با کلی تحقیق به سؤالات وی جواب می‌دادم، حتی وقتی دیدم علاقه‌مند به خواندن قرآن است برایش قرآنی با ترجمه انگلیسی گرفتم. او در آن زمان مشروب را هم ترک کرده بود. تا اینکه روزی او به من گفت: «می‌خواهم مسلمان شوم. فاطمه کمکم کن». باورش غیرممکن بود. اشک‌هایم سرازیر بود. طوفانی از عشق به اسلام بدنم را سرد کرده بود و مرا می‌لرزاند. سرگیجه داشتم. انگار در دنیا نبودم. احساس می‌کردم تمام سلول‌های بدنم گریه می‌کنند؛ گریه‌ای از عشق، از زیبایی ایمان. تمام سختی‌های آن چند ماه برایم خاطره ای زیبا شد. در آن لحظه یکی از زیباترین و بزرگ‌ترین هدیه‌ها را از خداوند گرفته بودم، خبر مسلمان شدن کریستینا. او که از گذشته‌اش خجالت می‌کشید مخفیانه توسط یک روحانی قرآن خواندن را یاد گرفت تا کسی از گذشته‌اش مطلع نشود. وقتی کریستینا مسلمان شد، یک کارت پستال و کتاب «چرا و چگونه نماز می‌خوانیم» به زبان انگلیسی، به او هدیه دادم و برای اولین بار همدیگر را در آغوش گرفتیم. این در نظر من یک معجزه بود. او از نمازش غافل نمی‌شد و روز به روز آرام‌تر و نورانی‌تر می‌شد. یک روز در کتابخانه مدرسه با هم نماز خواندیم و او به من گفت در ظلمات بودم و به نور دعوت شدم. پس از مدتی شروع به صحبت در مورد امامان کردم. از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و حضرت علی (علیه السلام) و خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) برایش گفتم و از دیگر امامان. به او گفتم حضرت فاطمه باید الگوی ما مسلمانان باشد و او قبول کرد. حتی بعدها به من گفت که با شنیدن داستان ائمه آن‌ها را باور می‌کند ولی نمی‌داند چرا دیگران مثل او با این داستان‌های دینی و ائمه، ایمان نمی‌آورند. بعد از مدتی کریستینا برای اولین بار با روسری و لباس پوشیده به دیدنم آمد. او حجاب را برگزیده بود. به خودش می‌بالید و همین امر مرا هم خوشحال می‌کرد. چون که بالاخره فهمیدم حجاب من توانسته روی او تأثیر بگذارد. او درک کرده بود که هیچ خوشی لذت‌بخش تر از عشق به خدا نیست و بقیه عشق‌ها کاذب و فانی است. او هم قبول داشت که ما کاسه‌های کوچک خود را زیر آبشار الهی می‌گیریم ولی چون این آبشار بسیار قوی است و ما ناتوان از پر کردن کاسه‌هایمان، لذا ائمه (علیهم السلام) نعمت را در خود جمع می‌کنند و ما از آب آن آبشار توسط آن‌ها که واسطه بین ما و خدا هستند سیراب می‌شویم. کریستینا به واسطه علاقه‌ای که به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) پیدا کرده بود گفت که می‌خواهد اسمش را عوض کند. از من پرسید معنی اسمم چیست و من گفتم: «بریده از آتش» و او که شدیداً منقلب شده بود گفت می‌خواهد اسمش را بگذارد فاطمه. آن روز از خوشحالی دست مادرم را بوسیدم که چنین اسم زیبایی را برایم انتخاب کرده بود هر چند لایقش نبودم. کریستینا حتی در شناسنامه هم اسمش را به فاطمه تغییر داد و به من ثابت شد که دانه دل او میوه داده است. تقریباً یک سالی از اول آشنایی ما می‌گذشت که کریستینا خبر بدی به من داد. او مدت‌ها مبتلا به سرطان خون بود ولی خودش نمی‌دانست. یک دکتر و پرستار خصوصی در خانه از او مراقبت می‌کردند ولی می‌گفتند وی چند ماه بیشتر زنده نمی‌ماند. خانواده فاطمه از اینکه دخترشان به واسطه من مسلمان شده بود روی خوشی به من نشان نمی‌دادند و من نمی‌توانستم او را ببینم تا اینکه روز اول ماه محرم خبر دادند که فاطمه مرد. هر چند نمی‌دانم او را کجا دفن کرده‌اند اما خاطره‌اش برای من زنده است.
فاطمه نه تنها خودش رشد کرد بلکه باعث رشد من هم شد تا اینکه بعد از مدتی یک ایمیل از برادر سی و چند ساله‌اش به اسم مایک به دستم رسید. «دلیل اینکه تصمیم گرفتم برای شما ایمیل بفرستم به خاطر خواهرم است. ابتدا از رفتار بد مادرم از شما معذرت می‌خواهم. از وقتی خواهرم مرده، او حال خوبی ندارد. شما کی هستید؟ از کجا آمده‌اید؟ ائمه چه کسانی هستند؟ آنان فرشته هستند و یا انسان، شاید هم هر چیزی دیگر. درباره خانم فاطمه به من بگویید. او چه کسی است؟ من دارم گریه می‌کنم تا نشان دهم چقدر خوشحال هستم. خواهرم را به عنوان یک مسلمان در جایی که نمی‌خواست کسی از آن مطلع شود دفن کردیم. او می‌گفت فاطمه، فرشته نجات من است از طرف خدا. دیشب خوابش را دیدم. خوشحال بود. من صدایش کردم کریستینا و او گفت: «نام من فاطمه است، همان خانمی که دست مرا گرفت». او به من گفت شما روز قیامت از ائمه پاداش می‌گیرید و استحقاق نام خانم فاطمه زهرا را دارید. خواهرم گفت که ایمان بیاورم. وقتی بیدار شدم می‌لرزیدم ولی احساس خوبی داشتم. وقتی زنده بود به من می‌گفت شما فرشته هستید هر چند شما به او التماس می‌کنید که به شما فرشته نگوید چون فرد کاملی نیستید و ناراحت می‌شوید. تصمیم گرفته‌ام که به میشیگان بروم و در آنجا دور از خانواده‌ام مسلمان شوم. شما یک نسل را تغییر دادید چون بعد از من همسر و بچه‌هایم حتماً مسلمان می‌شوند و نوه‌هایم مسلمان زاده به دنیا می‌آیند...». پس بیایید همه با آجرهایی که خداوند به ما داده قصری برای دنیا نسازیم بلکه پلکانی بسازیم به سوی او. بیایید همه دست به دست هم بدهیم و به سهم خود در نجات دنیا تلاش کنیم. منبع: سایت رهیافته، 25 مرداد 1394، کد خبر: 18842
با کسی رفت و امد کنید که باتقوا باشد تا ضرر نکنید. باکسی شراکت کنید که باتقوا باشد. با کسی ازدواج کنید که باتقوا باشد. با کسی مشورت بگیرید که باتقوا باشد. با کسی معامله بکنید که باتقوا باشد . با کسی همسایه شوید که باتقوا باشد.پیش کسی درس بخوانید که باتقوا باشد. باکسی ورزش کنید که باتقوا باشد.باکسی تفریح بیرون روید که باتقوا باشد....
بیمه شخص ثالث چیست؟نام این بیمه نامه به این علت بیمه ثالث گفته می‌شود که در بیمه شخص ثالث راننده وسیله نقلیه را می‌توان شخص اول در نظر گرفت، شرکت بیمه شخص ثانی است که خسارت را پرداخت می‌کند و در نهایت شخص ثالث فرد زیان دیده در حادثه است. در واقع هر فرد دیگری به غیر از راننده که در یک حادثه تصادف، زیان مالی و جانی داشته باشند شخص ثالث به حساب می آید و خسارتش با این بیمه نامه قابل جبران می‌باشد.