📌زدن پایگاه هوایی نواتیم آن هم با حضور هواپیماهای سوخت رسانKC_46 و بوئینگ ۷۰۷ و c_130 بدون واکنش پدافندی مرگ تکنولوژی غرب و حقارت برای اسرائیل است
🔺پنتاگون: از ایران میخواهیم حملات بعدی را متوقف کند
🔹وزارت دفاع آمریکا اعلام کرد که خواستار توسعۀ درگیری در منطقه نیست و از ایران میخواهد که حملات بعدی خود را متوقف کند.
ـــــــــــــــــــــــ
پایگاه خبری صابرین نیوز↙️
12.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سرود بسیار زیبا همراه با تصاویر دلنشین.
🔴 قدرت این نیست که واسه زدن یکنفر 85 تن بمب بزنی و کلی انسان و قتلعام کنی.
قدرت یعنی فقط"خبر حملهت"باعث ریزش بازار جهانی شه و برای اولینبار جلسه کابینه سیاسی امنیتی اسرائیل توو پناهگاه تشکیل شه
29.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی بازدید تموم شد، حسن تهرانی مقدم پدر فناوری موشکی ایران روکرد به کارشناس موشکی روسیه و گفت: اگه میشه فناوری این موشک رو در اختیار ما قرار بدید!
ژنرال های روسی خندیدند و گفتند: امکان نداره این فناوری فقط در اختیار کشور ماست!
*حسن خیلی جدی گفت: ولی ما خودمون این موشک رو میسازیم.*
و دوباره صدای خندهی اونا بلند شد وقتی برگشتیم خیلی تلاش کردیم نمونهش رو بسازیم ، ولی نشد!
*حسن راهی #مشهد شد ؛ به امام رضاعلیه السلام متوسل شد و سه روز توی حرم موند.*
حسن میگفت *روز سوم بود که عنایت امام رضا علیه السلام رو حس کردم و... حلقهی مفقودهی کار به ذهنم خطور کرد سریع دست به کار شدیم و موشک رو ساختیم که به مراتب از مدل روسی بهتر و پیشرفته تر بود.*شادی روحش صلوات
مصاحبه با بیمار مبتلا به سرطان بهبود یافته (خانم عباسی):کمی از خودتون برامون بگید
من فاطمه عباسی هستم یه دختر دارم کلاس دهم و با دخترم تنها زندگی میکنم و خودم سرپرست هستم و همسرم از ما جدا شده
کار می کنی؟
فاطمه: بله من کارهای خدماتی انجام میدم
درمورد بیماری تون بگید و اینکه چطور متوجه شدید؟
فاطمه: واقعیتش من توی حمام موقعی که داشتم لیف میکشیدم متوجه یه توده در سینه ام شدم که توی سینه دیگرم نبود و چون دختر داییام قبلاً سینه شو جراحی کرده بود تماس گرفتم از اون سوال کردم و راهنمایی گرفتم طبق اطلاعاتی که به من دادن من یه جورایی متوجه شدم که ممکن است توده خوش خیم نباشه بعد دکتر رفتم نمونهبرداری کردم که نتیجه پاتولوژی خوب نبود.
کی بهتون گفت و موقع شنیدن این خبر چه حالی داشتید؟
فاطمه: من ده سال بود که دکتر نرفته بودم بچه شهرستانم و تو طبیعت بزرگشده بودم. من تا چهلسالگی کلاً ۴ بار هم دکتر نرفته بودم خیلی برام غیرمنتظره بود هنگ کرده بودم باورم نمیشد تا چند روز تو حال خودم نبودم میگفتم یعنی چی؟ چرا اینطوری شد ولی بعداً دیگه برام طبیعی شد پذیرفتمش. هرچقدر که زمان میگذشت برام عادیتر میشد، درواقع طبیعت انسان اینجوریه. من دچار یه بیماری شدم ولی خداوند درهای زیادی در زندگی به روی من باز کرد. در دوران درمانم خدا رو دیدم و نگاهم به زندگی عوض شد. الآن به این نتیجه رسیدم که سرطان هم مثل بقیه بیماریها یه عفونته. فقط باید توکل داشته باشی مطمئناً درست میشه. من خداوند رو هزار بار شکر میکنم که با کمک همین عزیزان در موسسه خیریه نور و سمر درمانم را انجام دادم واقعاً لطف کردند در حق من که دستخالی بودم خدا رو شکر میکنم.
در خانواده شما کسی به سرطان مبتلا شده بود؟
فاطمه: بله دختردایی، دخترخاله و خواهرم که توی سرش تومور داشت.
فکر میکردید خودتون یه روز به این بیماری مبتلا شوید؟
فاطمه: اصلاً فکرش رو نمیکردم اگه سرما میخوردم یه استامینوفن هم نمیخوردم میگفتم ضرر داره میرفتم با طب سنتی درمان میکردم داروهای گیاهی میگرفتم میخوردم اصلاً فست فود نمیخوردم دنبال سوسیس و کالباس اینا نبودم و خیلی سنتی زندگی میکردم خیلی متعجب شدم که اصلاً چطور به این بیماری مبتلا شدم ولی خدا رو شکر که الآن خوبم.
وقتی خانوادهات متوجه شدند واکنش شون چی بود ؟ ازت حمایت کردند؟
فاطمه: من شیمیدرمانی میکردم که مادرم فوت کرد الآن ۴ ساله مادرم فوت کرده من هنوز مرگش رو باور نکردم و ۸ ماه بعد هم پدرم فوت کرد دو تا برادر هم دارم که کلاً با من قطع رابطه کردند البته خواهرهای دیگرم هم اینکار رو کردند و اصلاً دیگه ندیدمشون وضعیت مالی خوبی دارند و تحصیلکرده هم هستند خونه هاشون هم تهران هست من بیمارستان امام خمینی درمان میکردم یه کورس تاکسی تا خونه داداشم بود یه سر به من نزدند حال منو نپرسیدند ولی خواهرم که تهرانه حالا نه ازلحاظ مالی چون اون هم ازلحاظ مالی ضعیف هست ولی ازلحاظ روحی کمکم میکرد و دنبال کارام بود. دنبال دارو، تو بیمارستان بیاد بالای سرم خدا خیرش بده خیلی به من کمک کرد.
خانم عباسی چقدر امیدوار بودید که خوب میشید؟
فاطمه: من این بیماری رو اصلاً باور نکردم والانم باورش ندارم و خیلی امید به بهبودی داشتم من انقدر توکلم به خدا بوده و اینقدر خداوند در زندگی من حضورداشته اصلاً برای من سخت نبود همینالانم با توکل به خدا دارم میگذرونم من به خاطر دخترم جنگیدم و پیروزم شدم با همه سختیهایی که داشتم انشالله بهحق این ماه عزیز همه مریضها شفا بگیرند و ما آخرین بیماران باشیم آرزوی من اینه و انشالله که هیچکس مبتلا نشه
چطوری درمان شدی؟ میتونی روند درمانت رو بگی؟
فاطمه: من خیلی به حرف دکترم گوش میدادم هر دارویی که برام مینوشت هر چی که میگفت ریزبهریز انجام میدادم یعنی دکترم میگفت امروز باید شیمیدرمانی بشی امروز باید این دارو رو مصرف کنی هر تاریخی برام تعیین میکرد میگفت فلان تاریخ باید مراجعه کنی من تمام دستورات دکتر رو اجرا کردم مثلاً میگفت باید در تاریخ فلان سونوگرافی بری یا ماموگرافی انجام بدی یعنی تمام تلاشم و میکردم دستورات پزشکم رو انجام بدم. مثلاً همین جلسات پرتودرمانی را میآمدم تهران با برف و یخبندان و سرما حتی یک روز غیبت نداشتم درصورتیکه من بعضی از دوستانم رو میدیدم جلسات پرتودرمانی داشتند میرفتن مسافرت یک هفته نمیومدن ولی من طبق دستور پزشکم نمیگذاشتم فاصله بیفته فقط میومدم بیمارستان امام خمینی خراب بود وگرنه من با همه سختی میومدم دو سال پیش تهران بارانهای سیلآسای شدید میومد من با اون همه سختی میومدم خودم. همیشه میگم چطوری ۳۳ روز پشت سر هم من میومدم و میرفتم یک انرژی مضاعفی داشتم که خودمم باورم نمیشه