هادی می گفت: یکبار در #نجف تصمیم گرفتم که #سه_روز آب و غذا کمتر بخورم یا اصلاً نخورم تا ببینم مولای ما #امام_حسین(ع) در روز عاشورا چه حالی داشت😔.
این کار را شروع کردم. روز سوم حال و روز من خیلی خراب شد😓. وقتی خواستم از خانه🏡 بیرون بیایم دیدم چشمانم سیاهی می رفت. همه جا را مثل دود می دیدم. اینقدر حال من بد شد که #نمی_توانستم روی پای خودم بایستم.
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
🍃شهدا الگوی جاودانگی🍃
● سرلشکر سلیمانی: من در آن لحظهی آخر که 🌹شهیدهمدانی را دیدم، یک لحظه تکان خوردم. فهمیدم که او از شهادتش مطلع بوده است... آنجا با خنده به من گفت که بیا با هم یک عکسی بگیریم؛ شاید این آخرین عکس من و تو باشد. خیلی اهل این کارها نبود که به چیزی اصرار کند و بخواهد مثلا عکسی بگیرد؛ چه از خودش، چه با کس دیگری.
من وقتی این حرف را زد تکان خوردم، خواستم بگویم که شما نروید- از همانجایی که او میخواست برود، من داشتم برمیگشتم.- ولی یک حسی به من گفت خب چیزی نیست، خبری نیست، چیزی به او نگفتم. وقتی که این حالت را در شهید همدانی دیدم، این شعر در ذهنم آمد:
رقص و جولان بر سر میدان کنند
رقص اندر خون خود مردان کنند
چون رهند از دست خود دستی زنند
چون جهند از نقص خود رقصی کنند
این حالت خیلی حالت زیبایی است. قطرهای که به دریا متصل میشود، دیگر قطره نیست؛ دیگر دریاست. ۹۵/۷/۱۴
🌹شهدا را یاد کنیم با صلوات
❤️قال رســــــول الله💚
زیاد #استغـــفار ڪنید در خانــه ها
و مجالسـتان ، سـر سفــــره ها و در
بازارهایتان ، و در مسیر رفت و آمد
هایتان و هر جا ڪه بودید استغفار
ڪنید چرا که شما نمیدانید آمرزش
خـــداوند چه زمانى نازل مىشــود.
#حدیث💚
📚مستدرک الوسائل ج ۵ ص۳۱۹
👇👇
🌸 بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین 🌸
#شهید_مدافع_حرم
سید میلاد مصطفوی 🌺
#راوی_خواهر_شهید
عادت خیلی خوبی داشت معمولا برای هر کار خیری که می خواست انجام بده دو رکعت نماز می خوند.🌱
با این کارش می خواست اثر وضعی روی مخاطب و کارهاش بزاره و همین طور هم می شد. 👌
من برای ازدواجم خیلی سخت گیر بودم
دوست نداشتم از کانون پر مهر خانواده و سایه پدر و مادر جدا بشم.😞
تا اینکه یکی از دوستان سید میلاد به خواستگاریم اومد.
هر چقدر با هام صحبت کرد مجاب نشدم. 😐
تا اینکه یه روز اومد خونه ، آستیناشو بالا زد و رفت وضو گرفت سجاده اش رو پهن کد و الله اکبر گویان مشغول نماز شد✨
دو رکعت نماز خوند نمی دونم چه نمازی خوند و به چه نیتی خوند اما حال عجیبی داشت.🕊
بعد از اینکه نمازش تموم شد اومد نشست کنارم.
خیلی با محبت شروع به صحبت کردن کرد، از علاقش به من گفت و اینکه من رو چقدر دوست داره و ...❤️
کم کم دیدم چشماش پر از اشک شد.همینطور که داشت باهام صحبت می کرد از چشماش اشک میومد.😢
سید بامن که خواهرش بودم خیلی با محبت صحبت کرد و الحمدالله خیلی زود این مشکل حل شد.
نفس سید حق بود ... نسبت به خانواده خیلی با عاطفه بود.🌸
در مراسم ازدواج من خیلی گریه کرد.😔
با اینکه ممکنه خیلی از هم سن و سال های میلاد از روی حیا و غرور و ... هیچوقت اینکار رو انجام ندن.
اما سید قلبش مثل آینه صاف صاف بود.🌷🌱
هنر تمامی شهدا و سید میلاد این بود که با این همه عاطفه از خانواده دل کندند و رفتنند...🕊
✍ از کتاب : مهمان شام
#دو_رکعت_نماز_عشق
@Maddahionlinمداحی آنلاین - سنگ يادبود برام نذاريد - مجتبی رمضانی.mp3
زمان:
حجم:
4.06M
🔳 #شهادت_امام_حسن_مجتبی (ع)
🌴بر روی مزار من کسی نشون نزاره
🌴خاک عالم سر من حسن حرم نداره
🎤 #مجتبی_رمضانی
👌فوق زیبا
7.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ماجرای زنده شدن پسر بچه در #پیادهروی_اربعین در برنامه زنده از زبان پدرش
☑️
#همه_چیزانسان_محبت_است
#اگر_تمام_محبت_انسان_به
#امام_حسین❤️ #تعلق_بگیرد
#کارتمام_است.
#حاج_اسماعيل_دولابی
تمام اعضاى بدن و حتى فڪر انسان
مغلوب #دل اوست دل سـلطان بدن
است؛ هر جا رفت فڪر و دست و پا
هـــــم هـــمانجا مى رونـــد.
#محبت به هـــر جا تعـلق گـيرد تمام
اعضا و جـوارح براى آن ڪار میکنند
دلت را به سوى خـــدا و خوبان خـدا
بفرست هـمه وجودت اصلاح میشود.
گل نرگس:
روزی یک شیخی از کودکی خردسال پرسید :
فرزندم مسجد این محل کجاست ؟
کودک گفت:
آخر همین خیابان،به طرف چپ بپیچید،
آن جا گنبد مسجد را خواهی دید .
شیخ گفت: آفرین فرزند!
من هم اکنون در آنجا سخنرانی دارم،
تو میخواهی به سخنانم گوش دهی ؟
کودک پرسید :درباره چه چیزی صحبت میکنی ،
حاج آقا !؟
شیخ گفت: می خواهم راه بهشت را
به مردم نشان دهم !
کودک خندید و گفت:
تو راه مسجد را بلد نیستی ،
می خواهی راه بهشت را به مردم نشان دهی...!
🎀🎀
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃