فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبتهای این جوان عراقی با غیرت و قدرشناس 😔
سردار دلها که بود؟
دلمان برایت تنگ است. 💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یازهرا 🚩
🔹 استاد پناهیان:
موقع ظهور بی طرف نداریم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی برخی مسئولین خود را بیشتر رسوا میکنند!
واعظی رئیس دفتر رییس جمهور درمورد قلع و قمع صفحات انقلابی در اینستاگرام و ارتباط ان با دولت واکنش نشان داده و این موضوع را تکذیب کرده اما جمله ای گفته که نگرانی ها را بیشتر میکند!
ایشان گفته این کار در دولت قبل انجام میشده نه در این دولت!😳جدای از اینکه بعید است کسی خاطرش باشد در دولت قبل حتی یک صفحه از افراد اثرگذار یا مشهور در اینستاگرام حذف شده باشد، سخن آقای واعظی به این معناست که عملا امکان چنین هماهنگی بین ایران و اینستاگرام برای حذف برخی صفحات وجود دارد! لذا باید از ایشان و وزیر ارتباطات پرسید بیشتر شفاف سازی کنند که چرا از این امکان برای بستن صفحات ضد دین و ضد امنیت ملی استفاده نمیکنند؟
🍃🌹🍃🎋🎋🕊🕊🎋🎋🎋
مدافعان بانوی دمشق 🕊🕊🕊
https://eitaa.com/alvane
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🎋🎋:
رفته بودیم شبی سمت حرم یادت هست ؟😔
خواستم مثل کبوتر بپرم یادت هست ؟🕊
توی این عکس به جا مانده عصا دستم نیست
پیش از آن حادثه پای دگرم یادت هست😔 ؟
رنگ و رو رفته ترین تاقچه خانه مان
مهر و تسبیح و کتاب پدرم یادت هست ؟
خانه کوچکمان کاهگلی بود ، جنون
در همان خانه شبی زد به سرم یادت هست ؟
قصد کردم که بگیرم نفس دشمن را
و جگرگاه ستم را بدرم یادت هست ؟
خواهر کوچک من تند قدم بر میداشت
گریه می کرد که او را ببرم یادت هست ؟
گریه می کرد در آن لحظه عروسک میخواست
قول دادم که برایش بخرم ، یادت هست ؟
راستی شاعر همسنگرمان اسمش بود
اسم او رفته چه حیف از نظرم یادت هست ؟
شعرهایش همه از جنس کبوتر ، باران
دیرگاهی است از او بی خبرم یادت هست ؟
آن شب شوم ، شب مرده ، شب دردانگیز
آن شب شوم که خون شد جگرم یادت هست ؟
توی اروند در آن نیمه شب با قایق
چارده ساله علی ، همسفرم یادت هست ؟
ناله ای کرد و به یک باره به اروند افتاد
بعد از آن واقعه خم شد کمرم یادت هست ؟
سرخ شد چهره اروند و تلاطم می کرد
جستجوهای غم انگیز ترم یادت هست ؟
مادرش تا کمر کوچه به دنبالم بود
بسته ای داد برایش ببرم یادت هست ؟
بعد یک ماه همان کوچه ، همان مادر بود
ضجه های پسرم ، هی پسرم یادت هست ؟
چارده سال از آن حادثه ها می گذرد
چارده سال چه آمد به سرم یادت هست ؟
توی این صفحه به این عکس کمی دقت کن
توی صف از همه دنبالترم یادت هست ؟
لحظ ای بود که از دسته جدا افتادم
لحظه ای بعد که بی بال و پرم یادت هست ؟
اتفاقی که مرا خانه نشین کرد افتاد
و نشد مثل کبوتر بپرم یادت هست ؟
“خدابخش صفادل
🏴🏴🏴🏴🌿🌿🕊🕊🕊
https://eitaa.com/alvane ا
در سینهام دوباره غمی جان گرفته است😔
« امشب دلم به یاد شهیدان گرفته است »😭
تا لحظهای پیش دلم گور سرد بود
اینک به یمن یاد شما جان گرفته است
🕊🕊🌱🌱🌱🌱🌲🌲🌲
من می خواهم در آینده شهید بشوم …
معلم پرید وسط حرف علی و گفت : ببین علی جان موضوع انشا این بود که در آینده می خواهین چکاره بشین ، باید در مورد یه شغل یا کار توضیح می دادی !!! مثلا پدر خودت چه کاره است ؟
آقا اجازه … شهید …😔
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ😱😱👻👻
،(قسمت ۱۲)
♦️مقدمه: با سلام خدمت مخاطبین خوب و محترم کانال...😊
✅از زمانی که ما شروع به نوشتن داستان سرگذشت ارواح کردیم برای خیلی ها سوالات مختلفی پیش اومد که با ما در میون گذاشتن،☺️
من اجمالا یه توضیح مختصری بدم در این مورد که خیلی از ابهامات و تشویشات ذهنی برطرف بشه:😌
💥اول اینکه با توجه به تحقیقاتی که ما داشتیم این داستان سراسر از احادیث و روایات معتبر هست که در قالب داستان برای درک و ملموس بودن برای مردم نوشته شده
که یک درکی هرچند خفیف از اعمال نیک و بد و عالم برزخشون داشته باشن.😢
🍀برای مثال در روایات هست که روزه گرفتن سپر مومن در برابر آتش هست.☺️
در قسمتهای بعدی نویسنده این مطلب رو به زیبایی به تصویر کشیده که برای مومن ملموس باشه. به این شکل که روح میت برای رسیدن به وادی السلام(بهشت) باید در نبرد آخر با گناه بجنگه که یکسری لوازم جنگ و دفاع بهش میدن که ضخامت سپرش بستگی به روزه هایی داشته که در دنیا میگرفته و ... امثالهم.👌
✨و در آخر علمایی مثل آیت الله جعفر سبحانی،و تعدادی از اساتید حوزه ی علمیه قم هم این کتاب رو خوندن و مورد تایید قرار دادن.👌
🙏ان شاالله که ابهامات بر طرف شده باشه و
اما ادامه ی داستان:
💠با شنیدن این حرف، لرزه بر بدنم افتاد و مجبور شدم که با او همراه شوم، به شرط این که من از او جلوتر حرکت کنم و او از پشت سر مرا راهنمایی کند. زیرا دیدن قیافه او برایم نوعی عذاب بود.😏
💥چند قدمی جلوتر رفتم و باز ایستادم و اطراف را نگریستم. حالا دیگر دهانه ابتدای غار هم پیدا نبود. تاریکی و ظلمت بر همه جا حاکم شد. 😢😭
🍂ترس عجیبی در وجودم رخنه کرده بود. گناه را صدا زدم، اما هیچ جوابی نشنیدم. با وحشت برای مرتبهای دیگر صدایش زدم. وحشت و اضطراب لحظهای راحتم نمینهاد.
در اطراف خود چرخی زدم تا شاید راه گریزی بیابم، اما دیگر نه ابتدای دهانه غار را میدانستم کجاست نه انتهای آنرا.😱😱😭
◾️بی اختیار نشستم و مبهوتانه سر به گریبان ندامت فرو بردم. غم و اندوه در دلم لبریز شد، و از دوری و فراق دوست با وفا و مهربانم نیک بسیار گریستم. 😭😭
🌻هنوز چیزی نگذشته بود که صدای پای عابری مرا به خود آورد. گوشهایم را تیز کردم شاید بفهمم صدای پا از کدام سو است. عطر دل نواز نیک قلبم را روشن کرد. و این بار اشک شوق در چشمانم حلقه زد.☺️
💫آغوش گشودم و با خوشحالی تمام او را در آغوش فشردم و تمام ماجرا را برایش بازگو کردم، تا مبادا از من رنجیده خاطر گردیده باشد.☺️
🔆 نیک گفت: من نیز چون تو را در عقب خود نیافتم، از همان راه بازگشتم، به واسطه بوی بدی که در سمت چپ، بر جای مانده بود، از جریان آگاه شدم و در آن مسیر حرکت کردم. اما هر چه گشتم تو را ندیدم.😔
تا اینکه به نزدیک غار رسیدم. گناه را دیدم که از غار بیرون میآمد و چون مرا دید به سرعت دور شد دانستم که تو را گرفتار کرده است، و چون داخل غار شدم صدای ناله را از دور شنیدم، خوشحال شدم و به سرعت به سمت تو آمدم.😉
🌺پس از لحظه ای سکوت نیک ادامه داد:
البته این راهی که آمدی، قبلا برای تو در نظر گرفته شده بود. اما به واسطه توبه ای که کردی این راه از تو برداشته شد هر چند گناه سعی داشت تو را به این راه باز گرداند...😢
✍ادامه دارد...👌👌
@alvane
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ 😱😱👻👻
قسمت ۱۳
🔵عاقبت ریا😱😱
هر طور بود بقیه راه را پیمودیم تا اینکه به محیط باز و وسیعی رسیدیم که باتلاق مانند بود و چون قدم در آن نهادم، تا زانو در آن زمین لجن زار فرو رفتم.😢😩
🔆 نیک که به راحتی می توانست قدم بردارد، با دیدن وضع من به عقب برگشت و از من خواست که دستم را برگردن او آویزم، تا شاید کمکم کند.😥😥
❎دیگر تا دهان در باتلاق فرو رفته بودم و توان فریاد کشیدن و کمک طلبیدن نداشتم،
✨که به ناگاه فرشته الهی پدیدار شد و طنابی را به نیک داد و گفت: این طناب را خودش پیشاپیش فرستاده، کمکش کن تا نجات یابد.☺️
🌻فرشته رفت و نیک بلافاصله طناب را به سمت من انداخت.😊
وقتی باتلاق را پشت سر نهادیم از نیک پرسیدم: مقصود فرشته از اینکه گفت: طناب را خودش فرستاده، چه بود؟😥🤔🤔
🍀نیک گفت: اگر به یاد داشته باشی، ده سال پیش از مرگت، مدرسه ای ساختی که اینک کودکان و نوجوانان در آن به تعلیم و تربیت مشغول اند،خیرات آن مدرسه بود که در چنین لحظه ای به کمکت آمد.☺️
💠پس از تصدیق حرف نیک با قیافه ای حق به جانب، گفتم: من پنج سال قبل از آن نیز مسجدی ساختم، پس خیرات آن چه شد؟😢🤔
✨نیک لبخندی زد و گفت: آن مسجد را چون از روی ریا و کسب شهرت ساختی و نه برای خدا مزدش را هم از مردم گرفتی.😥
❓گفتم: کدام مزد؟! 😥🤔
گفت: تعریف و تمجیدهای مردم، به یاد بیاور که در دلت چه می گذشت وقتی مردم از تو تعریف می کردند! تو خوشبختی آنان را بر خوشحالی پروردگارت مقدم داشتی.😢😒
✅باید بدانی که خداوند اعمالی را می پذیرد که تنها برای او انجام گرفته باشد.👌
حسرت و ندامت وجودم را فرا گرفت و به خود نهیب زدم: دیدی چگونه برای ریا و خودپسندی، اعمال خودت را که می توانست در چنین روزی دستگیر تو باشد، تباه کردی؟!🤔😩😩
🔵مقام شهیدان😊
🔷همچنان حرکت خود را در دل یک دشت بیانتها ادامه میدادیم؛ در حالی که گرمای طاقتفرسای آسمان برای لحظهای قطع نمیشد. خستگیِ راه امانم را بریده بود، دیگر در تنم توان نمانده بود.😥
💥در این هنگام صدایی را از دور شنیدم. سرم را به سمت راست دشت چرخاندم، با صحنه عجیبی مواجه شدم.😢
🌼 صفی از افراد را دیدم که با سرعت غیر قابل تصور پهنه دشت را شکافتند و رفتند. تنها غباری از مسیر آنها باقی ماند.😥
◾️ از تعجب ایستادم و لحظاتی به مسیر غبار برخاسته، نگاه کردم و گفتم: اینها چه کسانی بودند؟!🤔
نیک گفت: اینها گروهی از شهیدان بودند.👌
با شگفتی تکرار کردم: شهیدان ؟!!! 😥🤔
گفت: آری، شهیدان. 😌
گفتم: مقصدشان کجاست؟ 🤔
گفت: وادی السلام.😌
با تعجب سرم را به سمت نیک چرخاندم و پرسیدم: وادی السلام ؟! 😥🤔
گفت: آری.😌
گفتم: ما مدتهاست که این مسافت طولانی و پررنج و محنت را بر خود هموار کردهایم، تا روزی به وادی السلام برسیم؛ 😥😥
آنگاه تو میگویی، آنان با اینچنین سرعتی به سمت وادی السلام در حرکتند؟ مگر میان ما و آنان چه تفاوت است؟ 🤔😥
🌸نیک در حالی که لبخند بر لبانش نقش بسته بود، گفت:
تو در دنیا افتان و خیزان خدا را عبادت میکردی و حالا نیز بایستی با سختی راه را طی کنی. 😥
تو کجا و شهیدان کجا که اولین قطرهای که از خونشان بر زمین مینشیند، تمام گناهانشان را از میان بر میدارد. و راه را بر ایشان هموار میسازد.👌👌
🌺در روز رستاخیز نیز شهیدان، جزو اولین کسانی خواهند بود که به بهشت وارد میشوند آنها راه صد ساله دنیا را یک شبه پیمودند، حالا هم وادی بزرگ برهوت را در یک چشم بر هم زدن طی میکنند.👌👌😌
🍃به مقام شهیدان غبطه بسیار خوردم و زیر لب زمزمه کردم: طوبی لَهُما وَ حُسنُ مَآب...😥😥
✍ادامه دارد..👌👌
@alvane
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ 😱😱👻👻
قسمت ۱۳
🔵عاقبت ریا😱😱
هر طور بود بقیه راه را پیمودیم تا اینکه به محیط باز و وسیعی رسیدیم که باتلاق مانند بود و چون قدم در آن نهادم، تا زانو در آن زمین لجن زار فرو رفتم.😢😩
🔆 نیک که به راحتی می توانست قدم بردارد، با دیدن وضع من به عقب برگشت و از من خواست که دستم را برگردن او آویزم، تا شاید کمکم کند.😥😥
❎دیگر تا دهان در باتلاق فرو رفته بودم و توان فریاد کشیدن و کمک طلبیدن نداشتم،
✨که به ناگاه فرشته الهی پدیدار شد و طنابی را به نیک داد و گفت: این طناب را خودش پیشاپیش فرستاده، کمکش کن تا نجات یابد.☺️
🌻فرشته رفت و نیک بلافاصله طناب را به سمت من انداخت.😊
وقتی باتلاق را پشت سر نهادیم از نیک پرسیدم: مقصود فرشته از اینکه گفت: طناب را خودش فرستاده، چه بود؟😥🤔🤔
🍀نیک گفت: اگر به یاد داشته باشی، ده سال پیش از مرگت، مدرسه ای ساختی که اینک کودکان و نوجوانان در آن به تعلیم و تربیت مشغول اند،خیرات آن مدرسه بود که در چنین لحظه ای به کمکت آمد.☺️
💠پس از تصدیق حرف نیک با قیافه ای حق به جانب، گفتم: من پنج سال قبل از آن نیز مسجدی ساختم، پس خیرات آن چه شد؟😢🤔
✨نیک لبخندی زد و گفت: آن مسجد را چون از روی ریا و کسب شهرت ساختی و نه برای خدا مزدش را هم از مردم گرفتی.😥
❓گفتم: کدام مزد؟! 😥🤔
گفت: تعریف و تمجیدهای مردم، به یاد بیاور که در دلت چه می گذشت وقتی مردم از تو تعریف می کردند! تو خوشبختی آنان را بر خوشحالی پروردگارت مقدم داشتی.😢😒
✅باید بدانی که خداوند اعمالی را می پذیرد که تنها برای او انجام گرفته باشد.👌
حسرت و ندامت وجودم را فرا گرفت و به خود نهیب زدم: دیدی چگونه برای ریا و خودپسندی، اعمال خودت را که می توانست در چنین روزی دستگیر تو باشد، تباه کردی؟!🤔😩😩
🔵مقام شهیدان😊
🔷همچنان حرکت خود را در دل یک دشت بیانتها ادامه میدادیم؛ در حالی که گرمای طاقتفرسای آسمان برای لحظهای قطع نمیشد. خستگیِ راه امانم را بریده بود، دیگر در تنم توان نمانده بود.😥
💥در این هنگام صدایی را از دور شنیدم. سرم را به سمت راست دشت چرخاندم، با صحنه عجیبی مواجه شدم.😢
🌼 صفی از افراد را دیدم که با سرعت غیر قابل تصور پهنه دشت را شکافتند و رفتند. تنها غباری از مسیر آنها باقی ماند.😥
◾️ از تعجب ایستادم و لحظاتی به مسیر غبار برخاسته، نگاه کردم و گفتم: اینها چه کسانی بودند؟!🤔
نیک گفت: اینها گروهی از شهیدان بودند.👌
با شگفتی تکرار کردم: شهیدان ؟!!! 😥🤔
گفت: آری، شهیدان. 😌
گفتم: مقصدشان کجاست؟ 🤔
گفت: وادی السلام.😌
با تعجب سرم را به سمت نیک چرخاندم و پرسیدم: وادی السلام ؟! 😥🤔
گفت: آری.😌
گفتم: ما مدتهاست که این مسافت طولانی و پررنج و محنت را بر خود هموار کردهایم، تا روزی به وادی السلام برسیم؛ 😥😥
آنگاه تو میگویی، آنان با اینچنین سرعتی به سمت وادی السلام در حرکتند؟ مگر میان ما و آنان چه تفاوت است؟ 🤔😥
🌸نیک در حالی که لبخند بر لبانش نقش بسته بود، گفت:
تو در دنیا افتان و خیزان خدا را عبادت میکردی و حالا نیز بایستی با سختی راه را طی کنی. 😥
تو کجا و شهیدان کجا که اولین قطرهای که از خونشان بر زمین مینشیند، تمام گناهانشان را از میان بر میدارد. و راه را بر ایشان هموار میسازد.👌👌
🌺در روز رستاخیز نیز شهیدان، جزو اولین کسانی خواهند بود که به بهشت وارد میشوند آنها راه صد ساله دنیا را یک شبه پیمودند، حالا هم وادی بزرگ برهوت را در یک چشم بر هم زدن طی میکنند.👌👌😌
🍃به مقام شهیدان غبطه بسیار خوردم و زیر لب زمزمه کردم: طوبی لَهُما وَ حُسنُ مَآب...😥😥
✍ادامه دارد..👌👌
@alvane
صبح و باران و غزل در دست دوست
صبح زیبایِ شقایقها بخیر
خنده لبهای تو، یک جرعه عشق
ای گلم! این صبح عاشق ها بخیر
📎سلام، صبحتون شهدایی🌺
فرازی از وصیتنامه
ای امت حزب الله رهبر کبیر را تنها نگذارید و در این راه از جان و مال خود بگذریم ما که از پیغمبر بالاتر نیستیم، مانند ما عمرتان را بگذارید و دست خالی از این جهان هجرت نکنید، ای کاش بیشتر در این دنیا بودم و بیشتر می جنگیدم و طاعت او را بیشتر می کردم.
🌷شـهید محمد بهروز لایقی🌷
ڪوچڪ باش
و
" عاشــــق"
ڪہ عشـق ،
خود مے دانـد
آیین " بزرگـ " ڪردنت را ...
#بزرگ_مرد_کوچک
#خردسالترین_شهید_دفاع_مقدس
#شهید_احمد_نظیف ❤️
#حرف_قشنگ🌱🌼
حاج آقا قرائتی تعریف میکردند که:
فردی گناهکار بود و به او تذکر دادم
او هم جواب داد و گفت:
ای بابا حاج آقا فکر کنم تو خدا را نمیشناسی
خدا خیلی خیلی بخشنده و کریمه!!!
استاد قرائتی هم که الحق و والانصاف استاد
مثال هستند پاسخ داد:
بانکم خیلی خیلی پول داره
ولی تو بری بگی بده میده؟ نه نمیده...!
👈چون حساب و کتاب داره..!!!
#حرف_قشنگ🌱🌼
حاج آقا قرائتی تعریف میکردند که:
فردی گناهکار بود و به او تذکر دادم
او هم جواب داد و گفت:
ای بابا حاج آقا فکر کنم تو خدا را نمیشناسی
خدا خیلی خیلی بخشنده و کریمه!!!
استاد قرائتی هم که الحق و والانصاف استاد
مثال هستند پاسخ داد:
بانکم خیلی خیلی پول داره
ولی تو بری بگی بده میده؟ نه نمیده...!
👈چون حساب و کتاب داره..!!!
🕊🌹🌹🌹🎋🎋🎋🎋:
🍀❣🍀
✅راهی برای گناه نکردن
📝امان نامه از گناه...
💠امیــرالمـومـنین علی (ع) فرمـودند:
🔹هر کس نماز صبح را بر پا دارد و پس از نماز در جایش بنشیند و «سوره توحید» را یازده مرتبه قبل از طلوع خورشید قرائت کند آن روز مرتکب گناه نمےشود، هر چند شیطان به سوی او طمع کند.
📓«ثواب الاعمال، صفحه ۳۴۱»
💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ
♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌹☘🌷
@alvane
✊ خروش اساتید و طلاب انقلابی
🎙 با سخنرانی مستدل، روشنگرانه، انقلابی، مطالبهگرانه و منطقی یکیاز اساتید به نمایندگی از جمع کثیری از اساتید و فضلای انقلابی و مطالبهگرِ حاضر در جمع معاونان و مدیران و عموم کارمندان و حضّار مرکز مدیریت حوزههای علمیه سراسر کشور
🗓 امروز (شنبه) ۶ بهمن ۹۸
🕌 نمازخانه مرکز مدیریت
➕ که با تأیید و تحسین اساتید و معاونین و عموم طلاب همراه شد..
🔻 در این سخنرانی کوتاهِ بینالصلاتین که فریادگر «هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة» حوزه بود، اعتراض حوزه انقلابیِ قم نسبت به موارد زیر، مطرح شد:
1⃣ بیانیه غیرضرور و عجولانه شورایعالی حوزههای علمیه قم با إعمال نفوذ دولتیها، که باعث تحتالشعاع قرار گرفتن أیّاماللّه و حماسه عظیم ملت عراق شد!
2⃣ سکوت، نسبت به اقدام قانونشکنانه ظریف، در ⟨چراغ سبز نشاندادن نسبت به بازگشت سفیر إغت#شاشی 🦊 انگلیسِ خبیث⟩ و ⟨عدم تمکین به مصوّبه مجلس در کاهش روابط در حد کاردار⟩؛
3⃣ سکوت، نسبت به اقدام ذلتبار ظریف، در ⟨دادنِ پالس مذاکره به آمریکا که با پاسخ تحقیرآمیز ترامپ 👺 و تحقیر ملت ایران، مواجه شد⟩؛ که البته امیدواریم إنشاءاللّه این حرکت، سوخت و زمینهٔ مطالبهٔ حضرات، از ⟨شورایعالی⟩ و ⟨مراجع بزرگوار تقلید⟩، جهت محکومیت ⟨اقدامات ذلیلانهٔ وزارت خارجه و پاسخ تحقیرآمیز ترامپ⟩ و ⟨إخراج قاطعانه سفیر إغت#شاشی انگلیس⟩ را فراهم آورد؛ وگرنه طلاب انقلابیِ آتشبهاختیار، دست به اقداماتی خارج از کنترل فرماندهی حوزه خواهد زد..
#حوزه_انقلابی_قم
#حوزه_باید_انقلابی_بماند
@alvane
🔴قرار بود بعد از شهادت حاج قاسم هرکس دم از مذاکرهی با آمریکا زد، دهنش گِل گرفته بشه❗️❌
ای نانجیب حیا کن
آمریکا رو رها کن
ظریف آمریکایی دستگیر باید گردد
خون سلیمانیها محفوظ باید گردد
احتمالا ظریف وصیت کنه که بعد از مرگششششش بجای کفن تو دو متر پرچم آمریکا، انگلیس واسرائیل بگذارنش
انشاالله بزودی زود😡😡😡😡😡😡