eitaa logo
مدافعان بانوی دمشق.شهید مدافع حرم محمد رضا الوانی
167 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
2.5هزار ویدیو
157 فایل
.چی می شود پرچم حرم،برام کفن بشه. سلام من به بی بی شهادتین من بشه.بدون زینبی من نفس نمی کشم تا زنده ام از عشق بی بی دست نمی کشم https://eitaa.com/alvane ا
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام موسی کاظم علیه‌السلام فرمودند: زراعت در زمين هموار مى رويد، نه بر سنگ سخت و چنين است كه حكمت، در دل هاى متواضع جاى مى گيرد نه در دل هاى متكبر. خداوند متعال، تواضع را وسيله عقل و تكبر را وسيله جهل قرار داده است.✨
✨ سر صبح بردن نام حسین بن علی میچسبد: السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ❤ 🙂
🔥❌حرام‌بودن‌نگاه‌به‌نامحرم❌🔥 ازعالمی پرسیدند چه اشکالی دارد انسان به جنس مخالف خود نگاه کند و لذت ببرد؟؟!! اینگونه پاسخ داد: 1⃣_ میبینی‌میخواهی به وصالش نمیرسی 👈🏻 دچار افسردگی میشوی. 2⃣_میبینی‌شیفته میشوی‌عیب هارانمیبینی 👈🏻 ازدواج میکنی طلاق‌میدهی. 3⃣_میبینی‌دائم به اوفکر میکنی 👈🏻 ازیادخدا غافل‌ واز عبادات ‌لذت‌نمیبری‌ 4⃣_میبینی باهمسرت مقایسه میکنی 👈🏻ناراحت میشوی‌بداخلاق میشوی. 5⃣_میبینی‌لذت‌میبری،عادت میکنی 👈🏻چشم‌چران‌میشوی. 6⃣_میبینی عاشق‌میشوی‌ازراه‌حلال‌نمیرسی 👈🏻دچار گناه میشوی. ✍🏻(پ.ن) اسلام دریک کلمه میگوید‌: نگاهت را از جنس مخالف بردار که تیری زهرآلود از سوی شیطان است.
افکار منفی به هر حال به سراغ ما می آیند و کلید اینست گاه آنان را بر زبان نیاوریم و به آنها توجه نکنیم. هرگاه فکر کردید از پس مشکلی بر نمی آیید باید سه کلمه بگویید: خـــدای مـن بـزرگه 🍃🌸 دلتون شاد،عاقبتتون بخیر 🌸🍃
هنگام درست کردن صبحانه، به دیگران فکر کن فراموش نکن کبوتران را غذا دهی هنگام رفتن به جنگ، به دیگران فکر کن فراموش نکن آن‌ها را که در جست و جوی صلح‌اند هنگام پرداخت قبض آب، به دیگران فکر کن به آن‌ها که تنها از ابرها می‌نوشند هنگام رفتن به خانه، به خانۀ خودت، به دیگران فکر کن فراموش نکن آن مردمی را که خانه‌هاشان خیمه‌هاست هنگام خوابیدن و دم شمردن ستاره‌ها، به دیگران فکر کن به آن‌ها که جایی برای خواب نیافته‌اند آن دم که وجودت را با استعارات رهایی می‌بخشی، به دیگران فکر کن آنان که حقی برای صحبت کردن ندارند هنگام فکر کردن به آشنایان دور و نزدیک، در خویش درنگ کن و با خود بگو: ای کاش شمعی بوده باشم در تاریکی
يه فلج قطع نخاعى از خواب كه بيدار میشه منتظره يک نفر بيدار بشه، سرش منت بذاره و ببرتش دستشويى و حمام و كاراى ديگه شو انجام بده. ميدونى آرزوش چيه؟ فقط يكبار ديگه خودش بتونه راه بره و كاراشو انجام بده... يه نابينا از خواب كه بيدار ميشه، روشنايى رو نميبينه، خورشيد و نميبينه، صبح رو نميبينه. ميدونى آرزوش چيه؟ فقط يكبار فقط يكروز بتونه نزديكاش و عزيزاش و آسمون و و زندگى رو با چشماش ببينه... يه بيمار سرطانى دلش ميخواد خوب بشه و بدون شيمى درمانى و مسكن هاى قوى زندگى كنه و درد نكشه... يه كر و لال آرزوشه بشنوه بتونه با زبونش حرف بزنه... يه بيمار تنفسى دلش ميخواد امروز رو بتونه بدون كپسول اكسيزن نفس بكشه... يه معتاد در عذاب آرزوى بيست و چهار ساعت پاكى رو داره... الآن مشكلت چيه دوست من؟ دستتو ببر بالا و از ته قلبت شكرگزارى كن که از قدیم گفتن شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند با تمام وجودت از نعمتايى كه خدا بهت داده استفاده كن تو خيلى خيلى خيلى خوشبختى، غر نزن، ناشكرى نكن. آسونا رو خودت حل كن سختاشم خدا 🔅ﺧﺪﺍﯾﺎ ! 🔹ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﺗﺸﮑﺮ ! 🔹ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺩﯼ ﺗﻔﮑﺮ ! 🔹ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﮔﺮﻓﺘﯽ ﺗﺬﮐﺮ ! 🔶ﮐﻪ : 🔹ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺕ ﻧﻌﻤﺖ ! 🔹ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺍﺕ ﺣﮑﻤﺖ ! 🔹ﻭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺕ ﻋﺒﺮﺕ ﺍﺳﺖ !
✅تنها کسی که در قیامت حسرت نخواهد خورد! ✍از امام صادق علیه السلام پرسیدند: یوم الحسره،کدام روز است که خدا می فرماید: "بترسان ایشان را از روزحسرت"حضرت جواب دادند: آن روز قیامت است که حتی نیکوکاران هم حسرت می خوردند که چرا بیشتر نیکی نکردند. پرسیدند: آیا کسی هست که در آن روز حسرت نداشته باشد؟ حضرت فرمودند: آری،کسی که در این دنیا مدام بر رسول خدا فرستاده باشد. 📚وسائل الشیعه ج۷،ص۱۹۸ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 💠
همراه اولیا این کدو بزنن تا فردا اینترنت رایگان بگیرن *100*64*1#
راوی پدر شهید: همیشه با هم بسيج و مسجد و جلسه‌ی قرآن ميرفتیم. از شش هفت سالگی بسيجی بود. يه شلوار بسيجی ميپوشيد يه تسبيح هم ميگرفت دستش و ميرفت مسجد. خلاصه از بچه‌هايی بود كه در مسجد و جلسه‌ی قرآن بزرگ شد. بعد افتاد توی مسير امام حسین (ع) و هيئت. محمد ده سال در هيئت ابوتراب فعاليت میکرد. . . و راه و رسم زندگی شما به ما فهماند این دنیا هیچ است و همه چیز، آخرت است آخرت... 🌷
مدافعان بانوی دمشق.شهید مدافع حرم محمد رضا الوانی
❤اَللهُ یَعلَمُ ما فِے قُلوبِکُم...❤: #قسمت_هجدهم یک دو سه نشد که ماشین از جاش کنده شد . پشت چشمم و
❤اَللهُ یَعلَمُ ما فِے قُلوبِکُم...❤: محمد : پنجره ی ماشین و تکیه گاه آرنجم کردم یه دستم رو فرمون بود نگاهم و به در مدرسه ریحانه دوخته بودم حدس زدم اگه خودم نرم داخل ریحانه پایین بیا نیست ی دستی ب موهام کشیدم و به همون حالت همیشگی برشون گردوندم از ماشین پیاده شدم تو دلم خدا خدا میکردم زنگ تفریحشون نباشه ! خوشبختانه با دیدن حیاط خلوتشون فهمیدم که همچی امن و امانه در زدم‌و وارد دفتر مدیر شدم بعد اینکه بهشون گفتم اومدم ریحانه رو ببرم سریعا از مدرسه بیرون رفتم و به در ماشین تکیه زدم تا بیاد مدیرشون یکی و فرستاده بود ک به ریحانه بگه من اومدم چند دیقه بعد صورت ماهه خواهرم به چشمام خورد خواستم ی لبخند گرم بزنم ک بادیدن کسی کنارش همونطور جدی موندم ! صدای ریحانه رو شنیدم ک گفت : +سلام داداش یه دیقه واستا الان اومدم توجه ام جلب شد ب دختری ک با تعجب بهم خیره شده بود خیلی نامحسوس یه پوزخند زدم و تودلم گفتم امان از دختر بچه های امروزی ! وقتی ریحانه اومد سمت ماشین ماشین و دور زدم و در طرف راننده و باز کردم و نشستم شیشه پنجره طرفه ریحانه باز بود هنوز درو باز نکرده بودکه دوستش بلند صداش زد: ریحووونن اخمام توهم رفت خیلی بدم میومد دختر جیغ بزنه. و مخصوصا اسم ابجیمو اینجوری صدا کنن! ریحانه جوابش و داد میخواستم بش بگم بشین بریم ولی خب کنترل کردم خودمو کلافه منتظر تموم شدن گفتگوشون بودم دوباره داد زد : +جزوه قاجارو میفرسم برات خواستم اهمیتی ندم به جیغ زدنش که یهو بلند بلندد زد زیر خندههه واییی خداا اگه ریحانه اینجوری میخندید تو خیابون میکشتمش نمیتونستم کاری کنم که از اینجور رفتارا بدم نیاد .هرکاری میکردم ریلکس باشم فرقی نمیکرد و ناخودآگاه عصبی میشدم . ریحانه هم خیلی خوب با خصوصیاتم آشنا بود خندید ولی صدایی ازش بلند نشد دوستش و فاطمه خطاب کرد صدایی که از دوستش شنیدم به شدت برام آشنا بود مخصوصا وقتی جیغ زد ریحانه نشست تو ماشین میخواستم برگردم‌ و یه بار دیگه با دقت ببینم ولی میترسیدم خدایی نکرده هوا برش داره دخترای تو این سن خیلی بچه ان . فکر و خیال الکی تو ذهنشون زیاده با این حال ب دلیل کنجکاوی خیلی زیادم طوری که متوجه نشه ،نگاهش کردم ‌ بعد چند ثانیه پامو رو گاز فشردم و حرکت کردم فکرم مشغول شده بود تمرکز کردم تا بفهمم کجا دیدمش و چرا انقدر آشناست یهوووو بلنددد گفتمممم عهههههههه فهمیدممم بعد چند ثانیه مکث زدم زیر خندهه و تودلم گفتم آخییی اینکه همون دخترس چقدررر کوچولووووو واییی منو باش جدیش گرفته بودم خب خداروشکر الان که فهمیدم همسنه خواهرمه خیالم راحت شد ! توجه ام جلب شد به ریحانه که اخمو و دست ب سینه به روبه روش خیره شده بود با دیدن قیافش خندم گرفت زدم رو دماغش و گفتم _چیهه بازم قهریی ؟؟؟ حق ب جانب سریع برگشت طرفم و گفت: + ۱۰۰ بارررررر صداتتت زدممممم .عه عه عه معلوم نی حواسش کجاست نشنید حتیییی !!!! لپش و کشدم‌و گفتم : _خو حالا توهم حرص نخور جوجه کوچول چش غره داد ک گفتم : _سلام بر زشت ترین خواهر دنیا حال شما چطورههه با همون حالت جواب داد: + با احوال پرسی شما .راسی بابا چطوره .کجاست ؟ _خونس پیش داداش .رفتیم خونه زود اماده شو که بریم. پکر گفت : +چشم _نبینم غصه بخوریا لبخند قشنگی زد و دوباره ب دستش خیره شد ____ رسیدیم خونه داداش علی برامون ناهار و آماده کرده بود ما که رسیدم خونه خیالش راحت شد ورفت سر کارش خیلی زود آماده شدیم و بعد خوردن ناهار اینبار با پدرم نشستیم تو ماشین بابام اولین الگوی زندگی بود واز بهترین آدمایی که میشناختم !!! حاضر بودم جوونمم بدم تا کنار ما بمونه داغ مادرمون نفس گیر بود وطاقت غمِ دیگه ای رو نداشتیم ...... یکی دوساعت بود که تو راه بودیم بی حوصله به جاده خیره شده بودم بابا خواب بود صدای زنگ موبایل ریحانه همین زمان بلند شد از توآینه نگاش کردم و گفتم کیه ؟ صداشو قطع کرده بود و به صفحه اش نگا میکرد وقتی دیدم جواب نمیدع دستم و بردم پشت تا گوشی و بده بهم بی چون و چرا موبایلش و گذاشت کف دستم تماس قطع شده بود گوشی و گذاشتم روی پام ک اگه دوباره زنگ زد جواب بدم چند ثانیه بعد دوباره زنگ خورد جواب دادم و گفتم:الو؟ بازم قطع شده بود .بعد چندلحظه زنگ خورد حدس زدم مزاحمیه و بازیش گرفته واسه همین لحنم و ملایم کردم و گفتم : _ سلام وقتی جواب نداد اماده شدم هرچی میتونم بگم ک صدای نازک ودخترونه ای مانع حرف زدنم شد گفته بود:الو بفرمایین حدس زدم از دوستای ریحانه باشه وقتی ب جملش فکر کردم .یهو منفجر شدم گوشی وازخودم فاصله دادم و لبم و به دندون گرفتم تا صدام بلند نشه ریحانه که قیافه سرخمم و دید دستپاچه گفت : +کیه داداش دوباره گوشی و کنار گوشم گرفتم.... :فاطمه زهرا درزی وغزاله میرزاپور