eitaa logo
مدافعان بانوی دمشق.شهید مدافع حرم محمد رضا الوانی
165 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
2.6هزار ویدیو
162 فایل
.چی می شود پرچم حرم،برام کفن بشه. سلام من به بی بی شهادتین من بشه.بدون زینبی من نفس نمی کشم تا زنده ام از عشق بی بی دست نمی کشم https://eitaa.com/alvane ا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸امام جعفرصادق(ع) اگه مى خواى همسرت بیشتردوست داشته باشه جوریکه همه به رابطتتون غبطه بخورن ★با ایمان کامل مداومت کن به↯ ⇜۞سوره↯مبارکه۞⇝ شهید محمد رضا الوانی https://eitaa.com/alvane
از🌹امام محمدباقرع جهت دردپا آیات7-1سوره فتح خوانده شود. 💕یافتن مناسب آیات7-1سوره فتح رابازعفران برلباس دختربنویسندازدواج کند @alvane
به رسم رفاقت دعای شهادت: : ما روی مسئله‌ی شهدایمان انصافاً ڪم‌ڪاری ڪردیم ... بہ نظر می‌رسد ڪه این ڪار را هم بایستی سپرد به جناح فرهنگیِ مؤمنِ انقلابیِ مردمیِ خودجوش ♥️ : 🆔@alvane
کانال ⚘شهدایی⚘ قرارگاه شهدایی شقایقهای بیقرار شهیدان را شهیدان میشناسند... شاید ⚘شهید⚘بعدی توباشی!!! بیا به سکوی پرواز شقایقها به امید شفاعت شهدا کلیک کنید 👇 https://eitaa.com/alvane
خادم الزهـــ🍃🌸🍃ــــرا: ✨﷽✨ ✅ " " ♨ شوهر خواهرش می گفت: تازه وارد دانشکده نیروی هوایی شده بود که یه روز با من تماس گرفت و گفت: فلانی لطفا بیا تهران. کار واجبی دارم. 💠 نگرانش شدم. مرخصی گرفتم و رفتم تهران. به دانشکده که رسیدم، رفتم آسایشگاه پیش عباس. 💢 بعد احوال پرسی گفت: شما مسوول آسایشگاه ما رو می شناسی. بی زحمت برو راضیش کن تا منو از طبقه دوم بیاره طبقه اول. 🌀 گفتم: قضیه چیه عباس؟ تو که یه سال بیشتر اینجا نیستی! گفت: می دونی چیه؟ راستش آسایشگاهمون به آسایشگاه خانم ها دید داره. نمیخوام به گناه بیفتم. ♨ وقتی قضیه رو به مسوول آسایشگاه گفتم، خنده اش گرفت و گفت: طبقه دوم کلی طرفدار داره ولی چشم به خاطر شما میارمش پایین. ✍ " ، از بین بردن زمینه های گناه است." 📚 علمدار آسمان (خاطرات شهید عباس بابایی) : 🆔@alvane
🌸🌿 ♨️ 🔹بعد از دایر شدن مجتمع‌هاے آموزشے رزمندگان در جبـهه، اوقات فراغت از جنگ را به تحصیل📖 می‌پرداختیم 🔹یکی از روزهای تابستان برای گرفتن امتحان ما را زیر سایه درختی جمع کردند. بعد از توزیع ورقه‌های امتحانی مشغول نوشتن شدیم📝 🔹خمپاره اندازهای دشمن☄ همزمان شروع کرده بودند. یک خمپاره در چند متریمان به زمین خورد🔥 همه بدون توجه، سرگرم جواب دادن به سؤالات بودند☺️ 🔹یک ترکش افتاد روی ورقه دوست بغل دستیم و چون گرم بود قسمتی از آن را سوزاند؛ ورقه را گرفت بالا و به ممتحن گفت: برگه من زخمی شده باید تا فردا به او مرخصی بدهی !😅 🔹همه خندیدند و شیطنت دشمن را به چیزی نگرفتند😂 شهید محمد رضا الوانی https://eitaa.com/alvane