eitaa logo
مدافعان بانوی دمشق.شهید مدافع حرم محمد رضا الوانی
168 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.5هزار ویدیو
146 فایل
.چی می شود پرچم حرم،برام کفن بشه. سلام من به بی بی شهادتین من بشه.بدون زینبی من نفس نمی کشم تا زنده ام از عشق بی بی دست نمی کشم https://eitaa.com/alvane ا
مشاهده در ایتا
دانلود
پیامبر خدا درباره ملت ایران چه فرمودند؟((ان عن یمین الله عزوجل ـ او عن یمین العرش ـ قوما منا على منابر من نور وجوههم من نور, وثیابهم من نور, تغشى وجوههم إبصار الناظرین دونهم, قال إبوبکر: من هم یا رسول الله؟ فسکت, فقال الزبیر: من هم یا رسول الله؟ فسکت, فقال عبدالرحمن:من هم یا رسول الله؟ فسکت, فقال على علیه السلام من هم یا رسول الله؟ فقال: هم قوم تحابوا بروح الله على غیر انساب و لا اموال اولئک شیعتک و انت امامهم یا على!امام محمدباقر (ع) فرمود:روزی پیامبر (ص) در حضورعده ای از اصحاب خود فرمود در روز قیامت از طرف راست عرش الهی عده ای بر منبرهستند که صورتشان از نور ولباسشان از نور است بطوری که نور آنها چشم مشاهده کنندگان را خیره می کند. ابوبکر گفت اینها کیستند.پیامبر(ص) حرفی نزد.زبیر گفت اینهاکیستند؟باز حرفی نزد.عبدالرحمن گفت اینها کیستند؟باز حضرت ساکت ماند.علی( ع) عرض کرد اینهاکیستند؟پیامبرخدا فرمود اینها مردمی هستند که دوستدار روح الله هستند.بدون اینکه با او فامیل باشند.یا او به آنها اموالی بدهد.آنها شیعیان توهستندوتو امام آنها هستی ای علی.(بحار الانوار علامه مجلسى, ج65, ص139چاپ موسسه الوفإبیروت
قسمتی از وصیتنامه سردار سلیمانی:خدایا! تو را سپاس میگویم بخاطر نعمت‌هایت🤲 ▫️خداوندا! تو را سپاس که مرا صلب به صلب، قرن به قرن،از صلبی به صلبی منتقل کردی و در زمانی اجازه ظهور و وجود دادی که امکان درک یکی از برجسته‌ترین اولیائت را که قرین و قریب معصومین است، عبد صالحت، خمینی کبیر را درک کنم و سرباز رکاب او شوم
خواب حکما و فلاسفه در جلسه ای که در اواخر سال 1328 ه.ش به مناسبت ولیمه ولادت نخستین فرزند محقق معاصر آقای علی دوانی در منزل ایشان تشکیل شد، حضرت امام خمینی(ره)و حاج آقا عبدالله آل آقاتهرانی حضور داشتند. یکی از علمای حاضر در این جلسه رو کرد به مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی و گفت: شنیده ام خواب شگفتی دیده ای؟ برای حاج آقا(امام)هم نقل کرده ای؟ حاج آقا مصطفی نگاهی به امام کردو منتظر اجازه ایشان شد. حاج آقا عبدالله گفت: حاج آقا مخالفت نمی کنند، برای بعضی نقل کرده ای، حالا بگوتا همه بشنوند. آن مرحوم در حالی که طبق معمول لبخندی بر لب داشت، بازنگاهی به والد معظمش کرد و گویا از اظهار آن رویا ابا داشت و منتظربود امام اجازه دهند و برای شنیدن آن آماده باشند، همه منتظربودند و مرحوم شهید سیدمصطفی متحیر بود که بگوید یانگوید؟ مرحوم حاج عبدالله به امام گفتند: حاج آقا! اجازه دهید خواب رانقل کند. امام تبسمی نمودند و فرمودند: خوب، بگو. مرحوم حاج آقا مصطفی با آن صراحت لهجه و فصاحت و طلاقت لسان مع الوصف با یکی دوبار لکنت زبان، گفت: چند شب پیش در عالم رویا دیدم در مجلسی هستم که تمام حکما و فلاسفه به ترتیب نشسته اند. هیبت عجیبی آن جلسه را گرفته بود. خوشحال بودم که این همه عالم را در یک جا جمع می بینم. در همین حال دیدم شما(امام خمینی) وارد شدید و آن حکیمان و فلاسفه همه با مشاهده شما از جای برخاستند و به استقبالتان آمدند و شما را بردند درصدر مجلس نشانیدند. آقایان حاضر در مجلس گوش می دادند و گاهی به مرحوم حاج مصطفی که شیوا و شیرین سخن می گفت و گاهی به امام که نگاهشان پایین بود و آن خواب را گوش می دادند; نگاه می کردند!
ایه الله ملا على همدانی گفت:ابوذر كمى آرام!» آية الله ‏العظمى حاج آقا روح الله خمينى در مسجد اعظم،طرف صبح درس فقه مى‏فرمودند. ظاهرا بحث ‏بيع و معاطاة و مكاسب بود.جلسه مملو از شيفتگان معارف اسلامى،شايدبيشتر از هزار نفر در درس مى‏نشستند.پس از يك ساعت تدريس،سپس قرائت ‏حمدو سوره به روح آية الله بروجردى كه قبرش در راهرو مسجد اعظم، قرار دارد،نعلين ‏خود را مى‏پوشيدند و نوعا پياده و تنها راه مى‏افتادند و گاهى هم سوار تاكسى. دم درب ‏مسجد در كنار مقبره آية الله بروجردى،خواستم پيام آية الله همدانى را رسانده باشم. چون تا دم درب،مراجعات و رفع اشكالات درسى و توضيحات لازم فقهى ادامه‏داشت.ايشان پس از رفع اشكالات،با طمانينه و آرامش به طرف درب حركت مى‏كردند. و مشغول قرائت‏ حمد و سوره مى‏ شدند.سپس راه مى‏ افتادند.هنگام قرائت‏حمد وسوره بود. جلو رفتم و سلام عرض نموده و گفتم:من از همدان مى ‏آيم،حضرت آية الله ‏آخوند ملا على، سلام شفاهى به حضرت عالى داشتند و به اينجانب ماموريت دادند كه‏ پيام كوتاه او را نيز شخصا به محضر حضرت عالى برسانم. فرمودند:چه پيامى؟ گفتم:فرمودند وقتى خدمت آقا رسيدى سلام مرا مى‏رسانى،به ايشان بگوئى: «ملا على گفت:ابوذر كمى آرام!»ايشان پرسيدند:آقاى آخوند حالشان خوب بود؟ عرض كردم:الحمد لله.فرمودند:شما باز به همدان باز مى‏گرديد؟گفتم:آرى،ولى چندماه ديگر در ماه رمضان.فرمودند:هر وقت‏به خدمتشان رسيدى،ضمن ابلاغ سلام،ازقول اينجانب به محضر ايشان مى‏رسانى كه فلانى مى‏ گفتند: «سلمان!كمى حركت، كمى قدم به پيش!»همين و بس. اين دو جمله پر معنا و پرمحتوا،از دو شخصيت ‏روحانى و بزرگوار آن روز،به صورت رمزى تبادل پيدا كرد.هنگام بازگشت‏ به همدان،متن پيام را به محضر آية الله آخوند رساندم.ايشان تبسم كردند و بس و چيزى‏ نفرمودند.
سوال:من جوانی هستم دنبال دختر خوب می گردم. چه جوری می توانم به این هدفم دست پیدا کنم؟جواب:چون مساله ازدواج مساله بسیار مهمی است بطوری که در روایات امده بهترین نعمتی که خداوند به شخصی بدهد ،همسر خوب است و از طرفی همسر بد باعث بدبختی انسان میشود که در روایت است پیامبر خدا روزی هفت بار می فرمود خدایا بتو پناه می برم از همسری که قبل از اینکه پیر شوم مرا پیر کند!لذا باید در این مساله دقت نمود و بهتر است سفری به مشهد مقدس نموده و در حرم امام رضا علیه السلام از حضرت بخواهید واسطه پیش خداوند مهربان شوند تا همسر خوبی نصیب گردد من خودم همین کار را کردم .هم حرم امام رضا علیه السلام مشرف شدم و هم نذر کردم در صورت براورده شدن حاجتم،یک میلیون صلوات و پنج ختم قران کریم و یکماه روزه انجام دهم . خداوند هم بواسطه امام رضا علیه السلام همسر خیلی خوبی نصیبم نمود.🤗
شرافت ماه رجب در کلام مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی - نویسنده: آیةالله میرزا جواد ملکی تبریزی این ماه از جهات متعدد اهمیت دارد، از جمله اینکه از ماههای حرام بوده و ولادت امیرالمومنین علیه السلام و بعثت پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در این ماه واقع شده است و شب اول آن يكى از چهار شبى است كه تأكيد به شب زنده‌داری و عبادت شده است. پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمودند: «در آسمان هفتم فرشته‌اى با نام «داعى» وجود دارد که در هر شب اين ماه تا صبح مى‌گويد: خوشا بحال تسبيح كنندگان خدا، خوشا بحال فرمانبرداران خدا. خداى متعال مى‌فرمايد: همنشين كسى هستم كه با من همنشينى كند، فرمانبردار كسى هستم كه فرمانبردارم باشد و بخشنده خواهان بخشايش هستم. ماه ماه من بنده بنده من و رحمت رحمت من است. هر كسى در اين ماه من را بخواند او را اجابت مى‌كنم و هر كس از من بخواهد به او مى‌دهم و هر كس از من هدايت بخواهد او را هدايت مى‌كنم. اين ماه را رشته‌اى بين خود و بندگانم قرار دادم كه هر كس آن را بگيرد به من مى‌رسد». اذکار و دعاهای ماه رجب متن اصلی: ذکرها و دعاهای ماه رجب در کلام مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی - نویسنده: آیةالله میرزا جواد ملکی تبریزی از اعمال مهم رجب اذکار و ادعیه این ماه می‌باشد که عبارتند از: هزار مرتبه ذکراستغفر اللّه ذا الجلال و الإكرام من جميع الذنوب و الآثام در این ماه که موجب غفران تمام گناهان می‌شود. قرائت ده‌هزار مرتبه یا هزار مرتبه سوره توحيد در این ماه، در روايتی ذکر شده: «كسى كه هزار بار آن را بخواند روز قيامت عمل هزار پيامبر و هزار فرشته را مى‌آورد. و هيچكس نزديكتر از او به خدا نيست مگر كسى كه بيشتر از او آن را خوانده باشد. و ثواب خواندن اين سوره در رجب چندين برابر است.» هزار مرتبه ذکر «لا اله الا اللّه» هزار مرتبه ذکر «سبحان اللّه» صد مرتبه ذکر «أستغفر اللّه الّذي لا اله الا هو وحده لا شريك له و اتوب إليه» ذکر«عظم الذّنب من عبدك فليحسن العفو من عندك» در سجده‌های ماه رجب به تبعیت از امام سجاد علیه السلام که این ذکر را می‌گفتند. بعد از هر نمازى بگويد:«يا من ارجوه لكلّ خير و آمن سخطه عند كلّ شرّ، يا من يعطى الكثير بالقليل يا من يعطي من سئله يا من يعطي من لم يسئله و من لم يعرفه تحنّنا منه و رحمة أعطني بمسألتي إيّاك جميع خير الدّنيا و جميع خير الآخرة و اصرف عنّي بمسألتي إيّاك جميع شرّ الدنيا و شرّ الآخرة فإنّه غير منقوص ما أعطيت و زدني من فضلك يا كريم»سپس با دست چپ محاسن خود را گرفته و انگشت سبابه دست راست خود را حركت داده و گريه كند و بگويد:«يا ذا الجلال و الإكرام يا ذا النّعماء و الجود يا ذا المنّ و الطّول حرّم شيبتي على النّار»
در روایتی امام محمد باقر(ع) یکی از بایسته‌های رفتاری مؤمنان در آخرالزمان را مواسات و آن را مصداق عمل صالح معرفی کرده اند. 🌷حضرت ذیل سوره عصر می فرمایند: «منظور از «وَ اَلْعَصْرِ؛ سوگند به عصر» عصر خروج قائم است. درباره «إِنَّ اَلْإِنْسٰانَ لَفِی خُسْرٍ؛ همانا انسان در خسران است» می فرمایند: یعنی دشمنان ما دچار خسران هستند. و منظور از عمل صالح در فراز «وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ» مواسات و یاری‌رسانی به برادران مؤمن است. 🌹 إنَّ اَلْإِنْسٰانَ لَفِی خُسْرٍ، یعنی: أعداءنا. إِلاَّ اَلَّذِینَ آمَنُوا، یعنی: بآیاتنا. وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ، یعنی: بمواساه الإخوان…» 📚 کمال‌الدین و تمام‌النعمه شیخ صدوق، ج2، ص656.
اخیرا جناب مولوی عبدالحمید درخواست کرده‌اند چرا اجازه نمی‌هید اهل سنت هم بتوانند رئیس‌جمهور شوند و قانون اساسی در این خصوص عیب دارد 🏵 یکی از اساتیدبرجسته کشور با مراجعه به سایت ایشان پاسخی منطقی دادند. با توجه به اینکه مدیران سایت این پاسخ را منتشر نخواهند کرد لطفا شما رسانه باشید و منتشر کنید 🏵 سلام علیکم بنده در خصوص صحبت های مولوی عبدالحمید نکته ای رو می خواستم تا به ایشون برسونید. همانطور که می دانید پس از رحلت پیامبر اسلام حکومت در اختیار اهل سنت بوده و هم اکنون نیز حکومت قریب به اتفاق کشورهای اسلامی در اختیار اهل سنت است. ثمره نوع نگاه و تفکر اهل سنت طی 1400 سال این بوده که تمامی کشورهای اسلامی مستعمره کشورهای چپاولگر شده و فلسطین از کف مسلمان ها خارج شده و حکومت های مسلمان اهل سنت روابط خود را با اسرائیل کودک کش عادی سازی می کنند. سوال بنده این است که در ام القرای اهل سنت یعنی عربستان سعودی اجازه می دهند شیعیان مانند شما به راحتی خطبه نماز جمعه بخوانند و عملکرد حکومت را زیر سوال ببرند و از حکومت هم طلبکار باشند یا اینکه کوچکترین انتقاد از سوی شیعیان نتیجه اش تخریب خانه ها و گردن زدن شیعیان خواهد بود. هم اکنون که بیش از 40 سال از حاکمیت شیعه بر این مملکت می گذرد کشور ایران به عنوان الگویی برای جهان قرار گرفته که حتی کشورهای اسلامی سنی هم حسرت آن را می‌خورند و این موضوع را هم در اظهارات خود نمی توانند پنهان کنند. آقای مولوی عبدالحمید شیعیان 1400 سال بر عملکرد فضاحت بار اهل سنت بر جهان اسلام صبر کردند. لطف کنید شما هم 1400 سال سکوت کنید تا شیعیان هم کارشان را بکنند و بعد از 1400 سال دیگه نسبت به حکومت داری شیعیان قضاوت کنید.
*ختم بسیار بسیار مجرب از فردا ۲۵ بهمن ماه* یک پیشنهاد عالی 👇👇👇 ان شاءالله دعا برای فرج امام زمان علیه السلام در اولویت حوائج همه ما باشد . ختم فوق العاده مجرب 14هزار ذکر شریف " یا جواد الائمه ادرکنی " بردارین از ۲۵ بهمن تا ده روز بعد که ولادت با سعادت امام جواد الائمه (علیه السلام) است تمام کنید. در این ده روز ان شاءالله روز ولادتشان بهترین عیدی را به شما عطا میفرمایند. میدانید که برای حاجتهای مادی و دنیوی(شغل و مسکن و قرض و ازدواج و ....) توسل به امام جواد الائمه (ع) خیلی کارگشاست.و بسیار مجرب است ؟! دقت بفرمائین ختم 14هزار ذکر شریف یا جواد الائمه ادرکنی "چله" نیست. مهم نیست روزی چند مرتبه فقط آن تعدادش مهم است که 14هزار تا شود. سعی کنید کم و زیادش نکنید. ختمها رو طبق دستور خاصی که گفته شده است قرائت فرمائید. حتما حکمتی دارند. ولی میتوانید تقسیم کنید در این ده روز، یعنی روزی هزار و چهارصد مرتبه بگوئید (یعنی روزی ۱۴ دور تسبیح) تا روز ولادت با سعادت امام جواد (علیه السلام) ختمتان تمام شود. این پیام را اگر تمایل داشتین برای دوستانتان نشر دهید شاید بسیاری از خوبان خداوند اطلاع ندارند اول ماه رجب چه زمانی است و این ختم رو شاید خیلی از خوبان خداوند اطلاع ندارند و ندانند. لازم به ذکر است این ختم بسیار مجرب است و تجربه شده است ان شاءالله که به حق میوه دل امام رضا (علیه السلام) امام جواد الائمه (علیه السلام) حاجت دلتان با حکمت خداوند یکی باشد تا دلتان شاد شود و امام جواد الائمه (علیه السلام) روز ولادت با سعادتشان با دستان مبارکشان عیدیتان را عطا فرمایند اگر این توفیق الهی نصیبتان شد و این ختم مجرب را انجام دادین این بنده حقیر را از دعای خیرتان محروم نفرمائید که بسیار محتاج دعای خیر شما هستم. زیارت کربلا نصیبتان ان‌شاءالله التماس دعای فرج و خیر یا علی مدد
زائیدن گرگ باوفا مرحوم شیخ مفید رحمه اللّه علیه به نقل از محمّد بن مسلم – که یکى از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام و از راویان حدیث است – حکایت کند: روزى به همراه حضرت ابوجعفر، امام محمّد باقر علیه السلام از شهر مدینه طیّبه به سوى مکّه معظّمه حرکت کردیم ؛ من سوار الاغ بودم و حضرت بر قاطرى سوار بود. در بین راه ، ناگهان گرگى از بالاى کوهى نمایان شد و کم کم جلو آمد تا نزدیک ما رسید و حضرت متوقّف شد. گرگ نزدیک تر آمد و سپس دست هاى خود را بلند کرده و بر زین قاطر نهاد و سر خود را تا نزدیک گوش امام باقر علیه السلام بلند کرد و حضرت نیز سر خود را فرود آورد؛ و گرگ لحظاتى در گوش حضرت سخنانى را مطرح و نجوا کرد. آن گاه امام علیه السلام گرگ را مخاطب قرار داد و فرمود: برو، مشکل تو را حلّ کردم . پس از آن ، گرگ با سرعت برگشت و از آنجا دور شد. من از مشاهده چنین صحنه اى در حیرت و تعجّب قرار گرفته و به امام محمّد باقر علیه السلام عرضه داشتم : یاابن رسول اللّه ! چیز بسیار عجیبى را دیدم ، جریان چه بود؟! حضرت فرمود: گرگ به من گفت : اى پسر رسول خدا! جفت – همسر – من در این کوه مى باشد؛ و باردار است و هم اکنون درد زائیدن بر او بسیار سخت شده است . از خداوند متعال بخواه تا زائیدن را بر آن آسان و ساده گرداند. و همچنین از خدا درخواست نما، تا نسل مرا بر هیچ یک از دوستان و شیعیان تو مسلّط نگرداند. و در نهایت ، من به آن گرگ گفتم : خواسته ات را انجام دادم ، و حاجتش برآورده شد
نجات از جهنم ! امام پنجم عليه السلام : بنده اى را بمدت هفتاد خريف كه هر خريفى معادل هفتاد سال است، در جهنم عذاب مىكنند . سپس آن شخص دعا مىكند كه: خدايا ! بحق محمد و اهل بيتش عليهم السلام ، بمن رحم كن ! خداوند به جبرئيل وحى مىكند كه: نزد بندهام فرود آى و او را از جهنم بيرون بياور ! جبرئيل مىگويد: خدايا ! چگونه داخل آتش جهنم گردم؟ خداوند مىفرمايد: امر كرده ام كه آتش براى تو سرد باشد . جبرئيل مىپرسد: خدايا ! نمىدانم در كجاى جهنم واقع است؟ خدا مىفرمايد: او در چاهى در سجيّن است . جبرئيل فرود مىآيد و آن شخص را در حاليكه بر صورت افتاده است، بيرون مىآورد . خداوند به او مىفرمايد: چند مدت در آتش بودى؟ مىگويد: نمىتوانم مدت آنرا حساب كنم . خداوند مىفرمايد: بعزت و جلالم سوگند ! اگر دعا نمىكردى، بودن تو را در آتش طولانى مىكردم . ولى من بر خود حتم كرده ام كه هر شخصى مرا بحق محمد صلى الله عليه وآله و اهل بيتش عليهم السلام ، سوگند دهد، او را بيامرزم . و امروز تو را آمرزيدم...
نجات بر اثر توسل به پیامبر اکرم(ص)! ☘️آیت الله محمد تقی بهلول که بخاطر مبارزه با رضاخان به افغانستان فرار کرد وانجا با توصیه رضاخان دستگیر و سالها زندانی شدمی فرمودند: 🔰در افغانستان شب اولی که بنده را در زندان انفرادی جا دادن، محل حبسم پر از حشراتی بود که در افغانستان به خسک و در ایران به سرخک و ساس شهرت داشت. 🔷این حشره کوچک و سرخ رنگ است خیلی بد بوست و گزیدن بدی دارد هر جای بدن را که بگذرد آبله می‌زند و تا یک ساعت می سوزد و میخارد. ⚫️به مدت سه روز در اثر وجود این حشرات و نتوانستم بخوابم شب سوم وقت سحر با خدا مناجات کردم و از آن بلا نجات خواستم و در حال گریه گفتم: ☘️خدایا من حاضرم در راه دین هر زحمتی را قبول کنم در صورتی که از آن زحمت بدین فایده برسد. ♨️ اگر گزیدن این حشره ها برای پیشرفت دین اثری داشت من نجاتی نمی‌خواستم و صبر میکردم... 💠 ولی چون تحمل این زحمت هیچ نفعی به حال دین ندارد به آبروی حضرت محمد این بلا را از سر بنده ات رفع بنما. 🔆در حین مناجات و گریه خوابم برد وقتی بیدار شدم آفتاب بر آمده بود و نماز صبحم قضا شده بود. دیدم هیچ جای بدنم خارش نداشت و آبله نزده و جانوری آن را نگزیده بود. 🔵سپس دیدم که سرتاسر حجره را مورچه های بسیار کوچک گرفته اند به طوری که دیوارهای سفید سیاه دیده می‌شد چنانکه گویی شال سیاهی روی دیوار کشیده شده ... ☑️مورچه‌ها حشره ها را تعقیب می‌کردند و میکشتند و تخم های آنها را هرجا بین شکاف های در و دیوار بود از بین می‌بردند. ظهر همان روز نه از حشره ها اثری بود و نه از مورچه ها. بعد از آن تا آخر تابستان آن سال در آن حجره از این حشره ها دیده نشد...
درموقع عطسه چه بگوییم مردى در خدمت حضرت باقر عليه السلام عطسه زد گفت : (الحمداللّه ) امام باقر عليه السلام جواب عطسه او را نداد و فرمود: از حق ما كاست . آنگاه فرمود: چون يكى از شما عطسه كرد بگويد: الحمدللّه رب العالمين و صلى اللّه على محمد و اهل بيته .
🆕 عرضه نسخه جدید اندروید ضمن تبریک حلول و سالروز (ع)، با شماره ورژن 4.7 به کاربران عزیز تقدیم می‌شود ✅ مهم‌ترین ویژگی‌های نسخه جدید عبارتند از: 🔹 ارائه کانال رسانه محور 🔸 نمایش کانال‌های رسانه محور در تب مجزا 🔹 نمایش پست‌های کانال در حالت کاوش (تمام صفحه) 🔸 قابلیت پخش خودکار ویدئوها در نمای کاوش 🔹 امکان ویرایش رسانه 🔸 امکان تنظیم ورود دو مرحله‌ای 🔹 امکان مخفی کردن زمان آخرین بازدید 🔸 ارتقای قابلیت‌های جستجوی پیشرفته ابری 🔹 امکان جستجو در کل پیام‌های شخصی و گروه‌های عادی 🔸 افزایش تعداد نتایج ارائه شده در جستجوی شناسه‌ها یا عناوین کانال‌ها 🔹 نمایش تعداد خوانده‌نشده‌ها بر اساس تعداد گفتگو بجای تعداد پیام 🔸 بهبود سرعت همگام‌سازی در اولین اجرا 🔹 رفع مشکل الصاق متن به رسانه در اندروید 10 🔸 امکان افزودن به علاقمندی‌ها از داخل گفتگو 🔹 پشتیبانی از قالب‌بندی متن در نسخه‌های قدیمی اندروید 🔸 بهبود شیوه گزارش تخلفات 🔹 رفع باگ‌ها و ایرادات گزارش شده ✴️ این نسخه از طریق یعنی فروشگاه‌های اندرویدی کافه بازار، مایکت و چارخونه و نیز از طریق وب‌سایت رسمی ایتا به نشانی زیر نیز قابل دریافت است: http://www.eitaa.org/dl •┈••✾••┈• 🔰کانال رسمی اطلاع‌رسانی ایتا: https://eitaa.com/eitaa
همه مرتد مىشدند ! امام هادى عليه السلام : اگر بعد از غيبت قائم عليه السلام ، علماء نباشند كه از دين الهى دفاع كرده و بندگان خدا را از دست ابليس نجات بخشند، همه مرتد مىشدند
*🔹۶۰ گیگ اینترنت هدیه بمدت شش ماه در انتظار دانشجویان و طلاب* 🔹دانشجویان و طلاب ۲ هفته وقت دارند برای دریافت این بسته در سامانه ictgifts.ir ثبت‎نام کنند و ظرف ۲ هفته بسته برای آن‎ها فعال می‎شود 📌لطفا برای همکلاسی ها ارسال نمایید ✒️یاحق
اكنون به دست شما ايمان مى‏آورم يحيى بن هرثمه مى‏گويد : « متوكل مرا احضار كرد و گفت : سيصد نفر سرباز بردار و به كوفه برو و افراد اضافى را در آنجا بگذار و از راه بيابان به مدينه برو و امام هادى عليه‏السلام را با احترام نزد من بياور ! من به طرف كوفه حركت كردم . در ميان افرادم كاتبى بود كه شيعه بود و خودم بر مذهب حشويه بودم و سرگروهى درميان سربازان بود كه از پيروان خوارج بود كه كاتب و اين فرد در راه با هم بحث مى‏كردند و من از بحث آن دو كه باعث مى‏شد كمتر خستگى سفر را احساس كنم خوشم مى‏آمد . وقتى كه به وسط بيابان رسيديم فرد خوارجى به كاتب گفت : « آيا امام شما على بن ابى طالب عليه‏السلام نگفته است كه هيچ زمينى نيست ، مگر اينكه قبرى است و يا قبر خواهد شد ؟ به اين بيابان وسيع نگاه كن ، چه كسى در اينجا مى‏ميرد تا اينكه همان طورى كه شيعيان مى‏گويند اينجا هم قبرى شود ! من به كاتب گفتم : آيا اين حرف شماست ؟ گفت : آرى ، گفتم : خوارجى راست مى‏گويد چه كسى در اين بيابان پهناور مى‏ميرد تا اينكه همه اينجا قبر شود ؟ و ساعتى براى اين مطلب مى‏خنديديم و كاتب را مسخره مى‏كرديم ! وقتى كه به مدينه رسيديم ، به خانه امام هادى عليه‏السلام رفتيم و نامه متوكل را به او داديم . امام عليه‏السلام نامه را خواند و فرمود : شما استراحت كنيد . من مخالفتى براى رفتن به بغداد ندارم . روز بعد در حالى كه در ايام تابستان و روز بسيار گرمى بود خدمت امام عليه‏السلام رفتيم و مشاهده كرديم كه خياطى در منزل امام عليه‏السلام لباس‏هاى ضخيم براى غلامان حضرت مى‏دوزد و امام عليه‏السلام به خياط فرمود : عده‏اى از خياط‏ها را بياور و امروز كار دوختن اين لباس‏ها را تمام كن ! سپس به من فرمود : اى يحيى امروز كارهايى كه در مدينه داريد انجام دهيد ، كه فردا همين موقع حركت مى‏كنيم . يحيى مى‏گويد : « وقتى از خانه حضرت خارج شدم ، با خود مى‏گفتم : ما در وسط گرماى تابستان هستيم و فاصله ما از اينجا تا عراق ده روز است . پس براى چه امام عليه‏السلام دستور داده است كه لباس‏هاى ضخيم و زمستانى براى غلامان و همراهان تهيه كنند ؟ بعد با خود گفتم : او شخصى است كه تا به حال مسافرت نكرده است و خيال مى‏كند كه در هر سفرى بايد لباس‏هاى ضخيم پوشيد . واى به حال شيعيان با اين امامشان ؟ ! روز بعد وقتى خدمت امام عليه‏السلام رفتم ، لباس‏هاى ضخيم آماده بود و حضرت به غلامانش فرمود : علاوه بر لباس‏هاى ديروز ، لباده و كلاه هم بياوريد ! من با خود گفتم : اين كه ديگر عجيب‏تر است مگر ما در راه به زمستان مى‏رسيم كه اين لباس‏ها را امام عليه‏السلام سفارش داده است . با حضرت از مدينه بيرون آمديم و من خيال مى‏كردم كه امام عليه‏السلام داراى علم كمى است ! تا اينكه به بيابانى رسيديم كه قبلاً بين كاتب و خوارجى درباره قبور بحث درگرفته بود ! ناگاه ابرها ظاهر شدند و هوا تاريك شد و رعد و برق در گرفت و دانه‏هاى تگرگ درشتى شروع به باريدن كرد و امام عليه‏السلام لباس‏هاى ضخيم را به تن خود كرد و غلامان حضرت نيز همين كار را نمودند و به غلامان دستور داد كه به من و كاتب هم لباس گرم بدهند . در آن شب از سرما هشتاد نفر از گروه ما مردند و بعد سرما رفت و مثل روز قبل هوا گرم شد ! امام عليه‏السلام به من فرمود : با بقيه يارانت ، مردگان را دفن كن ، كه خداوند به اين صورت زمين را قبور قرار مى‏دهد ! من از اسبم خود را به پائين پرت كردم و دست و پاى حضرت را بوسيدم و گفتم : اشهد ان لا اله الاّ اللّه‏ و ان محمداً عبده ورسوله و انكم خلفاء اللّه‏ فى ارضه . تا به حال من به امامت قائل نبودم ، ولى الآن به دست شما ايمان مى‏آورم . يحيى گفت : من از آن زمان به بعد شيعه شدم و به خدمت آن حضرت مشغول هستم »(1) . (1) بحارالأنوار : ج5 ، ص142 .
هدایت شده از محمد تقی صرفی پور
تدریس درس ما می توانیم به روش نمایشی - مشارکتی در یکی از روزها ،بچه ها به تمام دبیران کارت دعوت دادند تا در جشن" من می توانم " شرکت کنند و مضمون کارت این بود که : به اطلاع عموم می رسانیم که روز ....مورخه ....ساعت.....الی ....بعد از ظهر ،مجلس شادی برای ،جناب "می توانم" در محل حیاط مدرسه و با حضور تمام دانش آموزان و دبیران ،برگزار خواهد شد. بدین وسیله از شما دعوت به عمل می آید تا در مجلس شادی،شرکت و سپس همه با هم برای "می توانم " شعری بخوانیم. خلاصه دانش آموزان ،برای درس "ما می توانیم "جشنی گرفتند و شیرینی و شکلات پخش کردند. لباس های رنگارنگ و شاد پوشیده بودند و حال و هوایی داشتند. از برخی معلم ها هم خواستند در باره توانستن صحبت کنند و انگیزه بدهند. متن سرود هایی که خواندند،این ها بود. آینده را باید بسازی آینده مال توست جانم اما و شاید را رها کن حالا بگو من می توانم این حس زیبا می تواند آینده را روشن نماید آینده ای که پیش پایت هر بار راهی می گشاید آن وقت می بینی خودت را در شکل فردی که جوان است بر قله ی دنیا نشسته در فکر فتح آسمان است این یا علی که گفتی مانند یک اجازه است آغاز یک تحول آغاز راه تازه است هر راه تازه سخت است اما تو می توانی چون و چرا ندارد این راه آسمانی حالا که اهل پرواز حالا که مرد راهی تصمیم تو مهم است کافیست تا بخواهی تا حس کنی که هستی در یک جهان بهتر کافیست تا بگویی یک یا علی دیگر ---------------------------------------------------------------------------------- خویش را باور کن هیچکس چون تو نخواهد آمد هیچکس چون تو نخواهد زیست گل این باغ تو باید باشی هیچکس چون تو نخواهد رویید خواب و خاموشی امروز تو را هیچکس بر تو نخواهد بخشید هیچکس بر در این خانه نخواهد کوبید و نگوید برخیز بهار آمده است تو بهاری آری خویش را باور کن سپس مجری برنامه متنی را خواند و داستانهایی را هم تعریف کرد. داستان آموزنده ” نیروی باور و تلقین“ در یک باشگاه بدنسازی پس از اضافه کردن ۵ کیلوگرم به رکورد قبلی ورزشکاری از وی خواستند که رکورد جدیدی برای خود ثبت کند. اما او موفق به این کار نشد. پس از او خواستند وزنه ای که ۵ کیلوگرم از رکوردش کمتر است را امتحان کند. این دفعه او به راحتی وزنه را بلند کرد. این مسئله برای ورزشکار جوان و دوستانش امری کاملا طبیعی به نظر می رسید اما برای طراحان… این آزمایش جالب و هیجان انگیز بود چرا که آنها اطلاعات غلط به وزنه بردار داده بودند. او در مرحله اول از عهده بلند کردن وزنه ای برنیامده بود که در واقع ۵ کیلوگرم از رکوردش کمتر بود و در حرکت دوم ناخودآگاه موفق به بهبود رکوردش به میزان ۵ کیلوگرم شده بود. او در حالی و با این «باور» وزنه را بلند کرده بود که خود را قادر به انجام آن می دانست. هر فردی خود را ارزیابی می کند و این برآورد مشخص خواهد ساخت که او چه خواهد شد. شما نمی توانید بیش از آن چیزی بشوید که باور دارید «هستید». اما بیش از آنچه باور دارید «می توانید» انجام دهید. ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- در خلال یک نبرد بزرگ ، فرمانده قصد حمله به نیروی عظیمی از دشمن را داشت . فرمانده به پیروزی نیروهایش اطمینان داشت ولی سربازان دو دل بودند. فرمانده سربازان را جمع کرد ، سکه از جیب خود بیرون آورد. رو به آن­ها کرد و گفت: سکه را بالا می‏اندازم ، اگر رو بیاید پیروز می‏شویم و اگر پشت بیاید شکست می‏خوریم. بعد سکه را به بالا پرتاب کرد. سربازان همه به دقّت به سکه نگاه کردند تا به زمین رسید. سکه به سمت رو افتاده بود. سربازان نیروی فوق‏العاده‏ای گرفتند و با قدرت به دشمن حمله کردند و پیروز شدند. پس از پایان نبرد ، معاون فرمانده نزد او آمد و گفت : قربان ، شما واقعاً می‏خواستید سرنوشت جنگ را به یک سکه واگذار کنید ؟ فرمانده با خونسردی گفت: بله و سکه را به او نشان داد. هر دو طرف سکه یکی بود! ----------------------------------------------------------- ابتدا هرکدام جمله ای نوشتند وهمه جمله ها را بالا گرفتند. برخی از جمله ها این ها بود. 1- من می توانم تمام ناراحتی های گذشته ام را فراموش کنم و شادی هایم را جلا دهم. 2- من می توانم یک فرد دوست داشتنی باشم. 3- من می توانم به تمام خواسته هایم در زندگی برسم. . من می توانم خوش برخورد ترین و مودب ترین فرد باشم. 4- من می توانم با یک لبخند ساده ،امید به زندگی را در دل فرد دیگری ایجاد کنم. 5- من می توانم با بها دادن به ثانیه ها ،آینده ای درخشان را برای خودم رقم بزنم.
هدایت شده از محمد تقی صرفی پور
6- من می توانم یکی از بهترین بنده های پروردگار مهربان باشم. 7- من می توانم هر روز از هر لحاظ بهتر و بهتر شوم . چون اشرف مخلوقات هستم. 8- من می توانم زیبایی های کوچک را هم دوست بدارم ،حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشد. 9- من می توانم انشاهای زیبا بنویسم. من می توانم متن کتاب را بدون غلط بخوانم. 10-من می توانم به سیب سرخ آرزوهایم برسم به شرط آن که فانوس همت را با خودم بردارم. وباز در یکی از روزها ،بچه ها به تمام دبیران کارت دعوت دادند تا در تعزیه ی "نمی توانم " شرکت کنند و مضمون کارت این بود که : به اطلاع عموم می رسانیم که روز ....مورخه ....ساعت.....الی ....بعد از ظهر ،مجلس ترحیمی برای تازه گذشته ،مرحوم "نمی توانم" در محل نماز خانه و با حضور تمام دانش آموزان و دبیران ،برگزار خواهد شد. بدین وسیله از شما دعوت به عمل می آید تا در تعزیه ی آن مرحوم ،شرکت و سپس همه با هم برای بدرود همیشگی بر سر مزارش حاضر می شویم. وجالب بود که همه چادر مشکی پوشیده بودند و زار زار گریه هم می کردند. عده ای هم خرما و حلوا درست کرده بودند و در مجلس پخش کردند. مانده بودیم گریه کنیم یا بخندیم. مجلسشان خیلی واقعی جلوه می کرد. بازیگران خوبی تشریف داشتند. تابوت نمی توانم را توی حیاط یردند و در باغچه مدرسه ،نوشته هاو نمی توانم های بچه ها را چال کردند!
هدایت شده از محمد تقی صرفی پور
تدریس درس ما می توانیم به روش نمایشی - مشارکتی در یکی از روزها ،بچه ها به تمام دبیران کارت دعوت دادند تا در جشن" من می توانم " شرکت کنند و مضمون کارت این بود که : به اطلاع عموم می رسانیم که روز ....مورخه ....ساعت.....الی ....بعد از ظهر ،مجلس شادی برای ،جناب "می توانم" در محل حیاط مدرسه و با حضور تمام دانش آموزان و دبیران ،برگزار خواهد شد. بدین وسیله از شما دعوت به عمل می آید تا در مجلس شادی،شرکت و سپس همه با هم برای "می توانم " شعری بخوانیم. خلاصه دانش آموزان ،برای درس "ما می توانیم "جشنی گرفتند و شیرینی و شکلات پخش کردند. لباس های رنگارنگ و شاد پوشیده بودند و حال و هوایی داشتند. از برخی معلم ها هم خواستند در باره توانستن صحبت کنند و انگیزه بدهند. متن سرود هایی که خواندند،این ها بود. آینده را باید بسازی آینده مال توست جانم اما و شاید را رها کن حالا بگو من می توانم این حس زیبا می تواند آینده را روشن نماید آینده ای که پیش پایت هر بار راهی می گشاید آن وقت می بینی خودت را در شکل فردی که جوان است بر قله ی دنیا نشسته در فکر فتح آسمان است این یا علی که گفتی مانند یک اجازه است آغاز یک تحول آغاز راه تازه است هر راه تازه سخت است اما تو می توانی چون و چرا ندارد این راه آسمانی حالا که اهل پرواز حالا که مرد راهی تصمیم تو مهم است کافیست تا بخواهی تا حس کنی که هستی در یک جهان بهتر کافیست تا بگویی یک یا علی دیگر ---------------------------------------------------------------------------------- خویش را باور کن هیچکس چون تو نخواهد آمد هیچکس چون تو نخواهد زیست گل این باغ تو باید باشی هیچکس چون تو نخواهد رویید خواب و خاموشی امروز تو را هیچکس بر تو نخواهد بخشید هیچکس بر در این خانه نخواهد کوبید و نگوید برخیز بهار آمده است تو بهاری آری خویش را باور کن سپس مجری برنامه متنی را خواند و داستانهایی را هم تعریف کرد. داستان آموزنده ” نیروی باور و تلقین“ در یک باشگاه بدنسازی پس از اضافه کردن ۵ کیلوگرم به رکورد قبلی ورزشکاری از وی خواستند که رکورد جدیدی برای خود ثبت کند. اما او موفق به این کار نشد. پس از او خواستند وزنه ای که ۵ کیلوگرم از رکوردش کمتر است را امتحان کند. این دفعه او به راحتی وزنه را بلند کرد. این مسئله برای ورزشکار جوان و دوستانش امری کاملا طبیعی به نظر می رسید اما برای طراحان… این آزمایش جالب و هیجان انگیز بود چرا که آنها اطلاعات غلط به وزنه بردار داده بودند. او در مرحله اول از عهده بلند کردن وزنه ای برنیامده بود که در واقع ۵ کیلوگرم از رکوردش کمتر بود و در حرکت دوم ناخودآگاه موفق به بهبود رکوردش به میزان ۵ کیلوگرم شده بود. او در حالی و با این «باور» وزنه را بلند کرده بود که خود را قادر به انجام آن می دانست. هر فردی خود را ارزیابی می کند و این برآورد مشخص خواهد ساخت که او چه خواهد شد. شما نمی توانید بیش از آن چیزی بشوید که باور دارید «هستید». اما بیش از آنچه باور دارید «می توانید» انجام دهید. ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- در خلال یک نبرد بزرگ ، فرمانده قصد حمله به نیروی عظیمی از دشمن را داشت . فرمانده به پیروزی نیروهایش اطمینان داشت ولی سربازان دو دل بودند. فرمانده سربازان را جمع کرد ، سکه از جیب خود بیرون آورد. رو به آن­ها کرد و گفت: سکه را بالا می‏اندازم ، اگر رو بیاید پیروز می‏شویم و اگر پشت بیاید شکست می‏خوریم. بعد سکه را به بالا پرتاب کرد. سربازان همه به دقّت به سکه نگاه کردند تا به زمین رسید. سکه به سمت رو افتاده بود. سربازان نیروی فوق‏العاده‏ای گرفتند و با قدرت به دشمن حمله کردند و پیروز شدند. پس از پایان نبرد ، معاون فرمانده نزد او آمد و گفت : قربان ، شما واقعاً می‏خواستید سرنوشت جنگ را به یک سکه واگذار کنید ؟ فرمانده با خونسردی گفت: بله و سکه را به او نشان داد. هر دو طرف سکه یکی بود! ----------------------------------------------------------- ابتدا هرکدام جمله ای نوشتند وهمه جمله ها را بالا گرفتند. برخی از جمله ها این ها بود. 1- من می توانم تمام ناراحتی های گذشته ام را فراموش کنم و شادی هایم را جلا دهم. 2- من می توانم یک فرد دوست داشتنی باشم. 3- من می توانم به تمام خواسته هایم در زندگی برسم. . من می توانم خوش برخورد ترین و مودب ترین فرد باشم. 4- من می توانم با یک لبخند ساده ،امید به زندگی را در دل فرد دیگری ایجاد کنم. 5- من می توانم با بها دادن به ثانیه ها ،آینده ای درخشان را برای خودم رقم بزنم.
هدایت شده از محمد تقی صرفی پور
6- من می توانم یکی از بهترین بنده های پروردگار مهربان باشم. 7- من می توانم هر روز از هر لحاظ بهتر و بهتر شوم . چون اشرف مخلوقات هستم. 8- من می توانم زیبایی های کوچک را هم دوست بدارم ،حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشد. 9- من می توانم انشاهای زیبا بنویسم. من می توانم متن کتاب را بدون غلط بخوانم. 10-من می توانم به سیب سرخ آرزوهایم برسم به شرط آن که فانوس همت را با خودم بردارم. وباز در یکی از روزها ،بچه ها به تمام دبیران کارت دعوت دادند تا در تعزیه ی "نمی توانم " شرکت کنند و مضمون کارت این بود که : به اطلاع عموم می رسانیم که روز ....مورخه ....ساعت.....الی ....بعد از ظهر ،مجلس ترحیمی برای تازه گذشته ،مرحوم "نمی توانم" در محل نماز خانه و با حضور تمام دانش آموزان و دبیران ،برگزار خواهد شد. بدین وسیله از شما دعوت به عمل می آید تا در تعزیه ی آن مرحوم ،شرکت و سپس همه با هم برای بدرود همیشگی بر سر مزارش حاضر می شویم. وجالب بود که همه چادر مشکی پوشیده بودند و زار زار گریه هم می کردند. عده ای هم خرما و حلوا درست کرده بودند و در مجلس پخش کردند. مانده بودیم گریه کنیم یا بخندیم. مجلسشان خیلی واقعی جلوه می کرد. بازیگران خوبی تشریف داشتند. تابوت نمی توانم را توی حیاط یردند و در باغچه مدرسه ،نوشته هاو نمی توانم های بچه ها را چال کردند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام هادی (ع) امام علی النقی (ع) دهمین امام معصوم از دودمان عصمت وطهارت فرزند امام جواد (ع) ، مادرش "سمانه" در پانزدهم ذیحجه سال 212 هجری درمحلی از اطراف مدینه به نام "صریا" چشم به جهان گشود ودر سوم رجب المرجب سال 254 در شهر سامرا توسط معتز عباسی به شهادت رسید ودر همان سامرا در خانه خود مدفون گردید . لقب معروف آن امام بزرگوار "هادی" و "نقی" است وبه آن بزگوار "ابوالحسن الثالث" هم گفته می شود . حضرت باشش تن ازخلفای عباسی معاصر بود مانند : 1- معتصم برادر مامون از سال 217 تا 227 2- واثق پسرمعتصم از سال 227 تا 232 3- متوکل برادر واثق از سال 232 تا 248 4- منتصر پسر متوکل ( شش ماه ) 5- مستعین پسر دیگر متوکل از سال 248 تا 252 6- معتز پسر دیگر متوکل از سال 252 تا 255 امام هادی (ع) سی وسه سال امامت نمودند ودر این مدت علاوه بر مبارزه با خلفای عباسی به ویژه متوکل توانسته در پنهانی به وضعیت شیعیان سامان بخشیده ودر شهر ها نمایندگانی را نصب کند تا در خفا به رتق وفتق امور شیعیان پرداخته واخبار را به امام منتقل نمایند . امام هادی (ع) به شدت تحت نظر بود وبخشی از عمر مبارک خود را در زندان وهمچنین "عسکر" (پادگان) گذرانده بود ولذا به آن حضرت هم "عسکری" گویند . از سخنان حکیمانه حضرت هادی (ع): اَلدُّنیا سُوقٌ رَبِحَ فیها قَومٌ وَخَسِرَ آخَرُونَ. (تحف العقول، ج2 ، ص390 ) دنیا به سان بازار است که جمعی در آن سود می کنند وجمعی دیگر زیان .
توانائی های انسان گویند انسان های موفق فقط از بیست درصد استعداد خود استفاده می کنند وافراد نابغه فقط از سی درصد استعدادهای که خدا در انها قرار داده استفاده می کنند وبقیه هدر می رود! ولی امامان ما از همه صد درصد استعدادهای خود استفاده می کرده اند. ما باید با تلاش و اراده قوی از توانائی هایی که خداوند درما قرار داده است استفاده کنیم امیرمومنان می فرماید: أتزعم أَنَّکَ‏ جِرْمٌ‏ صَغِیرٌ وَ فِیکَ انْطَوَى الْعَالَمُ الْأَکْبَرُ… آیا گمان می کنى که جرم کوچکى هستى؟ درحالى‌که دنیای بزرگتری در تو نهفته است! و یک راه ان این است زندگی افرادی که دارای معلولیت بوده اند ولی با تلاش به درجات بالای مادی و معنوی رسیده اند را مطالعه کنیم. من نمیبینم،اما میتوانم بشنوم. دست ندارم، اما پاهایم سالم است. قدرت حرکت ندارم،ولی میتوانم حرف بزنم و خواسته هایم را بر زبان بیاورم یا از حق خود دفاع کنم. خلاصه اگر یک عضو ندارم،خداوند صدها عضو سالم دیگر در بدنم قرار داده است تا با استفاده از آنها کمبودهایم را جبران کنم… اینها و جملات مشابه دیگر نمونهای از هزاران سخنی است که بر زبان افراد ناتوان،ولی موفق جاری میشود و ما را به فکر فرو میبرد
معتمد عبّاسي‌ بدستور معتزّخليفه‌،امام‌ را توسط‌ زهر بشهادت‌رساند. در ايّاميكه‌ حضرت‌ مسموم‌ شده‌ بود،ابوهاشم‌ جعفري‌ از ياران‌آن‌ بزرگوار،اين‌ شعر را گفت‌: مادّت‌ الارض‌ بي‌ وادّت‌ فؤادي‌ واعترتني‌ موارد العرواء حين‌ قيل‌ الامام‌ نضو عليل‌ قلت‌ُ نفسي‌ فدته‌ كل‌ّ الفداء مرض‌ الدين‌ لاعتلالك‌ واعتل‌ّ وغارت‌ له‌ النجوم‌ السماء عجباً ان‌ منيت‌ بالدواء والسقم‌ وانت‌ الامام‌ حسم‌ الداء انت‌ آسي‌ الادواء في‌ الدين‌ و الدنيا ومحيي‌ الاموات‌ والاحياء يعني‌:زمين‌ برمن‌ كشيده‌ شد ودلم‌ سنگين‌ گشت‌ وتب‌ ولرز مرافراگرفت‌،زمانيكه‌ گفته‌ شد كه‌ امام‌ دربستر مريضي‌ افتاده‌ است‌! جان‌ من‌،همة‌ جان‌ من‌،فداي‌ اوباد! بامريضي‌ تو،دين‌ مريض‌ شد وبا مريضي‌ تو،ستارگان‌ هم‌ تغييركرده‌ اند. تعجب‌ّ مي‌ كنم‌ كه‌ تو مريض‌ شده‌ اي‌،درحاليكه‌ تو امامي‌هستي‌ كه‌ درد را ازبين‌ مي‌ بري‌! توئي‌ طبيب‌دردهاي‌ دين‌ودنيا!توئي‌زنده‌كننده‌مرده‌ها وزنده‌ ها امام‌ در هنگام‌ شهادت‌،غريب‌ وتنها بود وغير از فرزندش‌ امام‌حسن‌ عسکري‌(ع‌)،كسي‌ بر بالين‌ آن‌ بزرگوار نبود.وقتي‌ حضرتش‌ بشهادت‌ رسيد،امام‌ عسکري‌(ع‌)در مصيبت‌ پدربزرگوارش‌،گريبان‌ چاك‌ كرد وشخصاً متوجّه‌ غسل‌ وكفن‌ونماز ودفن‌ آن‌ حضرت‌ گرديد.وآن‌ بزرگوار را در اطاقي‌ كه‌محل‌ّ عبادتش‌ بود،دفن‌ نمودند...
نخستين كذاب در اسلام نخستين كسى كه از طرف رسول خداصلى الله عليه وآله به لقب كذاب ناميده شد، عربى بود به‏ نام مسيلمه. او در آغاز، مسلمان شد، ولى سپس ادعاى پيغمبرى كرد و نامه‏ اى بدين‏مضمون براى پيغمبر اسلام فرستاد: «از مسيلمه رسول الله به سوى محمد رسول الله، سلام عليك. بدان كه من با تو درپيغمبرى شريك هستم. حكومت نصف زمين از آن من و نصف ديگر از آن قريش. .....» پيغمبر اسلام در جواب چنين نوشت: بسم الله الرحمن الرحيم. از محمد رسول الله به مسيلمه كذاب. سلام بر كسى كه راه حق را پيروى كند. زمين ‏از آن خداست و به هر كس از بندگانش بخواهد مى‏دهد. سر انجام نيك، از آن مردم باتقواست و بس. رسول خداصلى الله عليه وآله از دنيا رفت. مسيلمه كارش بالا گرفت. تعصب عشيره ‏اى ومنطقه ‏اى كه در عرب فراوان مى‏باشد، موجب شد كه در ميان افراد عشيره ‏اش و اهالى‏ مرز و بومش، پيروان بسيارى پيدا كند. سر انجام در زمان حكومت ابو بكر به دست‏ مسلمانان كشته شد. كذاب ديگر هنگامى كه رسول خداصلى الله عليه وآله از سفر حجة الوداع مراجعت مى‏فرمود، بر اثرخستگى و كوفتگى سفر، بيمارى بر حضرتش عارض شد. اين خبر در يمن به گوش‏ اسود عنسى رسيد. او هم ادعاى پيغمبرى كرد و چون اطلاعاتى از شعبده داشت،كارهاى عجيب و غريبى از خود نشان مى‏داد. اسود نيز پيروان بسيارى پيدا كرد و كشور يمن را به تصرف در آورد و ماموران‏ رسول خداصلى الله عليه وآله را بيرون كرد. فرماندار كل كه نامش «شهربن باذان» بود و گويا ايرانى بود، در برابر او مقاومت كرد.اين مرد مسلمان، آن قدر استقامت كرد تا در راه دفاع از اسلام جان داد و كشته‏ شد. اسود، همسر اين مرد بزرگوار را به زنى گرفت. حدود متصرفات اسود، ازطرفى حضر موت و از طرفى طائف و از طرفى احسا و بحرين بود، بلكه تا عدن‏ برسيد و وجودش براى اسلام خطر بزرگى شد. پيغمبر اسلام به مسلمانانى كه در آن سامان بودند، نوشت كه با اين كذاب نيرومند،مبارزه كنند و شرش را دفع كنند. يك مسلمان جوان مرد ايرانى به نام فيروز موفق شدكه اسود را بكشد و خطرش را بر طرف كند. از طرف خدا، كشته شدن اسود عنسى به رسول وحى شد. پيغمبر فرمود: ‏عنسی كشته شد. او را مبارك مردى كشت كه از دودمانى مبارك بود. پرسيدند: كه او راكشت؟ پيغمبر فرمود: فيروز فاز فيروز (. او ﻓﯿﺮوز اﺳﺖ، ﭘﯿﺮوز ﺷﺪ ﻓﯿﺮوز. ).((بلاذري،1367 :155.) فیروز چگونه توانست پیامبر دروغین را ترور کند؟ پیامبر به محض اطلاع از ارتداد اسود (پیامبر دروغین)و سلطه او بر یمن و شهادت شهر مخفیانه طی نامهاي فیروز و دادویه را مأمور مبارزه و قتل اسود فرمود و به سایر نمایندگان خود در منطقه که قدرت خود را در پی طغیان اسود از دست داده بودند، فرمان داد تا به هر شکل ممکن به یاري فیروز و دادویه بروند. سرانجام فیروز موفق شد که در یک اقدام بسیار حساب شده با همکاري دادویه، جشیش دیلمی و آزاد همسر شهر بن باذان که اسود او را به همسري خود در آورده بود، به اتاق خواب پیامبر دروغین نفوذ کند و او را به قتل برساند .(19 :1372،رجبی)
شوخی های پیامبر خدا:پیامبر خدا گاهی با مردم شوخی می کردند. از جمله نقل می کنند:بانویی به خدمت پیامبر خدا رسید . پیامبر از او سؤال کرد که همسر کدام یک از مسلمانان است . زن، پاسخ داد که : فلان کس . پیامبر پرسید : «همان که سفیدی ای در چشمش هست؟». زن، برافروخته پاسخ داد : نه، ای پیامبر خدا ! چشم همسر من سالم است . پیامبر خندید و فرمود : « چرا رنجیده شدی؟ مگر کسی هست که در چشمش سفیدی نباشد؟(بحار الأنوار، ج 16، ص 296 )
شهره حضرتی بیست سال طرفداران خودرا فریب داد! یکی از مدعیان کرامات و ارتباط با امام زمان(ع) خانم شهره حضرتی، اهل تهران با تحصیلات دیپلم است که در یک سالگی پدر و مادر خود را از دست داده و نیز سه مورد، ازدواج ناموفق در زندگی داشته است. وی در سال 1373 مدعی شد که با فرشته الهی در ارتباط بوده و ضمن جذب افراد و تشکیل کلاس ها و مجالس مذهبی به نام فرشته، بر مبنای کتابهایی در مورد کشف و شهود خوانده بود به سؤالات اشخاص پاسخ می داد و در پاسخ به پرسش های طرح شده، می گفت: «فرشته الهی می گوید». همین تظاهر به قداست باعث شد تا مریدان وی بدون چون و چرا بر اساس پاسخ های او به آن عمل می کردند و حتی کار را تا آنجا پیش بردند که در ازدواج و طلاق طبق دستور او عمل می نمودند. شهره حضرتی در سال 1375 پس از ازدواج چهارم خود با آقای دکتر صادق جاویدان نژاد که دارای دو مدرک دکتری داروسازی و استاد دانشگاه در آمریکا و ایران به مدت 17 سال بود، مدعی شد که با امام زمان(ع) ارتباط دارد و سخن وی، همان سخن امام زمان(ع) و خشم او در حقیقت، خشم آقاست. وی در ادامه فعالیت های خود در سال 1378 با حمایت های مالی همسرش به کلاردشت مازندران، عزیمت نموده و به فراخوانی عمومی مبادرت ورزید. اعضاء این گروه اکثراً با رها نمودن شغل خود به آن منطقه نقل مکان نموده و به فعالیت های جذب افراد ساده لوح به تشکیلات خانم مذکور مبادرت ورزیدند... ایشان منزل خود در کلاردشت را به کعبه و حرم، نام گذاری کرده و این مطلب را از قول امام زمان(ع) به مریدان می گفت به گونه ای که افراد در هنگام ورود به منزل او ضمن ذکر دعا حتی پله های منزل را بوسه می زدند. شوهرش در اعترفات خود می گفت: «من درب خانه را می بوسیدم و بعد وارد منزل می شدم». ادعای آن که امام زمان(ع) از گوش چپ با ایشان صحبت می کند و آنچه از دهان وی خارج می شد حرفهای امام زمان است در حالیکه خودش در اعترافاتش اعتراف کرده که این طور نبود و وی حرف های دلش را می گفته است. او در سال 85 دستگیر شد شهره حضرتی در شروع اعترافات خود می گوید: «حتی من بنده هم نیستم چرا که اگر بنده خدا بودم از این غلط ها نمی کردم؛ من به مریدهایم می گفتم دروغ گفتن بسیار کار بدی است در حالیکه خودم بزرگترین دروغ گو بودم و راهم بسیار کج بود، حتی از دست خودم بیچاره شدم، من می خواستم خودم را از حس حقارتی که داشتم رها کنم ولی، بد راهی رفتم». او بیان داشت: «مریدان هنوز نمی دانند من چه موجود کثیفی هستم و حال می خواهم توبه کنم!
اعمال و فضایل اولین پنجشنبه ماه رجب یا لیله الرغائب همانطور که میدانید نخستین شب جمعه از ماه پرفضیلت رجب را «لیلة الرّغائب» نامیده اند. رسول خدا (ص) من باب فضیلت و برکت ماه رجب در روایتی فرموده اند:" از اولین شب جمعه ماه رجب غافل نشوید که فرشتگان آن را «لیلة الرغائب» نامیدند." ابتدا پیش از هر چیزی به معنای لغوی لیله الرغائب می پردازیم لیله به معنی شب و واژه «رغائب» جمع «رغیبه» به معنی چیزی که مورد رغبت و میل و همچنین به معنای بخشش و عطای زیاد است. پس «لیلةالرغائب» هم به عنوان شبی که توجه به آن زیاد است و هم به عنوان شبی که در آن بخشش و عطا فراوان است میتواند معنی شود و بر اساس روایاتی که درباره فضیلت و برکت این شب مطرح شده است هر دو معنا درست و صحیح تلقی می شود. فضایل شب آرزوها و لیله الرغائب زمین خاکی پر از فرشتگان می شود که از آسمان سرازیر شده اند در زمین سکنا برگزیده اند و مسئول بردن پیغام از نیت های پاک بندگان به خداوند هستند. بنابراین علاوه بر تاکید داشتن بر به جا آوردن اعمال این شب ، فرصت و امکان نیت آرزوهای دست یافتنی و به حق را نمی شود از دست داد. لیله الرغائب اعمال لیله الرغائب و شب آرزوها از مهمترین اعمالی که می توان برای شب «لیلة الرغائب» نام برد خواندن دوازده رکعت نماز می باشد ، پنجشنبه اول ماه رجب که همان لیله الرغائب است روزه بگیرید و چنانچه وارد شب جمعه شدید میان نماز مغرب و عشاء آن دوازده رکعت نمازی که پیش از این اشاره شد را به جا آورید ، هر دو رکعت به یک سلام و در هر رکعت از آن یک مرتبه حمد و سه مرتبه «سوره قدر» و دوازده‏ مرتبه «سوره توحید» می‏ خوانی و هنگامی که از نماز فارغ شدی هفتاد مرتبه می گویی: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ وَ عَلَی آلِهِ [وَ آلِ مُحَمَّدٍ]. خدایا! بر محمّد پیامبر درس ناخوانده و خاندانش درود فرست سپس به سجده می‏ روی و هفتاد مرتبه می گویی: سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَ الرُّوحِ پاک و منزّه است پروردگار فرشتگان و روح آنگاه سر از سجده بر می ‏داری و هفتاد مرتبه می‏ گویی: رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیُّ الْأَعْظَمُ پروردگارا! مرا بیامرز و بر من مهرورز و از آنچه از من می‏ دانی بگذر، تو خدای برتر و بزرگتری. دوباره به سجده می‏ روی و هفتاد مرتبه می‏ گویی: سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَ الرُّوحِ پاک و منزّه است پروردگار فرشتگان و روح سپس حاجت و آرزوی خود را طلب کنید تا به خواست و اراده خدا به آن برسید. نماز لیله الرغائب در فضیلت نماز لیله الرغائب پیامبر اکرم(ص) فرموده اند: هر کسی که نماز را به جا بیاورد خداوند متعال شب اول قبرش ثواب و برکت این نماز را به زیباترین شکل ممکن و با روی درخشان و گشاده و با زبان فصیح به سوی او می فرستد و به آن فرد می گوید:ای حبیب من، بشارت بر تو باد که از هر شدت و سختی نجات یافتی. میت سوال میکند تو که هستی؟ قسم به خدا که من زیباتر از تو صورتی ندیدم و شیرین تر از کلام تو کلامی نشنیده ام و خوشبو تر از تو بویی نبوئیده ام. آنگاه آن زیباروی جواب می دهد:من همان ثواب آن نمازی هستم که در شب لیله الرغائب به جا آوردی. امشب به پیش تو آمده ام تا حقی را که داشتی ادا کنم و با تنها نگذاشتن تو وحشت را از وجودت دور کنم و چنانچه در صور دمیده شود قیامت به پا می شود و من سایه بالای سر تو خواهم شد. می گویند زمانی که قیامت برپا میشود منادی الهی فریاد میکشد أین الرجبیون؟ کجا هستند کسانی که ماه رجب را با ارزش پنداشتند و از آن بهره مند شدند آن گاه از آن جمعیت انبوه گروهی بلند می شوند که محشر از روشنی جمال آنها درخشان می شود و بر سرشان تاج های شاهی آراسته به در و یاقوت قرار داشته و در سمت راست و چپ هر کدام از آن ها هزار فرشته کرامت و تعظیم الهی را تبریک می گویند. اعمال شب آرزوها سپس از جانب خدا ندایی می آید: ای بندگان و کنیزان من به بزرگی و عزتم قسم چنان جایگاه گرامی و بزرگی به شما عطا خواهم کرد و شما را در جایگاهی که نهرها در آن جاری است جای میدهم که تا همیشه جاوید بمانید چراکه شما به صورت داوطلبانه در آن ماهی که برای من بزرگ است روزه گرفته و اعمال آن را به جا آوردید. پس خطاب به فرشتگان می فرماید : بندگان و کنیزان من را وارد بهشت بکنید در این هنگام امام فرمودند این پاداش و ودیعه برای آن دسته از کسانی است که یک روز از اول یا اواسط یا اواخر ماه رجب را روزه بگیرند.