بمناسبت سالگرد شهادت موسی کاظم علیه السلام: هدايت كنيز در زندان
هارون الرشيد ، كنيز زيبائى را به زندان فرستاد تا در ظاهر خدمتكار امام عليهالسلام باشد ، ولى در حقيقت منظورش متهم كردن آن حضرت بود . امام عليهالسلام فرمود : « من به او و امثال او حاجتى ندارم » . وقتى خبر به هارون رسيد به مأمورش گفت : « به موسى بن جعفر عليهالسلام بگو ما تو را با رضايت خودت زندانى نكردهايم ! اين را بگو و كنيز را نزد او بگذار و برگرد » . مأمور چنين كرد و هارون الرشيد بعداً كسى را به زندان فرستاد تا ببيند كنيز نزد حضرت چه مىكند ، و او وقتى كه به اتاق موسى بن جعفر عليهالسلام وارد شد ، ديد كه كنيز سر به سجده گذاشته و مىگويد : « قدوس قدوس ! سبحانك سبحانك » و سر برنمىدارد . برگشت و به هارون اطلاع داد . هارون گفت : « موسى بن جعفر او را جادو كرده است . او را پيش من بياوريد » . كنيز را پيش خليفه بردند ، در حالى كه مىلرزيد و چشم به آسمان دوخته بود . هارون گفت : « چه شده است » . گفت : « من نزد موسى بن جعفر رفتم و ديدم كه شب و روز ، او مشغول نماز است و بعد از نماز هم تسبيح و تقديس الهى مىكند . به او گفتم : « مولاى من ! اگر حاجتى داريد من در خدمتم » . فرمود : « چه حاجتى به تو دارم ؟ » گفتم : « مرا براى خدمت به شما اينجا فرستادهاند » . فرمود : « پس اينها چه كارهاند ؟ » ناگاه باغى به نظرم آمد كه اول و آخر آن ديده نمىشد ، با بالش و حرير مفروش بود . در آن غلامان و كنيزانى بودند كه در زيبايى مانند آنها نديده بودم و مانند لباس آنها مشاهده نكرده بودم . لباسشان از حرير سبز بود و تاجهاى مرصّع با در و ياقوت در سر داشتند ، و آفتابهها و دستمالها در دست گرفته بودند ، و همه جور غذا مهيا بود . با ديدن آنها به سجده افتادم ، تا اينكه مأمور شما مرا از سجده بلند كرد » . هارون گفت : « اى خبيثه ! شايد در سجده خوابت برده و آن منظره را در خواب ديدهاى ؟ » گفت : « نه واللّه مولاى من ! اول باغ را ديدم بعد به سجده افتادم » .
هارون به مأمور گفت : « اين خبيثه را ببر و نگذار كسى اين سخن را از او بشنود » . كنيز وقتى به جاى خود رفت ، مشغول نماز شد . هر وقت از او سؤال مىكردند . مىگفت : آن بنده صالح را در چنين حالى ديدم و كنيزانى كه در آن باغ بودند به من گفتند : « اى فلان ! از عبد صالح دور شو كه ما براى او هستيم نه تو . آن كنيز چندى به همين حال بود تا از دنيا رفت
برخورد على بن يقطين با ابراهيم ساربان
درباره على بن يقطين آمده است كه وى وزير هارون الرشيد بوده اما باطنا مريد و شيعه امام هفتم بود . روزى يكى از مؤمنين بنام ابراهيم جمال خواست خدمت على بن يقطين برسد چون شعل ابراهيم ساربانى بود على بن يقطين وزير او را راه نداد و اتفاقا در همانسال على بن يقطين به حج مشرف شد .
در مدينه خواست خدمت موسى بن جعفر عليهالسلام شرفياب شود حضرت او را را ه نداد روز دوم در بيرونى خانه على با آن حضرت ملاقات نمود و عرضه داشت كهاى سيد من تقصير من چه بود كه مرا راه نداديد فرمود: به جهت آنكه راه ندادى برادرت ابراهيم جمال را و حقتعالى امتناع فرمود از آنكه حج تو را قبول فرمايد مگر بعد از آنكه ابراهيم تو را عفو نمايد .
على گفت اى سيد و مولاى من ابراهيم را من در اينوقت كجا ملاقات كنم من در مدينه ام و او در كوفه است .
حضرت فرمود: هر گاه شب داخل شود تنها برو به قبرستان بقيع بدون آنكه كسى از اصحاب و غلامان تو بفهمد . در آنجا شترى زين كرده خواهى ديد آن شتر را سوار مىشوى و بكوفه مىروى .
على بن يقطين شب به بقيع رفت و همان شتر را سوار شد به اندك زمانى در خانه ابراهيم جمال رسيد شتر را خوابانيد و در را كوبيد ابراهيم گفت كيست؟ گفت على بن يقطين . ابراهيم گفت على بن يقطين در خانه من چه مىكند . فرمود: بيرون بيا كه امر من عظيم است و قسم داد او را كه اذن دخول دهد چون داخل شد گفت اى ابراهيم آقا و مولى ابا فرمود كه عمل مرا قبول فرمايد مگر آنكه تو از من بگذرى گفت خدا تو را بيامرزد على بن يقطين صورت خود را بر خاك گذاشت و ابراهيم را قسم داد كه پا روى صورت من گذار و صورت مرا زير پاى خود بمال . ابراهيم امتناع نمود على او را قسم داد كه چنين كند . پس ابراهيم پا بر صورت عل يگذاشت و رخ او را زير پاى خود بماليد و على مىگفت خدايا تو شاهد باش پس بيرون آمد و سوار شد و همانشب بمدينه برگشت و شتر را بر در خانه حضرت موسى بن جعفر عليهالسلام خوابانيد . آنوقت حضرت او را اذن داد و بر آنجناب وارد شده حضرت از او قبول فرمود
💠 ناف نقطه جادویی بدن
🌀 یک دقیقه مطالعه (این متن ارزش
خوندن داره)
شاید دیده باشید که خیلی از پدر مادرها بند ناف فرزندشون را به بانک بند ناف میسپارن و سلول بنیادی ازش استخراج میشه تا در مواقع حساس (که امیدوارم هرگز پیش نیاد) استفاده بشه. ناف_نقطه_آغاز زندگیه و باورنکردنیه که روی سلامتی، احساسات و روان ما تاثیر گذاره. حتی فرم به ما میگه که ما مستعد چه بیماری هایی هستیم. مالیدن روغن های مختلف اطراف ناف باعث جذب اثر اون روغن بر بدن میشه! اکثر پزشکان تاکید دارند که موقع حمام حتما ناف شسته بشه و حتی دین اسلام تاکید داره موقع غسل ناف همبا سمت چپ و هم با سمت راست شسته بشه، که این اهمیت پاکیزگی ناف را نشون میده. یعنی شاید بشه گفت بسیاری از بیماری ها (و شاید همه ی بیماریها) جوابش به ناف برمیگرده. تعدادی از بیماریهای
کودکان و بزرگسالان که به راحتی و با ریختن دو یا چند قطره از روغنهای مختلف باعث اثرات شگفت انگیز میشه را با هم ببینیم:
🔻مالیدن روغن بادام روی ناف باعث درخشندگی و شادابی پوست میشه.
🔻موقع سرما خوردگی و آنفولانزا و دردهای قاعدگی کافیه یک پنیه را الکلی کنید و روی ناف قرار بدهید و اثر معجزه آساش رو ببینیند.
🔻مالیدن روغن کرچک روی ناف قبل از خواب اگر چند روز متوالی اتفاق بیوفتد باعث بهبود پادرد و زانودرد میشود
🔻اگر فرزندتون در فصل پاییز دچار ترک خوردگی لب و پوست دست شده و یا خودتون با شستن ظرفها دستتون زود خشک میشه، اگر دچار اگزما هستید، مالیدن روغن های سالم روی ناف اثر معجزه آسا دارد.
🔻شاید تعجب کنید اگر بشنوید مالیدن روغن نارگیل روی سطح ناف #رحم_زنان رو گرم میکند و نه تنها مشکلات ناباروری را رفع میکند عفونت بانوان را هم از بین میبرد.
🔻اگر فرزندتان یبوست دارد، مالیدن روغن زیتون داخل ناف و ماساژ دادن اطراف ناف در جهت عقربه های ساعت باعث رفع مشکل یبوست کودک میشود. ضمنا انجام این کار مشکلات کم وزنی کودکان را به طرز عجیبی رفع میکند.
🔻مشکل کبد چرب دارید؟ کک و مک روی پوست صورتتان هست؟ روغن لیمو را روزی دو بار روی نافتان بمالید، هم مشکل کبد چرب تا حد زیادی رفع میشود و هم کک و مکها کمرنگ میشوند.
🔻چکاندن روغن سیاهدانه داخل ناف، گوش درد را رفع میکند و جالب اینه که این روش بی نهایت معجزه آساست.
🔻دچار گرفتگی عضلات شدید؟ سردردهای عصبی و میگرن سراغ شما می آید؟ باور نکردنی است ولی چکاندن روغن گردو روی ناف و اطراف آن نه تنها این مشکلات را از بین میبرد بلکه برای رفع چربی خون هم معجزه آساست.
🔻زدن روغن بنفشه داخل ناف باعث رفع خشکی بینی میشود.
این پست صدقه جاریه است هر کس دوست داشت به قصد قربت الی الله پخش کنه که انشاءالله دردی و مشکلی از همدیگر کم کنی.
سالروز شهادت موسى بن جعفر عليه السلام تسلیت باد:
شقيق بلخى مىگويد : در سال 149 به قصد مكه حركت كردم . چون به قادسيه رسيدم جوانى خوش روى ، گندمگون و ضعيف اندام ديدم كه شمله پوشيده و نعلينى در پا داشت و از اهل قافله كناره گرفته بود . با خود گفتم : حتماً اين جوانى از صوفيه است و مىخواهد با قافله همراه شده و سربار آنها شود . بروم و او را سرزنش كنم . شايد كه پشيمان شود . چون نزدش رفتم . نگاهى به من كرد و فرمود :يا شَقِيق « اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ » ! » « اى شقيق از سوء ظن بپرهيز ، كه گناه كبيره است ! » . او از نظر من غائب شد . با خود گفتم : نامم را گفت ، و قصدم را فهميد ، پس بايد يكى از صلحاء باشد . هر چه به دنبالش گشتم ، او را پيدا ننمودم . در توقفگاه بعدى او را ديدم كه مشغول نماز بود ، و اشك از چشمش مىريخت ، و نماز را با خضوع و خشوع تمام مىخواند . با خود گفتم : بروم و از او حليت بخواهم . صبر كردم كه نمازش تمام شود . وقتى كه نمازش تمام شد ، قبل از اينكه حرفى بزنم فرمود : « إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً » « من آمرزنده شخصى هستم كه توبه كند و ايمان بياورد و عمل صالح انجام دهد » . سپس برخاست و رفت .
در توقفگاه بعدى او را ديدم كه در كنار چاهى ايستاده و دلوى در دست دارد و مىخواهد از چاه آب بكشد ، كه ناگاه دلو از دستش رها شد و به چاه افتاد . ديدم كه نگاهى به آسمان كرد و گفت : « أنتَ رَبّي إذا اظمَأتُ إلِى الماءِ وَقوّتي إذا أرَدْتُ الطعامَ ! اللّهُمَّ سَيَّدي مالي غَيْرَها فَلا تَفْقدها ! » « توئى سيراب كننده من در هنگام تشنگى و توئى سير كننده من در هنگام گرسنگى . خدا غير از اين ظرفى ندارم چنان مكن كه گم شود » .
ناگاه ديدم كه آب چاه بالا آمد ، به طورى كه او دست دراز كرد و دلو را برداشت و پر آب كرده ، وضو گرفت ، و چهار ركعت نماز خواند ، و مشتى ريگ برداشت و داخل دلو ريخت و تكان داد و از آن آشاميد . نزدش رفتم و سلام كردم ، جواب داد . گفتم : از اين نعمتى كه خدا به تو عطا كرده ، مرا هم بچشان ، فرمود : « نعمت الهى هميشه ظاهر و باطن ما را فرا گرفته و اِنعام او دائمى است ! بايد كه اخلاص و اعتقاد خود را به خداى خود درست نمائى » و دلو را به من داد . چون آشاميدم ديدم طورى شيرين است كه هرگز شربتى و طعامى به آن لذت در مدت عمر خود نخورده بودم . سيراب شدم و تا مدتها نياز به آب و غذا پيدا نكردم . و ديگر آقا را تا مكه نديدم . وقتى در مكه صبحى او را ديدم كه خدمتكاران و دوستانش اطراف او را گرفته اند و از همه طرف مردم به پابوسش ميل مىكنند و به زيارتش مىروند .سؤال كردم كه اين كيست ؟ گفتن : « اين موسى بن جعفر عليه السلام است
بسم الله القاصم الفاسدین والمنافقین والمنحرفین والقاسطین والمارقین والناکثین
سلام
ماازاحمدینژاد درسال۸۴ و ۸۸ دفاع کردیم؛
که به شعارهای انقلابی و ضداشرافیتش عمل کند.
برای اینکه فتنهگران خواهان ابطال رأی جمهور بودند؛در خیابانهای تهران ایستادیم و کتک خوردیم.
زمانی که ستادهای انتخاباتی شام و ناهار و سیم کارت توزیع میکردند؛
ماومستضعفان ازخرج و قلک خانه برای مردی که احساس کردیم ازجنس مردم است تبلیغ کردیم.
چقدر ختم قرآن نذر کردیم.
چرا؟چون میخواستیم کسی که گفتمان امام و رهبری را زنده میکند به قدرت برسد.
حزب الله و مقاومت لبنان سنگین ترین استقبال تاریخ را از احمدی نژادی انجام دادند؛ که از بهترینِ ناصرین رزمندگان مقاومت بود.
اما...
اما احمدی نژاد سقوط کرد.
بامغز برزمین خورد.
منحرف شد.
دربرابر امامش ایستاد.
درمقابل بنسلمانها زانو زد.
مقاومت راانکار کرد.
دربرابر تحریف نام خلیج فارس سکوت کردومورد توجه بی بی سی قرار گرفت.
عباس عبدی ها ازاوحمایت کردند.صادق زیباکلام برایش رپرتاژ رفت.
این احمدی نژاد نه آن احمدی نژاد است.
استحاله شده است.
به ضدخود تبدیل شده است.
امام علی (علیه السلام) فرمودند:
لعن الله لجوج
کسی که با ولایت لج کند؛
لایق همان رادیو فردا و اینترنشنال و سعودی ها و اصحاب فتنه است.
احمدی نژاد دیگر مردی از جنس مردم نیست؛ و فقط نان خاطرات مردم را می خورد. او از جنس قدرت طلبی است.
ما بوی نفاق را خوب تشخیص میدهیم. ما از نفاق در دانشگاه و بیرون دانشگاه و درجبهه وپشت جبهه زخم خورده ایم.
..........
_ احمدینژاد همواره یک انگل سیاسی است؛
که میزبانش را تخریب میکند تا خود را مطرح کند.احمدینژاد درفضای دوقطبی زیست میکند؛
واگر جامعه قطبی نباشد جز مشائیسم و بقائیسم و خزعبلاتی مانند آنها هیچ چیزی برای ارائه ونمایش ندارد.
احمدینژاد عنصر آشوب زیست است؛ که با بهم ریختن شرایط عقلانی، بدلکاری و بازیگری میکند؛
واین خصوصیت او یک روزمورد توجه حزبالله برای زدودن خاتمیسم قرارگرفت؛و ماازاحمدینژاد استفاده خود را بردیم؛
اما امر امروز براو مشتبه شده که خود نیز میتواند باحمایت سعودی و انگلیس واصلاحطلبان و اصحاب فتنه، کارگردانی صحنه را بعهده گیرد.ولی اوضاع هیچگاه به مانند۸۴و۸۸ پیش نخواهد رفت؛
و سرنوشت احمدینژاد نه مانند بنیصدر، خاتمی و موسوی، بلکه مانند بختیار وامثال او خواهد شد.
(هوچی گران احمدینژادی سرنوشت بختیارکه فرار از ایران با خفت وخواری بود را تهدید به ترور تفسیر میکنند و به خود دروغ میگویند و آدرس غلط میدهند و مظلوم نمایی میکنند تا آشوب زیستی و هوچیگری خود را فریاد زنند).
احمدینژاد لیدر مستضعفان نخواهد بود تنها میتواند لیدر توهمات فانتزی خود باشد.او آلترناتیو زباله دان تاریخ خواهد بود؛
هرچندمیدانیم اتاقهای فکر و سرویسها وپولهایی که سال ۸۸ در فکر انقلاب رنگی در ایران بودند؛امروز تمام قد پشت احمدینژاد صف کشیدهاند.
توده مردمی متدین و مستضعف هم که بگمان سادهلوحان سرمایه اجتماعی احمدینژاد هستند؛بزودی موضع روشنی را به اوابلاغ خواهندکرد!
احمدینژاد اگر میدانی که هیچ، و اگرنمیدانی بدان که شاخشکستهها و پستانکورهای تیرانا
ماموریت یافتهاند برای تو کامنتگذاری کنند.
ببین چه استعدادی ازخود نشان دادهای که دشمن به توطمع کرده است.
زباله دان تاریخ قسمتی داردکه مخصوص زرنگهای تاریخ است!
..........
همزمان باحمایت عباس عبدی وصادق زیباکلام از احمدینژاد، وی درگفتگو با رسانه فرانسوی ازمواضعش علیه رژیم صهیونیستی عقب نشینی کرد؛ وگفت من جملات فرد دیگری را نقل کردهام. منظوراحمدینژاد ازفرد دیگرحضرت امام روح الله است!
💜👓💙
ایهاالناس جهان جای تن آسانی نیست
مرد دانا، به جهان داشتن ارزانی نیست
خفتگان را چه خبر زمزمهٔ مرغ سحر؟
حیوان را خبر از عالم انسانی نیست
داروی تربیت از پیر طریقت بستان
کادمی را بتر از علت نادانی نیست
روی اگر چند پری چهره و زیبا باشد
نتوان دید در آیینه که نورانی نیست
شب مردان خدا روز جهان افروزست
روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست
پنجهٔ دیو به بازوی ریاضت بشکن
کاین به سرپنجگی ظاهر جسمانی نیست
طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی
صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست
حذر از پیروی نفس که در راه خدای
مردم افکنتر ازین غول بیابانی نیست
عالم و عابد و صوفی همه طفلان رهند
مرد اگر هست به جز عارف ربانی نیست
با تو ترسم نکند شاهد روحانی روی
کالتماس تو به جز راحت نفسانی نیست
خانه پرگندم و یک جو نفرستاده به گور
برگ مرگت چو غم برگ زمستانی نیست
ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند
بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست
آخری نیست تمنای سر و سامان را
سر و سامان به از بیسر و سامانی نیست
آن کس از دزد بترسد که متاعی دارد
عارفان جمع بکردند و پریشانی نیست
وانکه را خیمه به صحرای فراغت زدهاند
گر جهان زلزله گیرد غم ویرانی نیست
یک نصیحت ز سر صدق جهانی ارزد
مشنو ار در سخنم فایده دو جهانی نیست
حاصل عمر تلف کرده و ایام به لغو
گذرانیده، به جز حیف و پشیمانی نیست
سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی
به عمل کار برآید به سخندانی نیست
تا به خرمن برسد کشت امیدی که تراست
چارهٔ کار به جز دیدهٔ بارانی نیست
گر گدایی کنی از درگه او کن باری
که گدایان درش را سر سلطانی نیست
یارب از نیست به هست آمدهٔ صنع توایم
وانچه هست از نظر علم تو پنهانی نیست
گر برانی و گرم بندهٔ مخلص خوانی
روی نومیدیم از حضرت سلطانی نیست
ناامید از در لطف تو کجا شاید رفت؟
تو ببخشای که درگاه تو را ثانی نیست
دست حسرت گزی ار یک درمت فوت شود
هیچت از عمر تلف کرده پشیمانی نیست(سعدی قصیده شماره 7)
بوعلی سینا و بهمنیار و ادعای پیامبری:شاگردش بهمنیار به او می گفت: تو از آن آدمهایی هستی که اگر ادعای پیغمبری کنی، مردم از تو می پذیرند و از روی خلوص نیت ایمان می آورند. می گفت: این حرفها چیست؟ تو نمی فهمی. بهمنیار می گفت: خیر، مطلب از همین قرار است بو علی خواست عملا به او نشان بدهد. در یک زمستانی که با یکدیگر در مسافرت بودند و برف زیادی آمده بود، مقارن طلوع صبح که مؤذن اذان می گفت، بو علی بیدار بود، بهمنیار را صدا کرد: بهمنیار! بله. بلند شو. چکار داری؟ خیلی تشنه ام، این کاسه را از آن کوزه آب کن بده که من رفع تشنگی کنم. در آن زمان وسایلی مثل بخاری و شوفاژ که نبوده. مدتی زیر لحاف در آن هوای سرد خودش را گرم کرده بود. حالا از این بستر گرم چگونه بیرون بیاید؟ ! شروع کرد استدلال کردن که استاد! خودتان طبیب هستید، از همه بهتر می دانید، معده وقتی که در حال التهاب باشد اگر انسان آب سرد بخورد، یکمرتبه سرد می شود، ممکن است مریض بشوید، خدای ناخواسته ناراحت بشوید. گفت: من طبیبم تو شاگرد منی، من تشنه ام برای من آب بیاور. باز شروع کرد به استدلال کردن و بهانه آوردن که آخر صحیح نیست، درست است که شما استاد هستید ولی من خیر شما را می خواهم، اگر من خیر شما را رعایت کنم بهتر از این است که امر شما را اطاعت کنم. (گفت: آدم تنبل را که کار بفرمایی نصیحت پدرانه به تو می کند) . شروع کرد از این نصیحتها کردن. همینکه بو علی خوب به خودش ثابت کرد که او بلند شو نیست، گفت: من تشنه نیستم، خواستم تو را امتحان کنم. یادت هست که به من می گفتی چرا ادعای پیغمبری نمی کنی، مردم می پذیرند؟ من اگر ادعای پیغمبری کنم، تو که شاگرد منی و چندین سال پیش من درس خوانده ای حاضر نیستی امر مرا اطاعت کنی، خودم دارم به تو می گویم بلندشو برای من آب بیاور، هزار دلیل برای من می آوری علیه حرف من، آن بابا بعد از چهار صد سال که از وفات پیغمبر گذشته، بستر گرم خودش را رها کرده رفته بالای ماذنه به آن بلندی، برای اینکه این ندا را به عالم برساند که «اشهد ان محمدا رسول الله » . او پیغمبر است، نه من که بو علی سینا هستم.
ساعت آخر کلاسمون بود ؛
استاد گفت ۳ تا راهکار بهتون میدم ، هرکی رو که دوس دارید بهش یاد بدید🌷
1_برای مشکلات مالی سوره ذاریات ، طلاق ، مزمل ، الم نشرح رو روزییکبار بخونید
کلا ۲۰ دقیقه هم طول نمیکشه..
2_برای گره گشایی هر روز دعای توسل رو بخونید
اگه حفظش کنید میتونید تو مسیر بخونید بدون اینکه از انجام کارتون عقب بمونید...
3_برای داشتن زندگی بهتر دعای ابوالحسن ضراب اصفهانی رو روزی یک بار بخونید
📚آدرس ؛ مفاتیح بعداز نماز جعفرطیار...
آغاز پذیرش حوزههای علمیه برادران
در سال تحصیلی 1401-1400
از تاریخ ۲۰ اسفند
سایت پذیرش حوزه های علمیه: https://paziresh.ismc.ir/
❇️پذیرش سراسری حوزههای علمیه خواهران
🔻ثبت نام:
🔸پایگاه اینترنتی paziresh.whc.ir
🔸مراجعه حضوری به مدارس علمیه خواهران
🗓 مهلت ثبت نام: 31 اردیبهشت
اطلاعات بیشتر:
paziresh.whc.ir
مدافعان بانوی دمشق.شهید مدافع حرم محمد رضا الوانی
❇️پذیرش سراسری حوزههای علمیه خواهران 🔻ثبت نام: 🔸پایگاه اینترنتی paziresh.whc.ir 🔸مراجعه حضوری به م
اعمال روز مبعث
روز ب
یست و هفتم یکی از اعیاد بزرگ است و روزی است که حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله به پیامبری مبعوث شد و جبرئیل برای ابلاغ پیامبری، بر آن حضرت فرود آمد و برای این روز چند عمل وارد است:
غسل کردن.روزه گرفتن و آن یکی از چهار روزی است که در طول سال برای روزه گرفتن امتیاز ویژه دارد و ثوابی برابر با روزه هفتاد سال دارد.صلوات زیاد فرستادن.زیارت حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله و امیرالمؤمنین علیهالسلام.
عید مبعث مبارک باد...مکارم اخلاق پیامبر اسلام:«انّي بُعِثتُ لاُتَمِّمَ مكارمَ الاخلاق»اين سخن رسولخدا(ص)است كهميفرمايد:من براي تمام كردن كرامتهاي اخلاقي مبعوث شدهام.
درحديثي از امام صادق(ع) ،رسولخدا(ص)اينگونه توصيف شدهاست:از همه كس،حكيمتر وداناتر وبردبارتر وشجاعتر وعادلتر بود.هرگزدستش به زني نامحرم نرسيد وسخاوتمندترين مردم بود.هرگز درهموديناري نزد او نماند.برزمين مينشست وبرزمين غذا ميخورد وبرزمينميخوابيد ونعلين ولباس خود را پينه ووصله ميكرد.درخانه خود راميگشود وگوسفند را خود ميدوشيد وپاي شتر را خود ميبست وچونخدمتكار از گردانيدن آسياب خسته ميشد،خود ميگرداند.آب وضو رابدست خود حاضر ميكرد وپيوسته سرش در زير بود.در حضور مردمتكيه نميكرد واهل وعيال خود را خدمت ميكرد وهرگز آروغ نزد وهركهاورا به مهماني دعوت مينمود،قبول ميفرمود ونگاهزياد به صورتمردم، نميكرد.هرگز براي دنيا بخشم در نميآمد وبراي خدا غضبميكرد وگاه از گرسنگي،سنگ بر شكم ميبست وهرچه حاضرميكردند،تناول ميفرمود.انگشتر نقره در انگشت كوچك دست راستميكرد .خربزه را دوست ميداشت.هنگام وضو مسواك ميزد وادب هركه را رعايت ميفرمود وعذر هرمه را كه معذرت ميخواست،قبولمينمود وتبسم بسيار ميكرد وهرگز صداي خندهاش بلند نميشدوهرگز كسي را دشنام نداد وخدمتكار وزنان خود را نفرين نكرد.بد را بهخوب جواب ميداد وابتدا به سلام ودست دادن مينمود ودر هرمجلسي،ياد خدا ميكرد. «حيوة القلوب ج2
روشندل اشتراک خانه ی خوبان:
*🌸مژده🌸*
☺️ #سامانه #پیامکی احکام #مرکز #ملی پاسخگویی قم درخدمت شماست
*#سوالات احکام خود را با نام مرجع تقلید به سامانه 👈
30009640 ارسال و پاسخ را دریافت نمائید*
همچنین می توانید از طریق این سایت👈
╭─═ঊঈ🔻🔻ঊঈ═─╮
30009640.ir
╰─═ঊঈ🔺🔺ঊঈ═─╯
سوال خود را رایگان (بدون هزینه پیامکی) ارسال کنید پاسخ از طریق پیامک به خط شما ارسال می شود
*✳️نشر این پیام #صدقه #جاریه برای شماست*
✳️
🌸✳️
✳️🌸✳️
لطفا از ربات وسامانه استفاده کنید و هرکجا که براتون مقدور هست *(در پیام رسانهایی که دارید)* در گروهها وکانالها و.... این پیامها را *نشر * دهید
* ان شاء الله که ثواب نشر معارف دین ذخیره دنیا و آخرت شما گردد *
🌺 *عاقبت بخیر بشید* 🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
○•🌱
شب جمعه است دلم دور و بر کرببلاست
حسرت نوکرت آقا ، سفر کرببلاست
#شب_زیارتی_ارباب 🌸
نجات مشرك خوش اخلاق
«چند تن از مشركين، بقصد ترور پيامبر به مدينه آمدند ولى دستگير شدند . چون حاضر به اسلام آوردن نشدند، پيامبر دستورداد كه به غير از يكنفر از آنان، بقيه را بكشند . شخص آزاد شده از پيامبر سؤال كرد: به چه دليل همه رفقاى من كشته شدند، ولى مرا زنده نگه داشتيد؟
حضرت فرمود: زيرا جبرئيل از طرف خداوند سبحان بر من نازل شد و خبرداد كه تو داراى پنج خصلت هستى كه خدا و رسول آنها را دوست دارند . اول آنكه تو نسبت به ناموس و خانواده ات غيرت دارى . دوم آنكه مردى با سخاوتى . سوم آنكه راستگويى . چهارم آنكه شجاعت دارى . پنجم آنكه خوش اخلاقى .
آن مرد با شنيدن اين سخن، به حضرت ايمان آورد و مسلمان شد(بحارالانوار68/385)
#پای_درس_دل 🌱
اگر دست خودت را نگیری و
مواظب خودت نباشی ؛ در شلوغیهای زندگی
خودت را گم خواهی کرد بھ حدی کھ دیگر صدای گریهۍ گمشدهۍ خودت راهم نخواهی شنید...!
و کمکم دیگر بھ دنبال خودت هم نخواهی گشت!
و دچار آلزایمر خود فراموشی میشوی...!!
#استادپناهیان
اخلاق محمدی:در جنگ خیبر که با حضور شخص پیامبر (ص) در سال هفتم هجرت رخ داد، پس از پیروزی سپاه اسلام بر سپاه کفر، جمعی از یهودیان به اسارت سپاه اسلام درآمدند، یکی از اسیران، صفیه دختر حی بن اخطب (دانشمند سرشناس یهود) بود.بلال حبشی، صفیه را به همراه زنی دیگر به اسارت گرفت و آن ها رابه حضور پیامبر (ص) آورد، ولی هنگام آوردن آن ها اصول اخلاقی رارعایت نکرد، و آن ها را از کنار جنازه های کشته شدگان یهود حرکت داد، صفیه وقتی که پیکرهای پاره پاره یهودیان را دید بسیارناراحت شد و صورتش را خراشید، و خاک بر سر خود ریخت، و سخت گریه کرد. هنگامی که بلال آنها را نزد پیامبر (ص) آورد،پیامبر (ص) از صفیه پرسید: «چرا صورتت را خراشیده ای و این گونه خاک آلود و افسرده هستی؟! » صفیه ماجرای عبورش از کنارجنازه ها را بیان کرد، رسول اکرم (ص) از رفتار غیر انسانی و خلاف اخلاق اسلامی بلال حبشی ناراحت شده و بلال را سرزنش کرده و فرمود:«ا نزعت منک الرحمة یا بلال حیث تمر بامراتین علی قتلی رجالهما; ای بلال! آیا مهر و محبت و عاطفه از وجود تو رخت بربسته که آن ها را از کنار کشته شدگانشان عبور می دهی؟! چرابی رحمی کردی؟» جالب این که پیامبر اکرم (ص) برای جبران رنج ها و ناراحتی های صفیه، با او ازدواج کرد، سپس او را آزاد، و بار دیگر باپیش نهاد صفیه با او ازدواج نمود و به این ترتیب، ناراحتی های اورا به طور کلی از قلبش زدود.
پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله از یاران و اصحابش عیادت می کرد و جویای احوال آنان بود چنان که آنان او را عیادت می کردند و جویای حال او بودند. او هنگام جدا شدن از آنان وداعشان می کرد چنان که آنان او را وداع می کردند و هنگام برخورد با آنان به آغوششان می گرفت چنان که آنان او را به آغوش می گرفتند و رویشان را بوسه می داد چنان که رویش را بوسه می دادند و به آنان می گفت: پدر و مادرم فدایتان! چنان که آنان به او می گفتند پدران و مادرانمان فدایت
در آستانه سوم شعبان،میلاد سیدالشهدا علیه السلام:آي عاقلا آي عاقلا بياين بيرون ا خونه ها
مارو تماشا بكنين به ما مي گن ديوونه ها
ازكوچيكيم تا به حالا يك دوست خوبي داشتم
جوونم و من پاي همين دوست خوبم گزاشتم
اسم مقدسش دل و مي لرزونه به قرآن
من نميگم ديوونهاش بهش ميگن حسين جان
مي گن يه مشت توكربلاخيمه هاتو سوزوندن
از اين آتيش سوزي دل بچه هاشو سوزوندن
زينب ميان خيمه رنگ از رخش پريده
زيرا كه لحظه اي او روي حسين نديده
با رمز عاشقانه مي گويد اي حسين جان
دوست دارم حسين جان فدات بشم حسين جان
*
کتک کاری همسر!
با اینکه اسلام سفارش کرده با همسرانتان مهربان باشید ولی هستند مردانی که همسر خودرا اذیت می کنند و...
خانمی مطلقه می گفت شوهرم دست بزن داشت و هم به من ناسزا می گفت و...
خانمی می گفت شوهرم در خارج از منزل با مردم مهربان ولی در خانه شمر است!
البته هستند زنانی که شوهر را اذیت می کنند!
یک نفر از روحانیون مسن می گفت من درخانه گرگی دارم!
یک نفر دیگر روحانی مسن و سید اولاد پیامبر می گفت همسرم مرا کتک می زند و از خانه بیرون می کند!
سربازی می گفت خانمم مرا می زند!
ایا اینها که همسر خودرا کتک می زنند و اذیت می کنند مسلمان هستند؟
استاد نبویان.mp3
30.03M
🔴سخنرانی دکتر سید محمود نبویان
🔸بررسی و نقد موافقتنامه اخیر ایران و آژانس