eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
908 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
705 ویدیو
66 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
یاد وخاطره در گرامیباد. عملیات عاشورای 3 در 25 مردادماه 64 در توسط رزمندگان لشگر10 انجام شد @alvaresinchannel
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌿🌹 25 مرداد 64 در این عملیات لشگرسیدالشهداء(ع) با باز نمودن 6 برای عبور رزمندگان از داخل و انفجار #پل_نفر_رو روی دویرج و کار گذاشتن ده ها در مسیر عبور و سنگرهای اجتماعی دشمن و 5 مجروح تقدیم نمود. : ملكي مهوش محمدي عليپوربائي كريمي یاد و خاطره آنان را گرامی میداریم 🌿🌹 🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 بامداد 25 مرداد1364 منطقه عملیات فکه ✍️✍️✍️✍️ راوی: 1️⃣ ساعت 5.30 غروب بود که تجهیزاتم رو محکم کردم. یک نیم ساعتی دنبال کش گشتم تا نارنجک‌ها رو به حمایلم محکم کنم. قرار بود سر معبرها پرچم بزنیم. چوب پرچم‌ها دو برابر قد من بود. بعد از اینکه تجهیزاتم رو بستم شروع کردم سر چوب پرچم ها رو با سرنیزه تیز کردن که به راحتی داخل خاک فرو بره... تازه از داغی آفتاب کم شده بود که با بلند گو همه گردان‌ها و واحدها رو در محوطه باز (مقر عملیاتی لشگرده سیدالشهداء(ع) قبل از عملیات عاشورای 3 که در جاده فکه بعد از سه راهی قهوه خانه قرار داشت) خواستند. دسته ما متشکل بود از مربی های کار کشته آموزش نظامی که بعضا از مربی های پادگان امام حسین (ع) بودند و من و چند تا از مامور شده بودیم به این دسته و وظیفه این دسته به جهت توانمندی هایی که داشتند، در گیری با دشمن و سرگرم کردن اون برای خروج نیروها از منطقه درگیری بود و درحقیقت بچه های تخریب که به این دسته مامور بودند وظیفه داشتند معبر برگشت نیروهای عملیات کننده رو بزنند. اینهم از استثناهای عملیاتهای جنگ بود؛ ؟ ساعت نزدیک 6.30 غروب بود که تو محوطه اردوگاه واحدها و گردانها به خط شدند. ابتدا حاج آقای فضلی صحبت کرد و بعد هم آقا رحیم صفوی پشت تریبون رفت و در مورد عملیات توضیحی داد و بلافاصله اتوبوس‌ها و کامیون‌ها و چند مینی بوس و تویوتا وانت اومدن و بچه ها سوارشدند و به ستون از اردوگاه بیرون اومدیم و به چپ جاده پیچیدیم و به روانه شدیم تا دو راهی سایت که یک راه به سمت شوش دانیال و یک راه به سمت فکه می‌رفت هوا روشن بود و بعد از اون هوا تاریک شد. ماشین ها با چراغ جنگی حرکت می‌کردند و مواظب بودن به هم نخورن. تا اینکه ستون روی جاده شنی عریضی نگه داشت و گفتن برای نماز و شام پیاده بشین. وقتی پیاده شدیم ساعتم رو از جای سیم چینم در آوردم، دیدم ساعت 9 شبه و یک ربع بود که از اذان گذشته بود. پرسیدم اینجا کجاست که گفتند روی پیاده شدیم... ادامه دارد👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 بچه های تخریب لشگر10 عملیات عاشورای 3 دهکده فتح المبین قبل از حرکت برای عملیات عاشورای 3 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 بامداد 25 مرداد1364 منطقه عملیات فکه ✍️✍️✍️✍️ راوی: 2️⃣ وضو داشتیم و نماز مغرب وعشا رو با پوتین خوندیم. شام رو هم تقسیم کردند. شام یک بسته کالباس بود و یک گوجه فرنگی و نون لواش. همه رو تو هم گذاشتیم و یک لوله درست کردیم و مشغول خوردن شدیم. همینطور که شام می‌خوردیم فرمانده ها با بچه ها کارهاشون رو چک می‌کردند و ما های_تخریب هم وظایفمون رو مرور می‌کردیم. قرارشد برادر بهرام بیاتی، مین خنثی کنه و من و ملایی هم پشت سرش طناب معبر بکشیم و سر معبر، ابتدا و انتهای میدون به جهت اینکه رزمنده ها معبر رو گم نکنند دو تا پرچم بزنیم. ساعت ده شب بود که سوار آیفا شدیم و همه گردان‌ها و واحدها به سمت محل ماموریتشون اعزام شدند. حدود یک ساعتی با ماشین راه رفتیم. مسیر طولانی نبود اما چون ماشین چراغ خاموش حرکت می‌کرد زمان زیادی برد تا اینکه ماشین ایستاد و پیاده شدیم و بلافاصله در یک ستون قرار گرفتیم و حرکت شروع شد. نیم ساعت پیاده راه رفتیم تا به خط پدافندی ارتش رسیدیم. نیم ساعتی به جهت هماهنگی و توجیه گردان پدافند کننده معطل شدیم و باز و مسوول دسته، کارها و وظایف هرنفر رو توضیح دادند و ساعت از دوازده گذشته بود که از خاکریز خط اول گذشتیم و با رعایت شرایط اختفاء، بعضی جاها ایستاده و دولا دولا و بعضی جاها هم به صورت سینه خیز به سمت خط اول دشمن حرکت می‌کردیم . فکر کنم شب اول ماه ذی الحجه بود، آسمون ظلمات بود حتی ستاره ها هم نور نداشتن. خود این تاریکی بچه های اطلاعات عملیات رو به اشتباه انداخت و یک مقدار ما از مسیر منحرف شدیم. مسئول تیم اطلاعات ما بود. یک مقدار که از مسیر منحرف شدیم ستون رو نگه داشت و رفت جلو و برگشت و بعد از چند دقیقه راهپیمایی به مسیر اصلی اومدیم و این گم شدن هم دلیل داشت. چون هوا خیلی تاریک بود و شیارها رودخونه های فصلی هم شبیه هم بود و بوته هایی که در منطقه وجود داشت سرعت رو کم می‌کرد که نکنه گشتی های عراقی باشن. دریکی از شیارها بودیم که دشمن منور زد و بلافاصله چند رگبار پراکنده که چرت ما رو پاره کرد. اونقده لذت داره در ستون که به سمت دشمن میری چرت بزنی!! من این رو بارها تجربه کردم. نمیدونم چندهزارقدم راه رفتیم. فقط میدونم دوسه کیلومتری شد تا رسیدیم زیر" تپه رزمی" که مکان درگیری ما با دشمن بود. اینجا هم من فضول، باز ساعتم رو از جای سیم چینم در آوردم و نگاه کردم ساعت 2 نیمه شب بود. دسته ما داخل یک شیار که در اثرسیلاب‌های فصلی درست شده بود زیر تپه رزمی مخفی شد و هرکدوم از بچه ها آماده می‌شدند برای انجام ماموریتی که داشتند. چون ارتباط بی سیمی ما با عقب قطع شده بود نگران بودیم و دشمن هم تک و توک منور میزد. فاصله ما با دشمن شاید دویست متر بیشتر نبود. تو تاریکی شب با هم حرف می‌زدند و ما می‌شنیدیم. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 بچه های تخریب و آموزش نظامی دهکده فتح المبین 24 مرداد 1364 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 بامداد 25 مرداد1364 منطقه عملیات فکه ✍️✍️✍️✍️ راوی: 3️⃣ حدود ساعت دو نیم بود که ارتباط برقرار شد و گفتن کارو شروع کنید. قرار بود ما معبر رو باز کنیم و بچه های آموزش نظامی رو عبور بدیم و اونها خود رو به سنگرهای اجتماعی و به تیربارهای سنگین دشمن برسونند و با تیربار و آرپی جی سنگرها رو خاموش کنند و با گردانها که روی سایر تپه ها عمل کرده بودند الحاق برقرار کنند و از معبرما به عنوان استفاده شود . چون مسیر در نظر گرفته شده از داخل شیار بود و اگردشمن آتش می‌ریخت تلفات کمتری داشت. از شیار بالا رفت و پشت سرش برادرسلیمانی و بیاتی و من هم پشت سر او از شیار بالا رفتم و پشت قرارگرفتیم. میدونه مین اش خیلی قدیمی بود و احتمال می‌رفت که مین‌ها با جریان آب جابجا شده باشند لذا باید خیلی دقت می‌کردیم. برادر سلیمانی و بیاتی با شهید مهدی فرد از سیم خاردار تک رشته ای اول میدون مین عبور کردند و مین‌ها رو خنثی می‌کردن. ردیف اول میدون مین، منور ایتالیایی بود و بعد از اون دو سه نوار مین گوجه ای تا اینکه به سراشیبی که می‌رسیدیم چندین نوار بود. اونا رد شدند و من و مولایی پشت سر اونا به صورت دو نوار سفید موازی می‌کشیدیم. هنوز یک ردیف از مین های والمر خنثی نشده بود که صدای الله اکبر بلند شد و درگیری شروع شد و دشمن شروع کرد به منور زدن و آتیش ریختن. منطقه مثل روز روشن شد. در این گیرو داربود که صدای انفجاری از جلوی ما اومد. ما حواسمون به کارخودمون بود که دیدیم برادر سلیمانی دولا دولا داره عقب میاد تا به ما رسید گفت کار رو ادامه بدید . ما معبر رو ادامه دادیم چند قدم جلوتر دیدیم بهرام بیاتی هم غرق خون تو میدون افتاده.. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 بامداد 25 مرداد1364 منطقه عملیات فکه ✍️✍️✍️✍️ راوی: 4️⃣ با کمک برادرها معبر رو باز کردیم و بچه های دسته آموزش نظامی رو عبور دادیم. من یک لحظه یاد پرچم ها افتادم که باید ابتدا و انتهای معبر نصب می‌کردیم. از جام بلند شدم و دولا دولا بین دو دویدم ابتدای میدون مین و پرچم ها رو باز کردم و دو طرف معبر که مثل یک کوچه شده بود کوبیدم. دشمن پی درپی منور می‌زد. مثل اینکه معبر رو دیده بود و با خمپاره معبر رو میکوبید. منهم اومدم داخل شیار جانپناه گرفتم تا آتیش سبک بشه. چند دقیقه نگذشته بود که دیدم از پشت سر صدای دارد میاد. اول گقتم شاید بلدوذر یا لودر اومده برای جانپناه درست کردن.اما نزدیکتر که اومد در زیر نور منور دیدم یک سبز رنگ داره به سرعت به سمت ما میاد. خیلی ترسیدم، گفتم دور خوردیم و دشمن اومده ما رو اسیر کنه. یک شیخ روحانی هم اونجا با ما بود. سوال کرد برادر چی شده؟ گفتم: آشیخ به قول امام؛ مکتبی که شهادت داره اسارت نداره. با تعجب پرسید میخوای چیکار کنی؟ یک از کمرم باز کردم بهش دادم و یک نارنجک هم خودم ضامنش رو آزاد کردم و منتظر عکس العمل خشایار شدیم. خشایار چند متر مونده بود به شیار ایستاد و گرد و خاک زیادی هم کرد. تو گرد و خاک دیدم یک دفعه درب روی کلاهک بازشد و یک نفر با زیر پیراهن پرید بیرون و پشت سرش هم با ناباوری دیدم فرمانده تخریب پایین پرید. ضامن نارنجک رو محکم کردم و دویدم سمت خشایار تا مسیر رو اشتباه نرن. شهید سید محمد از دیدن من خیلی خوشحال شد و گفت چه خبر معبر کجاست، سلیمانی کو... با هم به سمت معبر دویدیم و وارد معبرشدیم. دشمن با تیربار سنگین داخل معبر رو می‌زد. من از ترسم که تیر نخورم خودم رو روی زمین می‌کشیدم اما دیدم راست راست داخل معبر داره راه میره. دستش رو کشیدم و با التماس گفتم سید "تو رو به جدت مواظب باش" تیر میخوری، انگار نه انگار. چند قدم که رفتیم برخوردیم به بهرام بیاتی که هنوز توی میدون مین غرق خون افتاده بود و ناله می‌کرد. تا سید رو دید گفت: آقا سید کمک کنید. سید با عتاب رو به من کرد و گفت: خودم بقیه معبر رو میرم، تو اینو کول بگیر و ببر عقب... سید چنان جذبه ای داشت که آدم جرات نمی‌کرد بگه نه. بیاتی رو یک مقدار رو دوشم گرفتم و به سمت انتهای میدون کشیدم. بدنش سنگین شده بود. راننده خشایار هم اومد کمک و به سختی اونو بالای خشایار گذاشتیم تا به عقب بره. باز خودم دویدم داخل معبر و به سمت بالای رفتم. دیدم نیروها دارن میان که از معبر عبور کنند. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 بامداد 25 مرداد1364 منطقه عملیات فکه ✍️✍️✍️✍️ راوی: 5️⃣ ساعت حدود سه و نیم یا چهار صبح بود. بچه های گردانها عقب میومدند و شهدا و مجروحین و اسراء رو هم با خودشون عقب میاوردن. تقریبا همه نیروها عقب رفتند اما سید عقب نمی اومد. هرچی من و سلیمانی بهش التماس می‌کردیم سید گوشش بدهکار نبود. فکرکنم نگران بچه هایی بود که رفته بودن پل های روی رو منهدم کنند. بچه های گردانها عقب رفته بودند اما مشغول انهدام سنگرها و تجهیزات دشمن و کار گذاشتن بودند. هوا دیگه داشت روشن میشد که خبرآوردن که همه بچه های تخریب با اتمام ماموریتشان عقب اومدند. شهید سید محمد هم رضایت داد و عقب اومد. به خط خودمون که رسیدیم داشت نماز صبح قضا می‌شد. نماز رو با لباسهای خونی و با تیمم و بدون اینکه پوتین از پا دربیاریم خوندیم. بعد از نماز سوار تویوتا شدیم و به عقبه (ع) دردهکده (ص) اومدیم. دیدیم بقیه بچه ها هم اونجا هستند. یک راست رفتم سمت کلمن آب یخ و کلمن رو سرکشیدم. از خستگی روی زمین افتادم. هنوز خورشید بالا نیومده بود و سرو صدای "هندونه خربزه" بچه ها من رو از زمین بلند کرد و با همون دست خونی هندونه رو میزدم رو زمین و میشکافت و با خوردنش رفع تشنگی می‌کردم. حالم که جا آومد یاد رفیقا افتادیم و سراغ یک به یک رو از هم می‌گرفتیم. کلمه"اونم رفت خوش به حالش"بین بچه های تخریب و سایر گردانها رد و بدل می‌شد. تو همون دقایق اولیه بعد از عملیات سر زبونها حماسه خوابیدن رو بود. ما خبر نداشتیم. فقط به خودمون می‌بالیدیم که یک چنین رفیقی داریم. تو دهکده حضرت رسول بودیم (عقبه رزمندگان لشگرحضرت رسول(ص) و سیدالشهداء(ع) درعملیات والفجرمقدماتی) که اخبار ساعت 8 صبح اعلام کرد که 3 دیشب در منطقه فکه توسط رزمندگان اسلام انجام شده و تعداد 35 نفر از دشمن اسیر گرفتن و بعد هم اعلام کرد که از این ساعت رای گیری برای انتخاب هم آغاز شده . ماشین‌ها اومدن و رزمنده ها رو سوار کردن و به عقب بردند. مقر گردان ما در پل کرخه بود و ما ایستگاه صلواتی کرخه پیاده شدیم و رفتیم حموم و از حموم که بیرون اومدیم صندوقهای رای گیری رو آوردند تا رزمندگان رای بدهند. ما هم با کارت پلاک رای دادیم. رای همه ما بود و مسولین رای گیری کارت پلاک جنگی ما رو سوراخ کردن. @alvaresinchannel
💧💦💦💧💦💦💧💦💦💧💦💦💧 💦 ❇️ در زمره کسانی بودند که احتمال اسارت آنها خیلی بالا بود. چرا که آنان در ماموریت های و و هنگام زدن کاملا خلع سلاح بودند و تنها سلاح آنها یک سیم چین و سرنیزه بود و اگر نارنجکی هم همراه داشتند فقط در شرایط خاصی میتوانستند از آن استفاده کنند. ماهیت کار در جبهه انفرادی بود یعنی ماموریت بایستی با حداقل نفرات انجام میشد در خاطرات رزمنده های تخریبچی که غالبا هم بیان نشده و فقط در گعده های خودشان قابل شنیدن است موارد زیادی از احتمال اسارت صددرصد آنها میتوان پیدا کرد. بارها شنیده شد که تک وتنها از موانع گذشته اند و پا در گذاشته اند و با دشمنی که هوشیار در سنگر کمین خود نشسته مواجه شده اند . و در این موقعیت حساس یا با زیرکی از مهلکه گریخته و یا به استقبال خطر رفته اند. با اندکی تحقیق در واحدهای تخریب یگانهای عملیاتی و تعداد اندک اسرا ی این واحدها نسبت به شهداء به صدق گفتار امام عزیز میتوان پی برد. به عنوان نمونه گردان سیدالشهدا علیه السلام در طول 6 سال حیات خود در دفاع مقدس بیش از 140 شهید تقدیم نمود ولی های این واحد در ماموریت های محوله فقط 5 نفر است. یک نفر در (عباس باقری) ، یک نفر در ۲ (مجیدمطیعیان)، دو نفر در (جعفرحیدریان-مجیدمهرورز)و یک نفر هم در شناسایی عملیات در جزیره ام الرصاص(عبدالله سمنانی) به اسارت دشمن در آمدند. و خاطرات فرار از چنگال دشمن آنها از زبان خودشان شنیدنی است. و شنیدنی ترین خاطرات دشمن را از زبان شنیده بودیم. شناسایی او در جزیره مجنون درنقل خاطراتش شنیدنی بود و عجیب تر شناسایی مواضع دشمن در حین عملیات خیبر که منجرشد که با کمین دشمن روبرو شود و سرباز دشمن با آرپی جی برای اسیر کردن او اقدام میکند و این شیر مرد از چنگ او میگریزد.. غلام تعریف میکرد در حین فرار سرباز دشمن با آرپی جی به سمت من شلیک کرد و احساس کردم گلوله از زیر بغلم در حال فرار عبور کرد به طوری که باد پره آرپی جی رو حس کردم. غلام گفت :باز من ول کن نبودم وچند لحظه استراحت کردم و دوباره به سمت مواضع دشمن رفتم و داخل سنگر استراق سمع دشمن خودم رو پنهان کردم...اما یک لحظه بخودم آمدم که دیدم روی نشسته ام وتعدادی بدنهای شهید در کنارم داخل چاله ای قرار دارد. اما شناسایی ام را انجام دادم ودر وقت برگشت تک وتنها بودم وبا نیروهای گشتی شناسایی دشمن روبروشدم واونها فهمیدند تنها هستم وخواستند مرا اسیر کنند که با توکل به خدا ،اونها رو قال گذاشتم این خاطره ذره ای از جسارت بچه های تخریبچی در مواجه با دشمن بود که برای اسیر نمودن اونها اقدام میکرد. از این دست خاطرات الی ماشاءالله زیاد است . و بودند رزمنده هایی مثل که در شناسایی عملیات کربلای 2 در داخل میدان مین و در نیمه شب به دست دشمن اسیر شد و سالها گذشت تا پیکر مطهرش به میهن اسلامی برگشت. جامانده از شهدا جعفرطهماسبی ☘️ ☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️ @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 سلام بر علی اکبر علیه السلام 🔴 در آغوش پدر 🌷🍃 شهادت عملیات نصر4 : 1346/4/1 : 1366/4/14 @alvaresinchannel
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ▪️▪️▪️ ▪️▪️ ▪️ با خبر شدیم پدر و مادر به دیدار باقی شتافتند. ضمن عرض تسلیت به خانواده شهید میرنوری برای آن به حق پیوستگاه علو درجات و همنشینی با اهل بیت علیهم السلام طلب میکنیم @alvaresinchannel
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ ✨ 🍃✨🍂 آخرین برگ دفتر شهادت شهدای با شهادت در روز که با روز اول شهریور مصادف بود بسته شد شهیدانی که در به مصاف دشمن رفتند و در به شهادت رسیدند. در روز تا سوعا و عاشورای حسینی یاد همه ی گرامیباد به نیت همه ی شهدا بگو................. 🥀🔸 🥀🔸 @alvaresinchannel
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹 (ع) در دفاع مقدس از ضد انقلاب ✍️✍️✍️راوی: مردادماه سال 67 روزهای سرنوشت ساز جنگ بود .دشمن بعثی اوایل مردادماه سال67 قصد تصرف اهواز را داشت و دو سه روز بعد هم با منافقین به طمع تصرف کرمانشاه تا تهران خیز برداشت که نفس قدسی امام عزیز آنچنان شوری دربین جوانان ایجاد کرد که دشمن را از تمامی سرزمین اسلامیمان عقب زدند و اگرنبود منع امام درخصوص تعقیب دشمن بعد از خروج از مرزهای بین المللی در عرض چند ساعت رزمندگان (ع) خود را به بصره رسانده بودند. اما آن عزیز سفرکرده با توجه دادن رزمندگان به پذیرش قطعنامه به عنوان عهد شرعی، آن شیران مطیع و مقلد را آرام نمود. پرداختن به وقایع دفاع مقدس درسال آخر جنگ خود فرصت زیادی می‌طلبد اما در آخرین روزهای مرداد67 که با پرچم کومله و دمکرات جان و مال و ناموس مردم شریف کردستان را هدف گرفته بودند به طمع دست یابی به آبرو و حیثیت نداشته به ارتفاعات اطراف جاده بوکان مهاباد حمله بردند و با سوء استفاده از انتقال توان سپاه اسلام به جنوب و منطقه شمال غرب مسیر تردد هموطنان را به بوکان و مهاباد مسدود کردند. لشگر ده سیدالشهداء(ع) که هنوز از ماموریت مقابله با دشمن در و فارغ نشده بود ماموریت یافت با حمله برق آسا به پسمانده ضدانقلاب قهر اسلامی را به تفاله های استکبار بچشاند.بخشی از نیروهای لشگرسیدالشهداء خود را از به منطقه رساندند و بخشی دیگرهم از طریق از پایگاه به منطقه درگیری سرازیر شدند و در آخرین روز مردادماه 67 که مصادف با بود به دشمن حمله کردند. به علت وسعت منطقه درگیری و حضور دشمن بر روی ارتفاعات در محور مهاباد بوکان و سردشت از لشگرده سیدالشهداء(ع) به فرماندهی سردار جانباز حاج عباس قهرودی در روز اول با قاسم(ع) به مصاف دشمن رفت و رزمندگان این گردان در روز تاسوعای حسینی با کمک گرفتن از نام در کمترین زمان و با حداقل تلفات و دادن چندین مجروح بخشی از ارتفاعات منطقه را از دست ضدانقلاب بازپس گرفتند. در روز دوم عملیات که مصادف بود با روز با ورود گردان علیه السلام به منطقه درگیری با ضد انقلاب ،این جرثومه های فساد فرار را بر قرار ترجیح دادند وبا دادن تلفات فراوان از منطقه متواری شدند در این عملیات تعدادی از رزمندگان لشگر ده سیدالشهداء به شهادت رسیدند. با نفوذ ضدانقلاب در کادر درمانی بیمارستان شهر بوکان تعدادی از مجروحین این عملیات به علت عدم رسیدگی در ظهر عاشورای در محوطه بیمارستان به شهادت رسیدند. (ع) با اعزام 20 به گردان‌های عمل کننده در این عملیات شرکت نمود و با دادن در این حماسه سهیم بود . در روز اول این عملیات در روز مجروح گردید و به علت عدم رسیدگی و خونریزی شدید در در محوطه بیمارستان به شهادت رسید و با گردان زهیر (ع) به دشمن حمله برد و با گلوله ضدانقلاب در روز عاشورا به شهادت رسید. شهیدان این عملیات آخرین شهدای عملیاتی لشگرده سیدالشهداء(ع) نام گرفتند. 🍃🌹 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 در جوار شهداء پنجشنبه 28 مرداد ماه 1400 ساعت 18 درجوار مزار سردار شهید حاج سید محمد زینال حسینی ❇️ ایستگاه صلواتی انتظار @alvaresinchannel
با پدر و مادر در سالیان گذشته به روح پرفتوح این عزیزان سفر کرده صلوات @alvaresinchannel
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ▪️ پیرمرد ِ بلا کشیده منم پسرِ شاه سربریده منم روضه خوانی که هرچه می گوید با دوچشم کبود دیده منم آنکه از ناقه دید بانوئی پایِ یک بوسه شد خمیده منم آن امامی که با تنی تب دار عقبِ ناقه ها دویده منم آنکه وقت فرار از خیمه نالة دختران شنیده منم آنکه در بین بوریا دلِ شب پیکر یک امام چیده منم آنکه درگوشة خرابة شام دفن کرده گلی شهیده منم (قاسم نعمتی) @alvaresinchannel
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌷🌷 🌷 گلزار شهدای بهشت زهراء سلام الله علیها 🔸🌷 اوج لذت شبهای جمعه گلزار شهدای تهران موقع نماز مغرب و عشاست.چون همه از گوشه و کنار جمع میشوند و در یک صف به نماز می ایستند. و بعد از نماز و تا پاسی از شب ، شب های دوکوهه قابل تکرار است. هر قطعه ی شهدا جای جنگ شده دل دنیاگرفته ی ماهم بهردیدار یار تنگ شده @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 شهریورماه 1365 ✅تخریبچی شهید محمد خاکفیروز ، در شناسایی مفقود شدند و ده سال بعد پیکر مطهرش به میهن اسلامی بازگشت. @alvaresinchannel
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸 تیم شناسایی عملیات ✍️✍️✍️ راوی : قرار شد چند نفر بریم برای ماموریت جدید پشت تویوتا کالسکه ها سوار شدیم و اومدیم سمت چند تا از بچه های لشگر هم بودند از جمله . بعد یکی دو روز همراه و رفتیم در نزدیک ارتفاعاتی که به نام و ارتفاعات 2519 مشهور بودند ،مستقر شدیم. مراحل شناسایی موانع دشمن برای عملیاتی بود که بعدا به معروف شد، روز ها و شبهای زیادی رو در اونجا موندیم ، روزها از دیدگاه با دوربین منطقه رو میدیدیم و غروب راه می افتادیم و از ارتفاع پایین میرفتیم تا ضمن شناسایی میدان مین و میدان موانع دشمن ، راهکار مناسبی پیدا کنیم برای پایین اوردن رزمنده ها از ارتفاعات تا پای میدان. تا نزدیکیهای صبح گشت میزدیم و سپیده راه می افتادیم به سمت بالای ارتفاع تا به مقر برسیم. ✅ هم با یکی از بچه های اطلاعات لشگر از یک راهکار دیگه کار رو انجام میدادند ، تا اینکه یک شب که رفتیم گشت شناسایی موانع دشمن وقت برگشتن تا نزدیک صبح منتظر اومدن خاکفیروز شدیم اما برنگشتند.مجبور شدیم بدون ایشون منطقه رو ترک کنیم و در شناسایی عملیات کربلای 2 مفقود شد. نیومدن شهید خاکفیروز ترس و دلهره ای رو بجونمون انداخته بود که احتمال میدادیم ، ایشون اسیر شده باشه و دشمن از قرار و برنامه عملیات خبردار شده باشه ، چند شبی کار رو تعطیل کردیم تا اینکه با مشورتهای فرماندهان ، قرارشد کار رو ادامه بدیم ، مراحل شناسایی میدان مین انجام شد و تقریبا از سنگر های کمین دشمن و موانع کاشته شده دشمن براورد خوبی پیدا کرده بودیم. کارها شناسایی تکمیل شد و آماده ساعت عملیات شدیم. 🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 @alvaresinchannel
مراسم پرفیض در جوار شهیدان و امام شهیدان گلزار شهدای بهشت زهراسلام الله علیها مداح حاج جعفر طهماسبی جمعه 5 شهریور ۱۴۰۰ ساعت 7.15 صبح با رعایت موازین بهداشتی ✅ پخش زنده از صفحه اینستاگرام گلزار شهدا👇 @golzareshohada.tehran https://www.instagram.com/p/CQN4wrbhm-_/?utm_medium=share_sheet @golzarshohada