13.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شهیدانه"🥀🕊✨"
هیچ لالهای چون شهید
تو زیبا نیست
#شهید_آرمان_علی_وردی
#شادیروحشهیدعزیزصلوات
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
@alzahra14
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
#پایگاه_معصومیه
#شهیدانه"🌹🍃🖋"
وسلام براوکه می گفت:
«من اهمیت نمیدهم دربارهی ما
چه میگویند،من میخواهم دلِ
ولایت راراضی کنم»
شهیدحسین خرازی🕊
#شادیروحشهیدعزیزصلوات
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
@alzahra14
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
#پایگاه_معصومیه
#شهیدانه"🌹🕊🌱"
شهادت روزی کسانی میشود که
در راه خدا مجاهدت کردند 🕊
#شهید_ارمان_علی_وردی
#ماه_رمضان
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
@alzahra14
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
#پایگاه_معصومیه
#شهیدانہ•°•♥️🌿🕊•°•
☘بزرگیمیگفت:
تڪیهڪنبهشهداء
شهداتڪیهشانبهخداست؛
اصلاڪنارگلبشینیبویگل
میگیری😍
پسگلستانڪنزندگیت
رابایادشهدا🌺
#شادیروحشهداصلوات
#ماه_رمضان
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
@alzahra14
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
#پایگاه_معصومیه
#شهیدانه"🌹🌱🕊"
🔸#شب_قدر
براي اولين بار غسل ليله القدر را از او آموختم . قبلاً حتي اسم چنين غسلي را نشنيده بودم . اولين شب قـدر که اتفاقاً هـوا هم خيلي سرد بود .
گفت: « برويم غسل کنيم . »ساعت 10 شب سوار موتور شديم. از مقر تا چشمه حدود 7 تا 8 کيلومتر فاصله بود .غسل کرديم. وقتي از آب بيرون آمدم،به شدت مي لرزيدم . حوله هم همراهم نبود. ابراهيم چفيه اش را به من داد. خودم را خشک کردم . لباس پوشيدم و پشت سر او روي موتور نشستم .
در تمام طول مسير خودم را پشت سرش پنهان کردم. با وجود اين، سرما تا مغز استخوانم نفوذ کرد. وقتي به مقر رسيدم، زير پتو رفتم و مثل جنازه افتادم . شب بيست ويکـم باز هم سراغم آمد وگفت: « برويم غسل کنيم » ترديد داشتم، ولي بالاخره حوله ولباس اضافي و کلاه برداشتم و رفتم. با وجود اين، باز هم لرزيدم و يخ کردم. شب بيست وسوم دوباره گفت : برويم غسل کنيم . گفتم: « من جانم را از عمل مستحبي بيشتر دوست دارم.» نرفتم . ابراهيم تنها رفت
🕊شهیدابراهیم هندوزاده
#ماه_رمضان
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
@alzahra14
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
#پایگاه_معصومیه
#کافهڪتاب"🖇🌱📚"
💌روایت عشق :
یکبار ماه رمضان بود. ما همه از همان بچگی به ماه رمضان علاقه داشتیم. رادیوی بزرگ آقای مدیر را روی دو تا چوب میگذاشتند، پشت دیوار ساختمان مدرسه، و سحر روشن میکردند. تا سه تا دِه صدای آن میآمد!
آن سال ماه رمضان تابستان بود و عشیرهی ما هم پلاسهای خودشان را کنار جوی آب تنگل زده بودند. آب از در خانه ما عبور میکرد صدای غلت خوردن شبانه آن و روشنایی و زلال روز از آن و خنک و پاکی خاص آن که از چشمهسارهای پر از برف کوه تنگل می آمد روح هر آدمی را صیقل میداد.
📖بخشی از کتاب «از چیزی نمیترسیدم» زندگینامه خودنوشت شهید حاج قاسم سلیمانی
#شهیدانه
#ماه_رمضان
#شادیروحشهیدعزیزصلوات
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
@alzahra14
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
#پایگاه_معصومیه
#شهیدانہ"♥️🌿🕊"
شهیدحسینخرازی
وسطِ عملیاتزیرِآتیش☄
فرقیبراشنداشت
اذانڪہمیشدمیگفت:↓
منمیرمموقعیتِالله...🙃📿
#شادیروحشهیدعزیزصلوات
#ماه_رمضان
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
@alzahra14
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
#پایگاه_معصومیه
#شهیدانه"🌹🍃🕊"
💠ازش پرسیدم:
این همه به فقراکمک میکنی؛
چیزی برای خودت باقی میمونه؟!
خیلی آروم گفت:
من کاره ای نیستم. من فقط
وسیله ام!
روزی دهنده خداست...
#شادیروحشهیدعزیزصلوات
#ماه_شوال
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
@alzahra14
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
#پایگاه_معصومیه
#شهیدانه"🌹🕊🍃"
به دو چیز خیلی حساس بود
موهاش
موتورش
قبل از رفتن به سوریه هم موهاشو تراشید هم موتورشو به دوستش بخشید
بدون هیچ وابستگی رفت...!!
#شهیدمحمدرضادهقان🕊🌹
#شادیروحشهیدعزیزصلوات
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
@alzahra14
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
#پایگاه_معصومیه
#شهیدانه"🕊🍃🌹"
هیچزمٰان
آدمهٰاییڪهتورٰابھخدا
نزدیكمیڪنند،رهٰانڪن!
بودنآنھٰایعنیخداهنوز
حواسشبهتهست.
#شھیدجھٰادمغنیه
#شادیروحشهیدعزیزصلوات
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
@alzahra14
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
#پایگاه_معصومیه
#شهیدانه"🌹🌱🕊"
نزدیڪ عملیات بود.میدانستم دختر
دارشده.یک روز دیدم سرپاکت نامہ
ازجیبش زده بیرون.
گفتم این چیہ!؟
گفت عکس دخترمہ.☺️
گفتم بده ببینمش،
گفت خودم هنوزندیدمش
گفتم چرا!؟😳
گفت الان موقع عملیاتہ میترسم
مهرپدرفرزندےکاردستم بده بعد...
#شهیدمهدیزینالدین🌱
#شادیروحشهیدعزیزصلوات
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
@alzahra14
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
#پایگاه_معصومیه
#شهیدانه"☁️🌹🍃"
قسمتی از وصیت نامه
شهیدامیرحاج امینی:
بعداز مدت ها کشمکش درونی
که هنوزهم آزارم می دهد، برای رهایی از این زجربه این نتیجه
رسیده ام و آن دراین جمله خلاصه
می شود: 👇
«خدایــا! عاشقـم کن»
#شادیروحشهیدعزیزصلوات
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
@alzahra14
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
#پایگاه_معصومیه