eitaa logo
علمیه الزهرا(س)
153 دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
5.7هزار ویدیو
279 فایل
مدرسه علمیه الزهرای شهرستان دهاقان
مشاهده در ایتا
دانلود
🛑📸 راه‌های کاهش مصرف گاز
1.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌻👏 قبل از دیدن، از ته دل بگید ⚘ماشاءلله لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم 🌹
واقعا قشنگ بخونيد... 🔺اگر تربیت " غلط " به تو آموخت غیرت داشتن دخالت کردن است و حیا را در صندوق کردن! شهید مطهری به من گفت: غیرت، عشق مرد به ناموسش است ؛ و حیا، احترام زن به خودش...!!! 🔺اگر تربیت " غلط " به تو آموخت که مرد میتواند زنش را بزند ! اسلام من به من آموخت که زن ریحانه است و مرد وظیفه دارد تمام اسباب راحتی و آسایشش را فراهم کند...!!! 🔺اگر تربیت " غلط "به تو گفت که زن عقلش نصف مرد است و نمی تواند به تنهایی در دادگاه شهادت دهد...؛ شهید مطهری در کتاب حقوق زن به من گفت : که زن احساسات و عواطفش دوبرابر مرد است و از این رو ممکن است در شهادت دادن دچار تزلزل شود...!!! 🔺اگر تربیت " غلط " به تو گفت که دیه زن نصف دیه ی مرد است چون ارزشش کمتر از مرد است...؛ شهید مطهری در کتاب حقوق زن به من آموخت که : اگر من کشته شوم برای اینکه مادرت در آسایش تو را بزرگ کند دیه ی من بیشتر است....!!! ایرادی اگر هست در مسلمانی ماست نه دین اسلام و قرآن و احکام الهی...!!! تقدیم به تمام بانوان ایرانی ْ
⭕️💢⭕️ بســـته خبــــــری از گستردگی سیستم گازکشی کشور تا فکر برای آیندگانمون و.....راهکارهای کاهش مصرف، در این بسته خبری 🍃🌹ــــــــــــــــــــــــ
9.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سرود بسیار زیبا با اجرای یک‌ دختربچه با آهنگ مختارنامه در مدح سپهبد شهید حاج‌ قاسم سلیمانی یاعلی.مدد 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 ‌‎‎‎‎‎‌‌ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✳️ دعای مادرم مرا بدین جا رسانید 🔻 از بایزید بسطامی پرسیدند که ابتدای کار تو چگونه بود؟ گفت: من ده ساله بودم، شب از عبادت خوابم نمی‌بُرد. شبی مادرم از من درخواست کرد که امشب سرد است، نزد من بخُسب. مخالفت با خواهش مادر برایم دشوار بود؛ پذیرفتم. آن شب هیچ خوابم نبرد و از نماز شب بازماندم. یک دست بر دست مادر نهاده بودم و یک دست زیر سر مادر داشتم. آن شب هزار «قُل هُوَ اللّهُ اَحَد» خوانده بودم. آن دست که زیر سر مادرم بود، خون اندر آن خشک شده بود. گفتم: «ای تن، رنج از بهِر خدای بکش.» چون مادرم چنان دید، دعا کرد و گفت: «یا رب، تو از وی خشنود باش و درجتش، درجهٔ اولیا گردان.» دعای مادرم در حقّ من مستجاب شد و مرا بدین جای رسانید. 📚 برگرفته از کتاب «بُستان العارفین»