15.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 این ویدئو را ببینید تا بفهمید چرا غرب به انحاء و اشکال مختلف و با تمام امکانات به دنبال بدنام کردن اسلام است؟
⭕️ آیا نظم نوین جهانی بر وفق مراد کشورهای سلطهگر پیش میرود؟
🔴
چند نکته از قرآن کریم صفحه 398
تفسیراستادقرائتی
🦋 یارى الهى به معناى ترك كوشش و تلاش نیست. حضرت نوح و یاران او كشتى را ساختند. «السّفینة»
🦋 عبادت بدون تقوا كارساز نیست. «اعبدوا اللّه واتقّوه»
🦋از انگیزههاى پرستش غیر خدا، رسیدن به نان و نواست. «لایملكون لكم رزقا»
🦋 غیر خدا، توان روزى دادن ندارند، نه آنكه مىتوانند ولى نمىدهند. «لایملكون» نفرمود: «لایرزقونكم»
🦋 در ارشاد و تبلیغ، پس از آنكه باطل بودن فكرى را ثابت كردید، راه حقّ را نشان دهید. «لایملكون لكم رزقا فابتغوا عنداللَّه الرّزق»
🦋 خدا رازق است، ولى انسان نیز باید تلاش كند. «فابتغوا»
🦋 ابتدا باید نیازهاى مادّى و رفاهى را حل كرد، سپس مردم را ارشاد نمود. «فابتغوا عنداللَّه الرزق و اعبدوه»
🦋 سرچشمهى رزق، نزد خداست. «عنداللَّه الرّزق»
🦋ارشاد و تبلیغ، باید روشن و گویا باشد. «البلاغ المبین»
🦋با طرح سؤال، فطرت غافلان را بیدار كنیم. «أولم یروا...»
🦋اسلام دین اندیشه است و از همهى مردم براى اندیشیدن دعوت كرده است. «أولم یروا...»
🦋 آفریدن، میراندن و دوباره زنده كردن، كار دائمى خداوند است. «یبدىء اللّه الخلق ثمّ یعیده» (فعل مضارع، نشانهى استمرار و دوام است.)
🦋آفرینش اوّلیه و بازآفرینى در قیامت، براى خداوند آسان است، تنها یك اراده مىخواهد. «انّ ذلك على اللّه یسیر»
🦋 جهانگردى، سیر و سفر، مطالعهى طبیعت و گردشهاى هدفدار، یك وظیفه و ارزش است. «قل سیروا فى الارض فانظروا»
🦋گردش در طبیعت، مىتواند انسان را به فكر وادارد. «قل سیروا... فانظروا»
🦋 با مطالعهى دقیق در آفرینش، شك و تردید خود را بر طرف كرده و خدا را بهتر مىتوانیم بشناسیم. «فانظروا...»
کارهایی که نباید جلوی کودکان انجام دهید
🔸بکار بردن الفاظ نامناسب در حضور کودک
🔸بیاحترامی به دیگران
🔸ایجاد تنش و درگیری با اطرافیان
🔸عدم مدیریت و برنامهریزی در امور روزانه
🔸بیاعتنایی به معنویات و واجبات دینی
🔸عدم ابراز علاقه به درس و مطالعه
🌹سفارش شهید در خواب!
☘یکی از آشنایان خواب شهید سید احمد پلارک را می بیند.
🌷او از شهید تقاضای شفاعت می کند که شهید پلارک به او می گوید:
⛔من نمی توانم شما را شفاعت کنم. تنها وقتی می توانم شما را شفاعت کنم که شما نماز بخوانید و به آن توجه و عنایت داشته باشید.
همچنین زبانهایتان را نگه دارید.
🍃در غیر اینصورت هیچ کاری از دست من بر نمی آید.
🌻شادی روح شهدا صلوات🌻
🔅ندبه های انتظار🔅
🛑 #سه_دقیقه_در_قیامت(قسمت ۴)
🌸خداروشکر تا اینجا استقبال از این داستان به حدی بوده که فکرش رو هم نمیکردیم...
✨لازم به ذکره که بگم داستان اصلی کامل تر از این چیزیه که نوشته میشه،
ما روزمرگی های داستان رو خلاصه کردیم و به جاش قسمتهایی که راوی داستان وارد عالم #قیامت میشه رو بدون کم و کاست مینویسیم چون میدونیم برای همه جذاب و جالبه.
📝اما ادامه ماجرا:
🔍فهمیدم که منظور ایشان #مرگ من و انتقال من به آن جهان است.
🔮مکثی کردم و پسرعمه اشاره کردم و گفتم:
من آرزوی شهادت دارم سالها به دنبال شهادت بودم حالا با این وضع بروم؟!
✅اما اصرارهای من بی فایده بود باید میرفتم.
دو جوان دیگر ظاهر شدند و در چپ و راست من قرار گرفتند و گفتند برویم.
🍀 بی اختیار همراه با آنها حرکت کردم لحظهای بعد خود را همراه این دو نفر در یک بیابان دیدم.
💥 زمان اصلا مانند اینجا نبود و در یک لحظه صدها موضوع را می فهمیدم و صدها نفر را میدیدم.
🔰آن زمان کاملا متوجه بودم که مرگ به سراغم آمده اما احساس خیلی خوبی داشتم از آن درد شدید راحت شده بودم شرایط خیلی عالی بود.
♦️در روایات شنیده بودم که دو ملک از سوی خدا همیشه با ما هستند حالا داشتم این دو را می دیدم.
چقدر زیبا و دوست داشتنی بودند،دوست داشتم همیشه با آنها باشم
🔅 در وسط یک بیابان خشک و بی آب و علف حرکت می کردیم. کمی جلوتر چیزی را دیدم. روبروی ما یک میز قرار داشت که یک نفر پشت میز نشسته بود. آهسته آهسته به میز نزدیک شدیم.
🔥به اطراف نگاه کردم سمت چپ من در دوردست ها چیزی شبیه سراب دیده می شد. اما آنچه می دیدم سراب نبود،شعله های آتش بود.
حرارتش را از دور احساس میکردم.
🔺️به سمت راست خیره شدم در دوردستها یک باغ بزرگ و زیبا چیزی شبیه جنگل های شمال ایران پیدا بود نسیم خنکی از آن سو احساس میکردم.
✨ به شخص پشت میز سلام کردم با ادب جواب داد.
منتظر بودم می خواستم ببینم چه کار دارد.
♻️ آن دو جوان که در کنار من بودند عکس العملی نشان ندادند.
اما همان جوان پشت میز، یک کتاب بزرگ و قطور را در مقابل من قرار داد و به آن کتاب اشاره کرد و گفت:
کتاب خودت هست بخوان امروز برای حسابرسی،هم اینکه خودت آن را ببینی کافی است.
🔰 چقدر این جمله آشنا بود.در یکی از جلسات قرآن استاد ما این آیه را اشاره کرده بود: "اقرا کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا"
♦️نگاهی به اطراف کردم و کتاب را باز کردم:
☘بالای سمت چپ صفحه اول
با خط درشت نوشته شده بود:
۱۳ سال و ۶ ماه و ۴ روز
🔆از آقایی که پشت میز بود پرسیدم: این عدد چیه؟ گفت سن بلوغ شما است.
شما دقیقا در این تاریخ به بلوغ رسیدید.
⚠️در ذهنم بود که این تاریخ یک سال از ۱۵ سال قمری کمتر است، اما آن جوان که متوجه ذهن من شده بود گفت: نشانه های بلوغ فقط این نیست که شما در ذهن داری. من هم قبول کردم.
🌸 قبل از آن و در صفحه سمت راست اعمال خوب زیادی نوشته شده بود:
از سفر زیارتی #مشهد تا نمازهای اول وقت و هیئت و احترام به والدین و...
♦️پرسیدم: اینها چیست؟
گفت اینها اعمال خوبی است که قبل از بلوغ انجام داده ای. همه این کارهای خوب برایت حفظ شده است.
🔰 قبل از اینکه وارد صفحات اعمال پس از بلوغ شویم،جوان پشت میز نگاهی کلی به کتاب من کرد و گفت نمازهایت خوب و مورد قبول است،برای همین وارد بقیه اعمال می شویم.
❤️ یاد حدیثی افتادم که پیامبر فرمودند: نخستین چیزی که خدای متعال بر امتم واجب کرد نماز های پنجگانه است و اولین چیزی که از کارهای آنان به سوی خدا بالا می رود نماز های پنجگانه است و نخستین چیزی که درباره آن از امتم حسابرسی می شود نماز های پنجگانه میباشد.
☘من قبل از بلوغ نمازم را شروع کرده بودم و با تشویق های پدر و مادرم همیشه در مسجد حضور داشتم.کمتر روزی پیش میآمد که نماز صبحم قضا شود.
❎اگر یک روز خدای نکرده نماز صبحم قضا میشد تا شب خیلی ناراحت و افسرده بودم. این اهمیت به نماز را از بچگی آموخته بودم و خدا را شکر همیشه اهمیت می دادم.
🌿 وقتی آن ملک؛ یعنی جوان پشت میز به عنوان اولین مطلب اینگونه به نماز اهمیت داد و بعد به سراغ بقیه رفت، یاد حدیثی افتادم که معصومین علیه السلام فرمودند:
🌼 اولین چیزی که مورد محاسبه قرار می گیرد نماز است.اگر نماز قبول شود بقیه اعمال قبول می شود و اگر نماز رد شود...
🌾خوشحال شدم به صفحه اول کتاب نگاه کردم، از همان روز بلوغ تمام کارهای من با جزئیات نوشته شده بود. کوچکترین کارها حتی ذره ای کار خوب و بد را دقیق نوشته بودند و صرف نظر نکرده بودند.
تازه فهمیدم که فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره یعنی چی!
💥هرچی که ما اینجا شوخی حساب کرده بودیم آنها جدی جدی نوشته بودند.
ادامه دارد..
*
🔷️🔷️🔶️🔶️🔷️