ــ ــ ♥️ .
وجود هر کہ نِگه میکنم ز جان وُ جسد،
مرکبست و تُو از فَرق تا قدم جانی ^^ .
چاي خواستگاری رو که گرفت جلوش،
قطرههای شرم رو دید که تا مژههاش
کشیده شده بودن و بعد چشمش رفت
رو تسبیح یاقوٺنشانِ دستش . .
جواب گرۀ باز شدهٔ تسبیح دلش چی بود؟
💌 ~ جوابِ سوال قصہ ..
پادکستِ نیم روزی از ۱۲بهمن!.mp3
4.11M
٫ گوش بدیم به ثانیههایی
از لحظههای تکرار نشدنی
و پر اضطرابِ
دوازده بهمن هزاروسیصد
و پنجاھوهفت .. 🌿
ـ ــ
بابابزرگم میگفت چند سال پیش یه همچین روزی نوری به قلب های ناامید تابید!