با نماز و عبادتش📿
با ذکر دعایش📿
با قربانی و صدقات و احسانش🐑
بستری برای جاری ساختن
مفهوم و عبودیت بندگیست🌱
این عید بندگی بر همه شما مبارک🌿💚
یاس:
فکرشوبکن..
اگهشهیدبشیم
جنازمونپیدانشہگمنامبمونیم
رویقبرمونمینویسنفرزندسیدعلۍ..😍🌿.'
اقــا مـصـطـفی مـیـگفت وقــتـی شـهـیـد مـیـشـی که تـعداد رفیـقــات تـو مـزار شـهـدا بـیـشـتـر از داخـل شـهـر بـاشـد
#شـهـادت
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#رمان_یادت_باشد
#پارت_بیست_چهارم
نمی دونم. شاید هم من اشتباه میکنم و شما اطلاعاتتون دقیق تره!»
°•°•°•°
قدیم ها که کوچک بودم، یکسره خونه عمه بودم و با دختر عمه ها
بازی میکردم. بعد که بزرگتر شدم و به سن تکلیف رسیدم، خجالت
می کشیدم و کمتر می رفتم. حمید هم خیلی کم به خانه ما می آمد
از وقتی که بحث وصلت ما جدی شد، رفت و آمدها بیشتر شده بود.
آن روز هم قرار بود حمید با پدر و مادرش برای صحبت های نهایی به خانه ما بیایند.
مشغول شستن میوه ها بودم که پدرم به آشپزخانه آمد و پرسید:« دخترم،اگه بحث مهریه شد چی بگیم؟ نظرت چیه؟»
روی این که سرم رو بلند کنم و با پدرم مفصل درباره این چیز ها ضحبت کنم،نداشتم.
گفتم:«هرچی شما صلاح بدونید بابا.»
پدرم خندید
گفت:« مهریه حق خودته. ماهیچ نظری نداریم. دختر باید تعیین کننده مهریه باشه.»
کمی مکث کردم.
گفتم:« پونصدتا چطوره؟شما که خودتون میدونید مهریه فامیلای مامان همه بالای پونصد سکه اس»
پدرم یک نارنگی....
به روایت همسر شهید حمید سیاهکلی مرادی
ادامه دارد....
کپی/اصکی❌
💝|°@Childrenofhajqasim1399
‹💙✨›
❪هَروَقتبَعـداَزگنـٰاھ
خدٰاانقَدرزِندھنِگھتدٰاشـت
ڪِہوُضوبـِگیر؎ . .
وٰایسـتۍجُلوشونـَمٰازبِخونۍシ
یَعنۍقَبولِتڪَردھ!
یَعنۍخدٰاهَنوزاَزتنٰاامـیدنَشـدھヅ🗞••!❫