فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انتقام سخت همینهاست...
ما بعد از حاج قاسم با آمریکا پدر کشتگی داریم...
@Childrenofhajqasim1399
آمال|amal
🎥 ما رو دیدی فرار کن زود!😉 #ایران_قوی #سرباز_سید_علی https://eitaa.com/joinchat/1439432807Cba2016
حتتتما ببینید😂😎😎😎😎🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷💪🏽💪🏽
آنهایی که ولایت فقیه را
قبول ندارند.!!
و در هر مقامی که باشند
سرنگون خواهند شد.💪🚶🏻♂
#شهیدآوینی🍃
#هشدار
❌روایت مے فرماید وقتے امام زمان ارواحنافداهمیآیند، بیشتر از جدشان، رسول اللّهصلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم دچار اذیت و آزار میشوند.😢❌
❓#چرا⁉️
🔻براے اینڪه ما #حاضر نیستیم از این ⇣⇣⇣
#مرڪبغرورتڪبروخودخواهے ڪه سالها هِیڪردیم،تازاندیم و به هر وادے و بیابانے ڪه خواستیم #هواینفس را تازاندیم و رفتیم، پایینبیاییم.
👌✅حالا میگویند از این مرڪب پایین بیا، مطیع باش.
خب #ڪسیڪهازقبلخودشراآمادهنڪردهباشد،
🔻 حاضر نیست زیر بار برود.🔻
▪️استاد حاج آقا زعفرے
#ادمین_یازهرا
@Childrenofhajqasim1399
يا اباعَبْدِالله❤️
دلـِ
مَـنْ
سَـخـت
هَواى حَرَمت را دارد...😭💔
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#عشاق_الحسین
معرفی زبان بدن دلاور خلیج فارس، مقابل ناوگروه دریایی متجاوز آمریکا
#ایران_قوی
#نفتکش
@Childrenofhajqasim1399
فقط یک بار کافی است از ته دل خدا رو صدا کنید دیگر مال خودتان نیستید، مال او میشوید...
شهید امیر حاج امینی🌷
#کلام_شهدا #شهیدانہ #سرباز_سید_علی
@Childrenofhajqasim1399
『🌦』
#تلنگر
میگمرفیق!
حیفه
حیفهبچهشیعهگناهکنه...
ماکهمنتقمخونحاجقاسمیم
ماکهمنتظرظهورآقاییم
حیفهگناهکنیم...
بهقول آیتاللہجوادیآملے :
مملکتی را که
شهـدا پاک کرده اند
آلوده نکنیم...
نگاهچقدرقشنگه..
خوبگوشکنید
یهصداییمیگههنوزحسیناینزمونهتنهاست
بسنیسترفیق
آیشهدا
میشه ماروبهخلوتتونراهیبدید!؟
برگردرفیق
حسیناینزمانهتنهاست..
↷
وقتیمسموممیشیازدکترخجالتنمیکشی
میریپیششتادرمانتکنهوحالتوخوبکنه
گناهآلودشدنهممثلمسمومیته...
ازخداناامیدنشووپناهببربهش...
خدابهترینطبیببرایروحوجانته...
ازشفرارنکن،گناهکردیبرومعذرتخواهےکن(:
آمال|amal
__
♥️͜͡🔗••
گـرچِھاِیـنشَھرشُلـوغاَسـت،
وَلۍبـٰاوَرڪن
آنچِنـٰانجـٰاۍِتْـوخـٰالِیـست،
صِـدامِۍپیـچَد...!
#حاجقاسم #سردار_دلها #سرباز_سید_علی
○━━⊰☆📱☆⊱━━○
@Childrenofhajqasim1399
○━━⊰☆⚔☆⊱━━○
هرکس یک عضو ماندگار اورد(باسند)بیاد پیوی پرداخت ایتا بدم بهش🙂👇🏻تا ساعت۱۸وقت دارید
@Sohrabizadeh
آمال|amal
#رمان_راز_درخت_کاج... #قسمت_پنجاهم ای کاش میتوانستیم به مهرداد هم خبر بدهیم که خودش را به خانه برسا
#رمان_راز_درخت_کاج... 🌱🌲
#قسمت_پنجاه_یکم
روی زمین مسجد افتادم و انجارا می بوسیدم. محل سجده های دخترم را میبوسیدم و بو می کردم.آقای حسینی وارد شبستان شدوروبه رویم نشست.
آقای حسینی ،بدون اینکه زمینه سازی کند و حرفی اضافه بزند،شهادتزینبرا تسلیت گفت. از قرار معلوم ،بیرون مسجد همه ی حرفهارا به مهران و بابای زینب گفته بود.
اول سکوت کردم و بعدبا صدای محکمی گفتم"هرچی میل خدایه"
باآقای حسینی از مسجدخارج شدیم. بابای مهران روی زمین نشسته بود و گریه می کردو مهران توی ماشین با صدای بلند گریه می کرد.
مهران که مرا دیدباگریه گفت"مامان،زینب را کشتند...خواهرم شهید شده...جنازه اش پیدا شده."
من مهران را دلداری دادم و آرام کردم. از چشمم اشکی نمی آمد.بابای مهران به من نگاه نمی کرد،من هم به او چیزی نگفتم.
آن روز کارگرهای ساختمان ساز ،جنازه ی زینب را در سَبَخی(زمین بایر و خشک به لهجه ی آبادانی ها)که بعدها در آنجامرکز پست شاهین شهر را ساختند--پیدا کرده بودند.مهران گفت"مامان،شهرام صبح توی تاکسی از دو مسافر شنیده بودکه امروز جنازه ی یک دختر نوجوان را توی زمین خاکی پیدا کرده اند.وقتی شهرام به خانه آمدو خبر را داد، من مطمئن شدم که آن دختر ،زینب است.اما نمی خواستم تا خبر قطعی نشده به تو بگویم."
انتظار تمام شد؛انتظار کشنده ای که سه روز تمام به جانمان افتاده بود.
باید می رفتم و دخترم را می دیدم. جنازه ی زینب را به سرد خانه ی پزشکی قانونی برده بودند. ما برای شناسایی به آنجامی رفتیم. سوار ماشین شدم و همه با هم به پزشکی قانونی رفتیم. مهران و بابایش لحظه ای آرام نمی شدند.
چشمهای مهران کاسه ی خون شده بود.
من یخ کرده بودم و هیچ چی نمی گفتم و گریه هم نمی کردم.مهران که نگران من بود،مرا بغل کرد و گفت"مامان،گریه کن!
خودت را رهاکن."
اما من هیچ نمی گفتم.آن قدر در دنیای خودم با زینب حرف زدم که نفهمیدم کی به سردخانه رسیدیم.
دخترم آنجا بود؛
با همان لباس قدیمی اش،با روسری سرمه ای و چادر مشکی اش.
منافقین اورا با چادرش شهید کرده بودند. با چادر چهار گره دور گردنش بسته بودند.😭
#نویسنده_معصومه_رامهرمزی
#ادامه_دارد...
🌀ما را به دوستانتون معرفی کنید🌀