eitaa logo
آمال|amal
351 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
31 فایل
زهرا صادق پور هستم🌱💚 اینجا منم و نقاشیام و بوکمارکام اینجا رو یه دختر دهه هشتادی کوچولو داره اداره میکنه تهران
مشاهده در ایتا
دانلود
[😍👏🏻] رضایت🙂 @Childrenofhajqasim1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اندکـﮯ صبر فرج نزدیک است :)!.......
آخ جون گاندو😂😍😍
قسمت جدیده حتما ببینید
آمال|amal
تـاصـراطم‌اربعـین‌افتـدبه سمت‌ِکربلا!💔 #دلتنگی
آنچه در فرزندان حاج قاسم گذشت... پست های امروز تقدیم به شهید علیرضا یاسینی🥀 امیدواریم که از پست هامون خوشتون اومده باشه...🙂 ترک نکن بزار رو بی صدا😉 یاعلی مدد🌃✋🏽 @Childrenofhajqasim1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام اعضای جدید خوش آمدید🦋
هر چند کھ‌‌ دکترها بگویند جراحی لازم دارد و خطرناک است و ممکن است چیزی از من نماند ، من نگران ِ مسائل خطرناک‌تر هستم . من می‌ترسم از ایمان چیزی نماند . . آخر شنیده‌ام کھ‌‌ پیامبر(ص) فرمودند : اگر امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر ترک شود ، خداوند دعاها را نمی‌شنود و بلا نازل می‌کند ! من خواستم جلوی بلا را بگیرم ، اما اینجا بعضی‌ها می‌گویند کار بدی کرده‌ام . . ولی آن شب اگر من جلو نمی‌رفتم ناموس ِ شیعھ‌‌ بھ‌‌ تاراج می‌رفت و نیروی انتظامی خیلی دیر می‌رسید . شاید هم اصلا نمی‌رسید .. ! +شهیدعلی‌خلیلی🌱 @Childrenofhajqasim1399
اهم . . عزیزم چند ساعت زیر دست آرایشگر بودی!! اذیت شدی؟!اوخه . . چه شاخم شدی . . فقط گاوا شاخ دارنا مگه تو گاوی ڪه حس شاخ بودن بهت دست میده😐 -نماد شیطان پرستیت منو ڪشته😐😏
هدایت شده از  گاندو
📲 قسمت پانزدهم سریال گاندو۲ امشب به دلیل پخش فینال جام حذفی فوتبال پخش نخواهد شد. 🇮🇷@ganndo 🇮🇷@ganndo
🌹 پوستر | ‏رهبرانقلاب: بدون دوربين‌ها، قلم‌ها و دلسوزی‌هاى خبرنگاران لحظه‌ها ماندگار نمی‌شود! 🖊 بمناسبت @Childrenofhajqasim1399
بتڪان‌ازسرورویم‌غـم‌دلتنگـےرا💔 . بہش‌گفتم: من‌کہ‌کربلآ‌نرفتم‌ تو‌که‌رفتی‌یکم‌برام‌توصیفش کن...🚶🏿‍♂ بگو‌چه‌جور‌جاییه؟ لبخندی‌زد‌و‌فقط‌ی‌کلمہ‌گفت: بہشتِ:)🥀! ♥'
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باعمه ومادرم روبوسی کردیم.برای زیرلفظی یک النگوخریده بودندکه به دستم کوچک بود.قرارشدببرندعوض کنند،دستبندبخرند. یک چمدان پرازوسیله هم آورده بودند؛قرآن،چادرنماز،اسپند،مسواک،به همراه یک ادکلن خیلی خوشبوکه همه راحمیدباسلیقه ی خودش انتخاب کرده بود. وقتی داشتیم ازمحضربیرون می آمدیم،حمیدگفت:"وقتی رفته بودم کربلامیخواستم برات چادرعروس بخرم،ولی گفتم شایدبه سلیقه ی تونباشه. ان شاءا...باهم که کربلارفتیم،باسلیقه ی خودت یه چادرعروس قشنگ میخریم." مراسم که تمام شد،سعیدآقاکه بانامزدش آمده بود،گفت:"شماتازه عقدکردین،باماشین مابرین بیرون شام بخورید."سعیدآقامامورنیروی انتظامی بودومعمولابرای ماموریت ودوره ی آموزشی به سیستان وبلوچستان میرفت. خیلی کم پیش می آمدکه قزوین باشد.حتی روزی که صیغه کردیم وهمه ی فامیل مهمان مابودند،آقاسعیدزاهدان بود.حمیدگفت:"نه داداش،شماتازه ازماموریت اومدی باخانمت بروبیرون.ماپای پیاده رفتنمون بدنیست." ازبقیه خداحافظی کردیم وبعدازخواندن نمازدرمسجدبه سمت بازارراه افتادیم.به خاطررانندگی شوماخری حمیدونحوه ی پارک کردن ماشین وافتادن درجوی آب،فرصت نکرده بودم دنبال جوراب بگردم. باعجله یک جفت جوراب سفیدپوشیده بودم.به حمیدگفتم:"بااین جورابهای سفیدخیلی معذبم.اولین مغازه ای که دیدیم،بریم جوراب مشکی بخریم." پای پیاده نبش چهارراه عدل به خرازی رسیدیم. فروشنده گفت:"جوراب نازک بدم بهتون یاضخیم؟"گفتم:"مهم نیست،فقط رنگ مشکی که توی چشم نباشه."حمیدبلافاصله گفت:"نه خانم،ضخیم باشه بهتره."خنده ام گرفته بود.این رفتارهایش خیلی تودل بروبود.این که احساس میکردم همه جاحواسش به من هست. سبزه میدان که رسیدیم،به رستوران رفتیم.طبق معمول کوبیده سفارش داد.تاغذاحاضرشود،پانزده هزارتومان شمرد،به دستم دادوگفت:"این هم مهریه شماخانوم!" پول راگرفتم وگفتم:"اجازه بده بشمارم ببینم کم نباشه!"حمیدخندیدوگفت:"هزارتومن هم بیشترگیرشمااومده ."پول رانشمرده دورسرحمیدچرخاندم وداخل صندوق صدقاتی که آنجابودانداختم وگفتم:"نذرسلامتی آقای من!" دوران شیرین نامزدی مابه روزهای سردپاییزوزمستان خورده بود.لحظات دلنشینی بود. تنهااشکالش این بودکه روزهاخیلی کوتاه بود.سرمای هواهم باعث میشدبیشترخانه باشیم تااینکه بخواهیم بیرون برویم. فردای روزعقدمان حمیدرابرای شام دعوت کرده بودیم. تازه شروع کرده بودم به سرخ کردن کوکوهاکه زنگ خانه به صدادرآمد.حدس میزدم که امروزهم مثل روزهای قبل حمیدخیلی زودبه خانه مابیاید.ازروزی که محرم شده بودیم هربارناهاریاشام دعوت کرده بودیم،زودتر می آمد. دوست داشت خودش هم کاری بکند.اینطورنبودکه دقیقاوقت ناهاریاشام بیاید.بعدازسلام واحوال پرسی بابقیه،همراه من به آشپزخانه آمدوگفت:"به به...ببین چه کرده سرآشپز! "گفتم:"نه بابا!زحمت کوکوهارومامان کشیده.من فقط میخوام سرخشون کنم."روغن که حسابی داغ شد،شروع کردم به سرخ کردن کوکوها. حمیدگفت:"اگه کمکی ازدست من برمیادبگو. "گفتم:"مرغ پاک کردن بلدی؟باباچندتامرغ گرفته،میخوام پاک کنم."کمی روی صندلی جابه جاشدوگفت:"دوست دارم یادبگیرم وکمک حالت باشم. "خندیدم وگفتم:"معلومه توخونه ای که کدبانویی مثل عمه ی من باشه ودخترعمه هاهمه کارهاروانجام بدن،شماپسرهانبایدهم ازخونه داری سررشته ای داشته باشین."گفت:"این طورهاهم نیست فرزانه خانوم. بازمن پیش بقیه ی آقایون یه پاآشپزحساب میشم.وقت هایی که میریم سنبل آباد،من آشپزی میکنم.برادرهام به شوخی بهم میگن یانگوم!" صحبت باحمیدحواسم راپرت کرده بود.موقع سرخ کردن کوکوهاروغن روی دستم پاچید. تاحمیددیددستم سوخته،گفت:"بیابشین روی صندلی.بقیه اش رومن سرخ میکنم.بایدسری بعدبرات دستکش ساق بلندبخرم که روغن روی دستت نریزه." روی صندلی نشستم وگفتم:"پس تاتوحواست به کوکوهاهست،من مرغ هاروپاک کنم.توهم نگاه کن یادبگیرکه وقتی رفتیم خونه ی خودمون،توی پاک کردن مرغ هاکمکم کنی. "به خاطراینکه علاقه داشت درامورخانه کمک حالم باشد،سریع صندلی گذاشت وکنارمن نشست.دوربین موبایلش راروشن کردوگفت:"فیلم برداری میکنم،چون میخوام دقیق یادبگیرم وچیزی ازقلم نیفته!"گفتم:"ازدست توحمید!" شروع کردم به پاک کردن مرغ ها.وسط کارتوضیح میدادم:"اول اینجاروبرش میدیم.حواسمون باشه که پوست مرغ رواین طوری بایدجداکنیم.این قسمت به دردبال کبابی میخوره و...". به روایت همسر شهید حمید سیاهکلی مرادی ادامه دارد... کپی حرام‌ ❌ 💝|•eitaa.com/Childrenofhajqasim1399
توۍنمازجماعت‌همیشه‌اول‌صف ‌مۍ‌ایستاد. . !' همیشه‌توۍ‌جیبش‌مُهر‌و‌تسبیح‌تربت ‌داشت..🙂 گاهۍ‌وقت‌ها‌که‌به‌هردلیلۍ‌توی‌جیبش ‌نبود،موقع‌نماز‌درحسینیه‌ۍ ِ‌پادگان‌‌دنبال ‌مُهرتربت‌مۍ‌گشت!' وقتی‌که‌پیدامیکرد،این‌شعر‌رو،زمزمه‌ میکرد. . تاتوزمین‌سجده‌اۍ، سربه‌هوا‌نمۍ‌شوم..! :)♥️ 🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توجه توجه دوستان ما کمک لازم شدیم. هرکسی که میتونه باشه به پی وی مراجعه کنه تا شرایط رو بهش بگم. خانم باشن بهتره😉 آیدی @Sohrubizadeh
هدایت شده از  🇮🇷سربازان جنگ نرم🇮🇷
آقا رئیسی هم واکسن زد 😍 الان میان میگن چرا رئیسی دولایه لباس پوشیده؟ عکس برا زمستونه. یا مثلا میگن مگه رئیسی درحال مشخص کردن کابینه نیست؟ پس الان واکسن نزده. اون گردالیه چیه اون کنار؟ درپوش لوله بخاریه؟ پس معلومه بخاری داره کار میکنه و لوله تو دیواره که درپوشش رو درآوردن پس زمستونه😂 👇 http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
سلام. سلامت باشید🌸 لینکتون اشتباه ست بزرگوار.یعنی باز نمیشه😅
وابَستِگے‌بھ‌هرچِیز؎‌براۍ‌انسان ضَرر‌دارھ..! چِه‌انسان‌اون‌و‌داشتہ‌باشہ👀. ‌چہ‌نَداشتہ‌باشہ...! تَنھا‌وابِستِگے‌مـُفید‌دَرعالم، وابستگے‌بہ‌خدا‌و‌اولیاءخداست . . اگر‌عَلاقہ‌خودمون‌روبِہ‌خُدا‌واولیـٰائش ‌دَرحدِوابستگےبالـٰابِبَریم♥️'! تازھ‌طعم‌زِندِگے‌وعِشق‌‌رومیفَھمیم‌ واز‌تَنھایے‌وافسُردِگےخـٰارج‌میشیم . . !
🔴 دلیل دلگیری عصرهای جمعه 🔵 از آیت‌الله بهاءالدینی پرسیدند: علت این‌که عصرهای جمعه دل انسان می‌گیرد و غمگین می‌شود چیست؟ فرمودند: چون در آن لحظه قلب مقدّس امام عصر (ارواحنا فداه) به‌سبب عرضه‌ی اعمال انسان‌ها، ناراحت و گرفته است، آدم و عالم متأثر می‌شوند. حضرت، قلب و مدارِ وجود است. 📚 شرح چهل حدیث ص ۴۳۲
بھ معناے واقعے براے فرزنداے شهدا پدرے ڪردے حالا‌ ڪھ نیستے خودت بگو با نبودت چھ ڪنن !🖤
منتظرم😊