eitaa logo
آمال|amal
359 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
31 فایل
زهرا صادق پور هستم🌱💚 اینجا منم و نقاشیام و بوکمارکام اینجا رو یه دختر دهه هشتادی کوچولو داره اداره میکنه تهران
مشاهده در ایتا
دانلود
📲💭 نظام شانس بیاره از خنده سقوط نکنه! 👻😂
آمال|amal
📲💭 نظام شانس بیاره از خنده سقوط نکنه! 👻😂 #دهه_فجر #انقلاب #سیاسی_طوری
📲💭 خانه تیمی براندازان برای براندازی در شب ۲۲ بهمن توسط سربازان گمنام امام زمان کشف شد ✍🏻 نوید مستفیضی 😎😂
‌ ‌آیا امروز برای تعجیل در فرجش صلوات فرستادی؟! :)♥️ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺جمعی از هنرمندان کشورمان از پرچم ایران و احساس‌شان نسبت به آن می‌گویند... 🔸پرچم افتخار
به عشق ست بشه؟🇮🇷🙂
«🐣💛» بامحسن‌بحثم‌شد.. گفتم:هی‌نگو‌شهیدبشم‌،شهیدبشم. بایدمؤثرباشی. آدم‌بایدتوزندگیش‌تاثیرداشتہ‌باشہ. یہ‌سربازمُرده‌بہ‌چہ‌دردمی‌خوره..؟ خندیدوگفت: -شہیدبشم‌ان‌شاءاللھ‌مؤثرهم‌میشم😌🖐🏻 🎈
(:♥️✨'
آمال|amal
(:♥️✨'
- کسـے کـھ بخواهـد رویِ وضعیتش رویِ ایمانش ، رویِ روان و عقایدش کار کند ؛ باید کار کنـد و زحمت بکشد! باید برود خودش را آمادھ کنـد بفھمـد حق با چـھ کسے است تا با اون همراهـے کند . .🌿🚶🏿‍♂! 🧡'
بسم‌رب‌الحسین🌸 یڪ‌محبت‌میڪنی‌ماراحرم‌ دعوت‌ڪنی؟ گریھ‌کردن‌برشماگفتی‌اثرداردحسین؏..💔(: ..🌿
_
🇮🇷امشب همه باهم ساعت ۹شب به کوری چشم بدخواهان نظام و انقلاب به کوری دشمنان داخلی و خارجی امشب همصدا همه با هم ندای الله اکبر سر خواهیم داد.🇮🇷✊🏼
ببین! وقتـے کتـــری به جوش مـــیاد به محض اینڪه جابـجا کـنــۍ از جــــوش مــےافتــه!! خـودت ‌هم جوشی و عصبـانی شــــدۍ زود جابـــجا شــــو!!
برگرد بی تو کل جهان نامنظم است خوش کرده‌ایم دل به همین اتفاق‌ها ♥️ 🤲
شهید میگفت🌱 : از در انداختنت بیرون از پنجره بیا تو بجنگ واسه خواسته‌هات ناامید نشو! خدا ببینه سفت و سخت چسبیدی به خواسته‌ت،بهت میده خواستت رو... اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‏اللهم عجل لولیک الفرج ❤ 🌱•ا﷽ا•🌱 سلام آقاجان! مولای من هوای جهان بی تو خس خس می کند... 🍂 تو را به جان نفس های بی کسان زودتر برگرد... 🍁'! یا حضرت قائم دردهایی هست که دارویش آمدن شماست✨ زمینیان که جوابمان کردنده‌اند... !🍂 یا‌ صاحب‌ العصر و الزمان نمیایی!؟💔 اللّھمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🤲 🕊 ❇ برای یاری امام زمانت یک قدم کوچکی بردار.... ○🌸● کانال معارف و مسائل مهدویت 💚 پاسخ به شبهات ⁉️ شرح دعاهای مهدوی 📜 احادیث مهدوی🌸 داستان های مهدوی🌹 تشرفات💌 کلیپ مهدوی🎥 حکایات مهدوی📚 استوری📱 والپیپر 📸 @montazeran_noor_92
روز هفتم چله خودسازی السلام علیکم یا اهل بیت نبوه نماز اول وقت خواندن مقداری قرآن احترام به پدر و مادر کنترل خشم فحش 🚫 خواندن دعای عهد و زیارت عاشورا حرف زدن با مولا صد صلوات برای ظهور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلتنگتم وخیال‌تو... پونہ‌ای‌خشڪ‌است... دردَستانم ڪہ‌هرچہ‌ بیشتر‌خردش‌میڪنم عطرش‌زندگے‌ام‌را بیشتر‌پرمیڪند♡:) @Childrenofhajqasim1399
🦋🌸 کسایی‌که‌میجنگن،زخمی‌هم‌میشن.. دیروزباگلوله،امروزباحرف..💔! شهداوقتی‌تیرمیخوردن میگفتن‌فداسرمهدی‌فاطمه :) این‌تصور‌منه... تویی‌که‌داری‌برای‌امام‌زمانت‌کارمیکنی ‌شب‌روز...! وقتی‌مردم‌باحرفاشون‌بهت‌زخم‌زدن، تو‌دلت‌باخودت‌بگو↓ "فداسرمهدی‌فاطمه..💖" آقاخودش‌بلده‌زخمتودرمان‌کنه..!😊 🕊
بـــانو ویژگۍها؎جسمانۍزن🦋 ازاسراࢪاوستـــ☝️🏻 ️ وحجاب✨ حافظ‌اسراࢪزیبایۍها؎زن‌است🔒 پس‌مبادا‌اسراࢪخود‌ࢪا🔮 برنامحرمان‌افشاڪنۍ🔥 ڪه‌اسراࢪخودࢪانادیده‌انگاشته‌ا؎🥊🍂
آمال|amal
🌺🌺🌺🌺🌺 🌺🌺🌺🌺 🌺🌺🌺 🌺🌺 🌺 #رمان_چادرگلدار_قسمت_ششم🌺 وقتی آقام برگشت ناراحت بود و چیزی نگفت و بایکی دی
🌺🌺🌺🌺🌺 🌺🌺🌺🌺 🌺🌺🌺 🌺🌺 🌺 🌺 روزگار به سختی میگذشت جنگ باعث گرانی شده بودو اینکه هر روز رادیو تلویزیون نشون میداد رزمنده ها عملیات کرده اند و همه نگران بودیم هربار شهیدی را به روستا می اوردندو همه ی روستا عزادار میشد خواهر کوچکم زهرا از وقتی به دنیا اومدبا من انس گرفته بود وبیشتر پیش من بود و به من مامان میگفت یه روز که داشتم زهرا را میخوابوندم در حیاط به صدا در اومد و نرگس خواهر که ازمن دوسال کوچکتر بود رفت و درو باز کرد زنعموم بود و گفت شب با عمو و پسرش جابر میان برای امرخیر ما از پررویی این خانواده داشتیم دیوونه میشدیم آقام رفته بودصحرا؛ من از وقتی شنیدم همش گریه میکردم چون اگه آقام قبول میکرد نمیتونستم رو حرفش حرف بزنم. آقام از صحرا اومد خورجین وسایلش تو دستش بودوقتی مادرم ماجرا را گفت خورجین را وسط حیاط انداخت و باعصبانیت داد زد: این زن دست از سر مابرنمیداره اول داداشمو بدبخت کرد حالا میخواد بیاد سراغ بچه های من. اون موقع من از موضوعی که بین آقام و زن عموم بوده خبر نداشتم بعدا از مادرم شنیدم زنعموم وقتی مجرد بوده هر روز میرفته خونه بابا بزرگم به هوای اینکه پدرم باهاش ازدواج کنه اماپدرم به خاطر رفتارهای زشتی که زنعموم داشته اصلا قبول نمیکنه و اون از آقام ناامید میشه میره سراغ عموم و بالاخره موفق میشه؛ اما تو خونشون خیلی به عموم بی احترامی میکردن مثلامیدونستم برای اومدن امشبشون حتی به عموم نگفته بودن چه برسه نظرش را بپرسن و هیچوقت عموم جرات نمیکرد بی اجازه زنعموم آب بخوره. آقام بعد از اینکه وسایلش را گذاشت اومد تو خونه و گفت:خدیجه من جنازه تو را هم دست اینا نمیدم تا من هستم نمیزارم دستشون بهت برسه الانم میرم جوابشونو میدم نمیزارم کار به شب برسه اینا اگه آدم بودن اول با خودم حرف میزدم. از خوشحالی نمیدونستم چه کار کنم ،اگه تا آخر عمرم هم مجرد میموندم دلم نمیخواست زن جابر بشم. 🚫❌کپی از رمان حرام می باشد❌ مارا به دوستانتون معرفی کنید👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1439432807Cba2016211f 🌺 🌺🌺 🌺🌺🌺 🌺🌺🌺🌺 🌺🌺🌺🌺🌺
هدایت شده از .
یه جایی هست که شهید حججی برای اینکه به آرزوشون که شهادته برسن🌹 چله جمکران گرفته بودن:) پ.ن: خیلیا هستن فقط آرزوشو دارن و حرفشو میزنن اما... پای عمل که میاد جا‌میزنن!! اما شهدا کار ها و حرفاشون از جنس عمل بود❤️❤️