: ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﭼﻨﺪ ﺑﺨﺶ ﺍﺳﺖ؟
ﮔﻔﺖ: ﺩﻭ ﺑﺨﺶ، ﮐﻮﺩﮐﯽ ﻭ ﭘﯿﺮﯼ
ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﭘﺲ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﭼﻪ؟
ﮔﻔﺖ : ﻓﺪﺍﯼ ﺣﺴﯿن
#ارباااب
نوکرت رو دریاب....
@Childrenofhajqasim1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-
السلام علی علي ابن الحسین🥀
ای علی اکبرم
ای امید خیمه ها
ای شبیه مصطفی💚
#استوری_حاج_محمدکریمی
#درخواستی_اعضا
@Childrenofhajqasim1399
💦جرعه ای از تفسیر زیارت عاشورا
«السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ» منظور از «علي بن الحسين» کیست⁉️
✅منظور از «علي بن الحسين» حضرت علیاكبر(ع) است.
♻️ فرزندان حضرت اباعبدالله عليهالسلام همه نام «علی» داشتند كه مهمترين آنها امام زينالعابدين عليهالسلام است. ⬅️يعني حضرت علیاكبر(ع) آنقدر عظمت دارد که در جايی كه حضرت زين العابدين حضور دارند، در زيارت عاشورا به حضرت علیاكبر(ع) سلام میكنند و اسمی از حضرت زينالعابدين نمیآيد و فقط میفرمايد: «و علي اولاد الحسين»
✅اكنون وقتی از زبان معصوم (ع) میشنويم كه میفرمايد: حضرت علیاکبر عليهالسلام شبيهترين مردم به رسولالله(ص) بود، میتوان به عظمت عرفانی و روحی حضرت علیاكبر پی برد. حالا اين علیاكبر وقتی به ميدان میرفت میتوان شدتِ تاثّر حضرت حضرت اباعبدالله(ع) در اين لحظه را درک نمود.
و در آن لحظه حضرت فرمودند كه: "علیاكبر جان آهستهتر برو میخواهم با خدا معامله كنم و بگويم كه چگونه جگرم پاره پاره میشود😭میخواهم قبلش با خدا بگويم كه دارم چه كار میكنم و آن حال عاشقیام را به كمال برسانم❤️
📕برگرفته از کتاب «در عظمت زیارت عاشورا»، تالیف استاد زاهدی
#تفسیرزیارت_عاشورا
#محرم
@Childrenofhajqasim1399
برای اشک همین کافیست...
بی دست، با سر به زمین خورد...
اولین بارش بود که زمین خورد
ان تیر که در چشمش بود...
با زمین خوردن، قاتل زهرا شد💔
این شبای آخر
بیایید و تک خوری نکنید،
اگه گریه کردید جای رفیقتونم گریه کنید
اگه سینه زدید جای رفیقتونم سینه بزنید
اگه مشغول خادمی بودید جای رفیقتونم خادمی کنید.
این شبا رزق اشک برای همدیگه بگیرید؛
رزق اربعین بگیرید.
واقعا دلتون میاد اربعین خودتون تنهایی برید
پیش آقا بعد رفیقتون جا بمونه ؟!
رفاقت مال همینروزاست دیگه؛تک خور نباشید🙂
هدایت شده از • انتصار •
امشب روضه ی علمدار را پیش رهبری نخوانید...💔
#محرم
#امام_حسین
میگن امام حسین مال ۱۴۰۰ سال پیش بوده ولش کنید دیگه.
باشه ولی کوروش هم مال ۲۵۰۰ سال پیشه هاااا
حالا هرجور صلاحه :)))
هدایت شده از - ملجا قلبے .
میخوام لیست همسنگری ها رو درست کنم🌿
کسانی کهمایل به همسایه هستن فور کنن
پ،ن[همسایه،غیرهمسایه]
کانال اخلاقی
امار بالای 100+
#فوࢪواࢪد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صد بار اگر علقمه را فتح کنم؛
هر باردوباره تشنه بر میگردم...!💔
ساعت 19:30 یه محفل کوچیک باهم داشته باشیم...🙂✨
درمورد حضرت ابوالفضل هست..
مکان کانال ناشناس مون:
@TB_shorut
پیشنهاد میکنم حتما بیاین🖤
#همسایهوغیرهمسایهفوررر
#فورر
هدایت شده از آنچه باید بدانید✨
بسم اللّٰہ الرحمن الرحیم🖤
سلام...
عزاداری هاتون قبول باشه ان شاءالله...🙂
ولی ..
باید یه الحمدالله بلندی بگیم که
امسال هم تونستیم براش اشک
بریزیم ، سینه بزنیم ، نذری هاشو
بخوریم ؛ نه؟
خیلی ها که الان زیرخاکن دوس
دارن دوباره به این دنیا برگردن
و برا ارباب اشک بریزن :)
قَدر بدونیم !
هدایت شده از ابوالقاسِم
حسین با اهل حرم به جز زینب وداع کرد...
با زینب به پشت خیمه ها رفتند؛ یاد مادرشان زهرا را کردند و با هم گریستند...
زینب صدا زد: داداش مادرمان زهرا وصیت کرد که من در کربلا نیستم به جای من زیر گلوی حسین را ببوس... میگذاری بوسه بزنم؟
زینب زیر گلوی حسین را بوسید و وداع کرد...
امام پیش فرزندش علی رفت و سفارش هایی من باب امامت به او کرد...
حسین سوار ذوالجناح شد؛ به سوی میدان جنگ تاخت...
امام مقابل لشکر دشمن قرار گرفت و صدا زد:
واى بر شما، به چه دلیل قصد کشتن مرا دارید آیا مرا می کشید به خاطر دگرگون کردن سنت رسول خدا (صلی الله علیه وآله)؟ یا به دلیل اینکه شریعتی را تغییر دادم یا به خاطر جرمی که مرتکب شدم یا به خاطر حقی که پایمال نمودم؟
لشگریان جواب دادند:
ما با تو می جنگیم به خاطر بغض با پدرت. بغض پدرت در دل ما است می جنگیم، به خاطر رفتارش با پدران ما در جنگ بدر و حنین
امام سخنان را که شنید گریست💔
نگاهی به چپ و راست خود کرد و یاران خود را غرق در خون و شهید دید...
امام ناگهان حمله شدیدی به دشمن کرد و آنها را پراکنده کرد و در اثر این حمله هزار و پانصد نفر از آنها از پای در آمدند...
امام با عمر سعد صحبت کرد:
امام صدا زد: تو را در سه کار مخیر می کنم
عمر سعد گفت:
آن سه کار چیست ؟
امام صدا زد:
مرا رها کن تا به مدینه و حرم جدم رسول الله (صلی الله علیه و آله) باز گردم
عمر سعد گفت:
در این مورد راهی نیست و نمی توانم این کار را بکنم.
امام فرمود: جرعه ای آب به من بنوشان جگرم از تشنگی بسیار خشکیده است
عمر سعد گفت: در این مورد نیز راهی ندارم.
امام صدا زد: پس اگر ناچار به کشتن من هستی لشکریانت را یک نفر، یک نفر به سوی من بفرست
عمر سعد گفت: این خواسته را قبول میکنم
امام با اینکه عطشان بودند ولی هر بزرگ و شجاعی به سمت او میآمد کشته میشد و تعداد زیادی از لشگر دشمن کشته شدند...
یکی از راویان نقل میکند: به خدا سوگند ندیدم مردى را که فرزندان و اهل بیت ویارانش کشته شده باشند، بار این همه دردها و رنجها را به دوش کشیده مع الوصف اینگونه دلیرانه در صحنه نبرد ابراز شجاعت و رشادت کند تا آن جا که دشمن هم پشت هم به صورت گروهى به جنابش یورش برده حضرت با شمشیرش به آنان حمله ور شده دشمنان چون گلّه بز در برخورد با گرگ مى گریختند، حضرت گاه به صفوف فشرده سى هزار نفرى دشمن حمله مى کرد و آنان را به هزیمت مى برد و دشمن چون ملخ پراکنده مى شدند و امام به مکانش بازگشته مى فرمود: و لا حول و لا قوّة الّا باللَّه العلىّ العظیم.
عمر سعد که این صحنه را دید گفت:
واى بر شما، آیا می دانید با چه کسى مقاتله می کنید؟ هذا ابن الانزع البطین، این بزرگ مرد فرزند دلاور انزع البطین (یعنى حضرت امیر المؤمنین على بن ابى طالب) است. این بزرگ مرد پسر کشنده عرب می باشد. پس باید از هر طرف بر او حمله کنید. تیراندازان که تعداد آنان چهار هزار نفر بود آن امام مظلوم را هدف تیر قرار دادند تا اینکه بین او و بین خیمه هایش جدائى انداختند...
امام در این لحظه فرمود:
واى بر شما، اى دنباله روان آل ابى سفیان، اگر برایتان دین نبوده و از معاد و قیامت پروایى ندارید، پس در این دنیا آزاده باشید و اگر آنچنان گمان دارید که عرب هستید به احساب و نژادتان باز گردید.
شمر گفت: ای پسر فاطمه چه میگویی؟
امام فرمود: سخنم این است که من با شما مى جنگم و شما با من و بر زنان گناهى نیست، پس این سرکشان و طاغیان و نادانان را از تعرّض به حرم من تا من زنده هستم باز دارید.
شمر گفت: این حقّ تو است.
امام به خیمه ها برگشت و برای بار دوم وداع کرد و فرمود:
چادرها بر سر گیرید و آماده لشکر مصیبت و بلا گردید و بدانید که حق تعالى حافظ و حامى شما است و شما را از شرّ اعدا نجات مى دهد و عاقبت شما را به خیر مى گرداند و دشمنان شما را به انواع بلاها مبتلا مى سازد و شما را به عوض این بلاها در دنیا و عقبى به انواع نعمتها و کرامتها مى نوازد، زینهار که دست از شکیبائى بر مدارید و کلام ناخوشى بر زبان میاورید که موجب نقص ثواب شما گردد
امام برای بار دوم به میدان نبرد رفت...
لشگریان که دیدند هرکاری کنند حسین را نمیتوانند از پای در آورند همگی به او حمله کردند و امام را محاصره کردند...
یک نانجیبی در یک آن با شمشیر بر فرق سر امام حسین زد و کلاه امام بر زمین افتاد و فوارهی خون از سر امام بیرون زد...
امام روی زمین افتاد...
امام پارچهی زردی از عبایش کند و روی فرق سرش گذاشت...💔💔
یک نانجیبی به استخوان طرقبه امام با شمشیر زد و بدن امام لمس شد...💔💔
سفیدی گلو معلوم بود و آن نانجیب خواست از این موقعیت سواستفاده کند و گردن را بزند که عبدالله سریع از نزد عمه فرار کرد و دستانش را سپر بلای عمو کرد...
زینب فریاد زد: وا مصیبتا! وا محمدا وا علیا وا فاطمتا وا حسنا وا حسینا
#عاشورا
#محرم
ابوالقاسم
هدایت شده از ابوالقاسِم
دستان عبدالله به پوست آویزان شدند و عبدالله میگوید: یا اماه! آخر از وقتی دست مادرشان زهرا شکست هرکس در این خانواده دستش میشکند میگوید یا اماه!
عبدالله خود را بغل عمو میاندازد و میگوید: عمو دیدی بالاخره مرد شدم؟ عمو اگه میموندم و اسارت اهل بیت را میدیدم دق میکردم...
حسین گفت: به زودی به پدرت و جدت ملحق میشوی...
حرمله که دید عبدالله آمده گفت: داغ عبدالله را بر دل حسین و زینب میگذارم...
حرمله از نزدیک با تیر سه شعبه به گلوی عبدالله میزند... آری همانند علی اصغر شهید شد...
شمر اول تنها آمد و چون از امام میترسید،با لشکریان هماهنگ کرد و صدا زد: به خیمه ها حمله کنید
امام سعی و تلاش کرد روی زانو بایستد و صدا زد: تا من زنده ام به خیمه ها حمله نکنید...
شمر میخواست ببیند حسین هنوز جان دارد یا نیمه جان است... سپس با ده نفر از فرماندهان سپاه آمد و به امان حمله کردند...💔💔
سپس هرکه با هرچه داشت به امام حمله کرد... یکی با سنگ، یکی با نیزه، یکی با شمشیر.... از هیچ چیزی برای امامشان دریغ نکردند...💔💔
نوبت به جدا کردن سر از بدن رسید...💔💔
شمر خنجری برداشت و آمادهی جدا ک
ردن سر از بدن شد...
گفته شده: با دوازده ضربه سر امام را جدا کرد...💔💔
با دهمین ضربه به نای رسید💔 با یازدهمین ضربه سر به پوست آویخته شد...💔💔
و با دوازدهمین جدا شد💔😭
به سوی گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من💔💔
#عاشورا
#محرم
ابوالقاسم