eitaa logo
آمال|amal
347 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
31 فایل
زهرا صادق پور هستم🌱💚 اینجا منم و نقاشیام و بوکمارکام اینجا رو یه دختر دهه هشتادی کوچولو داره اداره میکنه تهران
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طرف تا دیروز عکس زنش رو پست میکرد همه قربون صدقه‌ی چشماش میرفتن !.. البته هنوزم عکس زنش رو میزاره ولۍ چشماشو تار میکنه/: •. - یوقت‌رو‌ناموست‌غیرت‌نداشته‌باشی😐! ‌-------•|📱|•-------‌ @Childrenofhajqasim1399
‹ڪاش‌‌ڪنارِپنجره‌فولادٺ یڪ‌لحظه‌سڪوت‌بودومَـن‌و‌تـو🌱'. @Childrenofhajqasim1399
اینستاگرام داره خیلی خطرناک میشه. امروز یه پست دیدم نوشته بود اگه اینو لایک نکنی حضرت اباالفضل بزنه کمرت. حالا پستش راجع به آتئیست‌ها بود😐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
26.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥منحصر به فرد ترین نماهنگ ۱۴۰۰ 🛑نماهنگ دهه هشتادیا بالاخره منتشر شد . ✔️با حضور عبدالرضا هلالی، محمدحسین پویانفر و علی رام نورایی 🔊👌🏻 پیشنهاد مشاهده ببینید و دلتون و راهی کربلا کنید
🕊 شهـدا هم جوان بودند اما خطاهایی را ڪہ ما اسمـشـان را جوانے کردن میگذاریم انجـام نمی دادند...٫🌿 @Childrenofhajqasim1399
اربعین مهمان نمیخواهی..؟💔 @Childrenofhajqasim1399
❓سوال: آیا بانوان با لباس مناسب می‌توانند در ملأ عام دوچرخه سواری کنند؟ ✅ پاسخ مراجع عظام تقلید: 🔸حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای (مد ظله العالی): دوچرخه‌سواری برای دختران و بانوان در مجامع عمومی و در منظر نامحرم موجب جلب نظر مردان و در معرض فتنه و به فساد کشیده شدن اجتماع و منافی با عفت بانوان است و لازم است ترک شود و در صورتی که در منظر نامحرم نباشد فی نفسه اشکال ندارد. 🔸حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی): این کارها در محیط های مخصوص بانوان اشکالی ندارد. مشروط بر اینکه سبب ضرر و زیانی نگردد. 🔸حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی): اگر عادتاً تحریک آمیز باشد جایز نیست. 🔸حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی(مد ظله العالی): در فرض سوال، باید طبق مقررات کشور عمل شود. 🔸حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (مد ظله العالی): دوچرخه سواری برای بانوان در منظر نامحرم حتی اگر با حجاب شرعی باشد دور از شخصیت زن مسلمان و متدینه است. منبع : سایت اسلام کوئست @Childrenofhajqasim1399
آمال|amal
#رمان_راز_درخت_کاج 🌲🍃 #قسمت_پنجم نمی توانستم آرام باشم. دلم برای شهلا و شهرام میسوخت؛ آنها هم نگران
... 🌲🍃 باید کاری میکردم. نمی توانستم دست روی دست بگذارم . اول به فکرم رسید به کلانتری بروم،اما همیشه توی مغزمان کرده بودند که یک خانواده ی آبرومند هیچ وقت پایش به کلانتری باز نمی شود . چهارتایی از خانه بیرون زدیم و در کوچه و خیابان های شاهین شهر به دنبال زینب می گشتیم . شهرام کلاس چهارم دبستان بود. جلوی ما می دوید و هر دختر چادری ای را می دید، می گفت: حتما آن دختر، زینب است. خیابان ها خلوت بود. شب اول سال نو بود و خانواده ها خوش و خرم کنار هم بودند. افراد کمی در خیابان ها رفت و آمد می کردند. توی تاریکی شب، یکدفعه تصور کردم که زینب از دور به طرف ما می آید، اما این فقط تصور بود. دخترم قبل از لباس های قدیمی اش را پوشید و روسری سورمه ای رنگش را سر کرد و چادرش را تنگ به صورتش گرفت و رفت. دو تا چشم سیاه قشنگش میان صورت لاغر و سفیدش، معصومیت عجیبی به او می داد. همین طور که در خیابان های تاریک راه می رفتیم، به مادرم گفتم: مامان، یادته زینب یک سالش که بود، چطور دست کرد توی کاسه و چشم های گوسفند را خورد؟ شهرام با تعجب پرسید: زینب چشم گوسفند را خورد؟ مادرم رو به شهرام کرد و گفت: یادش به خیر؛ جمعه بود و من خانه ی شما آمده بودم. همه ی ما توی حیاط دور هم نشسته بودیم. بابات کله پاچه خریده بود؛ آن هم چه کله پاچه ی خوشمزه ای. زینب یک سالش بود و توی گهواره خوابیده بود. همه ی ما هم پای سفره کله پاچه می خوردیم. مامانت چشم های گوسفند را توی کاسه کوچکی گذاشت که بخورد. من بهش سفارش کرده بودم که به خاطر خواصش چشم گوسفند بخورد. من توی حرف مادرم پریدم و گفتم: کاسه را زیر گهواره ی زینب گذاشتم. برگشتم که چشم ها را بردارم، کاسه خالی بود. شهرام گفت: مامان، چشم ها چی شده بود؟زینب آنها را خورده بود؟ من گفتم: زینب از خواب بیدار شده بود و دست کرده بود توی کاسه و دو چشم را برداشته و خورده بود. دور تا دور دهنش کثیف شده بود. .... 🌀لطفا دوستانتون رو دعوت ڪنید🌀