eitaa logo
{نـٰامـہ‌ای‌نـٰاشــنـٰاس²🤞}
118 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
640 ویدیو
3 فایل
سلام کانال قبلیمون مسدود شده تا یکماه این کانالمون نیاز به حمایت داره🥺💔👋
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبادلات گسترده تایم《یکشنبه》
《بڛم ٵلقٵسم بڹ ٵلجݕاࢪین》 ↯یادت‌باشد‌شھیداسم‌نیست! رسم‌است.. شھیدعڪس‌نیست‌ڪہ‌اگر‌ازدیوار اتاقت‌برداشتۍ‌،فراموش‌بشود!🖐🏽 شھیدمسیراست‌،زندگۍ‌است،راه‌است، مرام‌است! شھیدامتحان‌پس‌داده..💔 شھیدروزنہ‌ایست‌بہ‌سو؎خدا(: https://eitaa.com/joinchat/562888871C495c4beb3e جــورۍ‌زندگۍ‌ڪنیم‌ ڪھ‌دیدنمون‌نگن‌حیف‌شھدا‌ڪھ‌براۍ‌امثال‌اینــا‌ رفتن . .꧇) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌• •
۲۳ مرداد ۱۴۰۱
هدایت شده از تبادلات گسترده تایم
⭐️پایان تبادلات گسترده تایم⭐️ کانال هایی که معرفی کردم بهترین کانال های ایتا هستن🏆 تبادلات تایم کانال ناجور معرفی نمیکنه💥 مدیر ها حتما جذب ها پی وی گفته شه✅ برای اطلاع بیشتر از طرز کارم در اینفوتب عضو شید"سنجاقه"🔥 🕹https://eitaa.com/joinchat/1134493859Ceb9628fd81🕹 بعد از مطالعه شرایط اگر شرایط رو داشتید پی وی در خدمتتونم✋🏻 🌺 @time_collection 🌺 یاعلی✌️🏻
۲۳ مرداد ۱۴۰۱
هدایت شده از تبادلات گسترده تایم
🔴 از نقشه های شیاطین باخبر شوید🔞👇 ✍ مرد جوانی، تنها در نمازخانه ایستگاه قطار، نشسته بود. با ظاهری خجالت زده، پریشان و پشیمان. او قصد داشت به خاطر گناهی که انجام داده بود، توبه کند. شیاطین، اطرافش جمع شده بودند. همه می کوشیدند او را از تصمیمش منصرف کنند. صدای آزاردهنده ای از دهان هر کدامشان خارج میشد. صدایی بم و کشدار. مثل صدای ضبط شده ای که با دور کند پخش شود. با وجود این، من می توانستم بفهمم که آنها چه می گویند. یکی از شیاطین به او گفت: .... 😳😱 ادامه داستان در کانال زیر سنجاقه👇 https://eitaa.com/joinchat/2530279585C2bafc3b173
۲۳ مرداد ۱۴۰۱
هدایت شده از ☆♡بنرهای تبادلات آدرینا♡☆
شروع تبادلات پر جذب آدرینا♡ موقع تبم فعالیت ممنوعه ❌ شرایط: آمار +50 باشه کمتر حقوقی♡ اینفو عضو باشی♡ جذبتو حتما حتما بهم بگی♡ بقیه ی شرایط اینفو سنجاقه بخونید بعد از مطالعه ی شرایط، شرایط رو داشتید پیوی در خدمتم✓ اینفو: https://eitaa.com/joinchat/3319988375Ca244334e72 آیدیم: @pMFNMp
۲۳ مرداد ۱۴۰۱
هدایت شده از بنر های تبادلات آدرینا«یکشنبه»
... دوباره زیر لب به خاطر جدا بودن عروسی غرغر کردم که با یادآوری صورت معصوم و زیبای رضوان ، حرفم رو خوردم و لبخند زدم می دونستم تو لباس عروس و اون آرایش و گریمی که رو صورتش نقش می بنده زیباتر و معصوم تر می شه عروسی که به مدد پدرش که برادرم - مهرداد - رو از پدرم خواستگاری کرد ؛ شد عروسمون هیچوقت قیافه ی مهرداد رو از یاد نمی برم اون روزی که بابا اومد خونه و ماجرا رو براش گفت از قضا رضا برادر رضوان یکی از همکارای مهرداد بود رضوان هم چندباری که رفته بود پیش برادرش مهرداد رو دیده بود به قول خودش اوایل کار داشت و برای انجام کارش به محل کار برادرش رفت و آمد می کرد ولی بعد از اون این دلش بود که وادارش می کرد به هر بهانه ای بره اونجا. وقتی هم از مهرداد خوشش اومد و دید نمی تونه مثل دخترای دیگه راحت بره و حرفش رو به مهرداد بزنه با پدرش حرف می زنه آقای محجوب هم بعد از یه مدت تحقیق درباره ی خونواده ی ما و مهرداد ، تصمیم می گیره با پدرم صحبت کنه و یه روز با رفتن به محل کار بابا مهرداد رو خواستگاری می کنه اون روزی که بابا این موضوع رو تو خونه مطرح کرد ، مهرداد با ابروهای بالا رفته خیره شد به گل قالی مامان دهنش از تعجب باز مونده بود بابا لبخند می زد و من از شدت خنده دلم رو گرفته بودم باور نمی کردم یه روزی خونواده ای برای دخترشون برن خواستگاری و تا مدت ها این کار خونواده ی محجوب شده بود سوژه ی خنده ی من گرچه که با دیدنشون خدا رو شکر کردم که این کار رو انجام دادن چون به یقین کسی بهتر از رضوان نمی تونست عروس خونواده ی ما بشه ❤️🌹 @naheleayn
۲۳ مرداد ۱۴۰۱
هدایت شده از بنر های تبادلات آدرینا«یکشنبه»
... دوباره زیر لب به خاطر جدا بودن عروسی غرغر کردم که با یادآوری صورت معصوم و زیبای رضوان ، حرفم رو خوردم و لبخند زدم می دونستم تو لباس عروس و اون آرایش و گریمی که رو صورتش نقش می بنده زیباتر و معصوم تر می شه عروسی که به مدد پدرش که برادرم - مهرداد - رو از پدرم خواستگاری کرد ؛ شد عروسمون هیچوقت قیافه ی مهرداد رو از یاد نمی برم اون روزی که بابا اومد خونه و ماجرا رو براش گفت از قضا رضا برادر رضوان یکی از همکارای مهرداد بود رضوان هم چندباری که رفته بود پیش برادرش مهرداد رو دیده بود به قول خودش اوایل کار داشت و برای انجام کارش به محل کار برادرش رفت و آمد می کرد ولی بعد از اون این دلش بود که وادارش می کرد به هر بهانه ای بره اونجا. وقتی هم از مهرداد خوشش اومد و دید نمی تونه مثل دخترای دیگه راحت بره و حرفش رو به مهرداد بزنه با پدرش حرف می زنه آقای محجوب هم بعد از یه مدت تحقیق درباره ی خونواده ی ما و مهرداد ، تصمیم می گیره با پدرم صحبت کنه و یه روز با رفتن به محل کار بابا مهرداد رو خواستگاری می کنه اون روزی که بابا این موضوع رو تو خونه مطرح کرد ، مهرداد با ابروهای بالا رفته خیره شد به گل قالی مامان دهنش از تعجب باز مونده بود بابا لبخند می زد و من از شدت خنده دلم رو گرفته بودم باور نمی کردم یه روزی خونواده ای برای دخترشون برن خواستگاری و تا مدت ها این کار خونواده ی محجوب شده بود سوژه ی خنده ی من گرچه که با دیدنشون خدا رو شکر کردم که این کار رو انجام دادن چون به یقین کسی بهتر از رضوان نمی تونست عروس خونواده ی ما بشه ❤️🌹 @naheleayn
۲۳ مرداد ۱۴۰۱
هدایت شده از بنر های تبادلات آدرینا«یکشنبه»
❤️سلام داری دنبال یه کانال پراز چالش میگردی؟ من یه کانال دارم پراز چالش و... بزن روی قلبا یه کانال میاد ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
۲۳ مرداد ۱۴۰۱
هدایت شده از بنر های تبادلات آدرینا«یکشنبه»
۲۳ مرداد ۱۴۰۱
هدایت شده از بنر های تبادلات آدرینا«یکشنبه»
تکه‌ای از داستان: داوود: _میگم می‌تونی اجازه‌ی خروج بگیری واسم؟ _پس برا همین اینقدر دست و دلباز شدی _حالا که اینطوریه نهار تخم مرغ می‌خورید _نه تورو جون عمه‌ات...خب باشه _اولا با عمه‌ی من چیکار داری‌؛ دوما همین الان پیام بده نتیجه‌اشو بگو گوشی را از جیبش درآورد. _‌انجام شد... خندیدم _نهار تغییری نکرد ولی ایول بهت پوکر فیس نگاهم کرد و دیوانه ای نثارم کرد _حداقلللل املت درست کنننن نشستم روی مبل _گوجه نداریم حاجییییی محمد: داوود سر روی پایم گذاشته بود دست روی شانه اش گذاشتم ولی انگار نه انگار ارام تکانش دادم باز هم جوابی نداد صدای نفس هایش نشان میداد خواب است پرستار برای چک وضعیت رسول داخل شد نگاه گذرایی به من انداخت _تغییری نکرده به داوود خیره شدم با چه آرامشی خواب بود... حق داشت از آشوبی که در چند دقیقه دیگر به پا میشد خبر نداشت... رمانی تلفیقی از خنده و گریه، رفاقت و دشمنی یادتونه رمان گمنام متوقف شده بود؟ حالا خود نویسنده تو این کانال ادامه اش میده😃↓ @eshgss110 از دستش ندید😉
۲۳ مرداد ۱۴۰۱
هدایت شده از بنر های تبادلات آدرینا«یکشنبه»
از آینده 👇👇👇 بدی داشتم فرهاد داشت در مورد بیرون رفتن مون صحبت می کرد که # گوشیش زنگ خورد فرهاد....... بله بفرمایید شما آها گوشی خدمتتون گوشی رو به سمت من گرفت فرهاد...... بیا دوستت هستی کارت داره گوشی رو ازش گرفتم بله هستی...... یه چیزی بهت بگم که مطمئنن با شنیدنش میشی ای زد من..... چی داری میگی هستی حالت خوبه هستی با خنده ادامه داد خیلی خوبم کوچولو خوب کن.... # با حرفاش داشتم پس می افتادم چی داشت می گفت😳😥 به زور دهنمو باز کردم و گفتم # چی ... دا... ری.... میگی... ...و..غ..مگ..ه..ن..هه خندید با بعدیش با بعدیش گیج رفت داشتم می افتادم # از رو تخت که ........🤭 دوست داری همشو بنویسم خوب بیا خودت بخون ببین چی میشه 😇 https://eitaa.com/joinchat/958660788C790657a703
۲۳ مرداد ۱۴۰۱
هدایت شده از ☆♡بنرهای تبادلات آدرینا♡☆
پایان تبادلات پر جذب آدرینا♡ تمام کانال هایی که معرفی کردم از نظر اخلاقی و مذهبی تایید شدن✓ یه نگاهی به بنرها و کانال ها بندازید قطعا موندگار میشید☆ مدیران گل نیم ساعت بعد بنر هارو پاک کنید و جذبا رو پیوی بگید♡ کانال شرایط و جذب هام: https://eitaa.com/joinchat/3319988375Ca244334e72 آیدیم: @pMFNMp
۲۳ مرداد ۱۴۰۱
هدایت شده از تبادلات گسترده تایم
⭐️شروع تبادلات گسترده تایم⭐️ 👇🏻شرایط عضویت👇🏻 1⃣کانالتون مذهبی باشه👌🏻 2⃣آمارتون ۱۰۰+ باشه💪🏻 3⃣در اینفو تب عضوباشید✌️🏻 جذب بستگی به بنرتون داره💥 بیشتر از ۵۰جذب هم داشتم😳🔥 برا اطلاع بیشتر از طرز کارم در اینفو تبادلات عضو باشید"سنجاقه" 🕹https://eitaa.com/joinchat/1134493859Ceb9628fd81🕹 بعد از مطالعه شرایط اگر شرایط رو داشتید پی وی در خدمتتونم✋🏻 🌺 @time_collection 🌺 یاعلی✌️🏻
۲۴ مرداد ۱۴۰۱
هدایت شده از تبادلات گسترده تایم《دوشنبه》
‼️‼️❗️ چادر رنگی را سرم انداختم و رفتم. پکر و گرفته روی مبل نشستم و زهرا بانو گفت: ــ یه ساعته که معطلمون کردی حالا هم که اومدی اینجوری بُق کردی؟! آهی کشیدم و گفتم: ــ منتظر تماس صالح بودم. دسته گل نرگس از پشت مبل توی صورتم آمد و صدای صالح گوشم را نوازش داد: ــ مگه این صالحو نبینم که خانومشو منتظر گذاشته. باید یه گوش مالی اساسی بهش بدم. ═══════°♡✿♡°═══════ https://eitaa.com/darshaiazshahad https://eitaa.com/darshaiazshahad https://eitaa.com/darshaiazshahad
۲۴ مرداد ۱۴۰۱
هدایت شده از تبادلات گسترده تایم《دوشنبه》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☄☄☄☄☄☄☄☄☄☄☄☄توجه اول فیلم رو باز کنید▶️📺 تخریب امام زمان{عج}در صنعت گیم🎮🕹💻📱🖥 ببینید چه طوری دشمنان دارن کار می‌کنند📡💸 و امام زمان{عج}را چه طوری معرفی میکنن 🕎🔯✡🇬🇧🇺🇸 https://eitaa.com/joinchat/1776222316C37d1bc7964 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
۲۴ مرداد ۱۴۰۱
هدایت شده از تبادلات گسترده تایم《دوشنبه》
سلام🙃🌿 یــــک کــاݩاݪ شهدایۍ خــۅب بـــیــا ببیــݩ‌😍🍁 شھید پــاییزے‌👇❣ در فصل پاییز ازدواج کرد💜 در فصل پاییز کربلا رفت در فصل پاییز هم شهید شد. ؏‌جب فصلی بود این پاییز...💔🚶‍♂ خواستید یہ سر بزنیــد✔️💕 ❅ https://eitaa.com/joinchat/739573825Cb4c2898b22 تا 5 دقیقه دیگه لینک پاک شده🤷‍♀️ امتحانش که ضرر ندارع ، داره؟!😳😂 عضو نشو بعد حسرت بخور 😐💔
۲۴ مرداد ۱۴۰۱
هدایت شده از تبادلات گسترده تایم《دوشنبه》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام 🖐 ♦️دنبال یک 🎤مداحی جدید و عالی میگردی♦️ 📣 مداحی جدید 📣 🌓(ماه من علی۲)🌓 ✅حتماً ببینید خیلی قشنگه ✅ 🔷بیا اینجا 👇سنجاقه 🔷 📍https://eitaa.com/joinchat/3323068564Ccaaa4c86d9📍 🔊راستی در این کانال از مداحی🎤 های جدید مداح ها کشور هم می گذاریم✅ 🔰حتماً ببینید خیلی قشنگه 🔰 🔱https://eitaa.com/joinchat/3323068564Ccaaa4c86d9🔱 ورود بچه شیعه الزامی 😉
۲۴ مرداد ۱۴۰۱
هدایت شده از تبادلات گسترده تایم《دوشنبه》
✨🌷✨🌷✨🌷✨ سردار شهید حاج قاسم سلیمانی: برای شهید شدن باید شهید زندگی کرد. 👌😍 تا حالا با خودتون فکر کردین که "شهید زندگی کردن" یعنی چی ؟🤔 🤨 بیاین اول با اونا آشنا بشیم.☺️ اول: انتخاب شهید🧐 دوم:عهد بستن با شهید📜 سوم:....🤨 چهارم:.....🤨 این یه تبلیغ ساده نیست، این یک دعوت از طرف شهداست، از کنارش ساده رد نشو👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2322137190C6d58f343c7
۲۴ مرداد ۱۴۰۱
هدایت شده از تبادلات گسترده تایم《دوشنبه》
سلام رفقا✋ اومدم تا با یه کانال عالی آشناتون کنم💞 این کانال در مورد یه شهید بزرگواره😍 شهیدی که رسانه ای نشد😔 یه جوون خوشتیپ و خوش قیافه بود که میتونست مثل همه جوونای امروزی خیلی کار ها انجام بده... اما راه شهادت در پیش گرفت💔 این شهید از خانواده و زندگی آرومش گذشت تا ما در آسایش کامل باشیم🌹 اسم این شهید جوون و خوشتیپ امیر سلیمانی هست❤️ رفقا می‌دونستید اگه به این شهید بزرگوار توسل حقیقی پیدا کنید و باهاش رفیق بشید خیلی ویژه کمکتون میکنه💖 اگه دوست دارید با زندگینامه و خاطرات و همچنین عکس های داداش امیر آشنایی بیشتر پیدا کنید پس بسم الله💙 راستی این رو هم میدونی که اگه داری این دعوتنامه رو می‌خونی یعنی از طرف خود شهید دعوت شدی😍💜 پس دستشو رد نکن و روی لینک زیر کلیک کن👇 https://eitaa.com/Shahid_amir_soleimanii
۲۴ مرداد ۱۴۰۱
هدایت شده از تبادلات گسترده تایم《دوشنبه》
عُشّاٰقْ ࢪاٰ مُفاٰرِقَتْ اَز یاٰࢪ مي‌کُشَدْ...💔 انقدر دم از شهادت زدیم! کجا مثل شهدا زندگی کردیم؟ • ͡ • آره حاجی اگہ میخوای شہید بشے باید زندگیتم شہدایے باشه✨ راه و رسمشونو یاد بگیریم؟ https://eitaa.com/joinchat/2787115049C980c1e097b 😁 😐
۲۴ مرداد ۱۴۰۱
هدایت شده از تبادلات گسترده تایم《دوشنبه》
یھ جاۍِ دلنـشین♥️🦋؛ همراھ‌ با حـٰال خوب😌✨ . متنـٰاش دل آدمو مےبرھ🎼🔗:) ➺『 https://eitaa.com/joinchat/1204813936C884cec608f 』 بـزن‌‌ رو پیـوستن‌^^ پشیـمون نمیشۍ😻🌱'! ➺『 https://eitaa.com/joinchat/1204813936C884cec608f از‌این‌پروفا‌یل‌هـٰامـےخواۍکلیڪ‌کن🔖💙 منبـ؏ کانالاۍِ دیگھ❕🤠 🙁🌿 ‼️
۲۴ مرداد ۱۴۰۱
هدایت شده از تبادلات گسترده تایم《دوشنبه》
سلااااااام 😁 رفقاےنازنین کی میاد به اینجا سر بزنه کلے بحث جذاب ✨ سیاسے، انقلابے، حرف دل، راه‍ درست، انگیزشے، متفکرانہ، عکاسے🙊😀👌 تشریف بیارید قدمتون سر چشم 😆 الانم تازه‍ بحث داریم! https://eitaa.com/joinchat/803864764Cb3e86ab1d9 https://eitaa.com/joinchat/803864764Cb3e86ab1d9 بدو جاااااا نمونے🤫🤐🏃‍♂ یاعلے
۲۴ مرداد ۱۴۰۱
هدایت شده از تبادلات گسترده تایم
⭐️پایان تبادلات گسترده تایم⭐️ کانال هایی که معرفی کردم بهترین کانال های ایتا هستن🏆 تبادلات تایم کانال ناجور معرفی نمیکنه💥 مدیر ها حتما جذب ها پی وی گفته شه✅ برای اطلاع بیشتر از طرز کارم در اینفوتب عضو شید"سنجاقه"🔥 🕹https://eitaa.com/joinchat/1134493859Ceb9628fd81🕹 بعد از مطالعه شرایط اگر شرایط رو داشتید پی وی در خدمتتونم✋🏻 🌺 @time_collection 🌺 یاعلی✌️🏻
۲۴ مرداد ۱۴۰۱
هدایت شده از تبادلات گسترده تایم
🔴 از نقشه های شیاطین باخبر شوید🔞👇 ✍ مرد جوانی، تنها در نمازخانه ایستگاه قطار، نشسته بود. با ظاهری خجالت زده، پریشان و پشیمان. او قصد داشت به خاطر گناهی که انجام داده بود، توبه کند. شیاطین، اطرافش جمع شده بودند. همه می کوشیدند او را از تصمیمش منصرف کنند. صدای آزاردهنده ای از دهان هر کدامشان خارج میشد. صدایی بم و کشدار. مثل صدای ضبط شده ای که با دور کند پخش شود. با وجود این، من می توانستم بفهمم که آنها چه می گویند. یکی از شیاطین به او گفت: .... 😳😱 ادامه داستان در کانال زیر سنجاقه👇 https://eitaa.com/joinchat/2530279585C2bafc3b173
۲۴ مرداد ۱۴۰۱