eitaa logo
عمار ۷۰
48 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
853 ویدیو
77 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊🌷🌴🌷🕊🌹 شگفت‌آور بود که در منزل مانند یکی از واردین این منزل و کسانی بود که به طور طبیعی در این خانه رفت و آمد می‌کردند، چنان‌که کسی احساس نمی‌کرد او امام است و حتی مراجعه او به در حد دیگران بود ... اخلاق او در رابطه با و حفظ جنبه تساوی با دیگر مردم در آن روزها در حوزه معروف بود . همه می‌گفتند که در منزل به گونه‌ای رفتار می‌کند که با هیچ یک از فرقی ندارد و واقعیت هم همین بود، هرگز به و یا نام ایشان برای او وسیله‌ای نمی‌شد . مرحوم ، مطلقا نداشت . نه لباسش، نه عبایش، نه کفشش، نه زندگی خصوصی‌اش، نه خانه‌اش، مطلقا هیچ بوی تفاخر از آن نمی‌آمد .... 🌹 🕊 شادی روح ، و 🌴 @dashtejonoon1🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀🌹🕊🌷🕊🌹🥀 روز تولد بود که همراه و خانواده‌اش به حرم رفتیم تا ما را آن جا جاری کنند. پس از انجام ، به یک دو نفره رفتیم. اتفاقاً آن روز را تشییع می‌کردند. روی تابوت پیچیده در که بر دست مشایعت‌کنندگان پیش می‌رفت، یک افتاده بود. از لا به لای جمعیت خود را به تابوت رساند، را برداشت و طرف من بازگشت. را کرد و به سویم گرفت و گفت : این اولین ازدواج‌مان است. طعم در دهانم دوید. هنوز که هنوز است، گویی که از آن را نخورده‌ام! 🌹 @dashtejonoon1🌹🕊
💐🍀🌺🌼🌺🍀💐 🍀 🍀 امروز برابر است با : 🗓 1 آبان 1401ه.ش 🗓 26 ربیع الاول 1444 ه.ق 🗓 23 اکتبر 2022میلادی 🌸 ذڪر روز 🌸 ای صاحب جلال و بزرگواری 🔸صفحه 298 🔸جزء 15 جهت سلامتی و و هدیه به روح 💐 @dashtejonoon1🌼🌺
🕊🥀🌹🌴🌹🥀🕊 💐 مواظب باشید که این شهادتها ، سختیها ، رنجها و کمبودها و ... از یک طرف و تبلیغات مسموم وکشنده منافقین و دشمنان دیرینه اسلام از سوی دیگر ، بازوان قدرتمند و استوار و زانوان همانند میخ بر زمین کوفته شما را نلرزاند و سست نکند و اینرا بدانید هر هدفی که بزرگ باشد ، دشمنان اسلام مشکلات بزرگی را هم برای نابودی آن بوجود می آورند . 🌹 🌴 🌹 🌹 🕊 @dashtejonoon1🌹🌴
💐🍀🌺🌼🌺🍀💐 🍀 🍀 امروز برابر است با : 🗓 2 آبان 1401ه.ش 🗓 27 ربیع الاول 1444 ه.ق 🗓 24 اکتبر 2022میلادی 🌸 ذڪر روز 🌸 ای برآورنده ی حاجت ها 🔸صفحه 299 🔸جزء 15 جهت سلامتی و و هدیه به روح 💐 @dashtejonoon1🌼🌺
لا تستصغرن عدوا وان ضعف دشمن را ضعیف نشمرید هر چند از نظر ظاهر ضعیف شده باشد. 📚 غرر الحکم, صفحه 333 @dashtejonoon1
🌴🥀💐🌼💐🥀🌴 می گفت: مدتها بعد از در رویایی او را دیدم. درون قطار با آسیه نشسته بودم. بیرون پنجره، بود که بر صورتش داشت. او مرا محو خود کرده است. کسی در ایستاده بود. به او افتاد. خدا می داند چقدر از دیدنش شدم. بود. به من اشاره کرد و با رسا گفت: نباش، من دارم . فردای آن روز بی منتظر خوابم بودم. ساعت نه صبح از تماس گرفتند و گفتند یک بسیجی به نام به منتقل شده که احتمال می دهیم متعلق به خانواده شما باشد. با خانواده برای راهی شدیم. گفته بودند باید او را کنم. باورش خیلی سخت بود. به طور کامل ، استخوان هایش در هم و متعددی بر نشسته بود. وقتی چشمم به ، که قبلا خورده بود افتاد پیدا کردم که خودش است. بعد از دیدن دیگه آرام و قرار نداشتم. بار دیگر در به آمد و گفت: چرا اینقدر ناراحتی؟ من از اینکه تو با دیدن اذیت شدی ناراحتم! بعد با حالتی خاص گفت: باور کن قبل از تعداد زیادی را منهدم کردم و لحظه ی هیچ چیز نفهمیدم. چرا که در کنارم بود و بالای نشسته بودند!" 📚کتاب وصال، صفحه ۸۵ الی ۸۶ شادی روح و 🥀 @dashtejonoon1🌴💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا