"رهبر"
یعنی کسی که با دقایقی سخنرانی، جواب حرفهای یک هفتهی کل دنیا را میدهد . . .
#پشت_انقلابمان_هستیم
درک همین یک جمله برای یه عمر ضدانقلاب ها کفایت میکنه دیگه زور الکی نزن ...
#پرچم_ایران_همیشه_بالاست🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀مولای غریبم"
🕊یکی میانمان آنقدر عاشق نشد
که مثل یعـقـوب در نبودنت اشک بریزد
تا دست کم برایمان پـیـراهنی بفرستی
او حـاضـر اسـت
ولـی ظـاهر نـیسـت!
مـا ظـاهـریـم
امـا حـاضـر نـیـستـیم!
او منـتـظرحـضـور مـاست
و مـا منـتظر ظهـور اویـیم!
خـدا کـندکه مـا حـاضر شـویـم
تـا او ظـاهر شـود...
درغـیـبتش مـقصریم و در ظـهورش مـوثـر
اللهم عجل لولیک الفرج
بحق فاطمه زهرا
(سلام الله علیها)
🌻در هنگام نیایش؛
به آنچه خدا به شما نداده ،
فکر نکنید …
به نعمت های بیشماری فکر کنید
که خـــداوند بدون نیایش،
به شما بخشیده است …!!
┈┈••✾•💐💕💐•✾••┈
🗓️ فردا شنبه:۱۴۰۱/۷/۱۶
🗓️ ۱۱ربیع الاول۱۴۴۴
اذان صبح:۰۴:۴۱طلوع ۰۶:۰۴
┈┈••✾•💐💕💐•✾••┈
🌹 فردا متعلق است به پیامبر اکرم (صلیالله علیه واله)
اذکار فردا:
❣️ یارب العالمین۱۰۰مرتبه،
❣️یاحی ویاقیوم ۱۰۰۰ مرتبه، ❣️یاغنی۱۰۶۰ مرتبه برای غنی گردیدن
💜شبتون امام زمانی💜
چنــدمــاه قبــل از شهادت سردار سلیمانی در جلسهای که من کنارش بودم، وقتی حرف از شهید زینالدین شد، چنان بلندبلند گریه میکرد که صدای هقهق گریهاش توی سالن جلسه پیچید!
من همیشه پیش خودم میگفتم این کسی که اسطوره محور مقاومت است، چقدر زنانه گریه میکند؟!
بچهها! حاجقاسم در فراق شهــدا خیــلی زنــانــه گـــریــه مــیکـرد. رفقا اگر حاجقاسم، حاجقاسم شد، صدای شهدا در گوشش گم نشد!
وقتی میگویم شهدا، یعنی صدای خدا و اهلبیت؛ چون شهدا دروازه وصل ما به خدا هستند....
حاجقاسم چه ذکری میگفت که در محور مقاومت آتش، گلستان میشد. دست به خاکستر میزد، طلا میشد. دختر بیحجاب جذبش میشد.چه مهره ماری داشت؟ حاجقاسم استاد داشت، راهنما داشت. اگر استاد و راهنما نداشت اینهمه شاهکار نمیکرد؛ استادهایی که به ملکوت وصل بودند.
شهدا، استادان حاجقاسم بودند. حاجقاسم از ظرفیت شهدا استفاده کرد و شاهکار کرد.
🌒راوی: سردار کاجی🌏
🌹شهدا را ياد كنيم با ذكر صلوات🌹
خودکشی سارینا اسماعیلزاده؛ واقعیت یا دروغپردازی جمهوری اسلامی؟ جواب از زبان خود سارینا
✍ وحید خضاب
ماجرای فوت غمانگیز سارینا اسماعیلزاده را همگی شنیدهاید. اینکه جمهوری اسلامی متهم شده او را کشته را هم شنیدهاید. اینکه مادر این دختر مصاحبه کرده و گفته دخترم خودکشی کرده را شنیدهاید. و اینکه مخالفان نظام، انگار نه انگار، همچنان اصرار دارند او کشته شده را هم شنیدهاید! اما خود سارینا جواب این حرفها را داده بود.
سارینا اسماعیلزاده چند کانال در تلگرام داشت. در آنها متن مینوشت، موسیقی میگذاشت و عکسهایی که میپسندید را بازنشر میداد. این کانالها بعد از مرگ او همچنان در دسترس هستند. (و چقدر سر زدن به این کانالها بعد از فوت این طفلک غمانگیز است.)
کانالها و شبکههای ضد انقلاب هم دربارۀ نوشتههای او در این کانال مطلب منتشر کردهاند. (پست بی.بی.سی و پست یکی از معروف ترین کانالهای ضدانقلاب را که دربارۀ کانال سارینا مطلب نوشته بود در ابتدا فوروارد میکنم). خواستهاند بگویند ببینید جمهوری اسلامی چه آرزوهای برآورده نشدهای را زندهبگور کرده است. برخی پستهای او را که به کارشان میآمده نشان دادهاند. بیبیسی رسما از او یک دختر شاد سرزنده به تصویر کشیده، و آن کانال دیگر او را دختری پر از آرزو و رویا با حال خوش نشان داده است.
اما پستهای دیگرش را عمدا نادیده گرفتهاند.
برخی از این پستها را عینا از کانالش فوروارد میکنم تا خودتان کامل بخوانید. اگر هم خواستید به کانالش بروید و بقیه پستهایش را هم بخوانید.
حالِ بد سارینا، سرخوردگی باورنکردنیاش در این سن کم و تمایل عجیبش به مرگ به وضوح در نوشتههای او پیداست. نوشتههای این چند پست برای همین امسال و برخی از آنها برای همین یک ماهِ اخیر است. خود او پایین نوشتههایش تاریخ میزده. یکی از این نوشتهها، پست دوتا مانده به آخر کانال اوست.
حتی اگر حرف آشنایان و خانوادهاش را باور نکنیم که پیشتر تجربۀ ناموفق خودکشی داشته (و آن را اعتراف اجباری جمهوری اسلامی بدانیم!)، در هر حال خودکشی کسی که اینقدر در نوشتههایش به مرگ (و حتی صراحتا به خودکشی) ابراز تمایل کرده، امر عجیبی نیست.
اینها چند جمله از نوشتههای اوست: «هر وقت خبر بهتر شدن مامانمو میشنوم ناراحت تر میشم. شاید برات عجیب باشه ولی واقعیت داره. میدونی چرا؟ چون دوست دارم بمیره و من بهونه بزرگی واسه خودکشی داشته باشم، بهونه بزرگی واسه تموم کردن زندگیم. ... چن روزه همش تو ذهنمه کاش زودتر همه چی تموم شه راحت شم.چن روزه همش ذهنم میگه کاش بمیره که تو بتونی با جرئت و با یه دلیل قوی بتونی خودکشی کنی.» (2 اردیبهشت 1401)
« هیچ جمله ای پیدا نمیکنم واسه توصیف حال بدم. فقط میخوام تموم شه.» (5 اردیبهشت 1401)
«همه راه هارو رفتم،هیچکدومشون فایده نداشتن): نمیدونم. هیچی نمیدونم. ولی واقعا میخوام بمیرم. از ته دلم. بگایی از این بدتر نمیشه. یا من نمیتونم تحمل کنم. کاش تموم میشد. کاش این بازیِ کثیف واسه همیشه تموم میشد. واسه همیشه.» (6 اردیبهشت 1401)
« امروز صبح که از خواب پاشدم،حس غریبی داشتم. دیگه آرزوی مرگ نکردم.» (4 خرداد 1401) [دل آدم آتش میگیره. طفلک یک روز که بیدار شده و آرزوی مرگ نکرده اینقدر براش عجیب بوده که این تعجبش رو به قلم آورده.]
«تا برای کِی ادامه بدهیم؟ تا برای چه ادامه بدهیم؟ برای کدامین هدف؟ هدف از خلقت؟ که پایانش نیستیست. ... زندگیای پر از نشیب. که پایانش مرگ باشد؟ پس مرگ همین حالا! من!» (1 شهریور 1401)
«بگو مادری دیگه بچه نزاد، که مثل من نشه فراموش و طرد جهان، که اولین حقش نشه رویای محال، که شب تولد مرگشو از خدا نخواد.» (29 شهریور 1401، چند روز پیش از خودکشی)
خودتان در پایین، پستهای کامل آنچه بالاتر گفتم را بخوانید:
🌿🌹🌿
📱مجموعه | استوری
جواب پزشکی قانونی آمد، اما...
حالا بگرد دنبال پرتقال فروش
به همین راحتی مدیریت افکار میکنند، موضوعی را انتخاب میکنند، روش موج سواری میکنند، امثال مهسا موگویی را برای احیای اغتشاشات میکُشند، امثال نیکا و سارینا را علم میکنند و یه روز که نتیجه پروژه اول میاد، اونقدر موضوع جدید تراشیدند برای افکار جوانان و نوجوانان که پای اغتشاشات و هرج و مرج ها بمونن.