🌹امام باقر عليه السّلام فرمودند: خداوند تبارک و تعالی چون بندهای را دوست دارد در بلا و مصیبتش غرقه سازد و باران گرفتاری بر سرش فرود آرد و آنگاه که این بنده خدا را بخواند فرماید: لبیک بندهی من! بی شک اگر بخواهم خواستهات را زود اجابت کنم میتوانم اما اگر بخواهم آن را برایت اندوخته سازم این برای تو بهتر است.
♦️إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالی إذا أحَبَّ عَبداً غَتَّهُ بِالبَلاءِ غَتّاً وَ ثَجَّهُ بِالبَلاءِ ثَجّاً فإذا دَعاهُ قالَ لَبَّیکَ عَبدی لَئِن عَجّلتُ لَکَ ما سَأَلتَ إنّی علی ذلِکَ لَقادرٌ و لَئِنِ ادَّخرتُ لَکَ فَما ادَّخرتُ لَکَ فَهُوَ خَیرٌ لَکَ .
📚 اصول کافی(ط-الاسلامیه)، ج ٢، ص ٢٥٣، (باب شدة ابلاء المومن حدیث ٧)
🔴راه شناخت منحرف ها
♦️امام خمینی(ره):دستور کلی است برای شناخت منحرف از غیر منحرف که ما چطور منحرف ها را بشناسیم و چطور غیر منحرف ها را. منحرف ها آنها هستند که فرقی به حالشان نمیکند که این پارک، این اتومبیل که به دستشان آمده از راه صحیح آمده یا از راه دزدی، خیانت شده است و این به دستش رسیده است یا اینکه نه روی امانت و روی یک کسب صحیح آمده است هیچ فرقی به حال او نمی کند... چنانچه پیش انعام(حیوانات) مطرح نیست که از کجا آمد و آن اشخاص انحرافی نظیر همان حیوانات که از کجا آمده مطرح نیست، چه هست مطرح هست.
📚صحیفه نور،جلد 6،صفحه 249
صحیفه امام، جلد 7،صفحه 469
🔴امام خامنه ای:
♦️امر به معروف فقط این نیست که ما برای اسقاط تکلیف در کلمه بگوییم آنهم در مقابل منکراتی که معلوم نیست از مهمترین منکرات باشد ... چه وقت ممکن است آحاد یک ملت، آمر به معروف و ناهی از منکر باشند؟ وقتی که همه به معنای واقعی در متن مسائل کشور حضور داشته باشند همه کار داشته باشند به کارهای جامعه، همه اهتمام داشته باشند همه آگاه باشند همه معروف شناس و منکر شناس باشند این به معنای یک نظارت عمومی است یک حضور عمومی است یک همکاری عمومی است یک معرفت بالادر همه است .
🔴شورش شارلاتانها
♦️چرا احمقانه است فکر کنیم بدنه اعتراضی به کسانی که تا دیروز درآمد دلاری از نهادهای حاکمیتی داشتند و امروز مروج رادیکالیسم هستند اعتماد میکنند؟
♦️فرهیختگان:از آنجا که سوءاستفاده از این اعتراضات اجتماعی منشأ بیرونی داشت و از خارج کشور هدایت میشد، برنامهها روی تداوم آشوب متمرکز شد. ترانه علیدوستی که هنوز به قولش عمل نکرده و بعد از قطعی شدن فساد مالی در پروژه شهرزاد، نه آن دستمزد میلیاردی را پس داده و نه حتی اعتراف و عذرخواهی کرده است، دو ماه بعد از اینکه اعتراضات دامنه گرفته بود، آمد و کشف #حجاب کرد.
🔻چرا روز اول این کار را نکرد؟ روز دوم؟ روز سوم؟ او وقتی به میدان آمد که احساس میشد جو سنگین لجاجت و آشتیناپذیری با حاکمیت در حال فروکش کردن است و قرار بود هل کوچکی به این قطار بدهد که در سربالایی به هنهن افتاده بود. موارد متعدد دیگری هم میشود سراغ گرفت که همه خیلی دیر و به شکلی واضح، نوبتی به میدان آمدند و از اعتراضشان رونمایی کردند و قرار بود تداوم خشم و آشتیناپذیری را جلو ببرند.
🔻تنفسهای مصنوعی یکییکی از راه میرسید و جریانی که در حفظ ظاهر همچنان قوی عمل میکرد، در باطن منکسر میشد.
🔻بالاخره نوبت به حمید فرخنژاد رسید که میگفت همه 80 میلیون ایرانی فدای یک تار موی پسرش باد. چه اتفاقی افتاده بود؟ این افراد که هیچکدام مشکل مالی نداشتند. بعضیشان هنوز هم خوب فیلم و سریال بازی میکردند و اگر هم کار نمیکردند، انتخاب خودشان بود. چرا آنها حاضر شدهاند سرباز آنور آبیها شوند و در روند تداوم آشوب، به نوبت نقش بازی کنند و قید کار کردن در ایران را بزنند؟ آیا از آن طرف پولی بیشتر از اینجا بهشان میرسید؟ اساسا عمده این افراد دیگر نیاز مالی نداشتند و تمام داراییشان را هم در همین داخل بهدست آوردند و انباشت کردند.
🔻وقتی حمید فرخنژاد را صدا زدند و بازخواست کردند و ممنوعالخروج شد و حسابهایش بسته شد، رفت و توضیح داد که یک نقد ساده کرده و خودش حالا دارد در یک سریال، نقشی امنیتی را بازی میکند. برخلاف ادعای بعدی او که هیچ تعهدی نداده، او متعهد شد و فعالیتهای سینماییاش در داخل را شاهدی گرفت بر اینکه منتقد است نه معاند. بعد حسابهایش باز شدند و به بهانه دیدار با همان پسرش که میگفت 80 میلیون ایرانی فدای یک تار مویش، اجازه خروج از کشور گرفت.
🔻منزلش در پاسداران و اتومبیل پورشهاش را فروخت و رفت. پایش که به آمریکا رسید، یک پست بیپروا و ساختارشکنانه در اینستاگرامش گذاشت که جنجال به پا کرد. هم پروژهای که در آن بازی کرده بود را در بلاتکلیفی گذاشت و هم پول پیشقسط سریالی که قرار بود برای فارابی بسازد را بدون ضبط یک پلان در جیبش گذاشت و رفت پیش همان پسرش که 80 میلیون ایرانی فدای یک تار مویش باد.
🔻مدیران و سیاستگذاران فرهنگی کشور اگر آنالیز درستی از این وضعیت داشتند، قبل از اینکه با ورق خوردن دفتر نسلها و گفتمانها در عرصه فرهنگ ایران، بهخصوص سینما، ذوقزده شوند، به این فکر میکردند که نفع برندگان از وضعی که درحال پوسیدن و فروپاشی است، بهراحتی و بیهزینه کنار نخواهد رفت. آنها دم رفتن هر لگدی میزنند و از تهمانده شهرتشان برای گزیدن تن جامعهای که انگار دیگر دوستشان ندارد استفاده میکنند.
🔻اتفاقات بعد از دی ماه ۹۶. بعد از آن تاریخ، سلبریتیها با چهره بخشی از جامعه مواجه شدند که دوستشان نداشت. آنها حالا و در ۱۴۰۱، روغن ریخته یا آن آبروی ریخته را نذر امامزاده کردند؛ یعنی نذر اعتراضات. آنها نه محتاج پول هستند نه چیز دیگر. عاشق دیده شدن هستند و وقتی جامعه دوستشان نداشت، دیگر چیزی برای از دست دادن نداشتند.
🔻کار فرخنژاد به آنجا کشید که بعد از پستی که بر ضد همه ساختارها منتشر کرد، پست دیگری بارگذاری کرد که در آن از بیبیسی و منوتو و ایراناینترنشنال، با محبت تمام تشکر میکرد. دیگر چه آبرویی برای او مانده بود که برای حفظ کردنش تلاش کند؟
🔻او کجا میتواند قهرمان شود جز برای لمپنهایی که هوادار این شبکهها هستند؟ پس عجیب نیست اگر چنین میکند. برای او پروژه تعیین کردهاند. او یک برگ رو نشده دیگر هم دارد که با قیمت مناسبی آن را خواهد فروخت. غافلگیری جدیدی خواهد ساخت اما بعد از آن دیگر تمام میشود و امثال او اگر این لگد آخر را نمیزدند هم تمام میشدند. اما به قیمت جلب توجه موقتی که کردند، در بلندمدت به چهرههایی زشت و موقعیتطلب در نظر توده جامعه تبدیل خواهند شد. کافی است فرخنژاد برگ آخر را رو کند تا این را بهتر بفهمیم. همان تصمیمی که از او خواستهاند تا بگیرد.