نقشه کامل رگهای قلب!
🔹شریان های خون رسان به قلب که به نام شریان های کرونر شناخته می شوند وظیفه رساندن خون، اکسیژن و مواد مغذّی را به سلولهای ماهیچه ای قلب به عهده دارند.
🔹ماهيچه های قلب جزء ضعيف ترين ماهيچه های بدن است اما قلب در هر سال دو ميليون ششصد هزار ليتر خون را بدون هیچ استراحتی پمپاژ می کند که برای حمل آن حدود ٨١ تانکر بزرگ لازم است!
♨️رسانه ها قدرتمندترین موجودات روی زمین هستند. آنها این قدرت را دارند که بیگناهان را مجرم و مجرمان را بی گناه کنند،
و این قدرت است.
زیرا آنها ذهن توده ها را کنترل می کنند
#سواد_رسانه
#دشمن_شناسی
#قدرت_رسانه
❤ پيامبر خدا صلی الله علیه و آله:
هر بندهاى، مرد يا زن، كه نماز شب روزيش شود و از روى اخلاص براى خداوند عز و جل برخيزد و وضوى كامل بگيرد و با نيّت درست و قلب پاك و پيكرى خاشع و ديدهاى گريان براى خداوند عز و جل نماز گزارد،
خداوند تبارك و تعالى نُه صف از فرشتگان را پشت سر او قرار دهد، كه شمار فرشتگان هر صف را جز خداوند تبارك و تعالى نداند.
يك طرف هر صف در مشرق باشد و طرف ديگرش در مغرب.
حضرت فرمود: چون از نماز فارغ گردد به تعداد آن فرشتگان برايش درجه و مقام نوشته شود
#الله
امام خامنهای:
در حوادث بزرگ تاریخی، یا یک تجربهی گرانبها هست یا تبیین یک سنّت الهی در طبیعت هست. ۱۴۰۱/۱۰/۱۹
#لبیک_یا_امام_خامنهای
#لبیک_یا_خامنه_ای
#لبیک_یا_خامنهای
✅معمای مخالفت با روحانیت
روایت تحریف مردمیترین طبقه اجتماعی در ایران معاصر
🔹در سال ۱۳۳۹ در جلسه انجمن اسلامی دانشجویان اروپا در فرانسه که دکتر علی شریعتی نیز حاضر بوده فردی می گوید من از اسلام و مذهب و آخوندها خوشم نمی آید. دکتر شریعتی در پاسخ می گوید برای رد یا اثبات یک چیزی باید استدلال علمی و عقلی کرد و نه ابراز احساسات شخصی. مرحوم شریعتی در ادامه و در همان جلسه می گوید من بعنوان کسی که رشته کارش تاریخ و مسائل اجتماعی است، ادعا می کنم که در تمام این دو قرن گذشته، در زیر هیچ قرارداد استعماری، امضاء یک آخوند نجفرفته نیست، در حالیکه در زیر همه این قراردادهای استعماری، امضای آقای دکتر و آقای مهندس فرنگرفته هست.
🔹افراد و افکار مسئله دار در همه طبقات اجتماعی یافت می شوند. اما نکته اساسی آن است که روحانیت در طول تاریخ ایران به عنوان یک طبقه اجتماعی همواره در کنار مردم و خواست تاریخی آن ها عمل سیاسی و اجتماعی خود را تنظیم کرده اند. روحانیت در برابر قراردادهای ۱۹۰۵، ۱۹۰۷ و ۱۹۱۵ که اسناد و قراردادهای تجزیه و فروپاشی ایران بود و در مواجهه با قرارداد ۱۹۱۹ که ایران رسما تحت الحمایه انگلیس محسوب می گشت فریاد سر دادند و یک ایران را آگاه ساختند. دقیقا همان هنگامه ای که قاطبه روشنفکران مدعی دم فرو بستند و لام تا کام حرفی نزدند. مانند حالا که بخش هایی از جامعه در برابر سیاست قطعی دشمنان که "فروپاشی و چند پاره کردن ایران قوی" را دنبال میکنند و "پروژه ویران سازی ایران بزرگ" را در پیش گرفتهاند به خودآگاهی نرسیده اند و سطح بحث را به حجاب و بی حجابی و گشت ارشاد تقلیل می دهند!
🔹راز و رمز خبرسازی امپراتوری رسانه ای غرب علیه روحانیت نیز دقیقا به همین جا بر می گردد که روحانیت تنها طبقه ای است که هیچ گاه بر سر ایران(نه فقط انقلاب اسلامی) معامله نکرده و نخواهد کرد. جدای از این، همواره هدایتگر و چراغ راهنمای جامعه در برابر آماج دشمنیها بوده است. این البته به خصلتهای فکری و سیاسی مکتب اسلام و شیعه برمیگردد که سبب شده در طی تاریخ گذشته تاکنون روحانیت در همه پروژههای دشمنان علیه ایران اندیشه و عمل خود را در کنار مردم ایران تعریف و عملیاتی کند. در دوره تاریخ معاصر ایران تاالان اجتماعیترین و مردمیترین طبقه در ایران(تشکیلات سنتی روحانیت از همه شهرها تا دورترین
روستاها)روحانیت بوده است. شما فقط به این بنگرید که امپراتوری دروغ چگونه شب را روز و روز شب جلوه میدهند و واقعیت تاریخ را تحریف میکنند.
.
♻️ در جنگ روایتها
در جنگ روایتها
هرعکس شده سوژه
هر سوژه شده هجمه
هر هجمه شده نشتر
نشتر شده یک جلاد
در جنگ روایتها
دربوق همه دشمن
درصفحه اینستا
ابلیس به هر شکلی
رقصد به دل برخی
تا آن که فرو بلعد
حریت و غیرت را
در جنگ روایتها
یک روز ندا سلطان
شد فتنه آن دوران
یک روز دگر مهسا
شد قصه شیطانها
در جنگ روایتها
از نام عزیز زن
آن مادر دورانها
کردند علم آزادی
تا باز شود غوغا
در جنگ روایتها
با هر هنر شیطان
آغوش به رایگان
تاج سرشان دادند
تا ناخن پا عریان
در جنگ روایتها
مزدور فریب خورده
چون گرگ به خون تشنه
با نفرت و با کینه
رفت از پی این فتنه
آشوب کند برپا
در جنگ روایتها
جلباب زن ایران
بریدن و با زوزه
با آن دک و آن پوزه
گفتند که نمی خواهیم
این جامه واین وصله
در جنگ روایتها
ابلیس ز حق رانده
با هر خدم و جوجه
مستانه زده خنده
تا حرمت وعزت را
حراج کند ساده
درجنگ روایتها
ای جاهل وا رفته
بی فکر و بد اندیشه
برگرد از این جاده
شیطان شده درمانده
چون نصرت حق با ما
در جنگ روایتها
«علیرضا کمیلی»
ــــــــــــــــ
در پرتگاه مجازی، مجهز باش...
🔻خیالبافیِ جناب قالیباف (۱):
حاجقاسمِ لیبرال
۱. واقعیّت این است پارهای از نخبگان انقلابی به جانب «اسلام رحمانی» شتافتهاند؛ همان اسلامی که به تعبیر آیتالله خامنهای، نشأتگرفتۀ از «معارف لیبرالیستی» است. اسلام رحمانی، تعبیر برآمده از خطّ فکریِ روشنفکریِ سکولار است که در جریان اصلاحات، صورت عینی یافت. چندی پس از اینان، جریان اعتدالگرا نیز چون احساس کرد که این رویکرد، «رأیساز» و «مقبولیّتآفرین» است، همین منطق را در پیش گرفت. دراینمیان، برخی گروهها و نیروهای فکری و سیاسی در جریان انقلاب نیز که با وجود ظواهرِ موجّه، سودای قدرت داشتند و میخواستند خویش را برآیندِ آرمانیِ ذائقۀ عمومی نشان دهند، به همین ورطه فروافتادند و به «سایهنشینانِ انگارۀ اسلامِ رحمانی» تبدیل شدند. بیش از همه، قالیباف و یاران و مشاورانش این جهتگیری را برگزیدند.
۲. اینک بهروشنی میدانیم که قالیباف، یک نیروی سیاسیِ «موقعیّتزده» و «اقتضامدار» است و وفاداری ایدئولوژیکش در لحظههای حسّاس، شکننده است. کافیست احساس کند که افکار عمومی یا بخشی از آن، متمایل به سویی است؛ دراینحال، او سر از پا نخواهد شناخت و بیمحاسبه و شتابزده، خواهد کوشید که خود را همداستان با آن «تمایل اجتماعی» نشان بدهد. این تمایل، ممکن است «برجام» باشد، یا «کنار نهادنِ طرح تنظیمگری فضای مجازی» یا «بیعملی نسبت به حجاب». بیجهت نبود که آیتالله خامنهای در آخرین دیدار خویش با مجلس، تعبیر «تعارض منافع» را بهکار برد.
۳. اینبار، او و دیگران از «حاجقاسم» برای روایت «اسلامِ رحمانی» بهره گرفتهاند و در جهت «چهرهپردازیِ لیبرال» از حاجقاسم کوشیدهاند. امّا واقعیّت تفکّر حاجقاسم، آن چند جملۀ بریدهشده از صدر و ذیلش نیست. اجازه دهید فارغ از این مطامع سیاسی و غرضورزانه، تأمّل کنیم که حاجقاسم چه گفته است. یک ضلع از منطق او این است که جریان انقلابی و حزباللهی، هرگز نباید دچار «بریدگی از تودهها» و «گسستگی از خُردهفرهنگهای متفاوت» شود، بلکه باید بکوشد با آنها «ارتباط» برقرار کند تا در اثر این ارتباط، سخن انقلاب را به آنها منتقل کند:
«باید با مردم گفتگو کنیم... نباید فقط به قشر مذهبیِ نزدیکِ خودمان بسنده کنیم... باید مردم را حفظ کنیم... اینان مردم ما هستند... همه مثل هم نیستند... نباید مردم را از دین برانیم... اگر بگوییم فلانی باحجاب و فلانی بیحجاب است دیگر چه کسی را میخواهیم حفظ کنیم... آن دختر بدحجاب هم دختر ما و جزو جامعۀ ماست... باید به آنها توجّه کنیم و با آنها رابطۀ صمیمی برقرار کنیم... رابطۀ حزباللهی با کسیکه دینش ضعیفتر است موضوعیّت دارد... اینکه فقط رابطۀ حزباللهی با حزباللهی را در پیش بگیریم خطاست... باید برای جذبکردن به میان مردم برویم.»
این گفتههای او به معنی آن است که نیروهای فکری و فرهنگیِ جبهۀ انقلاب نباید «خویشبسنده» و «حصارنشین» باشند، بلکه به قصد «هدایت» و «روشنگری» و «جذب»، از جماعتهای خویش بیرون بیایند و به سراغ «دیگریهای فرهنگی» بروند. این دیگریها، دچار «ضعف در دینداری» هستند، امّا باید به آنها نزدیک شد و منطق انقلاب را به آنها عرضه کرد. روشن است که در این بیان، هیچ اثری از اسلام رحمانی نیست؛ چراکه حاجقاسم، «نسبیاندیشانه» قضاوت نمیکنند و نمیگوید باید این بخش از جامعه را به حال خویش «رها» کرد، بلکه برعکس، دعوت به «امربهمعروف و نهیازمنکر» میکند.
۴. حاجقاسم در جای دیگری میگوید:
«نباید بهعنوان مسئول و به بهانۀ رقابتهای انتخاباتی، بر محفوظماندن دختر خودمان حریص باشیم، امّا بر ولنگاریِ جامعه، بیتوجّه؛ چنانکه کسی جرأت نکند در جامعه، امربهمعروف و نهیازمنکر کند، بلکه مسئول باید همانند کشاورز، علفهای هرز را هرس کند تا مزرعه از بین نرود.»
حاجقاسم در اینجا نیز برخلاف منطقِ اسلامِ رحمانی:
اوّلا🔸 با تعبیر ولنگاریِ اجتماعی نشان میدهد که دچار «نسبی گرایی ارزشی» و فروکاهیدنِ ارزش های شرعی به سلایق فرهنگی نیست؛
ثانیاً🔹، ارزشها - و از جمله حجاب - را جزو «مسأله های اصلی» میشمارد که آشکارا به وضع دختران اشاره میکند و آن را مبنای قضاوت صریح خویش قرار میدهد؛
ثالثاً🔸 به «مداخلۀ مستقیمِ حاکمیّتی» در زمینۀ ارزشها باور دارد، چون میگوید کارگزاران نباید مجال بدهند که آسیب های اجتماعی – یا همان «علفهای هرز» – جامعه را آلوده کنند.
رابعاً🔹 معتقد به مشروعیّت استفاده از «سازوکارهای سلبی» است؛ هرچند آن را مقدّم نمیشمارد.
خامسا🔸ً، بر این باور است که باید امکان «امربهمعروف و نهیازمنکر» فراهم باشد و جامعه دچار «فردگرایی» و «خصوصی انگاریِ کنش های عمومی» نشود.
بنابراین، روایت قالیباف از منطق حاج قاسم، آغشته به تحریف است.