فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•👜•افرادی که از نظر روانی قوی هستند:
🐻معمولا وقتشان را با ابراز تاسف به حال
خود تلف نمی کنند.
🐻اختیار قدرت خود را از کف نمی دهند.
🐻از انعطاف پذیر بودن خجالت نمی کشند.
🐻انرژی خود را روی مسائلی که خارج
از کنترلشان باشد هدر نمی دهند.
🐻نیازی نمی بینند که همیشه موافق دیگران باشند.
🐻از خطرات پیش بینی شده نمی ترسند.
🐻به گذشته نمی چسبند.
🐻معمولا یک اشتباه را بارها و بارها تکرار نمی کنند.
🐻از موفقیت دیگران بیزار نیستند.
🐻با دیدن اولین شکست دست از تلاش نمی کشند.
🐻از تنها بودن نمی ترسند.
🐻حس نمی کنند که دنیا به آنها بدهکار است.
🐻به دنبال نتیجه گیری فوری نیستند.
◾ وضعیت تغذیه بهتر در بیمارستان
در بیمارستان، وضعیت غذایی مان بهتر از اردوگاه بود. ناهار یک کف دست برنج با یک تکه کوچک گوشت یا نصف ران مرغ و یک ماست بسته بندی لیوانی بود. وعده شام نیز طبق برنامه غذایی، آب گوشت بود که ترکیباتش شامل یک بند انگشت گوشت و کمی آب گوجه می شد. صبحانه شوربا و یک روز در میان یک بسته کوچک مربای مشمشه و پنیر با یک عدد نان فانتزی یا صمّون و گاهی هم تخم مرغ بود. وضعیت غذایی بیمارستان ویژه بیمار بود و ما راضی بودیم! ولی آنها تلاش می کردند زودتر ما را از بیمارستان روانه اردوگاه ها کنند.
🔻دستشویی برام خیلی سخت بود
در مدت بستری برای دستشویی من لگن می آوردند. من از این موضوع زجر می کشیدم چون رفقا این کار را انجام می دادند. برای همین سعی می کردم کمتر بخورم تا کمتر به دست شویی نیاز داشته باشم، حتی شجاع را هم که صدا می زدم، ده بار عفواً عفواً می گفتم، تا مثلاً از خجالتم کمی کم شود که نمی شد.
🔻روز اول بعد از باز کردن گچ، سرم گیج می رفت
بعد از اینکه بیشتر گچ ها را باز کرند و روز اولی که توانستم بعد از چند ماه بنشینم، سرم به شدت گیج خورد و چشمم سیاهی رفت. کم مانده بود از تخت به زمین سرنگون شوم. چند ماه همه چیز را درازکش و غیرمتعارف دیده بودم، حتی فکر می کردم از بس به بالا نگاه کرده ام، مردمک چشم هایم به بالای حدقه چشم تمایل پیدا کرده است.
🔻 تصمیم گرفتم روی پاهای خودم بایستم
آرام آرام کنترل خود را به دست گرفتم و بعد از شاید نیم ساعت توانستم پایم را از تخت آویزان کنم. بر اثر این فشار از بعضی قسمت های ترکش خورده، قلپی عفونت می زد بیرون و صحنه بدی بود. کم کم تصمیم گرفتم روی پاهای خودم بایستم، اما کار سختی بود. آن روز ابتدا از تخت سُر خوردم پایین و نشستم. سپس تلاش کردم به کمک لبه تخت روی پا بلند شوم، دستم را محکم از ملحفه گرفتم و موفق شدم! اما متوجه شدم پاها بر اثر شدت ضعفِ چند ماهه توان نگهداشتن هیکل سبک مرا ندارند. آن موقع شاید چهل کیلو بیشتر نبودم. فشار را انداختم روی پای چپ که فقط یک تیر خورده و فقط پنجه اش آسیب دیده بود، اما نتوانستم و به زمین افتادم. هر کاری کردم بلکه بتوانم از تخت بالا بکشم، نتوانستم. هم اتاقی های من هم از من بدتر بودند و کمکی نمی توانستند بکنند.
🔻نگهبان عراقی کمک کرد و توانستم روی تخت بخوابم
روی زمین ماندم تا نگهبان آمد و زیر بغلم را گرفت و روی تخت خواباندم. اقدام به حرکت زود بود، بنابراین باید حوصله می کردم تا گچ پا و کمرم هم باز شود. هر چند مختصر حرکاتی کردم تا بدنم آمادگی حرکت پیدا کند.
🔻عبدالکریم ترجمه می کرد اما سایه شمشیر روی سر او بود!
عبدالکریم که از سئوال آن روز من که گفتم: شما طلبه هستی جا خورده بود، سعی می کرد بجز کارهای ضروری با من ارتباط زیادی نداشته باشد. منتظر شدم تا فرصتی پیش آمد و به او عرض کردم: اگر من آن جوری با شما حرف زدم، منظوری نداشنم. من خیر شما را می خواهم. می ترسم برای خودت دردسر درست کنی! با خونسردی گفت: شما از کجا فهمیدی من طلبه هستم؟
- خوب معلومه، کتابی و فصیح صحبت کردنت، شمرده شمرده حرف زدنت، علمایی حرف می زنی! شما روحانی هستی، آنها هم متوجه می شوند! من نمی دانستم ولی عبدالکریم خودش می دانست که فصیح صحبت کردن او را لو می دهد ولی در واقع او از خیلی قبل می دانست توسط یکی از جاسوس ها قبلا لو رفته است و کاظم بعثی هر دفعه از اردوگاه می آمد او را تهدید می کرد چون طلبه است بیاید اردوگاه او را شکنجه خواهد کرد.
به هرحال با این خیرخواهی آشنایی و دوستی ما بیشتر شد. عبدالکریم پاهایش سالم بود و با بزرگواری تمام به زخمی های ناتوانی مثل من خیلی کمک می کرد.
🔻ایجاد ارتباط فعال با کارکنان شیعه بیمارستان
عبدالکریم نه تنها با اسماعیل و محمد بلکه با بعضی دیگر از سایر کارکنان شیعه و زحمتکش عراقی مثل جاسم، علی، قاسم و ... و بعضی دکترها در خارج از بخش حسابی مرتبط شده بود و کمکم یک شبکه انقلابی درون پرسنل بیمارستان را طرح ریزی کرده بود .
🔻نگهبان عراقی از من عذرخواهی کرد! اسماعیل که نگهبان و سرپرست بخش اسرای بیمارستان بود توسط عبدالکریم از من به خاطر برخورد بد روز اول عذرخواهی کرد و گفت: من خواستم وانمود کنم که آدم خشنی هستم و هیچ ارتباط و علاقه ای به ایرانی ها ندارم.
با خنده گفتم: آره آره اسماعیل، تو خیلی آدم بدی هستی، بد هم بمان!
او هم با خنده گفت: بله بله. تو را به خدا به کسی نگویید که من این جوری ام.
او جلوی نگهبان های دیگر شمر می شد. فریاد می زد، گاهی حتی لگد می زد تا بتواند به خدمتش به ایرانی ها ادامه بدهد.
آزاده اردوگاه تکریت ۱۱
انجمنهای مس و فولاد و پالایشگاه و پتروشیمی و سرب و...(دلارداران و دلاری فروشان) محضر رهبر انقلاب نامه زدهاند که نرخ ارز در سامانه نیما سرکوب شده و باید واقعیسازی شود.
شاید این عبارات برای برخی از شما نامفهوم باشد. منظورشان این است که اولا دلاری که با صادرات به دست میآورند، به جای ۴۰ هزار تومان، ۶۲ هزار تومان بفروشند. ثانیا قیمتهای جهانی محصولاتشان را به جای اینکه در دلار ۴۰ هزار تومان ضرب کنند، در دلار ۶۲ هزار تومان ضرب کرده و به ملت بفروشند.
خلاصهاش این است که دنبال صدها هزار میلیارد تومان رانت بادآورده با گرانسازی ارز هستند. به عبارت دیگر، میخواهند هم ارز و هم فولاد و مس و محصولات پالایشی و پتروشیمی و... را صدها هزار میلیارد گرانتر به ملت ایران بفروشند.
سال گذشته همین جمع توانستند آقای رئیسی را همراه کنند که نرخ تسعیر را از دلار ۲۸۵۰۰ به دلار نیما تغییر دهد. یعنی اجازه دهد که محصولات اینها به قیمتهای جهانی ضربدر دلار نیما به داخل فروخته شود. شهریور ۱۴۰۲ این موفقیت را به دست آوردند و یک گرانی حدودا ۳۰ درصدی مواد اولیه را به ملت تحمیل کردند. بعد هم کلی نامه تقدیر و تشکر از رئیس جمهور نوشتند. حالا حرف امروزشان این است که دلار نیما از ۴۰ هزار تومان به ۶۲ هزار تومان افزایش یابد!
ملت عزیز ایران! بدانید اگر سفرهتان کوچک میشود، اگر زندگی بر شما سخت میگذرد، اگر دخل و خرجتان نمیخواند، اگر محصولات ایرانی با گرانی دلار گران میشود، ریشهاش در حرص و طمع بیپایان اینهاست.
ما علیه این جنایت در حق معیشت ملت قیام کرده ایم. اما شرط پیروزی ما آگاهی و همراهی شما مردم است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سقف مسجد دانشگاه ملکفهد عربستان بر اثر بارش شدید باران فرو ریخت
6.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[ ۳۰ ثانیه ] :
🔴 تأثیر وجهه انسانی در طبابت
🔉 امام خمینی (ره)
هر انسانی
یک تولد دارد ؛ یک مرگ
و شهید تنها انسانی است
که مرگـش را هم
تبدیل به تولد میکند ...
۱۳ اردیبهشت ؛
سالروز ولادت و شهادت
فرمانده خطشکن گردان المهدی
لشکر۱۰ سیدالشهداء علیهالسلام
معروف به "شیر بیشه گمنام"
#شهید_محمدحسن_حسنیان