eitaa logo
این عماریون
327 دنبال‌کننده
258.8هزار عکس
71.4هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻آقا بیا که بی تو پریشان شدن بس است 🔻از دوری تو پاره گریبان شدن بس است 🔻ڪنعان دل، بدون تو شادی پذیر نیست 🔻آقا ظهور کن که پریشان شدن بس است...
♦️« فقط برای خدا » ◾️روضه که تمام شد، غیبش زد. خیلی گشتیم تا متوجه شدیم رفته سراغ شستن سرویس های بهداشتی. نگذاشت کسی کمکش کند. می‌گفت: افتخارم این است خادم روضه‌ی حضرت زهرا(س) باشم.
🔰 لوح | شهید سلیمانی هم در زمان زنده بودنش استکبار را شکست داد، هم با شهادتش شکست داد 🔻 رهبر انقلاب: خدای متعال در قرآن از زبان مسلمانها میگوید: بِنا اِلّا اِحدَی ‌الحُسنَیَین‌، ما یکی از دو حُسنیٰ را داریم؛ حُسنیٰ یعنی بهترین؛ یکی از دو بهترین را ما داریم. آن دو چه هستند که یکی‌اش را انسان دارد؟ یکی‌اش پیروزی است، یکی‌اش شهادت است. شهید سلیمانی به هر دو حُسنیین رسید؛ هم پیروز شد -چند سال است که در منطقه، پیروز میدان شهید سلیمانی است، مغلوب میدان، آمریکا و عوامل آمریکایند؛ در همه‌ی این منطقه این‌ جور است- هم به شهادت رسید؛ یعنی خدای متعال کِلتَا الحُسنَیَین را به این شهید عزیز داد. ۹۸/۱۱/۲۹
. پهپادهای داخلی آمریکا مانع اصلی تحقق انتقام سخت این عماریون
. ♻️ آقای روحانی! حاج قاسم را تحریف نکنید 🔹 پاسخ یک سال قبل امام خامنه‌ای به صحبت امسال روحانی 🔰 حمید رسایی: در آستانه سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی، حسن روحانی در قالب تعریف از این شهید با نماد مقاومت و ایثار، سعی کرد تا ایشان را مصادره به مطلوب کند و در مسیر غلطش از آن سردار ابدی بهره‌برداری کند. تعریف روحانی از سردار شهید چنین است: "شهید سلیمانی به معنی واقعی کلمه، بود؛ نه این جناح بود نه آن جناح. او نه دنبال مقام بود و نه موقعیت. هیچ موقع ندیدم شهید سلیمانی به سمت این جناح یا آن جناح برود. (۱۰ دی ۹۸) روشن است که روحانی با این جملات به دنبال تجلیل از حاج قاسم نبوده و نیست بلکه او می‌خواهد این شهید را برای شعار رنگ باخته خود خرج کند. اعتدال از نگاه روحانی یعنی کوتاه آمدن از مبانی و اصول انقلاب، یعنی خوش و بش با دشمن، یعنی توافق بد بهتر از عدم توافق با دشمن و اعتدال یعنی برجام! واقعا حاج قاسم چنین بود؟ او که برجام را سه ضلعی و ولایت را هدف نهایی آن می‌دید. او که بزک کردن دشمن را بزرکترین خطر می‌دید. او که ذره‌ای تمایل به دشمن نشان نداد. بدن اربا اربای و قطعه قطعه او گواه این تفاوت است که او اعتقادی به اعتدال شما نداشت. پاسخ سال گذشته امام خامنه‌ای به تحریف امسال حسن روحانی اما در نوع خود جالب است. رهبر انقلاب سال گذشته فرمودند: شهید حاج قاسم سلیمانی اهل حزب و جناح و مانند اینها نبود، لکن به شدّت انقلابی بود. انقلاب و انقلابیگری خطّ قرمزِ قطعیِ او بود؛ این را بعضی‌ها سعی نکنند کم‌رنگ کنند، این واقعیّتِ او است؛ ذوب در انقلاب بود، انقلابیگری خطّ قرمز او بود. در این عوالم تقسیم به احزاب گوناگون و اسم‌های مختلف و جناح‌های مختلف و مانند اینها نبود امّا در عالَم انقلابیگری چرا، به شدّت پایبند به انقلاب، پایبند به خطّ مبارک و نورانیِ امام راحل (رضوان الله علیه) بود. (۱۸ دی ۹۸) این عماریون
⚫️چرااصلاح طلبان ازقطارانقلاب پیاده شدند؟ ◼️چرااصلاح طلبان خوارج انقلابند؟ ⚫️چرااصلاح طلبان جزوقاسطین مارقین وناکثین هستند؟ ◼️چرااصلاح طلبان راافسادطلب میخوانند؟ ⚫️چرااصلاح طلبان مروج لیبرال سرمایه داری واشرافگرائی ورانتخواری ونجومی خواری هستند؟ ◼️چراسران اصلاح طلب این گونه بی محابابه انقلاب،اسلام وامام زمان (عج) وائمه معصوم (ع)میتازند؟ ⚫️چرااصلاح طلبان کدخداپرست،غربگدا،بیگانه پرست وخودبدهستند؟ ⏪چهره واقعی اصلاح طلبان درانقلاب اسلامی حافظه_تاریخی ❓آیا منظور از اصلاح‌طلبی تغییرات اساسی در نظام به عنوان انقلاب مخملی است؟ ❓چرا اغلب فتنه‌گران در این سال‌ها در جمع اصلاح‌طلب‌ها بوده‌اند؟ ❓چرا عموم افرادی که به غرب و شبکه‌های ماهواره‌ای پیوستند نوعا از اصلاح‌طلب بودند؟ ❓چرا صهیونیست‌ها از اصلاح‌طلبان حمایت می‌کنند؟ ❓چرا غرب از اصلاح‌طلبان حمایت می‌کند؟ ❓چرا هیچ اصلاح‌طلبی شهید راه حجاب و امر به معروف و نهی از منکر نمی‌شود؟ ❓چرا هیچ اصلاح‌طلبی شهید مدافع حرم نمی‌شود؟ ❓چرا هیچ اصلاح‌طلبی حاضر به مدافع حرم شدن نیست؟ ❓چرا هیچ اصلاح‌طلبی شهید راه ولایت نمی‌شود؟ و هزار چرای دیگر... در اینجا، گوشه‌ای از ۴۰۰۰ هزار توهین دولتمردان اصلاحات به مقدسات و ایجاد شبهه در دین توسط بزرگان اصلاح‌طلب را مرور کنیم: 🔻محمد خاتمی: احکام قرآن متناسب با زندگی قبیله‌ای است، قرآن کریم برای ما قابل استناد نیست!؟ ▫️کیهان - ۱۲ شهریور ۷۸ 🔹عبدالکریم سروش: ولایت پیامبر بعد از فوتش به کسی منتقل نشده است. ▫️روزنامه صبح امروز - ۱۶ شهریور ۷۸ 🔻ابراهیم اصغرزاده: حتی علیه خدا هم می‌توان تظاهرات کرد. ▫️آفتاب امروز - ۲ شهریور ۷۸ 🔹محمد کاظم محمدی اصفهانی به خود خدا هم میتوان اعتراض کرد، و او را فتنه‌گر نامید. ▫️روزنامه ایران - ۲۴ تیر ۷۹ 🔻محسن کدیور: معصومین (ع) فقط در کلیات و اصول اسوه‌اند. ▫️ماهنامه کیان - بهمن ۷۷ 🔹محسن کدیور: امروز خدا در جامعه هیچ‌کاره است. ▫️نشریه پژوهش‌های قرآنی - سال ۷۹ 🔻آقاجری: در حکومت‌های دینی، نه تنها دین افیون توده‌هاست که افیون حکومت‌ها نیز هست ▫️۲۵ فروردین ۸۱ 🔹رجبعلی مزروعی: حضرت علی (ع) مانند معاویه مشروعیت خود را از مردم گرفته است. ▫️حریم - ۲۳ بهمن ۷۸ 🔻محمد مجتهد شبستری: فعل و قول معصوم حجت نیست. ▫️کیان - بهمن ۷۷ 🔹علیرضا علوی تبار: ما پیشرفت نمیکنم چون در جامعه ما هنوز خدا نمرده است. ▫️یا لثارات - ۴ خرداد ۷۹ 🔻اکبر گنجی: حرکت اصلاح‌طلبانه ما عاقبت به جدایی دین از سیاست خواهد انجامید. ▫️مصاحبه با شبکه آلمانی - ۲۴ فروردین ۷۹ 🔹محمدرضا خاتمی: مبنای مشروعیت هر کاری رأی مردم است. ▫️جمهوری اسلامی - ۸ شهریور ۷۹ 🔻بهاء‌الدین خرم‌شاهی: کافر و بی‌دین هم خودی است. ▫️صبح امروز - ۲ شهریور ۷۸ 🔹عزت‌الله سحابی: معصومین بدون نظارت مردم در معرض انحراف هستند. ▫️روزنامه عصر آوارگان - ۱۶ دی ۷۸ 🔻عطاالله مهاجرانی: نظریه غیرت دینی ویران کننده اندیشه و فرهنگ و تمدن است. ▫️روزنامه آریا - ۱۶/۱/۷۹ 🔹سعید حجاریان: تفکر فقیهی نمی‌تواند فرهنگ عاشورا را بازسازی کند. ▫️روزنامه ایران - ۳۱ فروردین ۷۸ 🔻احمد نراقی: وحی برای انسان‌های بعد از زمان خود، قابل فهم نیست. ▫️هفته نامه آبان - ۱۱/۱۰/۷۷ 🔹مقصود فراستخواه: حقیقت ثابت نداریم، حتی در دست انبیاء و معصومین. ▫️۲۲ شهریور ۷۷ 🔻مقصود فراستخواه: هنرمند اصیل هم به نحوی به فضای آمیخته با ابتذال نیاز دارد و گرنه از دل و دماغ می‌افتد. ▫️۲ آبان ۷۹ 🔹اکبر گنجی: خمینی متعلق به موزه تاریخ است. ▫️۲۴ فروردین ۷۹ 🔻محمد خاتمی: اگر این حجاب مانع حضور زن شود، قطعا مضر است. ▫️۱۶ آبان ۷۹ 🔹محمد خاتمی: مشکل این نیست که زنان چگونه لباس بپوشند، مشکل این است که زنان بتوانند در عرصه مختلف حضور داشته باشند. ▫️روزنامه همبستگی - ۱۶/۸/۷۹ 🔻جهانبخش محبی‌نیا: موسیقی و رقص و سکس باید شرعی شود. ▫️آفتاب امروز - ۳/۷/۷۸ 🔹عبدالکریم سروش: خدای جدید با خدای گذشتگان متفاوت است. ▫️نشریه کیان 🔻عبدالکریم سروش: فرهنگ شهادت خشونت‌آفرین است، اگر کشته‌شدن آسان شد، کشتن هم آسان می‌شود.
فتنه شاید روزگاری اهل ایمان بوده باشد***آه این ابلیس شاید روزی انسان بوده باشد***فتنه شاید در لباس میش، گرگی تیز دندان***در لباسی تازه شاید فتنه چوپان بوده باشد***فتنه شاید کنج پستوی کسی لای کتابی***فتنه لازم نیست حتماً در خیابان بوده باشد***فتنه شاید در صف صفِین می جنگیده روزی***فتنه شاید در زمان شاه، زندان بوده باشد! *فتنه شاید با امام از کودکی همسایه بوده*یا که در طیّاره ی پاریس_تهران بوده باشد***فتنه شاید تابی از زلف پریشان نگاری***فتنه شاید خوابی از آن چشم فتّان بوده باشد***فتنه شاید اینکه دارد شعر می خواند برایت؛***وا مصیبت! فتنه شاید از رفیقان بوده باشد***ذرّه ای بر دامن اسلام ننشیند غباری***نامسلمانی اگر همنام سلمان بوده باشد***دوره ی فتنه است آری، می شناسد فتنه ها را***آنکه در این کربلا عبّاس ِ دوران بوده باشد***فتنه خشک و تر نمی داند خدایا وقت رفتن***کاشکی دستم به دامان شهیدان بوده باشد***
🕋ختم حمد شفا جهت بهبود حال 🌐طبق اخبار واصله حال عمومی حضرت علامه مصباح یزدی مساعد نبوده و ایشان به کما رفته‌اند 🙏امیدواریم با دعای خیر مومنین و ختم حمد شفا برای سلامتی این و هر چه سریعتر حال ایشان مساعد گردد 🤲اللهم إشف کل مریض این عماریون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قيات  نفاق در قرآن يكي از مسائل مهمي كه در سوره‏هاي مختلفي از قرآن مورد بحث قرار گرفته است، مسأله «نفاق» است و قرآن از گروهي به نام «منافقين» ياد مي‏كند كه ما در فارسي از آن به «دورو» يا «دو چهره» تعبير مي‏كنيم. بازدید : 7768 نویسنده : مصطفي قويدل‏ - مجله پاسدار اسلام, ش 267 يكي از مسائل مهمي كه در سوره‏هاي مختلفي از قرآن مورد بحث قرار گرفته است، مسأله «نفاق» است و قرآن از گروهي به نام «منافقين» ياد مي‏كند كه ما در فارسي از آن به «دورو» يا «دو چهره» تعبير مي‏كنيم. اين گروه كه نه اخلاص و شهامت براي ايمان آوردن داشتند و نه قدرت و جرأت بر مخالفت صريح، در صفوف مسلمانان واقعي نفوذ كرده بودند و از آنجا كه ظاهري اسلامي داشتند، غالباً شناخت آنها مشكل بود كه قرآن با بيان نشانه‏هاي دقيق وزنده خط باطني آنها را آشكار مي‏سازد. از آنجا كه اسلام در طول تاريخ خود بيشترين ضربه را از منافقان خورده است، سخت‏ترين حملات خود را متوجّه منافقان ساخته و آن قدر كه آنها را كوبيده هيچ دشمني را نكوبيده است. نكته حائز اهميت اين است كه هيچ كدام از امامان معصوم - عليهم السلام - ما توسط كفار و مشركين به شهادت نرسيده‏اند و همگي بدست همين منافقان به ظاهر مسلمان شهيد شده‏اند كه خود جاي بسي تأمل است. با توجّه به اينكه هر موقع حكومت اسلامي قوي‏تر بوده بحث نفاق نيز شديدتر شده است مي‏توان گفت در واقع عنادهاي منافقان با حاكم اسلامي است. البته در هر عصر و زماني منافقان وجود داشته‏اند ولي در صحنه‏هاي حساس و مراحل مختلف آشكارتر مي‏شوند. در برخورد با خط نفاق اولين مسأله شناخت است كه قرآن در اين زمينه به روشن گري پرداخته است. در اين مقاله سعي شده است با بهره‏گيري از قرآن و تفسير ارزشمند نمونه، شناخت منافقان در اين مقطع حساس و شكوفاي تاريخ راحت‏تر و نحوه برخورد با آنان روشنتر شود. منافق از ريشه «نفق» است. اصل «نفق» به معني خروج است. نفاق مصدر است به معني منافق بودن. نفاق صفت افراد بي ايمان است كه ظاهراً در صف مسلمانانند امّا باطناً دل درگرو كفر دارند و منافق كسي است كه در باطن كافر ولي ظاهراً مسلمان است، علت اين تسميه آنست كه منافق از ايمان به طرف كفر خارج شده است. ناگفته نماند كه «نفق» نقبي است در زير زمين كه تسميه منافق از «نفق» به معني نقب است كه از راهي به دين وارد و از راه ديگر خارج مي‏شود. بهرحال منافق را از آن جهت منافق گويند كه از ايمان خارج شده است منافق خط زندگي مشخصي ندارد و در ميان هر گروهي به رنگ آن گروه در مي‏آيد منافق از كافر خطرناك تر و عذاب او در آخرت از كافر سخت‏تر است، زيرا كه به حكم دزد خانگي است و پلي است كه كفار بوسيله آن به خرابكاري در اسلام راه مي‏يابند. مسأله نفاق و منافقان در اسلام از زماني مطرح شد كه پيامبر اكرم - صلي الله عليه و آله - به مدينه هجرت فرمود: و تقريباً بعد از حادثه احد زمينه براي فعاليت منافقان آماده شد و اين زماني بود كه پايه‏هاي اسلام، قوي و پيروزي آن آشكار شد، وگرنه در مكه تقريباً منافقي وجود نداشت. در مدينه اظهار مخالفت بطور آشكار، مشكل و گاه غير ممكن بودو لذا دشمنان شكست خورده براي ادامه برنامه‏هاي تخريبي خود تغيير چهره داده و ظاهراً به صفوف مسلمانان پيوستند اما در خفا به اعمال خود ادامه مي‏دادند. اصولاً طبيعت هر انقلابي چنين است كه بعد از پيروزي چشمگير با صفوف منافقان روبرو خواهد شد و دشمنان سرسخت ديروز به صورت عوامل نفوذي امروز در لباس دوستان جلوه‏گر مي‏شوند و از اينجاست كه مي‏توان فهميد چرا همه آيات مربوط به منافقين در مدينه نازل شده است. نكته مهم ديگر اينكه خطر منافقان براي هر جامعه از خطر هر دشمني بيشتر است چرا كه از يكسو شناخت آنها غالباً آسان نيست و از سوي ديگر دشمنان داخلي هستند و گاه چنان در تار و پود جامعه نفوذ مي‏كنند كه جدا ساختن آنها كار بسيار مشكلي است و از سوي سوم روابط مختلف آنها با ساير اعضاء جامعه كار مبارزه را با آنها دشوار مي‏سازد.   نشانه ها و خصوصيات منافقان‏ خداوند در سوره منافقون نخستين نشانه‏اي كه درباره منافقان بيان مي‏كند همان اظهار ايمان دروغين آنها است كه پايه اصلي نفاق را تشكيل مي‏دهد.  «هنگامي كه منافقان نزد تو آيند مي‏گويند ما شهادت مي‏دهيم كه حتماً تو رسول خدائي. خداوند مي‏داند كه تو فرستاده او هستي ولي خداوند شهادت مي‏دهد كه منافقان دروغگو هستند. وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ »[1] چرا كه آنها نمي‏خواستند خبر از رسالت پيامبر بدهند. بلكه مي‏خواستند از اعتقاد خود به نبوت او خبر دهند و مسلّماً در اين خبر دروغگو بودند. در اينجا نخستين نشانه نفاق روشن مي‏شود و آن دوگانگي ظاهر و باطن است كه با زبان، مؤكّداً اظهار ايمان مي‏كنند ولي در دل آنها مطلقاً خبري از ايمان نيست. اين دروغگويي محور اصلي نفاق را تشكيل مي‏دهد. از ديگر نشانه‏هاي منافقان آنست كه «آنها سوگندهايشان را
ي منافقان دروغ است تا بتوانند تناقضاتي كه در زندگيشان وجود دارد را با آن توجيه كنند. اين راه و رسم منافقان است كه پيوسته براي پوشاندن چهره زشت خود به سوگندهاي دروغ پناه ببرند و حال اين كه عملشان بهترين معرّف آنها است. «آنها سوگندهاي خود را سپري قرار دادند و مردم را از راه خدا باز داشتند، اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ »[8].  اين منافقان سوگند ياد مي‏كنند كه مسلمانند در حالي كه زير پوشش اين سوگند به انواع فساد و خرابكاري و توطئه مشغولند و در حقيقت از نام مقدس خدا براي جلوگيري از راه خدا بهره مي‏گيرند. منافقان كور دل پا را از اين هم فراتر گذاشته و حتي به خدا و پيامبر نيز نسبت دروغ مي‏دهند «منافقان و بيماردلان مي‏گفتند: خدا و پيامبرش چيزي جز وعده‏هاي دروغين به ما نداده‏اند، وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلا غُرُورًا  »[9] جالب اينجاست كه كساني نسبت دروغ به خدا و پيامبر مي‏دهند كه سلاحي جز دروغ ندارند و تنها ابزار دفاعي آنها دروغ است و در هر شرايطي به آن متمسّك مي‏شوند. قرآن در آيات 78 - 75 سوره توبه روي يكي ديگر از صفات زشت منافقان انگشت مي‏گذارد و آن اين كه: به هنگام ضعف و ناتواني و فقر و پريشاني چنان دم از ايمان مي‏زنند كه هيچ كس باور نمي‏كند آنها روزي در صف منافقان قرار گيرند. اما اين گروه همين كه به نوايي برسند چنان دست و پاي خود را گم مي‏كنند و غرق دنيا پرستي مي‏شوند كه همه عهد و پيمان‏هاي خود، با خدا را بدست فراموشي مي‏سپارند، بعضي از منافقان كساني هستند كه با خدا پيمان بسته‏اند كه اگر از فضل و كرم خود به ما مرحمت كند قطعاً به نيازمندان كمك مي‏كنيم و از نيكوكاران خواهيم بود.[10] ولي اين سخن را تنها زماني مي‏گفتند كه دستشان از همه چيز تهي بوده ولي «به هنگامي كه خداوند از فضل و رحمتش سرمايه‏هايي به آنان داد، بخل ورزيدند و سرپيچي كردند و روي گردان شدند.»[11] اين عمل و اين پيمان شكني و بخل نتيجه‏اش آن شد كه روح نفاق بطور مستمر و پايدار در دل آنها ريشه دواند و تا روز قيامت و هنگامي كه خدا را ملاقات مي‏كنند ادامه يابد.[12] كه خداوند در ادامه به بيان علت آن مي‏پردازد «و اين بخاطر آنست كه از عهدي كه با خدا بستند تخلف كردند و همچنين بخاطر آن است كه مرتباً دروغ مي‏گويند» خداوند در پايان منافقان را مورد سرزنش و توبيخ قرار مي‏دهد كه «آيا آنها نمي‏دانند خداوند اسرار درون آنها را مي‏داند، سخنان آهسته و در گوشي آنها را مي‏شنود و خداوند از همه پنهان‏ها باخبر است.»[13] از صفات هميشگي منافقان اين است كه «آنها به زبان چيزي مي‏گويند كه در دل ندارند، يَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ »[14] به اين ترتيب منافقان هيچ ارزشي براي سخن خود قائل نيستند و از طرف ديگر هيچ اعتمادي به حرفهاي آنها نيست. از نشانه‏هاي ديگر منافقان اين است كه «آنها كافران را بجاي مؤمنان دوست خود انتخاب مي‏كنند، الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ »[15]. اين گروه بجاي اين كه به مؤمنين نزديك شوند هميشه سعي در توسل به كافرين و بيگانگان دارند. كه البته عواقب اين دوستي ها هميشه دامن گير جامعه اسلامي و ديگر مسلمانان بوده است. اين آيه به همه مسلمانان هشدار مي‏دهد كه عزت خود را در همه شؤون زندگي اعم از شؤون اقتصادي و فرهنگي و سياسي و مانند آن در دوستي با دشمنان اسلام نجويند. زيرا هر روز كه منافع آنها اقتضا كند فوراً صميمي‏ترين دوستان و متّحدان خود را رها كرده و به سراغ كار خويش مي‏روند چنان چه تاريخ معاصر شاهد گوياي اين واقعيت است. خداوند در آيه 52 سوره مائده به عذر تراشي هاي منافقان براي توجيه ارتباط هاي نامشروع خود با بيگانگان، اشاره كرده و مي‏فرمايد: «آنهايي كه در دل هايشان بيماري است اصرار دارند كه آنان (بيگانگان) را تكيه‏گاه و هم پيمان خود انتخاب كنند و عذرشان اين است كه مي‏گويند ما مي‏ترسيم قدرت بدست آنها بيفتد و گرفتار شويم، فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَنْ تُصِيبَنَا دَائِرَةٌ »، قرآن در پاسخ به اين تفكّر و توجيه مي‏فرمايد: همان طور كه آنها احتمال مي‏دهند روزي قدرت بدست يهود و نصاري (بيگانگان) بيفتد، اين احتمال را نيز بايد بدهند كه «ممكن است سرانجام خداوند مسلمانان را پيروز كند و قدرت بدست آنها بيفتد و اين منافقان از آنچه در دل خود پنهان ساختند پشيمان گردند». خداوند در آيه 141 سوره نساء قسمتي ديگر از صفات و انديشه‏هاي پريشان منافقان را بازگو مي‏كند. «منافقان كساني هستند كه هميشه مي‏خواهند از هر پيشامدي به نفع خود بهره‏برداري كنند اگر پيروزي نصيب شما شود فوراً خود را در صف مؤمنان جا زده مي‏گويند آيا ما با شما نبوديم و آيا كمك هاي ارزنده ما مؤثر در غلبه و پيروزي
وز به رنگي در مي‏آيند، ميان هر جمعيتي كه قرار بگيرند با آنها همصدا مي‏شوند، امروز فرياد «زنده باد» و فردا شعار «مرگ بر» سر مي‏دهند.  قرآن اين صفت منافقان را در آيه 14 سوره بقره اين چنين بيان مي‏كند: «هنگامي كه افراد با ايمان را ملاقات كنند گويند ايمان آورديم. امّا هنگامي كه با دوستان شيطان صفت خود به خلوت گاهي مي‏روند مي‏گويند ما با شمائيم، وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ » و مي‏گويند «و اگر مي‏بينيد ما در برابر مؤمنان اظهار ايمان مي‏كنيم ما آنها را مسخره مي‏كنيم، إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ ». اين دوگانگي شخصيت و تضاد برون و درون كه صفت هميشگي منافقان است، پديده‏هاي گوناگوني در عمل و گفتار و رفتار فردي و اجتماعي آنها دارد كه به خوبي مي‏توان آنرا شناخت. منافقان از هر فرصتي براي مسخره كردن مؤمنان استفاده مي‏كردند و اين صفت چنان با آنان عجين شده است كه گويي نمي‏توان آن را از منافقان جدا كرد منافقان كه عموماً افرادي لجوج، بهانه جو، ايرادگير و كارشكن هستند هر كار مثبتي را با وصله‏هاي نامناسبي تحقير كرده و بد جلوه مي‏دهند. قرآن مجيد شديداً اين روش غير انساني آنها را نكوهش مي‏كند و مسلمانان را از آن آگاه مي‏سازد، تا تحت تأثير اين گونه القائات سوء قرار نگيرند و هم منافقان بدانند كه حناي آنان در جامعه اسلامي رنگي ندارد. نخست مي‏فرمايد «آنها كه به افراد نيكوكار مؤمنين در پرداخت صدقات و كمك هاي صادقانه، عيب مي‏گيرند و مخصوصاً آن‏ها كه افراد با ايمان تنگدست را كه دسترسي جز به كمك هاي مختصر ندارند، مسخره مي‏كنند خداوند آنها را مسخره مي‏كند، و عذاب دردناك در انتظار آنها است.[6] منظور از جمله (خداوند آنها را مسخره مي‏كند) اين است كه مجازات استهزا كنندگان را به آنها خواهد داد و يا آن چنان با آنها رفتار مي‏كند كه همچون استهزاء شدگان تحقير شوند. روح نفاق در يك «مرد» با يك «زن»ممكن است متفاوت باشد. اما نبايد فريب تغيير چهره‏هاي نفاق را در ميان منافقان خورد، لذا خداوند مي‏فرمايد: «مردان منافق و زنان منافق همه از يك قماشند،الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ »[7] سپس اوصاف منافقان را اين چنين بيان مي‏كند: «آنها مردم را به منكرات تشويق و از نيكي‏ها باز مي‏دارند، يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ » يعني درست بر عكس برنامه مؤمنان راستين كه دائماً از طريق «امر به معروف» و «نهي از منكر» در اصلاح جامعه و پيراستن آن از آلودگي و فساد كوشش دارند، منافقان دائماً سعي مي‏كنند كه فساد همه جا را بگيرد و معروف و نيكي از جامعه برچيده شود. خصلت ديگر منافقان اين است كه «دست هايشان را مي‏بندند، وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ ». نه در راه خدا انفاق مي‏كنند، نه به كمك محرومان مي‏شتابند و نه به خويشاوند و آشنا از كمك مالي آن‏ها بهره‏اي مي‏رسد و در يك كلمه مي‏توان گفت «آنها خدا را فراموش كرده‏اند و البته خداوند هم آنها را از بركات و توفيقات و مواهب خود فراموش كرده است، نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ » كه البته آثار اين دو فراموشي در تمام زندگي آنها آشكار است. خداوند در ادامه منافقان را در زمره فاسقان بر مي‏شمرد و مي‏فرمايد: «منافقان فاسقند و از دايره اطاعت فرمان خدا بيرون‏اند، إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ». در آيه 54 سوره توبه منافقين اين گونه معرفي شده‏اند آنها نماز را به جاي نمي‏آورند مگر از روي كسالت و با ناراحتي و سنگيني ،وَلا يَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلا وَهُمْ كُسَالَى »، و همچنين انفاق نمي‏كنند مگر از روي كراهت و اجبار، « وَلا يُنْفِقُونَ إِلا وَهُمْ كَارِهُونَ » منافقان نه به وظيفه خود در برابر خالق به درستي عمل مي‏كنند و نه وظيفه خود در برابر مخلوق را ادا مي‏كنند. از ديگر نشانه‏هاي منافقان كه در آيه 10 سوره عنكبوت به آن اشاره شده است اين است كه «و از مردم كساني هستند كه مي‏گويند به خدا ايمان آورده‏ايم، امّا هنگامي كه در راه خدا شكنجه و آزار مي‏بينند، آزار مردم را همچون عذاب الهي مي‏شمارند و از آن وحشت مي‏كنند، وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللَّهِ »، «ولي هنگامي كه پيروزي از سوي پروردگار بيايد مي‏گويند ما با شما بوديم و در اين پيروزي شريكيم، وَلَئِنْ جَاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ ». اين گروه دو چهره جز آسايش و رفاه خود به چيزي فكر نمي‏كنند و حاضر نيستند در راه رسيدن به هدفي عالي حتي كوچك ترين ناراحتي را تحمّل كنند. در آيه 14 سوره مجادله اين گونه از منافقين ياد مي‏شود: «سوگند دروغ ياد مي‏كنند كه از شما هستند در حالي كه خودشان مي‏دانند دروغ مي‏گويند، وَيَحْلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ». در حقيقت سرمايه اصل