پدرخوانده برگشت
جوخههای ترور، به صف! - ۱
♦️نقشههای راهبردی برای دفاع از امنیت و منافع ملی، وقتی درست از آب در میآیند که مبتنی بر دیدبانی دقیق و دادههای درست باشند. اطلاعات گمراهکننده، تصمیمسازان و تصمیمگیران را منحرف میکند. ما در فضای سیاسی و رسانهای، با شبکه آلودهای مواجه هستیم که دشمن را میآراید؛ و هر آنچه را که سدّ راه پیشروی دشمن و موجب شکست او شده، تخریب میکند.
🔹1- دولت جدید آمریکا در حالی آماده نرمش و مسالمت تصویر میشود که رئیس آن، اعلام کرده صهیونیست است و دست کم، ده صهیونیست را در معاونت خود یا وزارت گماشته است. آنتونی بلینکن و ژانت یلن، وزیران خارجه و خزانهداری بایدن، به فاصله یک روز از هم گفتند «ایران، بزرگترین بانی و حامی تروریسم در جهان است».
♦️این قضاوت، در ادبیات دیپلماتیک دنیا معنای تخاصم میدهد، نه تعامل. این تهمتزنی در حالی انجام شد که دولت قبلی دموکراتها، پایهگذار تروریسم داعش و جنگ تحمیلی هشتساله به منطقه بود. دولت اوباما، حمله به لیبی (سال 2012) و جنگ نیابتی در سوریه و عراق را به یادگار گذاشت. آنها قصد داشتند دامنه جنگ را به ایران و لبنان گسترش دهند اما به دست رزمندگان مقاومت تحقیر شدند
🔹2- بقایای داعش، فردای تحلیف بایدن، بیش از 140 نفر را در پایتخت عراق به خاک و خون کشیدند و این گونه به استقبال پدرخوانده دموکرات خود رفتند. پریشب هم، ضمن حمله به نیروهای حشدالشعبی در شمال استان صلاحالدین، ۱۱ رزمنده از جمله «ابو علیاء الحسیناوی» فرمانده گردان سوم تیپ ۲۲ حشدالشعبی را به شهادت رساندند و ۱۲ نفر را مجروح کردند. این حمله تروریستی، با پشتیبانی جنگندههای اشغالگران انجام شد.
♦️بالگردهای آمریکایی ضمن فرود در منطقه حمرین، سلاح و تجهیزات سنگین به تروریستها رسانده بودند. آمریکا، چهار هزار نفر از بقایای داعش را در عراق و سوریه سازماندهی مجدد کرده است. دولت بایدن، که برای اخاذی از عربستان اعلام کرد پرونده قتل خاشقچی را به جریان میاندازد، درباره به خاک و خون کشیدن 160 شهروند عراقی در بغداد و حمرین سکوت کرد. بایدن، در این مسیر، پروژه ترامپ، اوباما و کارتر را ادامه میدهد.
🔹3- هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا، سال ۲۰۰۹ در یکی از کمیتههای کنگره گفته بود «طالبان و القاعده که اکنون در حال جنگ با آن هستیم، ۲۰ سال پیش با حمایت ما شکل گرفت. ما نمیخواستیم شوروی بر آسیای میانه مسلط شود. با عربستان و پاکستان و دیگران همکاری کردیم و اسلام وهابی را وارد افغانستان کردیم. میلیاردها دلار سرمایهگذاری کردیم و گفتیم فروپاشی شوروی، ارزشش را داشت».
♦️برژینسکی (مشاور امنیت ملی در دولت دموکرات کارتر) هم در گفتوگو با نشریه فرانسوی «نوول ابزرواتور»، در این باره گفت «جولای ۱۹۷۹، پرزیدنت کارتر اولین کمک مستقیم و مخفیانه را برای مخالفین رژیم هوادار شوروی در کابل ارسال داشت. عملیات سرّی، یک ایده عالی بود. برای ده سال، مسکو مجبور بود در جنگی وارد شود که توانایی پیشبرد آن را نداشت و ناامیدی به بار آورد و در نهایت باعث فروپاشی امپراطوری شوروی شد».
💢ادامه دارد
پدرخوانده برگشت
جوخههای ترور، به صف! -۳
🔹7- این پرخاشگری انتحاری، برآمده از بنبستی است که کارفرمایان سروش در آن گرفتار شدهاند. او در حالی پیامبر اعظم (ص) را به خشونت و اقتدارگرایی متهم میکند که خود و طیف متبوعش بیش از دو دهه است سر سفره خشنترین رژیم دنیا (آمریکا) نشستهاند. وی پیش از این در سالهای 86 و 88 در هلند و پاریس اذعان کرده بود
♦️«تز سكولارها واژگونه شده، آنچه گمان مي رفت مُرده، تجديد حيات كرده و ديگران را به نگراني افكنده است. سكولاريسم، ستيزهگر شده و با پاره اي از اديان مي ستيزد. تز قطعی سكولارها اين بود كه دين ضعيف خواهد شد...اما همين انديشههای دينی، به دلايل مختلف دوباره سر برآورده اند».
🔹و «رفته رفته سكولاريسم وارد دوره ستيزهگر و ميليتانت میشود. سكولاريسم و ليبراليسم، هاضمهاش براي بلعيدن اديان ضعيف، قوي بود اما دين قوی را نميتواند ببلعد و از گلويش پايين نمیرود، لذا ستيزهگر میشود... آمريكا حمله كرد به افغانستان و عراق. هر دو كشور در قانون اساسی تازه نوشتند ما بايد قوانين را از شرع بگيريم، چيزي كه در مخيله آمريكايیها نميگنجيد؛ سكولاريسم صدامي تبديل شده به آنتي سكولاريسم».
♦️8- موازنه قدرت میان غرب و ایران، با انقلاب اسلامی به هم خورده است. دشمن تنها چاره باقی مانده را فشل کردن قدرت ایران انقلابی از داخل میداند. در حالی که دشمن سرگرم سازماندهی تهدیدهای جدید است، شبکه تحریف و ترور ماموریت دارد توهم مذاکره و مسالمت را بیاراید. آنها مامورند کسانی را بزک کنند که بانی خرابکاری و ترور دانشمندان هستهای ایران، تحریمهای گسترده و جنگ نیابتی بودند.
🔹دولت دموکراتها در اوج مذاکرات هستهای در سال 93 و 94، تروریستها را پشت مرزهای ایران کشاند. درست زمانی که وزیر خارجه ما مشغول قدم زدن با جان کری بود، آمریکا داشت در فرودگاه موصل با داعش، نقشه عملیاتی را مرور، و تجهیزات نظامی پیاده میکرد.
♦️دورهای که معاون وزیر خارجه به غلط میگفت «امضای کری تضمین است» و وزیر خارجه، مرحوم هاشمی را بهاشتباه میانداخت تا در سخنرانی عمومی بگوید «وزیر خارجه آمریکا قول داده بدعهدی درباره تحریمها را جبران کند»، یک مرد میدان دیده و استراتژیست به نام حاج قاسم سلیمانی بود که هشدار داد آمریکا پشت مرزهای ایران، در حال هدایت تروریستهاست.
🔹9- چند سال پس از آن تحولات عبرت آموز و شکست سنگین آمریکا، و در حالی که اخبار مشابهی درباره تجدید نقشه آمریکا منتشر میشود، همقطاران رسانهای و سیاسی داعش در ایران، سپاه هراسی و نظامی هراسی راه انداختهاند و به جای پشتیبانی از قهرمانان ملی، درباره خطر «بناپارتیسم» هشدار میدهند! آنها میخواهند تجربه دهه گذشته درباره رژیم آمریکا را از یادها ببرند و حافظه ملی ما را سرقت کنند.
♦️چرا؟ مگر اوباما نگفت «تحریمهای دوره بوش سمبلیک بود؛ تحریمهای سخت را من اعمال کردم»؟ و مگر نشنیدند که بایدن میگوید «فشار حداکثری ترامپ شکست خورد اما روشهای هوشمندانه تری هم برای سخت گیری هست؟
پدرخوانده برگشت
جوخههای ترور، به صف! -۲
🔹4- همان مقامات آمریکایی که طالبان و القاعده و داعش را با عقبه فکری وهابیت و دلارهای رژیم لائیک عربستان فربه کردند، به حمایت از مدعیان «اسلام رحمانی» در مقابل «اسلام ناب محمدی» (ص) پرداختند. شورای روابط خارجی آمریکا، همچنانکه شش میلیون دلار برای ترویج نظریات سروش (مقلد کارل پوپر و مستخدم ناتوی فرهنگی) اختصاص داده بود، با فلان دیپلمات ایرانی درباره سرنوشت طیف متبوع او در انتخابات ایران همفکری میکرد و جان کری نیز در این نگرانی با «شورا» همنظر بود!
♦️سال 88 وقتی دموکراتها، آشوب سبز را در ایران کلید زدند، «اتاق فکر جنبش سبز در خارج از کشور»، در لندن اعلام موجودیت کرد. در این گروه، در کنار «مهاجرانی و بازرگان»، نام «سروش و کدیور» به چشم میخورد؛ دو مهرهای که سعی کرده بودند دیکته «تحریف دین» را پیش ببرند و منطق انقلاب و مقاومت و جهاد و تسلیم ناپذیری و اجرای احکام بازدارنده را خلاف دین وانمود کنند.
🔹5- هویت جریان تحریف را میتوان در یادداشت منافقانهای جست و جو کرد که سایت جرس ارگان اتاق فکر کذایی، 5 خرداد 92 منتشر کرد. در یادداشت «آیتالله خمینی در برابر آیتالله خمینی» آمده بود:
🔻«ما محتاج نظریهای مناسب برای گذار هستیم. این گذار باید بر گسل شکاف میان اطرافیان آیتالله خمینی رخ دهد. یک دسته از شاگردان او همراه آقای خامنهای هستند. دسته دیگر، موسوی و کروبی و خاتمی و هاشمی و بیت خمینی هستند. استراتژی ما باید مانور روی این شکاف باشد. باید کمک کرد تمایز این دو دسته هر روز واضحتر شود.
🔻در این دید نباید با آیتالله خمینی همان معاملهای را کرد که با آقای خامنهای میکنیم. آقای خمینی را باید به عنوان بخشی از تاریخ نقد کرد، منتها توجه کرد که او همچون متنی است که دو قرائت هرمنوتیکی متضاد از آن میشود کرد. البته که دموکراسی دینی بیمعناست. با این حال آقای خمینی و مجموعه سخنان او در ایران، حکم متن مقدس را دارد.
🔻در قرآن و انجیل هم آیاتی داریم که به خونریزی و قتل تشویق میکند و هم آیاتی که به رحمت توصیه میکند. یک راه برخورد این است که نگاهی ذاتگرا داشته باشیم و بگوییم این متون کلا تولیدکننده خشونتاند. یک راه دیگر همین است که بر آیات انسانگرایانه بیشتر تاکید و به عنوان مثال، آیات جهاد و خونریزی را تاویل کنیم. در جامعه مذهبی، روش دوم بیشتر جواب میدهد...
🔻هیچ اندیشیده ایم چرا از لاک گرفته تا لوتر، سروش و مجتهد شبستری کوشیدهاند بگویند دین با دموکراسی یا حقوق بشر سازگار است، به جای اینکه بر تضاد انگشت نهند؟ دین از منظر هویتی برای بسیاری از انسانها مهم است، و برای نواندیشان بهتر است به جای آنکه خود را در برابر دین قرار دهند، از نیروی آن استفاده کنند. هکذا است داستان آقای خمینی در وضعیت بغرنج کنونی ما».
🔹6- همانها که با شعار «یا حسین- میرحسین» به جنگ اسلام و انقلاب آمده بودند، مدتی بعد، به ارزشمندترین سرمایه ملت ایران در روز عاشورا چنگ انداختند. حالا هم کسی با مختصات سروش که ایدئولوگ طیف تجدیدنظرطلب محسوب میشود، سر به دیوانگی گذاشته و با کنارزدن نقاب ارادت به پیامبر اعظم (ص)، میگوید اسلام یکسره اقتدارگرایی و خشونت است و رحمت و عطوفت، جایی در آن ندارد.
او دو هفته قبل، در اظهاراتی آمیخته با غیظ و تحریف گفت «اسلام دین رحمت نیست؛ دین سلطه و جنگ و انتقام و اقتدار است.محمد [ص] حتی زمانی که در مکه بود، وعده انتقام و عذاب و شکنجه میداد. محمد]ص[، چنانکه خود گفت، آمده بود تا بکشد]؟![ حتی مولوی هم هیچ مشکلی در کشتن کفار ندارد. طباطبایی هم که در سلوک شخصی ملایم و مثل حریر بود، در المیزان چنان از احکام سر بریدن و نفی بلد و جهاد حمایت میکند که آدمی را به حیرت وا میدارد. موسی که قدرتگرا و ستیزه جو بوده و پنجه در پنجه قدرت میانداخته، مطلوب محمد]ص[ بود... خمینی هم در همین مسیر افتاد».
🔹دو هفته از این اظهارات سخیف میگذرد، اما مجمع روحانیون و خاتمی و موسوی خوئینیها و مدعیان سابق خط امام و گروه موسوم به مجمع محققین و مدرسین مهر سکوت بر لب زدهاند و یک کلام در اعتراض بر زبان نیاوردهاند.
💢ادامه دارد💢
⛔️ زائری و اتهام زنی به شورای نگهبان
♨️زائری در جدیدترین اظهاراتش، سیلی به #سرباز_وظیفهشناس را بهانه کرده تا بدین وسیله در آستانه انتخابات و همسو با اصلاحطلبان، به شورای نگهبان حمله کند.
💢او در سخنانش با توهین به مردم، آنان را رعیت خوانده و با لحنی توهین آمیز میگوید: سیلی زدن که سهل است، ارباب میتواند هرکار دیگری هم با رعیتش بکند!
🔻باید به محمدرضا زائری گفت:
اولین کسی که اقدام زشت این نماینده مجلس را تقبیح و درخواست برخورد قانونی با او را مطرح کرد، همین مجلس انقلابی بود که شما کاری جز تخریب آن بلد نیستید.
⛔️ زائری و همفکرانش نیز باید پاسخ دهند:
1️⃣ وقتی #نجفی شهردار سابق تهران، «میترا استاد» را به قتل رساند، چرا صدایی از شما بلند نشد؟ تیتر روزنامه های هم فکرتان را به یاد دارید؟ اوج فریاد ظلم ستیزی تان «#تراژدی_استاد» و «#عشق_نافرجام» بود؟!
2️⃣سال 88 وقتی با غوغاسالاری همفکران شما، سرباز و جوان بسیجی را زنده زنده آتش زدند، کجا بودید؟ آیا آنها سرباز و مأمور قانون نبودند؟
3️⃣ آیا خجالت نمیکشید که ژست ظلم ستیزی و قانون مداری به خود گرفته، به مردم #توهین کرده و آنان را رعیت خطاب میکنید؟!
4️⃣ شما که مدعی سرقت آراء هستید، اگر اسنادی در دست دارید، چرا آنها را منتشر نمیکنید؟ اگر هم سند ندارید، چرا با خلاف گویی به شورای نگهبان اتهام می زنید؟!
5️⃣ شما که دم از قانون میزنید، آیا توهین به مردم و تشویش اذهان عمومی، #جرم نیست؟
📌 بجاست تا قوه قضائیه برخوردی قاطع و محکم با این روحانی هتاک داشته باشد.
#پرونده_ویژه
#بازگشت_از_نیمه_راه(14)
✡️ پایان لاهوتی و معمای خودکشی او...
⛔️ پس از دستور دادستانی مبنی بر بازرسی از منزل شیخ حسن لاهوتی، ارتباطش با منافقین برملاشد.
⛔️ در میان اسناد و لوازم کشف شده، نامه #مسعود_رجوی از پاریس، مقدار زیادی سلاح از جمله #تیربار، انواع کلت و ...به چشم میخورد.
⛔️ همین امر موجب احضار لاهوتی به دادستانی و بازداشت او شد.
⛔️ وقتی که در دادستانی خبر خودکشی فرزندش وحید را به #حسن_لاهوتی می دهند، او عصبانی شده و در دست خطی جمهوری اسلامی را زیر سؤال می برد.
⛔️ لاهوتی در این دست خط، فرزند منافقش را در زمره شهیدان دانست! او سپس به جمهوری اسلامی به شدت حمله کرده و کشته شدن فرزندش را نه از سوی تاج به سرهای سلطنتی! بلکه از جانب #عمامه_به_سر_های_فریبکار قلمداد کرد.
⛔️ لاهوتی همچنین با تکیه بر مثلت زر و زور و تزویر، ادعا میکند که اکنون نیز حاکمیت وقت، اضلاع زر و زور را زیر #عبای_تزویر جمع کرده و کارهایی میکند که ستمگران تاریخ امثال آن کارها را کمتر کرده اند!
⛔️ لاهوتی سپس در زندان اوین خود را به بیماری زده و در اثر غفلت مأموران زندان با استفاده از سمّ موش یا #سیانور، خودکشی کرده و به فرزند منافقش ملحق شد.
⛔️ اگر چه سال ها بعد سعید و حمید لاهوتی و همسرانشان، فاطمه و فائزه هاشمی رفسنجانی، همنوا با منافقین، در مصاحبه ای نظام را متهم به قتل لاهوتی می کنند اما اسناد و شواهد موجود و نظر پزشک زندان و همچنین عدم صدور پیام از سوی امام و سید احمد خمینی و بقیه مسؤلان نظام، دال بر خودکشی لاهوتی و سقوط او است.
*مؤسسه فوق تخصصی زیبایی*
بدون هزینه ومشاوره؛ مادام العمروبدون عوارض جانبی.....
🍀 *۱-برای زیبایی دستها؛* با دستهایتان صدقه بدهید.وانفاق کنید.
🌳 *۲-برای زیبایی صدا؛*
قرآن کریم را تلاوت کنید.
🌲 *۳-برای زیبایی چشمها؛* از ترس خدا ودست خالی اشک بریزید.
🍀 *۴-برای زیبایی صورت؛* عادت وضو را ترک نکنید.
🌳 *۵-برای زیبایی اعصاب؛* در بارگاه خدا سجده کنید.
🌲*۶ *-برای زیبایی دل** در دلتان یاد خدا را جای دهید.
*تندرست وسلامت باشید.التماس دعا*
ماجرا چیست؟ نقشه جدید اتاق عملیات روانی افسادطلبان برای خرداد ۱۴۰۰
این یک تحلیل نیست!
۱. جریان اصلاحطلب به همراه جریان فرصت طلب کارگزاران و جمع محدودی که خود را اعتدال گرا معرفی می کردند و در واقع گعده ای بنام حزب اعتدال و توسعه را تشکیل می دادند، در سال ۹۲ و پس از ردصلاحیت هاشمی رفسنجانی، ناچار شدند روی حسن روحانی اجماع کنند که البته قرار بود عارف معاون اول شود ولی روحانی خلف وعده کرد و عارف قهر کرد و قرار شد رئیس مجلس شود که دوباره روحانی رکب زد و لاریجانی رئیس مجلس شد.
۲. روحانی در دور اول یعنی از سال ۹۲ تا ۹۶، با پروپاگاندای رسانهای و جوسازی گسترده در موضوع مذاکرات هستهای، توانست التهابات بازار را کنترل کند و حل همه مشکلات را به توهمی بنام برجام گره بزند. اما واقعیت بگونهی دیگری رقم خورد و صدای شکستن اعتماد مردم و ترک برداشتن امیدها به گوش می رسید تا اینکه روحانی ناگهان از اواخر سال ۹۵ ادبیات خشن و اهانت آمیز و قطبی ساز را آغاز کرد و تا روز انتخابات چشمها را بست و دهان را باز کرد و مثلا به سیم آخر زد تا هرطور شده با فریب سازمانیافته عمومی مجددا رئیس باقی بماند.
۳. روحانی سال ۹۶ با دست زدن به بزرگترین تخلفات انتخاباتی در تاریخ انقلاب و بداخلاقی و دوقطبی سازی و... توانست رئیس جمهور بماند اما بلافاصله واقعیت اجتماعی و دروغ برجام خود را نشان داد و شورش بزرگ اجتماعی دی ماه ۹۶ علیه فقر و بیکاری در کشور رخ داد که البته با همت و تلاش کمیته مشترک جریان فتنه و ضدانقلاب، این شورش اجتماعی به عملیات براندازی تبدیل شد که البته با فداکاری مدافعان امنیت مردم این توطئه شوم سیاسی شده خنثی شد. در تیر و مرداد ۹۷ نیز قیمت دلار اوج گرفت اما روحانی برای تفریح به توچال رفت و خشم مردم سبب اعتراض شد و شعار مردم علیه گرانی دلار و فقر و بیکاری که ناگهان کمیته عملیات شهری مشترک بین فتنه و ضدانقلاب وارد شد و شعارها نیز مجددا سیاسی شد. در آبان ۹۸ نیز دولت در یک اقدام غیرقابل پیش بینی و غافلگیرانه که توهین به شعور جمعی بود بدون ملاحظات امنیتی و اجتماعی و رسانهای در اقدامی غیراخلاقی و اعتماد سوز، ناگهان قیمت بنزین را افزایش داد و روحانی در حرکتی غیرعقلانی اظهارداشت "منم صبح جمعه فهمیدم" باز هم اعتراض و فریاد مردم و مستضعفان که در دولت روحانی به میزان آنها افزوده شده است به هوا رفت اما اینبار گعده فاسد و منفور، با همدستی تیم های عملیاتی ضدانقلاب و منافقان و برخی گروهک های کردی، شورش اجتماعی و اقتصادی را به اغتشاش ضدامنیتی و خرابکاری تبدیل کردند تا بجای دولت و رحمانی فضلی و زنگنه، ناجا و سپاه و بسیج پاسخگوی فشل بودن و ناکارآمد بودن و سوءتدبیر دولت شوند. در اینجا مقام معظم رهبری برای چندمین بار در دوره نحس روحانی، خود را فدای ملت و انقلاب کرد و بخاطر مصالح ملت و حکومت از تصمیم دولت دفاع نمود تا بنای نامشروعی بنام فشار و عقب نشینی در این کشور پایهگذاری نگردد.
۴. دولت روحانی به روزهای پایانی خود نزدیک می شود اما انتخاب بایدن باعث شده تا تیم عملیات روانی روحانی مجددا طمع امتداد وضع موجود و ماندگاری در قدرت داشته باشند که طراحی آنها شامل ۵ بخش می شود:
اول؛ حمله شدید به منتقدان دولت و روحانی و ایجاد جو ارعاب و وحشت؛
دوم؛ مطرح کردن ظریف بعنوان کلید دار جدید مذاکره با آمریکا و رفع تحریم؛
سوم؛ مطرح کردن آذری جهرمی بعنوان شاخص عملگرایی و جوانگرایی دولت؛
چهارم؛ ارسال پالس به آمریکا و مزدورانش که اگر از ما حمایت نکنید، نیروهای انقلابی و کارآمد رای خواهند آورد؛
پنجم؛ اوج وقاحت و ساختارشکنی و قطبی سازی و عبور از خطوط قرمز و سه ماه اول سال ۱۴۰۰ برای دست یابی به قدرت به هر شیوه ممکن.
این عماریون
🔴🆕 شبکه نفوذ دست بکار شد/بیانیهنویسی پشت نقاب فتنهگران
*آیا وظایف «آمدنیوز» به تاجزاده تفویض شده است؟*
رهبر انقلاب چه در نزد دوستداران و چه در نزد معاندان داخلی و خارجی به این معروف هستند که بیانات بسیار دقیق و طراحیشدهای دارند و کدهای بسیار دقیقی در سطر سطر بیانات ایشان وجود دارد که برای اهل تحلیل بسیار راهگشاست.
ایشان در ۲۰ مهرماه ۹۴، در دیدار رئیس و مدیران سازمان صداوسیما، بعد از بیان خطرات به مراتب بیشتر و نگران کنندهتر جنگ نرم در مقایسه با جنگ سخت گفتند: "جنگ نرم فقط مخصوص ایران نیست اما در موضوع ایران، هدف اصلی از این جنگ نرمِ فکر شده و حساب شده، استحاله جمهوری اسلامی ایران و تغییر باطن و سیرت، با حفظ صورت و ظاهر آن است. صورت را حرفی ندارند که حفظ کنند، سیرت را از بین می برند. باطن را تغییر می دهند و متحول می کنند. جمهوری اسلامی، اسمش هم جمهوری اسلامی باشد، احیانا یک آقای معممی هم در راس آن باشد، هیچ اشکالی ندارد، اما اهداف آمریکا، صهیونیسم، اهداف شبکه قدرت جهانی را، که خیلی از دولتهای بزرگ و مقتدر جهان را می چرخاند، تامین کند، اسمش هر چه میخواهد باشد. "
کمی بعدتر، در ۴ آذر ۹۴، رهبر انقلاب یک سخنرانی بسیار مهم و روشنگر داشتند که به واسطه در پیش بودن انتخابات مجلس دهم در اسفند آن سال، پر از کد و دادههای تحلیلی بود. ایشان در این سخنرانی در دیدار با فرماندهان بسیج، در توضیح مفهومی به نام «نفوذ شبکهای و جریانی» و تفکیک آن از «نفوذ موردی»، نفوذ از نوع اول را بسیار خطرناکتر از نوع دوم دانستند:
" در این روش، دشمن عمدتاً با دو وسیله ی «پول و جاذبه های جنسی»، در درون ملّت و در داخل کشور شبکه سازی می کند تا آرمانها، باورها، و در نتیجه سبک زندگی را تغییر دهد.
در نفوذ بسیار خطرناک جریانی، مجموعه ای از افراد با هدفی دروغین، با روشهای متفاوت با هم مرتبط می شوند تا نگاه آنها به مسائل مختلف به تدریج تغییر کند و شبیه نگاه دشمن شود. "
ایشان تصریح کردند:
" به این ترتیب بیگانگان، بدون شناخته شدن و به خطر افتادن، اهداف خود را محقق می کنند. "
حضرت آیت الله خامنهای مسئولان، مدیران، نخبگان و افراد مؤثر در تصمیمات کلان را هدفهای مشخص پروژه نفوذ خواندند و بار دیگر تأکید کردند:
"نباید با استناد به سوءاستفاده احتمالی و جناحی برخی اشخاص، اصل قضیه نفوذ و اهمیّت این مسئله را کمرنگ جلوه داد. "
این دو سخنرانی با فاصله نسبتا کم از یکدیگر، طرح و تشریح سه مفهوم کلیدی بود: جنگ نرم، نفوذ شبکهای و استحاله
به بیان دیگر، کلانپروژهی نظام سلطه برای انقلاب و جمهوری اسلامی در داخل کشور، «جنگ نرم» با هدف «استحاله» است که ابزار اصلی آن «نفوذ شبکهای» است.
پدیدههایی چون «مصطفی تاجزاده» دقیقا از دل چنین مفاهیم و مکانیسمهایی بیرون می آیند. مروری بر سوابق تاجزاده و سیر فکری و عملکردی او، آشکار می سازد که او چه گزینه مطلوب و مناسبی برای «جنگ نرم» بوده و چرا به یکی از افسران شبکه نفوذ در پیشبرد راهبرد استحاله از درون تبدیل شده است
تاجزاده سال ۵۴، به بهانه ادامه تحصیل، به آمریکا رفت و در مهرماه ۵۷ به ایران بازگشت. یعنی در روند شکلگیری، اوجگیری و کوران مبارزات انقلابیون مسلمان در داخل کشور حضور نداشت. او در مهرماه ۵۷ زمانی به کشور بازگشت که شیرازه رژیم شاه در حال فروپاشی بود و عملا دستگاه سرکوب رژیم از نفس افتاده و اصطلاحا تیغ آن بسیار کند شده بود.
تاجزاده با نقشآفرینی به عنوان یکی از دهها عضو کمیته استقبال از امام، توانست راه خود را در رخنه به داخل سیستم نظام انقلابی هموار کند و البته در به ثمر رساندن انقلاب، حتی یک سیلی هم نخورد. او پس از پیروزی انقلاب هم به عنوان نوچه و مرید بهزاد نبوی در سازمان مجاهدین انقلاب، به بهانه کار ستادی، هیچگاه در جبهههای جنگ حضور نیافت و خیلی زود هم حیطه کاری خود را عوض کرد و به همراه سید محمد خاتمی روانه وزارت ارشاد شد تا به کار «فرهنگی» بپردازد.
متاسفانه، در تاریخ انقلاب، صدها و هزاران چهره همچون تاجزاده بودند که بدون آن که در راه پیروزی انقلاب، تثبیت و به ثمر رساندن آن هزینهای داده باشند، در حالی که در کوران مبارزات انقلابی ملت ایران، در نیویورک، سانفرانسیسکو و اکلاهاما در حال تحصیل بودند، به ناگاه با پررنگ شدن افق سرنگونی رژیم شاه، در سال ۵۶ «انقلابی» شدند و رهسپار «انجمنهای اسلامی» آمریکای شمالی (که خود تحت تاثیر چهرههایی چون ابراهیم یزدی بود) شدند تا سهمی در نظام و حکومت آتی داشته باشند. و البته برنامهریزی ماکیاولیستی دقیقی هم صورت گرفت و بسیاری از آنان، با کارنامهای خالی از انقلابیگری عینی و موثر، با تفکراتی از نوع تفکرات سازمان مجاهدین خلق، نهضت آزادی و ... مناصب حکومتی را برای «روز مبادا» قبضه کردند.
در دهه ۶۰؛ درست در زمانی جوانان پرشور، مخلص و حقیقتا انقلابی در جبهههای
جنگ در نبرد «تن با تانک» بودند، امثال تاجزاده و دوستان و همفکران «آمریکا دیده» او، پشت میزهای امن «ستاد» ها در مرکز، در فکر طراحی و اجرای پروژههای انشعابی خود در داخل سیستم جمهوری اسلامی بودند. اینگونه بود که در همان میانه دهه ۶۰، در حالی که جبههها شاهد حماسههایی از جنس والفجر ۸ و کربلای ۵ بود، تاجزاده و دوستانش در «کیهان فرهنگی»، پروژه استحاله فکری و فرهنگی را با محوریت عبدالکریم سروش کلید زدند.
بعد از رحلت امام و در دوران موسوم به سازندگی، بسیاری از دوستان تاجزاده که خلأ ندیدن «آمریکا» پیش از انقلاب را در دل داشتند، با بورسیههای طاق و جفتی که مصطفی معین در وزارت علوم تدارک دیده بود، رهسپار انگلستان شدند تا مسلح به «دانش روز» از سرمبداء استعمار، یعنی انگلستان، پروژه استحاله از درون را عمق و گسترش دهند. این بود که از دل کیهان فرهنگی دهه ۶۰، مجله «کیان» بیرون آمد.
ردّ همه کسانی را که در دوران پرفتنه و آشوب اصلاحات، اتاق فکر «ضدولایت» را تشکیل میدادند، چند سال قبلتر میشد در تحریریه کیان و البته مراکز دولتی چون مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری پیدا کرد. مصطفی تاجزاده، سعید حجاریان، محسن آرمین، علیرضا علویتبار، اکبر گنجی، مجید محمدی، مرتضی مردیها، محسن کدیور، عباس عبدی، حسین قاضیان، محسن سازگارا، عمادالدین باقی، هادی خانیکی اکبر گنجی، هاشم آقاجری، فاضل میبدی ومزورعی وامین زاده..و...... . که تحت آموزههای فکری دو مرشد «انگلیس دیده»، یعنی عبدالکریم سروش و حسین بشریه پروژه استحاله انقلاب و نظام از درون را تحت قالبهای مدرنی چون «توسعه سیاسی» ، «پلورالیزم دینی»، «تسامح و تساهل» و امثال اینها تئوریزه میکردند.
روی کار آمدن سیدمحمدخاتمی در سال ۷۶، این فرصت بزرگ را در اختیار این جریان گذاشت تا تئوریهایی را که از اواخر دهه ۶۰ تا مقطع ۷۶ به طور نظری تدوین میکردند، در عمل به محک اجراء بگذارند. دو تشکیلات اصلی جبهه دوم خرداد یعنی سازمان مجاهدین انقلاب و حزب تازه تأسیس «جبهه مشارکت» دو بازوی مهم اجرای این پروژه بودند.
در جایگاه محوری مصطفی تاجزاده در پیشبرد این پروژه همین بس که او در کنار سعید حجاریان تنها چهرههای سیاسی چپ بودند که عضو حلقه مؤسس و شورای مرکزی هر دوی این این تشکیلات، یعنی مجاهدین و مشارکت بود و به عنوان حلقه رابط آنها عمل میکردند و همچنین مهمترین مسئولیت برای پیشبرد پروژه «توسعه سیاسی» در جایگاه معاونت سیاسی وزارت کشور به تاجزاده سپرده شد.
ردپای تاجزاده در بخش عمده فتنههای ۲۰ سال اخیر دیده می شود: ۱۸ تیر ۷۸، تقلب در انتخابات مجلس ششم در تهران، غائله خرمآباد، نقش کلیدی او در فتنه سال ۸۸ و راهاندازی ستاد ۸۸ و...
اما تاجزاده، یک «فرد» نیست و چون یک فرد نیست، پرداختن به او معنای وزن و اهمیت شخص او به ما هو تاجزاده نیست. او یکی از نمادها و نمودهای همان مفهومی است که رهبر انقلاب به عنوان «نفوذ شبکهای» با هدف «استحاله» نظام از درون، از آن یاد کردند.
تاجزاده، کما این که حجاریان و دیگرانی از سنخ آنها، بازیگران سناریوهای «شبکه نفوذ» هستند. نفوذ وقتی شبکهای شد، شاخ و برگ پیدا می کند؛ سناریونویسی میکند؛ شخصیتپردازی میکند؛ تعریف نقش کند؛ تقسیم نقش می کند؛ به واسطهی شاخههای مختلف خود، عملیات «دومینو» وار طراحی و اجرا می کند که قطعه اول در حوزهای بسیار دور از سیاست، مثلا محیط زیست، ضربه می خورد و آخرین قطعه دومینو در حوزه ملتهب و داغ سیاست، بر زمین می افتد، بدون آنکه دستهای نامرئی طراحان، هادیان و حامیان در صحنه و حتی بعضا پشت صحنه معلوم باشد.
در «تقسیم نقش» در سناریوهای دستساز شبکه نفوذ، ممکن است (و بارها دیده شده)، که هم تاجزاده، یا مهرهای مثل تاجزاده، در نهایت در همان پازلی بازی می کند که مهرهای «ظاهرا» ضد تاجزاده. یعنی کسی که به ظاهر، با مشی و فکر و عمل تاجزاده اختلاف و ضدیت و حتی خصومت تام و تمام دارد، چنان دقیق در پازل طراحی شده به کار گرفته می شود که عملش، همچون پاس گلی اصطلاحا زیر طاق دروازه برای تاجزاده و موتلفانش عمل می کند. شبکه نفوذ، استاد چیرهدست «نفاق» و ظاهرسازی است.
شاید یکی از نخستین کسانی که تاکتیکها و شگردهای «شبکه نفوذ» را شناخت، مرد پولادین انقلاب، شهید بزرگوار اسدالله لاجوردی بود که در وصیتنامه معروفش، بخشی از اوصاف «منافقین جدید» را فاش کرد:
" خدایا تو شاهدی چندینبار به عناوین مختلف خطر منافقین انقلاب را همانها که التقاط به گونه منافقین خلق سراسر وجودشان را و همه ذهن و باورشان را پر کرده است و همانا که ریاکارانه برای رسیدن به مقصودشان دستمال ابریشمی بسیار بزرگ به بزرگی مجمعالاضداد به دست گرفتهاند، هم رجایی و باهنر را میکشند و هم به سوگشان مینشینند، هم با منافقین خلق پیوند تشکیلاتی و سپس...! برقرار میکنند، هم آنان را دستگیر میکنند و هم برای آزادیشان و ا
عطای مقام و مسئولیت به آنان تلاش میکنند و از افشای ماهیت کثیف آنان سخت بیمناک میشوند، هم در مبارزه علیه آنان و در حقیقت برای جلب رضایت مسئولین و نجات بنیادی آنان خود را در صف منافقکشان میزنند و هم در حوزههای علمیه به فقه و فقاهت روی میآورند تا مسیر فقه را عوض کنند. به مسئولین گوشزد کردهام، ولی نمیدانم چرا اگرچه نسبت به برخی تا اندازهای میدانم، چرا ترتیب اثر ندادهاند؟ "
و البته شهید لاجوردی که «جرمش آن بود که اسرار هویدا می کرد»، جزو اولین کسانی بود که در همان سالهای نخست دوران «اصلاحات»، شهید مبارزه با «نفاق» شد. جالب اینجاست که سالها بعد، در فیلمی ظاهرا انقلابی که درباره وقایع سال ۶۰ و نبرد انقلابیون با منافقین ساخته شد، باز در حق این شهید بزرگوار و این چشم بصیر انقلاب اجحاف شد، چنان که انتقادات جدی مسوولان نظام را هم به دنبال داشت.
شیفت از رسانه بازتابی به «چهره» بازتابی
اعدام «روحالله زم»، جاسوس و عامل مستقیم کنسرسیومی از سرویسهای جاسوسی بیگانه که پروژه «سوریهسازی» ایران را دنبال می کرد، داغ بزرگی به دل نظام سلطه و دنبالههای داخلی آن نهاد، به نحوی که با انتشار خبر اعدام او، کارزار سنگینی در خارج و داخل کشور برای حمله به نظام به راه افتاد تا جمهوری اسلامی را به کشتن یک «روزنامهنگار مظلوم» متهم کنند. حتی پدر و دختر روحالله زم را هم چند روزی به میدان آوردند تا چهرهای «نورانی» از یک جاسوس خائن به وطن بتراشند. حتی با تحریکات یک عضو از همان شبکه نفوذ، یک روحانی سابقا خوشنام را که از ۸۸ زلف به فتنه گره زده بود، به این بازی کشاندند تا با چاشنی توهین و اتهام به رهبر معظم انقلاب، از جرثومهای به نام زم، یک «شهید» (برای مقاصد تبلیغاتی بعدی) بسازند، که البته تنها عِرض خود را بردند. همه این تحرکات نشان از آن داشت که اعدام زم، هول و ولای سنگینی به جان مرتبطین شبکه نفوذ انداخت و اصطلاحا خیلیها «ماستها را کیسه کردند»، چرا که در سایه تسامح و مماشات صورتگرفته با عوامل و مزدوران داخلی نظام سلطه در سالهای اخیر، شبکه نفوذ پُردل و پشتگرم به حامیان و هادیان، دچار سوءمحاسبه شده بود که هر چه بتازد و بتازاند، خبری از برخورد سخت نیست، اما اعدام زم، به عنوان یک نماد، ضربه مهلک به روح و روان بازیگران پروژه «استحاله» نظام وارد کرد.
با این همه، پروژه «آمدنیوز»، پروژهای که بعد از فتنه ۸۸ چند سال برای طراحی و اجرای آن در اتاقهای فکر سرویسهای جاسوسی دشمن کار شده بود، چیزی نیست که شبکه نفوذ به همین سادگی از آن بگذرد و به دنبال جایگزینی آن نباشد.
پیش از این، در گزارشی که بعد از اعدام زم منتشر شد، از رسانههای «بازتابی» سخن گفتیم. آمدنیوز مصداقی بارز از رسانه بازتابی بود. در تعریف رسانه بازتابی باید گفت که همچون آینه عمل می کنند که نور را به صورت غیرمستقیم در جهات مختلف منعکس می کند، بدون آن که منبع اصلی تابش مستقیما قابل رویت باشد.
به عبارت دیگر، جریانهایی در داخل کشور که پای در قدرت و ساختار سیاسی رسمی دارند، از آنجا که بنا بر ملاحظات در قدرت بودن و ترس از زیر ضرب رفتن، نمی توانند بسیاری از مواضع و اظهارات واقعی خود را مستقیما صورت دهند، از رسانههایی در خارج از منظومههای رسمی کشور(که در مدار رصد و پایش قانون داخل کشور نیستند) بهره می برند تا نظام و وفاداران نظام را مورد هجمه قرار دهند.
قطعا جایگزینی خلأ بزرگ «آمدنیوز» برای شبکه نفوذ به همین سادگی میسر نیست، ولی بلاتردید، تلاشهایی برای پر کردن این خلأ در جریان است که یکی از این تلاشها، تفویض کارویژهها و عملکردهای تعریفشده برای آمدنیوز، به «چهره» ها و «اشخاص» است. چهرههایی که در داخل کشور اشتهار و معروفیتی دارند و در تقابل با نظام سابقهدار محسوب می شوند و قطعا تاجزاده یکی از مناسبترین گزینههاست.
بیانیه اخیر تاجزاده، که لحنی هشدارگونه دارد و درست به سبک انتخابات ۹۶، که با کلیدواژههای چون «دیوارکشی خیابان» کارزار رقیبهراسی به راه انداختند، تلاش می کند با برجستهسازی مفاهیمی چون «دولت نظامی» ، «پادگانی سازی سیاست»، «ورود نظامیان به سیاست»، «رهبری موروثی» و «ضرورت عاجل تغییر قانون اساسی، با ایجاد هراس در تودههای طبقه متوسط، با بسیج هیجانی از سنخ سال ۹۶، بقای شبکه نفوذ را در قدرت تضمین کند. بند به بند این بیانیه، فریاد می زند که یک بیانیه شخصی نیست، بلکه جمعبندی مباحث گعدههای شبکه نفوذ و تاریکخانههای جریان است. در واقع، آن چه به نام تاجزاده انتشار یافت، سرفصلها و رئوس کاری جریان نفوذ در ماههای منتهی به انتخابات ۱۴۰۰ است. به بیان دیگر، انتشار این بیانیه نشان می دهد که تاجزاده دیگر یک شخص نیست، بلکه همچون یک «رسانه بازتابی» است که منویات و مطامع جریان استحاله را(که قصد تحویل دادن مناصب و گلوگاههای قدرت را ندارد) بازتاب می دهد.
حسین اللهکرم، از چهره
های شناختهشده جریانهای حزبالله در نیمه نخست دهه ۷۰، سال ۹۸ در برنامه دستخط، به مطلبی تلخ اذعان کرد. او گفت که بسیاری از حرکات تند و افراطی که به اسم حزبالله در آن مقطع صورت می گرفت، محصول هدایت «نفوذی» ها بود که در نهایت خروجی آن به حساب جریانهای غربگرا ریخته شد و در مقاطعی چون انتخابات دقیقا به نفع آنها عمل کرد.
حال، بر اساس این واقعیت میدانی که سناریوهای موفق عملیات روانی، تا زمانی که شکست نخورده باشند، کنار گذاشته نمی شوند، باید منتظر بود که تا آستانه انتخابات ۱۴۰۰، با هدایت و سناریونویسی جریان نفوذ، به اسم جریان انقلاب و حزباللهی، تحرکات تند صورت بگیرد، تا آن چه که «بیانیه نویسان» تاجزاده، به عنوان «پادگانی کردن سیاست» به انقلابیون نسبت می دهند، صورت عینی و ملموس بگیرد.
ایجاد «دوقطبی» های جعلی، نشتر زدن به زخمهای دلمه بسته، دروغ بستن به انقلابیون و مانور سنگین روی همین دروغ منتسب و ایجاد «هراس»، همه شگردهای کهنه شبکه نفوذ است. چهرههای انقلابی و مخلص، به ویژه چهرههایی که به واسطه احساسات ناب و مخلصانه و صافی ضمیر خود، پیچیدگیها و فتنههای عالم سیاست را نمی شناسند، باید در این ماههای مانده به انتخابات ۱۴۰۰، هشیارتر از همیشه عمل کنند تا با تحریک «مشاوران» ظاهرا دلسوز، در پازلهای طراحیشده استحالهطلبان قرار نگیرند و پاسهای گل به کارگزاران حرفهای شبکه نفوذ ندهند.