eitaa logo
این عماریون
351 دنبال‌کننده
220.8هزار عکس
59.1هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
بعد از شنيدن خبر كوچكترمون «قنبر» در ‏ المبين در سال 1361 كرد و خود را می کرد، در نماز و در دعاها می گفت: «اللهم ارزقنا توفيق الشهادة»😭 🍃🌷🍃 قبل از 4 به ، گردانى از زنجان عازم جنوب شد.در وداع قبل از رفتن، از جيب خود در مى‏ آورد و به تنها ، و زد و از ما خواست كه و باشیم و در نكنیم.😭 🍃🌷🍃 در جنوب و در والفجر 4 وقتى حمله آغاز شد در منطقه‏ اى و ‏العبور براى و ‏سيم ‏چى ‏اش ‏اى كند و در آن قرار گرفت. تا هم بر نيروهاى تحت امر داشته باشند و هم بتونه با عقب بگيره. 🍃🌷🍃 نيروهاى گردان در بالاى تپه مستقر بودند كه دشمن با# توپ 106 محل آنها را قرار داد كه در اثر توپ 106 از جدا شد،😭😭 🍃🌷🍃 وقتى به سرش رسيدند، او و را كه همواره بود، غرق در يافتند.‏ چى او نيز با دل و روده بيرون ريخته، شده بود.😭😭 🍃🌷🍃
بعد از شنيدن خبر كوچكترمون «قنبر» در ‏ المبين در سال 1361 كرد و خود را می کرد، در نماز و در دعاها می گفت: «اللهم ارزقنا توفيق الشهادة»😭 🍃🌷🍃 قبل از 4 به ، گردانى از زنجان عازم جنوب شد.در وداع قبل از رفتن، از جيب خود در مى‏ آورد و به تنها ، و زد و از ما خواست كه و باشیم و در نكنیم.😭 🍃🌷🍃 در جنوب و در والفجر 4 وقتى حمله آغاز شد در منطقه‏ اى و ‏العبور براى و ‏سيم ‏چى ‏اش ‏اى كند و در آن قرار گرفت. تا هم بر نيروهاى تحت امر داشته باشند و هم بتونه با عقب بگيره. 🍃🌷🍃 نيروهاى گردان در بالاى تپه مستقر بودند كه دشمن با# توپ 106 محل آنها را قرار داد كه در اثر توپ 106 از جدا شد،😭😭 🍃🌷🍃 وقتى به سرش رسيدند، او و را كه همواره بود، غرق در يافتند.‏ چى او نيز با دل و روده بيرون ريخته، شده بود.😭😭 🍃🌷🍃
اش اورا به مانند مهربان تبدیل کرده بود. در بعد و و به دلیل قوی و و سرشار او را به یك عالی و و تبدیل كرده بود. 🍃🌷🍃 هیچ وابستگی نتوانست را نگه دارد و و دوباره به آمدن‌ها حتی آن زمان كه یك خورده بود و دیگر نداشت لحظه او را از باز نداشت. 🍃🌷🍃 ازدواج با مهربان و حتی تنها نتوانست او را از كه با و بسته بود جدا كند تا آنجا كه در یكی از این‌گونه نوشت: اینجا را در مقابل كفر می‌بینی كه دست از كار خود شسته و را به سپرده و رزم در خدا پوشیده‌اند و و و با خدا می‌رزمند. 🍃🌷🍃
ماجرای ایشان : اردیبهشت ۱۴۰۲# دو نفر از اراذل و اوباش در یکی از خیابان‌های شهر سبزوار قصد داشتند دختر جوانی را به زور با خود ببرند. ایشان که خود پدر بود  و ۱۳ دارم و منتظر از منزل همکاسی‌اش بود متوجه ایجاد برای دختر جوان شد و بلافاصله و برای او با دزدان نوامیس  شد. 🍃🌷🍃 هر ۲ جوان مزاحم، در واکنش به دفاع ایشان از دختر جوان، ناجوانمردانه با سرد را از سر مورد و سپس نفر دوم از روبه‌رو مورد جرح شدید قرار دادند. و پس از جرم از محل متواری شدند ایشان بلافاصله به منتقل شد اما به دلیل و به رسید.💔 🍃🌷🍃
چند وقت بعد هم از زنگ زد و آن وقت بود که متوجه شدم کجا رفته است. هر دو روز زنگ می‌زد حال را می‌پرسید. می‌گفت: چه ؟😭😭 🍃🌷🍃 از من خواسته بود هر روز از بگیرم و بعداً بدهم. توی دلم می‌گفتم وقتی برگشت چه طوری را به نشان بدهم.😭 🍃🌷🍃 وقتی شهید نجفی را آوردند، هر شب به فکر می‌رفت. وقتی چشمش به میثم نجفی می‌افتاد می‌گفت: دوستم را و شد.😭 🍃🌷🍃 اسم رو خودش کرد😭 که مشتاق دیدن دخترش بود و با دیدن لباس نوزادی که برای او خریداری می‌شد، دلش غنج می‌رفت، خیلی زود از او کند و .😭 🍃🌷🍃 حتی صبر نکرد تا چیده شدن نوزاد را ببیند و به یاد بسپارد که همه آمدن دختر کوچک او هستند. صبر نکرد چون به زینب(س)🌷 از این بود.😭 🍃🌷🍃 در بود که تلفنی بهم گفت: « به زینب(س)🌷 و از خواسته‌ام به شما بزند»😭😭😭 🍃🌷🍃
ماجرای ایشان : اردیبهشت ۱۴۰۲# دو نفر از اراذل و اوباش در یکی از خیابان‌های شهر سبزوار قصد داشتند دختر جوانی را به زور با خود ببرند. ایشان که خود پدر بود  و ۱۳ دارم و منتظر از منزل همکاسی‌اش بود متوجه ایجاد برای دختر جوان شد و بلافاصله و برای او با دزدان نوامیس  شد. 🍃🌷🍃 هر ۲ جوان مزاحم، در واکنش به دفاع ایشان از دختر جوان، ناجوانمردانه با سرد را از سر مورد و سپس نفر دوم از روبه‌رو مورد جرح شدید قرار دادند. و پس از جرم از محل متواری شدند ایشان بلافاصله به منتقل شد اما به دلیل و به رسید.💔 🍃🌷🍃